در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 68

متن درس

اسماء و صفات الهی: ماهیت لفظی و نفسانی اسم اعظم و نقد دیدگاه علامه طباطبایی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه شصت و هشتم)

دیباچه

این نوشتار، بازنویسی و تبیینی علمی و عرفانی از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در باب ماهیت اسم اعظم الهی و نقد دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان و رساله اسمائیه است. این اثر، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات معتبر، به ویژه از اصول کافی، وسائل الشیعة، تفسیر عیاشی، و عیون اخبار الرضا، به تحلیل دوگانه لفظی و نفسانی اسم اعظم، نقش کمال سالک در تحقق آثار آن، و اشکالات دیدگاه علامه در انکار لفظی بودن اسم اعظم می‌پردازد.

بخش نخست: ماهیت دوگانه اسم اعظم: لفظ و کمال نفسانی

تعریف اسم اعظم و نقش لفظ و نفس

اسم اعظم الهی، مجموعه‌ای از 73 حرف یا اسم است که در عالم ناسوت به صورت لفظ هجایی ظاهر می‌شود، اما اثر آن به کمال نفسانی صاحب اسم وابسته است. این دوگانگی، اسم اعظم را نه صرفاً لغلغه زبان و نه کاملاً بی‌نیاز از لفظ می‌داند. لفظ، چونان جامه‌ای است که حقیقت نفسانی را در عالم مادی متجلی می‌سازد، و کمال نفسانی، روحی است که به این جامه حیات می‌بخشد.

درنگ: اسم اعظم، چونان آینه‌ای است که لفظ، شیشه آن و کمال نفسانی، نور بازتاب‌یافته در آن است؛ هیچ‌یک به تنهایی کافی نیست.

ارجاعات قرآنی و روایی

روایت از اصول کافی می‌فرماید: «ان اسم الله الاعظم على ثلاثة و سبعين حرفا» (اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة). این روایت، صراحتاً از حروف اسم اعظم سخن می‌گوید که در لسان متعارف، لفظی‌اند. همچنین، قرآن کریم در سوره نمل، آیه 40، به نقش عاصف بن برخیا در انتقال تخت بلقیس اشاره دارد:

قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ

: «کسی که نزد او دانشی از کتاب بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنی برایت می‌آورم.»

این آیه، پیوند میان علم (کمال نفسانی) و اثر خارق‌العاده (ناشی از تلفظ لفظ) را نشان می‌دهد.

تحلیل عرفانی

اسم اعظم، چونان کلیدی الهی است که در دست سالک با کمال نفسانی، قفل‌های عالم هستی را می‌گشاید. لفظ، چونان صدفی است که گوهر حقیقت را در خود نهان دارد، و کمال نفسانی، گوهر را به درخشش می‌آورد. این دوگانگی، نشان‌دهنده آن است که اسم اعظم، نه صرفاً لفظ بی‌روح است و نه حقیقتی بی‌نیاز از لفظ.

جمع‌بندی بخش نخست

اسم اعظم، ترکیبی از لفظ هجایی و کمال نفسانی است که در عالم ناسوت به صورت کلام ظاهر می‌شود. اثر خارق‌العاده آن، نتیجه اتحاد لفظ با نفس زکیه سالک است. این بخش، پایه‌ای برای نقد دیدگاه‌هایی فراهم می‌آورد که نقش لفظ یا نفس را به تنهایی برجسته می‌کنند.

بخش دوم: نقد دیدگاه علامه طباطبایی در انکار لفظی بودن اسم اعظم

بررسی ادعای علامه

علامه طباطبایی در المیزان و رساله اسمائیه مدعی است که اسم اعظم و حروف آن، لفظ هجایی یا وضعی نیستند، بلکه حقایق وجودی و مراتبی از ذات الهی‌اند که در ظرف فنا متجلی می‌شوند. این دیدگاه، با ظاهر روایات و لسان متعارف آن‌ها ناسازگار است و با اشکالات متعددی مواجه است.

درنگ: انکار لفظی بودن اسم اعظم، چونان نادیده گرفتن جامه‌ای است که حقیقت الهی را در عالم ناسوت متجلی می‌سازد.

اشکالات دیدگاه علامه

  • تناقض با ظاهر روایات: روایات صراحتاً از «اسم» و «حرف» سخن می‌گویند که در لسان متعارف، به معنای لفظ هجایی است. انکار این معنا، تحریف ظاهر روایات است.
  • نادیده گرفتن نقش لفظ: علامه معتقد است لفظ نمی‌تواند آثار خارق‌العاده ایجاد کند، اما این دیدگاه، نقش کمال نفسانی را که لفظ را نافذ می‌سازد، نادیده می‌گیرد.
  • خلاف لسان متعارف: استفاده از واژگان «اسم» و «حرف» در روایات، به معنای لفظی است، نه معنای غیبی یا وجودی که علامه مدعی آن است.

ارجاعات

علامه در المیزان (ج 19، ص 405) می‌نویسد: «فان نفس هذا صياق يدل على ان المراد بالحرف غير حروف لفظى.» همچنین، در رساله اسمائیه (ص 51) می‌فرماید: «فهو بعض مراتب ذات المقدسة.» این ادعاها، با لسان روایات ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش دوم

دیدگاه علامه در انکار لفظی بودن اسم اعظم، با ظاهر روایات و لسان متعارف آن‌ها ناسازگار است. اسم اعظم، ترکیبی از لفظ و کمال نفسانی است، و انکار لفظ، به تحریف معنای روایات منجر می‌شود. این بخش، بر اهمیت تکیه بر ظاهر روایات در فهم اسم اعظم تأکید دارد.

بخش سوم: نقد استدلال علامه به روایت عمار ثابتی

بررسی روایت عمار ثابتی

علامه از روایت عمار ثابتی، که در آن امام صادق علیه‌السلام دست بر زمین نهاد و خانه چرخید، استدلال می‌کند که لفظ در اسم اعظم نقشی ندارد. اما این روایت، فاقد قرینه‌ای مبنی بر عدم تلفظ لفظ است و نمی‌تواند دلیلی بر انکار لفظی بودن اسم اعظم باشد.

درنگ: روایت عمار ثابتی، چونان آینه‌ای است که ولایت مطلقه امام را نشان می‌دهد، نه نفی نقش لفظ در اسم اعظم.

ارجاع روایی

روایت از وسائل الشیعة (نقل از علامه در رساله اسمائیه) می‌فرماید: «فوضع يده على الارض فنظرت الى البيت يدوربى» (دستم را بر زمین نهادم و دیدم که خانه می‌چرخد). این روایت، هیچ اشاره‌ای به عدم تلفظ لفظ ندارد.

تحلیل روایت

روایت عمار ثابتی، نشانه ولایت مطلقه و کمال نفسانی امام صادق علیه‌السلام است که قادر به ایجاد آثار خارق‌العاده حتی بدون لفظ آشکار است. اما عدم ذکر لفظ در روایت، به معنای نبود آن نیست، زیرا عمار در حال خوف و اضطراب بود و ممکن است متوجه تلفظ نشده باشد. این روایت، نمی‌تواند دلیلی بر انکار نقش لفظ در اسم اعظم باشد.

جمع‌بندی بخش سوم

روایت عمار ثابتی، ولایت مطلقه امام صادق علیه‌السلام را نشان می‌دهد، اما دلیلی بر نفی لفظی بودن اسم اعظم نیست. این بخش، بر لزوم دقت در استدلال از روایات تأکید دارد و نشان می‌دهد که فقدان ذکر لفظ، به معنای نبود آن نیست.

بخش چهارم: نقد استدلال علامه به حروف متفرقه در قرآن

بررسی روایت حروف متفرقه

علامه از روایت «ان احرف الاسم اعظم متفرقة فى القران والامام يؤلفها ويدعوابها» استدلال می‌کند که حروف اسم اعظم لفظی نیستند. اما این روایت، برعکس، لفظی بودن حروف را تأیید می‌کند، زیرا قرآن کریم مجموعه‌ای از حروف و کلمات لفظی است.

درنگ: حروف متفرقه در قرآن، چونان دانه‌های پراکنده‌ای هستند که امام با کمال خود آن‌ها را به گوهر اسم اعظم تبدیل می‌کند.

ارجاعات قرآنی و روایی

روایت از تفسیر عیاشی می‌فرماید: «ان احرف الاسم اعظم متفرقة فى القران والامام يؤلفها ويدعوابها» (حروف اسم اعظم در قرآن پراکنده‌اند و امام آن‌ها را جمع کرده و با آن‌ها دعا می‌کند). همچنین، قرآن کریم در سوره هود، آیه 1، می‌فرماید:

كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ

: «کتابی است که آیاتش استوار شده، سپس از نزد حکیمی آگاه تفصیل یافته است.»

این آیه، لفظی بودن محتوای قرآن و امکان جمع‌آوری حروف توسط امام را تأیید می‌کند.

تحلیل روایت

منظور از «حروف متفرقة فی القرآن»، حروف یا کلمات قرآنی (مانند حروف مقطعه یا آیات) است که امام با کمال نفسانی خود آن‌ها را جمع کرده و با دعا، آثار خارق‌العاده را ظاهر می‌سازد. این روایت، صراحتاً لفظی بودن حروف اسم اعظم را تأیید می‌کند و ادعای علامه را نقض می‌نماید.

جمع‌بندی بخش چهارم

روایت حروف متفرقه در قرآن، لفظی بودن اسم اعظم را تأیید می‌کند و استدلال علامه مبنی بر غیرلفظی بودن حروف را باطل می‌سازد. این بخش، بر نقش کلیدی لفظ در کنار کمال نفسانی تأکید دارد.

بخش پنجم: نقش بسم الله الرحمن الرحیم در نزدیکی به اسم اعظم

بررسی روایت بسم الله الرحمن الرحیم

روایت «ان باسم الله الرحمن الرحيم اقرب الى اسم الله اعظم» نشان می‌دهد که لفظ «بسم الله الرحمن الرحیم» به دلیل نزدیکی به اسم اعظم، در سلوک عرفانی نقشی کلیدی دارد. اما اثر خاص آن، به کمال نفسانی صاحب لفظ وابسته است.

درنگ: «بسم الله الرحمن الرحیم»، چونان دریچه‌ای است که در دست سالک با کمال، به سوی اسم اعظم گشوده می‌شود.

ارجاعات قرآنی و روایی

روایت از تفسیر عیاشی و عیون اخبار الرضا می‌فرماید: «ان باسم الله الرحمن الرحيم اقرب الى اسم الله اعظم». همچنین، قرآن کریم در سوره فاتحه، آیه 1، می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

: «به نام خداوند بخشنده مهربان.»

این روایت و آیه، نقش لفظی «بسم الله الرحمن الرحیم» و تأثیر آن در سلوک را تأیید می‌کنند.

تحلیل عرفانی

لفظ «بسم الله الرحمن الرحیم»، چونان نردبانی است که سالک را به سوی اسم اعظم رهنمون می‌شود. اثر این لفظ در دست سالک با کمال نفسانی، چونان زنده کردن مرده است، اما در دست دیگران ممکن است بی‌اثر باشد. این تفاوت، نتیجه اتحاد لفظ با نفس زکیه است.

جمع‌بندی بخش پنجم

لفظ «بسم الله الرحمن الرحیم»، به دلیل نزدیکی به اسم اعظم، در سلوک عرفانی نقشی بی‌بدیل دارد. اثر آن، به کمال نفسانی صاحب لفظ وابسته است، و این روایت، لفظی بودن اسم اعظم را تأیید می‌کند.

بخش ششم: نقش کمال نفسانی و ولایت در تحقق آثار اسم اعظم

ولایت و کمال نفسانی

آثار اسم اعظم، به کمال نفسانی و ولایت صاحب اسم وابسته است. امام صادق علیه‌السلام، به دلیل ولایت مطلقه، قادر به ایجاد آثار خارق‌العاده حتی بدون لفظ آشکار بود، اما این امر، نافی نقش لفظ در مراتب پایین‌تر نیست.

درنگ: ولایت معصوم، چونان خورشیدی است که آثار اسم اعظم را بی‌نیاز از لفظ متجلی می‌سازد، اما در مراتب پایین‌تر، لفظ و نفس در هم تنیده‌اند.

ارجاعات قرآنی و روایی

روایت از اصول کافی (ج 1) می‌فرماید: «فتكلم به فخسف بالارض». همچنین، قرآن کریم در سوره یس، آیه 82، می‌فرماید:

إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

: «چون چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید باش، پس می‌شود.»

این روایت و آیه، نقش اراده و قول (لفظ) در تحقق آثار الهی را تأیید می‌کنند.

تحلیل عرفانی

ولایت معصوم، کامل‌ترین مرتبه کمال نفسانی است که آثار اسم اعظم را حتی بدون لفظ ظاهری محقق می‌سازد. اما در مراتب پایین‌تر، مانند عاصف بن برخیا، لفظ همراه با کمال نفسانی ضروری است. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب مختلف سلوک و ولایت است.

جمع‌بندی بخش ششم

آثار اسم اعظم، نتیجه پیوند لفظ و کمال نفسانی است. ولایت معصوم، آثار را بی‌نیاز از لفظ متجلی می‌سازد، اما در مراتب پایین‌تر، لفظ نقش کلیدی دارد. این بخش، بر اهمیت کمال نفسانی در کنار لفظ تأکید می‌کند.

بخش هفتم: نقد دیدگاه علامه درباره فنا و حذف لفظ

بررسی ادعای حذف لفظ در فنا

علامه معتقد است که در مرتبه فنا، لفظ حذف می‌شود و آثار از حقیقت ذاتی ناشی می‌شوند. اما این دیدگاه نادرست است، زیرا سالک حتی در مرتبه فنا، در عالم ناسوت از لفظ استفاده می‌کند و آثار با تلفظ دعا یا ذکر ظاهر می‌شوند.

درنگ: سالک در مرتبه فنا، چونان پرنده‌ای است که با بال‌های لفظ در آسمان ناسوت پرواز می‌کند.

ارجاع قرآنی

قرآن کریم در سوره اعراف، آیه 205، می‌فرماید:

وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً

: «و پروردگارت را در دل خود با تضرع و ترس یاد کن.»

این آیه، نقش ذکر (لفظ) حتی در حالات نفسانی را تأیید می‌کند.

تحلیل عرفانی

سالک در مرتبه فنا، مظهر اسماء الهی می‌شود و با تلفظ لفظ (مانند دعا یا «بسم الله الرحمن الرحیم»)، آثار را ظاهر می‌سازد. تفاوت اثر دعای او با دیگران، به دلیل کمال نفسانی است، نه حذف لفظ. این دیدگاه، نشان‌دهنده پیوند ناگسستنی لفظ و نفس در عالم ناسوت است.

جمع‌بندی بخش هفتم

دیدگاه علامه مبنی بر حذف لفظ در مرتبه فنا، با واقعیت سلوک در عالم ناسوت ناسازگار است. سالک، حتی در فنا، از لفظ برای تجلی آثار استفاده می‌کند، و این بخش بر نقش لفظ در کنار کمال نفسانی تأکید دارد.

بخش هشتم: تمایز میان فهم و تحقق اسم اعظم

فهم نظری و تحقق عملی

علامه فهم معنای اسم اعظم را به مرتبه فنا نسبت می‌دهد، اما فهم اسم اعظم (معرفت نظری) نیازی به فنا ندارد و با معرفت نظری نیز ممکن است. اما تحقق آثار اسم اعظم، نیازمند مرتبه فنا و کمال نفسانی است.

درنگ: فهم اسم اعظم، چونان دیدن ستارگان از زمین است، اما تحقق آثار آن، چون پرواز در آسمان‌های الهی است.

ارجاع قرآنی

قرآن کریم در سوره بقره، آیه 31، می‌فرماید:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا

: «و به آدم همه اسم‌ها را آموخت.»

این آیه، امکان تعلیم و فهم اسماء بدون نیاز به فنا را تأیید می‌کند.

تحلیل عرفانی

فهم اسم اعظم، معرفتی نظری است که در مراتب پایین‌تر از فنا ممکن است، اما شدن مظهر اسم اعظم و تحقق آثار آن، نیازمند فنا و اتحاد با اسماء الهی است. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب مختلف معرفت و سلوک است.

جمع‌بندی بخش هشتم

فهم اسم اعظم، نیازی به مرتبه فنا ندارد، اما تحقق آثار آن، وابسته به کمال نفسانی و فنا است. این بخش، بر تمایز میان معرفت نظری و عملی تأکید دارد و اشکال دیدگاه علامه را در نسبت دادن فهم به فنا روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین ماهیت اسم اعظم و نقد دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته است. اسم اعظم، ترکیبی از لفظ هجایی و کمال نفسانی است که در عالم ناسوت به صورت کلام ظاهر می‌شود و آثار آن، نتیجه اتحاد سالک با اسماء الهی است. دیدگاه علامه مبنی بر غیرلفظی بودن اسم اعظم، با اشکالات متعددی مواجه است، از جمله تناقض با ظاهر روایات، نادیده گرفتن نقش لفظ، و استدلال‌های ضعیف به روایاتی مانند عمار ثابتی و حروف متفرقه در قرآن. روایات، به‌ویژه درباره «بسم الله الرحمن الرحیم» و حروف قرآنی، لفظی بودن اسم اعظم را تأیید می‌کنند. این اثر، به‌عنوان منبعی علمی-عرفانی، می‌تواند برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان اسلامی، و علوم قرآنی راهگشا باشد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن، اسم اعظم چیست؟

2. طبق متن، چرا نظر مرحوم علامه مبنی بر غیر لفظی بودن اسم اعظم مورد انتقاد قرار گرفته است؟

3. متن کدام روایت را برای بحث اسم اعظم نقل می‌کند؟

4. بر اساس متن، اثر اسم اعظم به چه چیزی وابسته است؟

5. متن کدام عبارت قرآنی را به عنوان نمونه‌ای از اثر لفظی اسم اعظم ذکر می‌کند؟

6. متن بیان می‌کند که اسم اعظم صرفاً لفظی و بدون نیاز به کمال نفسی سالک است.

7. بر اساس متن، روایت عمار ثابتی نشان می‌دهد که امام صادق لفظ خاصی برای اسم اعظم بیان نکرد.

8. متن تأکید دارد که حروف اسم اعظم در قرآن متفرق هستند و فقط امام می‌تواند آن‌ها را جمع کند.

9. طبق متن، فهمیدن معنای اسم اعظم نیازمند رسیدن به مرتبه فنای ذاتی است.

10. متن اشاره می‌کند که بسم الله الرحمن الرحیم نزدیک‌ترین لفظ به اسم اعظم است.

11. چرا متن نظر مرحوم علامه مبنی بر غیر لفظی بودن اسم اعظم را نادرست می‌داند؟

12. تفاوت اصلی بین اثر لفظ اسم اعظم در نزد سالک و غیر سالک چیست؟

13. متن چگونه نقش ولایت عامه را در ارتباط با اسم اعظم توضیح می‌دهد؟

14. چرا متن تأکید دارد که حروف اسم اعظم در قرآن متفرق هستند؟

15. متن چگونه بسم الله الرحمن الرحیم را به اسم اعظم مرتبط می‌کند؟

پاسخنامه

1. کمال نفسی سالک همراه با لفظ و حرف

2. چون با روایات و مأثورات سازگار نیست

3. روایت عمار ثابتی از امام صادق

4. کمال نفسی سالک و اراده او

5. کن فیکون

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا این نظر با مأثورات و روایاتی که حروف اسم اعظم را در قرآن متفرق می‌دانند، سازگار نیست.

12. لفظ اسم اعظم در نزد سالک با کمال نفسی اثر دارد، اما در غیر سالک ممکن است بی‌اثر باشد.

13. ولایت عامه معصوم با کمالات او، مانند قدرت چرخاندن خانه، نشان‌دهنده اثر اسم اعظم است.

14. زیرا فقط امام با کمال خود می‌تواند این حروف را جمع کرده و با آن‌ها دعا کند.

15. بسم الله الرحمن الرحیم نزدیک‌ترین لفظ به اسم اعظم است، اما اثر آن به کمال نفسی بستگی دارد.

فوتر بهینه‌شده