در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 109

متن درس

تأملات عمیق در کلام طیبه «لا إله إلا الله» با تأکید بر نفی خبر و نقد دیدگاه‌های کلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۹)

دیباچه: جایگاه کلام طیبه در منظومه معرفتی توحید

کلام طیبه «لا إله إلا الله»، چونان گوهری درخشان در تارک معارف الهی، محور و اساس توحید اسلامی را تشکیل می‌دهد. این کلام، که در ظاهر سادگی و روانی خود، نفی معبودهای کاذب و اثبات معبودیت یکتای حق تعالی را در بر دارد، در باطن، دریایی از معانی عمیق کلامی، نحوی، فلسفی و عرفانی را در خود نهفته است. این عبارت، که از قلب وحی الهی برخاسته، در صدر اسلام، مشرکان را به سوی توحید رهنمون ساخته و در طول تاریخ، محور تأملات عالمان و اندیشمندان بوده است. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی نقادانه و روشمند و بر اساس محتوای درس‌گفتار جلسه ۱۰۹، به بررسی دقیق این کلام پرداخته و با استناد به منابع اصیل قرآنی، لغوی، نحوی و عرفانی، به تبیین معنای راستین آن همت گمارده است.

بخش نخست: ویژگی‌های نحوی و معنایی کلام طیبه

۱. ساختار نحوی «لا إله إلا الله»

کلام طیبه «لا إله إلا الله» جمله‌ای استثنائیه با ویژگی‌های نحوی مشخص است: مستثنی («الله») و مستثنی منه («إله») هر دو مذکورند، مفرغ نیست، متصل است، منفی (غیرموجب) بوده و مستثنی («الله») مرفوع است، زیرا تابع محل «إله» است که خود مرفوع بالابتداء است. همچنین، «الا» در این کلام به معنای استثناء به کار رفته و نه به معنای «غير». طبق قواعد نحوی، استثناء متصل زمانی رخ می‌دهد که مستثنی از جنس مستثنی منه باشد. «إله» به‌عنوان نکره، عام و شامل همه معبودها است، درحالی‌که «الله» خاص و یگانه است. این ساختار، استثناء را متصل می‌سازد و مرفوعیت «الله» به دلیل بدل بودن از محل «إله» است، نه به دلیل قرینه‌ای که معنای غیراستثنائی «الا» را نشان دهد. آیه شریفه «فَٱعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ» (محمد: ۱۹، : «بدان که هیچ معبودی جز خدا نیست») این ساختار نحوی را تأیید می‌کند، زیرا نفی مطلق معبودها را بدون نیاز به پیچیدگی‌های اضافی نشان می‌دهد.

این کلام، چونان مشعلی است که در تاریکی شرک، نور توحید را می‌افروزد و با سادگی و صراحت، راه را برای فهم عامه و خواص هموار می‌سازد. هرگونه پیچیدگی نحوی یا معنایی، زلالی این چشمه را مکدر می‌کند.

درنگ: «لا إله إلا الله» جمله‌ای استثنائیه متصل است که مستثنی و مستثنی منه در آن مذکورند. مرفوعیت «الله» به دلیل تبعیت از محل «إله» است و «الا» به معنای استثناء به کار رفته، که نفی مطلق معبودها را بدون نیاز به قرینه غیراستثنائی نشان می‌دهد.

۲. مسئله خبر «لا» نافیه جنس

یکی از پرسش‌های بنیادین در تحلیل کلام طیبه، مسئله خبر «لا» نافیه جنس است. «لا» نافیه جنس، که «إله» اسم آن است، اقتضای خبر دارد، اما آیا این خبر الزامی است؟ افزودن خبری مانند «موجود»، «ممکن» یا «حق» به کلام، آن را مقید کرده و از اطلاق نفی می‌اندازد. این پرسش، محور بحث‌های کلامی و نحوی بوده و در درس‌گفتار مورد توجه قرار گرفته است. طبق نظر سیوطی (همع الهاوامع، ج۱، ص۱۲۳)، «لا» نافیه جنس نفی مطلق جنس را انجام می‌دهد و اگرچه اقتضای خبر دارد، اما حذف آن در صورتی که معنا واضح باشد، شایع است. مثال‌هایی مانند «لا خیر» یا «لا علیک» نشان‌دهنده این شیوع هستند. در «لا إله إلا الله»، افزودن خبر نه‌تنها غیرضروری، بلکه مضر است، زیرا اطلاق نفی را محدود می‌سازد. آیه شریفه «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (بقره: ۲۵۵، : «هیچ معبودی جز او نیست») بدون نیاز به خبر، معنای کامل توحید را منتقل می‌کند.

این کلام، مانند کلیدی است که قفل توحید را بی‌نیاز از ابزارهای اضافی می‌گشاید. افزودن خبر، مانند افزودن قفلی غیرضروری است که راه را دشوارتر می‌سازد.

درنگ: «لا» نافیه جنس در «لا إله إلا الله» اقتضای خبر دارد، اما حذف آن شایع و در این کلام واجب است، زیرا افزودن خبر، اطلاق نفی را محدود کرده و از بلاغت قرآنی آن می‌کاهد.

۳. شواهد ادبی از سیوطی و بنوتمیم

سیوطی در همع الهاوامع (ج۱، ص۱۲۴) بیان می‌کند که حذف خبر «لا» نافیه جنس در صورتی که معنا واضح باشد، شایع است. بنوتمیم حذف خبر را واجب می‌دانند، درحالی‌که دیگر نحویان آن را جایز می‌شمارند، مگر در مواردی که حذف، ابهام ایجاد کند، مانند «لا أحد أغير من الله» که حذف خبر (أغير) معنای جمله را مبهم می‌سازد. سیوطی مثال‌هایی مانند «لا خیر» و «لا إله إلا الله» را ذکر می‌کند که حذف خبر در آن‌ها مانعی ندارد. در کلام طیبه، حذف خبر نه‌تنها جایز، بلکه به دلیل حفظ اطلاق و بلاغت، واجب است. حدیث شریف «لا إله إلا الله كلمة التوحيد» (کافی، ج۱، ص۳۴) نیز معنای کامل این کلام را بدون نیاز به خبر تأیید می‌کند.

این دیدگاه، مانند نسیمی است که با لطافت، غبار شرک را از دل‌ها می‌زداید، بی‌آنکه نیازی به افزودن بار سنگین قیود باشد.

درنگ: حذف خبر «لا» نافیه جنس در «لا إله إلا الله» شایع و واجب است، زیرا معنای کلام بدون خبر واضح است و افزودن خبر، بلاغت و اطلاق آن را مخدوش می‌سازد.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های کلامی و فلسفی

۱. نقد افزودن خبر به کلام طیبه

افزودن خبر به «لا إله إلا الله»، مانند «موجود»، «حقیقی» یا «ممکن»، کلام را از نفی مطلق جنس به نفی مقید تبدیل می‌کند. این امر، با روح کلام طیبه که برای عامه مردم، اعم از عالم و عامی، نازل شده، ناسازگار است. درس‌گفتار تأکید دارد که افزودن هرگونه قید، معنای کلام را مخدوش کرده و از بلاغت قرآنی آن می‌کاهد. آیه شریفه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (فاتحه: ۵، : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم») نفی مطلق معبودهای کاذب را بدون نیاز به قید نشان می‌دهد. این آیه، چونان آیینه‌ای است که حقیقت توحید را بی‌هیچ پرده‌ای بازتاب می‌دهد.

کلام طیبه، مانند چشمه‌ای زلال است که بدون نیاز به افزودن رنگ و طعم، حقیقت توحید را به کام تشنگان معرفت می‌رساند. افزودن خبر، مانند ریختن موادی است که این زلالی را تیره می‌سازد.

درنگ: افزودن خبر به «لا إله إلا الله» کلام را از نفی مطلق به نفی مقید تبدیل کرده و با بلاغت قرآنی و سادگی دعوت توحیدی ناسازگار است.

۲. نقد دیدگاه علامه طباطبایی و مناهج الوصول

علامه طباطبایی (المیزان، ج۱، ص۴۵) و مناهج الوصول، ج۲، ص۱۱۲، کلام طیبه را وصفی دانسته و به دنبال خبر برای «لا» هستند. درس‌گفتار این دیدگاه را نادرست می‌داند، زیرا «لا» نافیه جنس اقتضای خبر دارد، اما حذف آن شایع و در این کلام واجب است. افزودن خبر، مانند «موجود» یا «حقیقی»، کلام را از اطلاق می‌اندازد و با قاعده سیوطی (شيوع حذف خبر) و بلاغت قرآنی ناسازگار است. آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (آل‌عمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست») توحید را بدون نیاز به خبر، به‌صورت کامل بیان می‌کند.

این کلام، مانند کلیدی است که قفل توحید را بی‌نیاز از واسطه‌های غیرضروری می‌گشاید. افزودن خبر، مانند افزودن قفلی است که گشودن را دشوارتر می‌سازد.

درنگ: دیدگاه علامه طباطبایی و مناهج الوصول مبنی بر وصفی بودن «لا إله إلا الله» و نیاز به خبر، با قواعد نحوی و بلاغت قرآنی ناسازگار است، زیرا حذف خبر در این کلام واجب است.

۳. نقد دیدگاه فخر رازی: تفسیر «الا» به «غير»

فخر رازی در تفسیر کبیر (ج۳، ص۷۸) معتقد است که «الا» در «لا إله إلا الله» به معنای «غير» است، زیرا استثنائی بودن آن به شراکت منجر می‌شود؛ یعنی نفی آلهه‌ای که الله از آن استثنا شود، اما اثبات آلهه‌ای که الله از آن استثنا نشود. درس‌گفتار این ادعا را رد کرده و استدلال می‌کند که «لا» نافیه جنس، نفی مطلق آلهه را انجام می‌دهد و «الا الله» معبود حقیقی را اثبات می‌کند. تغییر معنای «الا» به «غير» نیازمند قرینه صریح است (لسان العرب، ج۱، ص۱۸۴)، درحالی‌که هیچ قرینه‌ای در کلام وجود ندارد. آیه شریفه «لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ» (نحل: ۲، : «هیچ معبودی جز من نیست، پس از من پروا کنید») استثناء را بدون شراکت تأیید می‌کند.

کلام طیبه، مانند شمشیری است که ریشه‌های شرک را قطع می‌کند و با نفی مطلق آلهه، راه را برای عبادت خالصانه حق تعالی هموار می‌سازد.

درنگ: تفسیر «الا» به «غير» در دیدگاه فخر رازی نادرست است، زیرا «لا» نافیه جنس نفی مطلق آلهه را انجام می‌دهد و «الا الله» معبود حقیقی را اثبات می‌کند، بدون نیاز به قرینه برای تغییر معنای «الا».

۴. نقد ادعای شراکت و کفر فخر رازی

فخر رازی مدعی است که اگر «الا» استثنائی باشد، توحید محض نیست و شراکت یا حتی کفر را ایجاب می‌کند، زیرا آلهه‌ای که الله از آن استثنا نشود، اثبات می‌شود. درس‌گفتار این ادعا را رد کرده و می‌گوید حداکثر نتیجه، توحید ناقص است، نه کفر. «لا» نافیه جنس نفی مطلق آلهه را انجام می‌دهد و «الا الله» الوهیت یگانه را اثبات می‌کند. آیه شریفه «إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ» (کهف: ۱۱۰، : «خدای شما خدای یگانه است») توحید محض را بدون شراکت تأیید می‌کند. حدیث شریف «من قال لا إله إلا الله فهو مسلم» (مسلم، حدیث ۳۲) نیز این معنا را تقویت می‌کند.

این کلام، چونان مشعلی است که در تاریکی شرک، نور توحید را می‌افروزد و هرگونه شبهه شراکت را با نفی مطلق آلهه از میان می‌برد.

درنگ: ادعای فخر رازی مبنی بر شراکت یا کفر در صورت استثنائی بودن «الا» نادرست است، زیرا «لا» نافیه جنس نفی مطلق آلهه را انجام می‌دهد و توحید محض را تأیید می‌کند.

۵. نقد ادعای اجماع عقلا در دیدگاه فخر رازی

فخر رازی ادعا می‌کند که عقلا بر توحید محض «لا إله إلا الله» اجماع دارند، لذا «الا» باید به معنای «غير» باشد. درس‌گفتار این اجماع را بی‌اساس می‌داند، زیرا برخی عالمان، مانند علامه طباطبایی و نائینی، کلام را صرفاً نفی آلهه می‌دانند، نه اثبات. اصل لغوی ایجاب می‌کند که «الا» به معنای استثناء باشد، مگر با قرینه صریح (مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۱۲). آیه شریفه «لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِى وَيُمِيتُ» (دخان: ۸، : «هیچ معبودی جز او نیست، زنده می‌کند و می‌میراند») معنای استثنائی را بدون نیاز به تغییر تأیید می‌کند.

کلام طیبه، مانند آیینه‌ای زلال است که حقیقت توحید را بی‌هیچ پرده‌ای بازتاب می‌دهد و ادعای اجماع، این زلالی را با شبهه‌های بی‌اساس مکدر می‌سازد.

درنگ: ادعای اجماع عقلا بر توحید محض و تفسیر «الا» به «غير» بی‌اساس است، زیرا معنای استثنائی «الا» با قواعد لغوی و قرآنی هم‌خوانی دارد.

بخش سوم: ابعاد عرفانی و معنوی کلام طیبه

۱. مراتب نفی در «لا إله إلا الله»

کلام طیبه «لا إله إلا الله» بسته به مرتبه نفی گوینده، معانی متفاوتی در بر دارد. برای برخی، نفی معبودهای مادی مانند لات و عزاست؛ برای دیگران، نفی هواهای نفسانی است؛ و برای سالکان، نفی ماسوی الله و حتی کل هستی است. این کلام، غزل حق است، نه خلق، و هر کس به قدر صفای باطنش، قرب الهی را از آن می‌یابد. آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (آل‌عمران: ۱۸، : «خدا گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست») این شهادت الهی را تأیید می‌کند. حدیث «لا إله إلا الله ثقلین» (وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۶) وزن عرفانی این کلام را نشان می‌دهد.

این کلام، مانند درختی تناور است که میوه‌های توحید را به همه عالمیان عرضه می‌کند، و هر کس به قدر ظرفیتش از آن بهره می‌برد.

درنگ: «لا إله إلا الله» در مراتب عرفانی، نفی هرچه غیرخداست را در بر دارد و به قدر صفای باطن گوینده، از نفی بت‌ها تا نفی هستی پیش می‌رود.

۲. غزل حق و نقش سالک

درس‌گفتار تأکید دارد که «لا إله إلا الله» غزل حق است، نه خلق. سالک نمی‌گوید «لا إله إلا الله»، بلکه این کلام از جانب حق جاری می‌شود، چنان‌که آیه شریفه «شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (آل‌عمران: ۱۸) شهادت الهی را نشان می‌دهد. سالک با نفی خود و هستی، به قرب الهی می‌رسد و این کلام، چونان غزلی است که حق در دل او می‌سراید. حدیث منسوب به امام سجاد علیه‌السلام، که هزار بار این کلام را در خلوت می‌گفتند، بر وزن عرفانی و معنوی آن تأکید دارد.

این کلام، مانند نوایی است که از عالم ملکوت در دل سالک طنین‌انداز می‌شود و او را به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: «لا إله إلا الله» غزل حق است که در دل سالک جاری می‌شود و با نفی هستی، او را به قرب الهی می‌رساند.

بخش چهارم: اصل اثبات و نقش نفی در توحید

۱. تقدم اثبات بر نفی در کلام

در منطق و کلام، اصل بر اثبات است و نفی متفرع بر آن. بااین‌حال، حق تعالی کلام طیبه را با نفی («لا») آغاز کرده است. درس‌گفتار این پرسش را مطرح می‌کند که چرا توحید با نفی معبودهای کاذب آغاز شده است؟ پاسخ این است که نفی آلهه، مقدمه‌ای برای اثبات توحید است. آیه شریفه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ» (ناس: ۱، : «بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم») ابتدا نفی غیرخدا و سپس اثبات ربوبیت را نشان می‌دهد. حدیث شریف «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» (بخاری، حدیث ۱۲۱۶) نیز نفی را مقدمه فلاح و رستگاری می‌داند.

این کلام، مانند خاک‌زدایی از آیینه دل است که پیش از بازتاب نور توحید، غبار شرک را می‌زداید.

درنگ: نفی معبودهای کاذب در «لا إله إلا الله» مقدمه‌ای برای اثبات توحید است، که با تربیت توحیدی و دعوت پیامبر (ص) به فلاح هم‌راستا است.

۲. تربیت توحیدی و نقش نفی

درس‌گفتار تأکید دارد که در تربیت توحیدی، نفی مقدم بر اثبات است، زیرا ذهن باید از شرک پاک شود تا توحید در آن جای گیرد. این رویکرد، برخلاف روش‌های معمول تربیتی که ابتدا با خوبی‌ها آشنا می‌کنند، ابتدا باطل را نفی می‌کند تا حق در دل نشیند. این کلام، مانند شمشیری است که ریشه‌های شرک را قطع می‌کند تا نهال توحید در دل بارور شود.

آیه شریفه «فَمَن يَكْفُرْ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤْمِن بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسْتَمْسَكَ بِٱلْعُرْوَةِ ٱلْوُثْقَىٰ» (بقره: ۲۵۶، : «هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به دستاویز استواری چنگ زده است») این ترتیب را تأیید می‌کند.

درنگ: در تربیت توحیدی، نفی شرک مقدم بر اثبات توحید است، زیرا پاک‌سازی دل از باطل، راه را برای استقرار حق هموار می‌سازد.

بخش پنجم: جمع‌بندی و افق‌های پیش‌رو

کلام طیبه «لا إله إلا الله» به‌عنوان محور توحید اسلامی، از منظر نحوی، معنایی و عرفانی مورد تحلیل قرار گرفت. این کلام، جمله‌ای استثنائیه با «لا» نافیه جنس است که نفی مطلق معبودهای کاذب را بدون نیاز به خبر انجام می‌دهد. افزودن خبر، مانند «موجود» یا «حقیقی»، کلام را مقید کرده و از بلاغت قرآنی آن می‌کاهد. دیدگاه علامه طباطبایی و مناهج الوصول (خمینی، روح الله) که کلام را وصفی و نیازمند خبر می‌دانند، و دیدگاه فخر رازی، که «الا» را به «غير» تفسیر کرده و ادعای شراکت یا کفر را مطرح می‌کند، با قواعد نحوی، لغوی و قرآنی ناسازگار است. معنای صحیح این کلام، نفی مطلق معبودهای کاذب و اثبات معبودیت انحصاری الله است، که در مراتب عرفانی تا نفی هستی و شهادت الهی پیش می‌رود. آیه شریفه «إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ» (بقره: ۱۶۳، : «خدای شما خدای یگانه است») این معنا را تأیید می‌کند.

این کلام، چونان مشعلی است که راه توحید را در تاریکی شرک روشن می‌سازد و دل‌ها را به سوی حق تعالی رهنمون می‌کند. پژوهش‌های آتی می‌توانند به تحلیل دیگر عبارات توحیدی، مانند «الله أحد» یا «هو الله الذی لا إله إلا هو»، در پرتو این رویکرد بپردازند. همچنین، بازکاوی آرای دیگر عالمان در این حوزه می‌تواند به غنای معرفتی این موضوع بیفزاید.

با نظارت صادق خادمی

 

فوتر بهینه‌شده