متن درس
تحلیل و تبیین کلام طیبه «لا إله إلا الله» در پرتو اسماء و صفات الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۴)
مقدمه: کلام طیبه و جایگاه آن در معارف توحیدی
کلام طیبه «لا إله إلا الله»، به مثابه گوهر ناب توحید، در قلب معارف اسلامی جای دارد و به عنوان رکن ایمان و محور اعتقادات، در متون کلامی، اصولی و قرآنی از جایگاهی بیبدیل برخوردار است. این کلام، نه تنها نفی معبودهای کاذب و اثبات معبودیت ذات اقدس الهی را در بر دارد، بلکه در تحلیلهای نحوی، فلسفی و عرفانی نیز به مثابه دریچهای به سوی فهم حقیقت توحید، مورد تأمل و تفسیر قرار گرفته است. در این اثر، با استناد به درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی دیدگاه تهذیب الأصول، کوشیدهایم تا معنای این کلام را با رویکردی تخصصی و در پرتو اسماء و صفات الهی، بررسی کنیم.
درنگ: کلام طیبه «لا إله إلا الله» چونان آیینهای است که حقیقت توحید را در نفی معبودهای کاذب و اثبات معبودیت الله متجلی میسازد، و تحلیل آن در پرتو اسماء و صفات الهی، راهی به سوی فهم عمیقتر حقیقت توحید میگشاید.
بخش نخست: دیدگاه تهذیب الاصول در تبیین کلام طیبه
تفسیر کلام طیبه: نفی استحقاق عبودیت غیر الله
کتاب تهذیب الأصول (جلد اول، باب استثناء، خمینی، روح الله) کلام طیبه «لا إله إلا الله» را با محوریت نفی استحقاق عبودیت غیر الله تفسیر میکنند. کتاب معتقد است که این کلام، به جای اثبات معبودیت ذات اقدس الهی، که نزد مشرکان صدر اسلام مفروغ عنه بوده، صرفاً بر نفی شایستگی عبادت معبودهای کاذب تأکید دارد. این دیدگاه، کلام طیبه را به رد شرک در عبادت محدود میسازد و بر این اساس استوار است که پذیرش اسلام با اقرار به این کلام، به استناد حدیث شریف «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» (بخاری، حدیث ۲۹۴۶)، تنها به نفی عبادت غیر الله معطوف است.
وَمَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ
(زمر: ۳، : «ما آنها را جز برای آنکه ما را به خدا نزدیک کنند نمیپرستیم»)
این آیه از قرآن کریم، که مشرکان را در حال توجیه عبادت اصنام برای تقرب به الله نشان میدهد، از دیدگاه تهذیب الاصول مؤید این معناست که مشرکان، الله را به عنوان مبدأ و خالق پذیرفته بودند، اما در عبادت به خطا رفته و بتها را واسطه تقرب قرار داده بودند. این تفسیر، کلام طیبه را چونان شمشیری میداند که شرک در عبادت را قطع میکند، بیآنکه نیازی به اثبات معبودیت الله داشته باشد.
اعتقادات مشرکان صدر اسلام در تهذیب الاصول
تهذیب الاصول برای مشرکان صدر اسلام سه اعتقاد بنیادین برمیشمارند:
- عدم شرک در ذات واجب الوجود: مشرکان به ذات الهی به عنوان مبدأ هستی ایمان داشتند و در این امر شرک نمیورزیدند.
- اعتقاد به وحدت ذات واجب الوجود: ایشان نه تنها ذات الهی را قبول داشتند، بلکه وحدت آن را نیز پذیرفته بودند.
- عبادت اصنام برای تقرب به الله: عبادت بتها از سوی مشرکان، نه از سر انکار الله، بلکه برای کسب قرب به ذات اقدس الهی بود.
این تقسیمبندی، مشرکان را به مثابه گروهی موحد در ذات و وحدت الهی معرفی میکند که تنها در ساحت عبادت به انحراف افتادهاند. آیه شریفه:
لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ
(زمر: ۳۸، : «و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید هر آینه خواهند گفت خدا») از پذیرش خالقیت الله توسط مشرکان پشتیبانی میکند. با این حال، اعتقاد به وحدت ذات واجب الوجود، مفهومی فلسفی است که با سطح معرفتی مشرکان صدر اسلام سازگاری چندانی ندارد و این نکته، یکی از محورهای نقد این دیدگاه است.
درنگ: دیدگاه تهذیب الاصول، کلام طیبه را چونان کلیدی برای گشودن قفل شرک در عبادت میبیند، اما این پرسش باقی است که آیا این تفسیر، تمامی ابعاد نفی و اثبات در کلام طیبه را در بر میگیرد؟
رد اشکال معروف موجود و ممکن
یکی از اشکالات معروف در تحلیل کلام طیبه، بحث تقدیر خبر (موجود یا ممکن) برای «لا إله» است. اگر خبر را «موجود» بگیریم، کلام به معنای «هیچ معبودی وجود ندارد مگر الله» میشود، که امکان وجود آلهه را نفی نمیکند. اگر خبر را «ممکن» بگیریم، کلام به معنای «هیچ معبودی ممکن نیست مگر الله» خواهد بود، که وجود الله را اثبات نمیکند. تهذیب الاصول با محدود کردن کلام به نفی استحقاق عبودیت غیر الله، این اشکال را منتفی میدانند، زیرا معتقدند که کلام طیبه اساساً برای نفی شرک در عبادت است و نیازی به تقدیر خبر ندارد.
این رویکرد، کلام را به معنای عرفی و ساده آن بازمیگرداند، که با دعوت پیامبر اکرم (ص) برای عامه مردم، که فاقد دانش فلسفی بودند، همخوانی دارد. این تفسیر، کلام طیبه را چونان نسیمی میداند که غبار شرک را از دلهای مشرکان میزداید، بدون آنکه در پیچ و خمهای فلسفی گرفتار شود.
بخش دوم: نقد و بررسی دیدگاه تهذیب الاصول
نقد اول: فقدان دلیل کافی بر اعتقادات سهگانه مشرکان
یکی از نقدهای اساسی بر دیدگاه تهذیب الاصول، فقدان دلیل کافی برای ادعای وجود سه اعتقاد (عدم شرک در ذات، وحدت ذات، عبادت برای تقرب) در میان مشرکان صدر اسلام است. استناد ایشان صرفاً به آیه:
وَمَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلْفَىٰ
(زمر: ۳) است، که تنها موجبه جزئیهای را نشان میدهد و نمیتواند کبرای کلی برای همه مشرکان باشد. آیات دیگری از قرآن کریم، مانند:
أَفَرَءَيْتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ
(جاثیه: ۲۳، : «آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود قرار داد و خدا او را با وجود آگاهی گمراه کرد؟») و:
وَقَالُوا۟ مَا هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهْرُ
(جاثیه: ۲۴، : «و گفتند جز زندگی دنیای ما چیزی نیست، میمیریم و زنده میشویم و جز روزگار ما را نابود نمیکند») نشان میدهند که برخی مشرکان نه تنها به وحدت ذات واجب الوجود اعتقاد نداشتند، بلکه معبودشان را هوای نفس یا طبیعت (دهر) قرار داده بودند. این آیات، ادعای وحدت اعتقادی مشرکان را تضعیف میکنند و نشان میدهند که ایشان در عقاید خود متشتت بودهاند.
نقد دوم: یکسانانگاری اعتقادات مشرکان
دیدگاه تهذیب الاصول فرض میکند که همه مشرکان صدر اسلام اعتقاداتی یکسان داشتند، حال آنکه قرآن کریم از تنوع عقاید مشرکان سخن میگوید. برخی الله را خالق میدانستند (زمر: ۳۸)، برخی معبود را هوای نفس قرار داده بودند (جاثیه: ۲۳)، و برخی منکر هر فاعلی جز دهر بودند (جاثیه: ۲۴). این تشتت عقیدتی، ادعای وحدت اعتقادی مشرکان را به چالش میکشد و نشان میدهد که کلام طیبه، نه تنها برای نفی شرک در عبادت، بلکه برای اصلاح عقاید متشتت و هدایت به سوی توحید ناب نازل شده است.
درنگ: تشتت عقاید مشرکان، چونان پراکندگی برگهای پاییزی در باد، نشاندهنده فقدان وحدت اعتقادی است که کلام طیبه «لا إله إلا الله» برای سامانبخشی به آن آمده است.
نقد سوم: محدود کردن کلام طیبه به نفی آلهه
تهذیب الاصول کلام طیبه را صرفاً به نفی استحقاق عبودیت غیر الله محدود میکنند و اثبات معبودیت الله را مفروغ عنه میدانند. این دیدگاه، با نطاق کامل کلام طیبه ناسازگار است، زیرا این کلام، به مثابه یک جمله استثنائیه، هم نفی آلهه و هم اثبات معبودیت الله را در بر دارد. همانگونه که در جمله «لا رجل فی الدار إلا زید» (هیچ مردی در خانه نیست مگر زید) یا «أکرم العلماء إلا الفساق» (دانشمندان را گرامی بدار جز فاسقان)، نفی و اثبات توأمان وجود دارد، کلام طیبه نیز نفی معبودهای کاذب را زمینهساز اثبات معبودیت الله قرار میدهد. محدود کردن کلام به نفی، بخش اثباتی آن (إلا الله) را نادیده میگیرد، حال آنکه حدیث «من قال لا إله إلا الله فهو مسلم» (مسلم، حدیث ۳۲) ایمان را به اقرار به هر دو بخش نفی و اثبات وابسته میداند.
نقد چهارم: مفروغ عنه بودن معبودیت الله
ادعای مفروغ عنه بودن معبودیت الله، به دلیل فقدان دلیل کافی بر پذیرش همگانی آن توسط مشرکان، قابل دفاع نیست. اگرچه برخی مشرکان الله را به عنوان خالق قبول داشتند (زمر: ۳۸)، این به معنای پذیرش معبودیت انحصاری الله نیست. آیه شریفه:
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ
(یونس: ۱۸، : «و به جای خدا چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند و نه سودشان میدهد») نشان میدهد که مشرکان معبودهای دیگر را شایسته عبادت میدانستند. از اینرو، کلام طیبه نه تنها برای نفی معبودهای کاذب، بلکه برای اثبات معبودیت انحصاری الله نازل شده است.
نقد پنجم: نادیده گرفتن ساختار استثنائیه کلام طیبه
تأکید تهذیب الاصول بر نفی، ساختار استثنائیه کلام طیبه را که نفی و اثبات را توأمان در بر دارد، نادیده میگیرد. در جملات استثنائیه، نفی و اثبات مکمل یکدیگرند. «لا إله إلا الله» مانند «أکرم العلماء إلا الفساق» (نفی اکرام فساق و اثبات اکرام غیرفساق) یا «لا تکرم العلماء إلا العدول» (نفی اکرام غیرعدول و اثبات اکرام عدول) است. این ساختار، با تبادر عرفی و ارتکاز عقلایی، هم نفی آلهه و هم اثبات معبودیت الله را شامل میشود. محدود کردن کلام به نفی، نطاق کامل آن را فرومیکاهد و از جامعیت آن میکاهد.
نقد ششم: عدم پاسخ به اشکال موجود و ممکن
یکی از فقیهان با محدود کردن کلام به نفی استحقاق عبودیت، اشکال معروف موجود و ممکن را رد میکنند، اما این راهحل، مسئله را بهطور کامل حل نمیکند. اگر کلام طیبه صرفاً نفی آلهه باشد، شخصی که تنها «لا إله» بگوید باید موحد تلقی شود، حال آنکه حدیث «من قال لا إله إلا الله فهو مسلم» ایمان را به اقرار به هر دو بخش نفی و اثبات وابسته میداند. این نقد نشان میدهد که کلام طیبه، چونان پلی است که با نفی معبودهای کاذب، به اثبات معبودیت الله منتهی میشود، و نادیده گرفتن بخش اثباتی، ایمان را ناقص میگذارد.
درنگ: کلام طیبه، چونان دو بال پرندهای است که با نفی آلهه به پرواز درمیآید و با اثبات الله به اوج میرسد؛ محدود کردن آن به نفی، پرواز توحید را ناتمام میگذارد.
بخش سوم: راهحل پیشنهادی و معنای صحیح کلام طیبه
«لا» تامه و نفی مطلق آلهه
برای رفع اشکالات مطرحشده، پیشنهاد میشود که «لا» در کلام طیبه بهصورت تامه (نافیه جنس) در نظر گرفته شود. این تفسیر، نفی مطلق آلهه را (چه از نظر وجود و چه از نظر امکان) بدون نیاز به تقدیر خبر در بر دارد. «لا إله» به معنای «هیچ معبودی مطلقاً وجود ندارد» است که با بخش «إلا الله» به اثبات معبودیت انحصاری الله میانجامد. این معنا با آیه شریفه:
شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ
(آلعمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست») همخوانی دارد و نفی مطلق معبودهای کاذب را تأیید میکند.
معنای صحیح «لا إله إلا الله»
معنای صحیح کلام طیبه «لا إله إلا الله»، «لا معبود إلا الله» است، یعنی هیچ معبودی جز الله شایسته عبادت نیست. این معنا، هم عبادت معبودهای کاذب را نفی میکند و هم عبادت انحصاری الله را اثبات مینماید. این تفسیر با لغت (إله به معنای معبود)، عرف (نزاع مشرکان بر سر عبادت)، و آیات قرآن کریم، مانند:
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
(فاتحه: ۵، : «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم») همخوانی دارد. این معنا، ساده، قابل فهم برای عامه، و سازگار با ساختار استثنائیه کلام طیبه است.
درنگ: «لا إله إلا الله» چونان مشعلی است که تاریکی شرک را میزداید و راه را به سوی نور توحید و عبادت انحصاری الله روشن میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
بررسی بعضی دیدگاه ها در تبیین کلام طیبه «لا إله إلا الله» نشان میدهد که ایشان با تأکید بر نفی استحقاق عبودیت غیر الله و مفروغ عنه دانستن معبودیت الله، از نطاق کامل این کلام فاصله گرفتهاند. نقدهای وارد بر این دیدگاه، شامل فقدان دلیل کافی بر اعتقادات سهگانه مشرکان، یکسانانگاری اعتقادات متشتت مشرکان، و نادیده گرفتن ساختار استثنائیه کلام (نفی و اثبات توأمان) است. معنای صحیح کلام طیبه، با در نظر گرفتن «لا» بهصورت تامه، نفی مطلق معبودهای کاذب و اثبات عبادت انحصاری الله است. این معنا، با دعوت پیامبر اکرم (ص)، نزاع مشرکان، و آیات قرآن کریم همخوانی دارد و نیازی به تحلیلهای فلسفی پیچیده ندارد. بررسی این کلام، ضرورت بازگشت به منابع لغوی، عرفی و قرآنی در تفسیر اسماء و صفات الهی را برجسته میسازد و نشان میدهد که کلام طیبه، چونان دری گشوده به سوی حقیقت توحید، هم نفی شرک و هم اثبات ایمان را در بر دارد.
با نظارت صادق خادمی