متن درس
تبیین و تحلیل اسماء واحد و احد در نظام توحیدی قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۸)
دیباچه
اسماء «واحد» و «احد» از برجستهترین اسماء حسنی الهیاند که چونان دو گوهر درخشان در تاج توحید، وحدت بیمانند ذات الهی را در نظام قرآنی و عرفانی به نمایش میگذارند. این دو اسم، که در سیر شرفی اسماء پس از «الله»، «رحمن» و «رحیم» قرار گرفتهاند، جلوهای عمیق از توحید ذاتی و صفاتی الهی را نمایان میسازند. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه یکصد و هجدهم، به بررسی جایگاه، ویژگیها، تفاوتها و آثار این دو اسم در قرآن کریم و روایات پرداخته و با دقتی کلامی و عرفانی، شبهات مرتبط را پاسخ داده است.
بخش یکم: جایگاه و اهمیت اسماء واحد و احد در سیر شرفی اسماء
سیر شرفی و تقدم اسماء
در نظام توحیدی، سیر شرفی اسماء الهی از «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده و با بررسی اسماء جامع چون «الله»، «الهم» و «لا اله الا الله» ادامه یافته است. در این سیر، «واحد» و «احد» بهعنوان اسماء افضل، اهم و اقدم پس از اسماء پیشین قرار گرفتهاند. این دو اسم، به دلیل جایگاه محوری در تبیین توحید ذاتی، از اهمیت ویژهای برخوردارند و در مرتبهای والا در سلسله مراتب اسماء الهی جای دارند.
درنگ: «واحد» و «احد» چونان دو ستاره درخشان در آسمان توحید، وحدت بیمانند ذات الهی را در مراتب وجودی و ظهوری به نمایش میگذارند.
این سیر شرفی، که با مبانی عرفانی و کلامی هماهنگ است، نشاندهنده رویکردی نظاممند در تبیین مراتب اسماء الهی است. «واحد» و «احد» به دلیل نزدیکی به ذات الهی، پس از اسماء جامع مانند «الله» قرار گرفته و بیانگر مراتب وحدت در نظام توحیدیاند.
جایگاه در روایات
بر اساس نقل مرحوم کفعمی، سه روایت درباره ترتیب اسماء الهی وجود دارد که در یکی از آنها، ترتیب «الله، الواحد، الاحد، الصمد» ذکر شده است. در هر سه روایت، «الواحد» و «الصمد» همراهند، اما «صمد» به دلیل ظرف فعلیت بودن، پس از «واحد» و «احد» قرار دارد، زیرا این دو اسم از صفات ذاتیاند و به ذات الهی نزدیکترند.
این ترتیب، نشاندهنده تمایز میان اسماء ذاتی و فعلی است. «صمد» به فعلیت و تجلیات الهی مرتبط است، در حالی که «واحد» و «احد» به ذات الهی اشاره دارند. این تحلیل با مفهوم اسماء ذاتی و فعلی در کلام اسلامی همخوانی دارد و بر مراتب وجودی اسماء تأکید میکند.
بخش دوم: تمایز و اشتراکات واحد و احد
دو اسم متمایز
«واحد» و «احد» دو اسم متمایز الهیاند، مشابه «رحمن» و «رحیم»، که هر یک خصوصیات مشترک و اختصاصی دارند. دیدگاه برخی که این دو را یک اسم میدانند، به صراحت رد شده و نادرست قلمداد میگردد. مرحوم کفعمی نیز این تمایز را تأیید کرده و بر استقلال معنایی هر یک تأکید دارد.
درنگ: «واحد» و «احد» چونان دو شاخه از یک ریشه، هر یک با جلوهای متمایز، وحدت ذات الهی را در ساحتهای متفاوت نمایان میسازند.
این تمایز، ریشه در اصول کلامی و عرفانی دارد که اسماء الهی را تجلیات متمایز ذات الهی میداند. رد یکسانانگاری، نشاندهنده دقت در تحلیل اسماء و تأکید بر استقلال معنایی آنهاست.
تعریف واحد و احد
مرحوم کفعمی، «واحد» و «احد» را چنین تعریف میکند: «الواحد و الاحد هو الفرد الذی لا ینبعث من شیء و لا یتحد بشیء» (واحد و احد، فردی است که از چیزی نشأت نمیگیرد و با چیزی متحد نمیشود). در این تعریف، «لا ینبعث من شیء» به معنای «احد» و «لا یتحد بشیء» به معنای «واحد» است. این تعریف، بر استقلال ذاتی و عدم مشابهت الهی تأکید دارد و تفاوت معنایی ظریف میان این دو اسم را نشان میدهد.
«احد» به عدم نشأت از غیر اشاره دارد، در حالی که «واحد» بر عدم اتحاد با غیر دلالت میکند. این تمایز، با مبانی توحید در فلسفه اسلامی، بهویژه دیدگاه صدرالمتألهین در تبیین وحدت ذات الهی، همراستاست.
رد شبهه سلبیت واحد و احد
دو شبهه نادرست در این زمینه رد شده است: نخست، اینکه «واحد» و «احد» یک اسماند؛ دوم، اینکه این دو از صفات سلبیهاند. این دو اسم، صفات ثبوتیه و ایجابیاند، اگرچه لوازم سلبیه (مانند عدم انقسام) به صورت انتزاعی از آنها برداشت میشود. برای مثال، همانگونه که «روز است، پس شب نیست» یک انتزاع ذهنی است و معنای ثبوتی «روز» را تغییر نمیدهد، «عدم انقسام» نیز لازمه ذهنی «واحد» و «احد» است، نه معنای تطابقی آنها.
تعریف «ليس فى الوجود ما يساويه» (در وجود چیزی برابر با او نیست) نیز تعریف عام است و مختص «واحد» نیست، زیرا سایر اسماء مانند «خالق» و «رازق» را نیز شامل میشود. این تحلیل، با تمایز میان صفات ثبوتیه و سلبیه در کلام اسلامی، بهویژه در آثار علامه طباطبایی، همخوانی دارد.
بخش سوم: حضور واحد و احد در قرآن کریم
احد: کاربرد محدود و اختصاصی
اسم «احد» تنها یک بار در قرآن کریم به عنوان صفت حق آمده است: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (اخلاص: ۱، ترجمه: «بگو او خدای یگانه است»). در آیه لَمْ يَكُنْ لَهُ كَفُوًا أَحَدٌ (اخلاص: ۴، ترجمه: «و برای او هیچ همتایی نیست»)، «احد» به معنای «احدی» و در مقام نفی کفو برای غیر حق است، نه صفت حق. این کاربرد محدود، نشاندهنده اختصاص «احد» به توحید ذاتی و عدم استعمال آن در غیر حق است.
درنگ: «احد» چونان قلهای دستنیافتنی در ساحت توحید، تنها در یک آیه به ذات الهی اختصاص یافته و از هرگونه استعمال در غیر حق مبراست.
این تمایز، با تفاسیر قرآنی، بهویژه تفسیر المیزان، همخوانی دارد که «احد» را به توحید ذاتی مرتبط میداند.
واحد: کاربرد گستردهتر
اسم «واحد» حدود ۷۰ بار در قرآن کریم آمده، اما نه همه موارد به حق تعالی اختصاص دارد. به تفکیک:
- «وحده»: ۶ مورد، همه صفت حق (مانند لَنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ).
- «واحد»: ۲۵ مورد، ۱۹ مورد صفت حق.
- «واحداً»: ۳ مورد، همه صفت حق.
- «وحیداً»: ۱ مورد، صفت حق.
- «واحدة»: ۳۱ مورد، همه صفت غیر حق (مانند مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ، نساء: ۱، ترجمه: «از یک تن»).
این تنوع، نشاندهنده کاربرد گستردهتر «واحد» نسبت به «احد» است. «واحد» هم بهعنوان وصف ذاتی حق و هم وصف زائد برای غیر حق به کار میرود، که این انعطافپذیری، آن را از «احد» متمایز میسازد.
بخش چهارم: تفاوتهای معنایی و کارکردی واحد و احد
تمایز در کثرت و وحدت
«واحد» کثرتیتر از «احد» است، زیرا هم وصف ذاتی (حقیقی) و هم وصف زائد دارد. «واحد» حقیقی زائد بر ذات نیست، اما «واحد» زائد (مانند مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ) وصف غیر ذاتی است. در مقابل، «احد» صرفاً وصف ذاتی است و کثرت مقابل آن نیست.
این تمایز، به تفاوت در مراتب وحدت اشاره دارد: «احد» وحدت مطلق ذاتی است، در حالی که «واحد» وحدت نسبی را نیز شامل میشود. این تحلیل با مفهوم «وحدت و کثرت» در عرفان ابنعربی همخوانی دارد.
تفاوت در جمعپذیری
«احد» جمع ندارد و «آحاد» جمع «واحد» است، نه «احد». «واحد» جمعهایی مانند «احدان» یا «وحدان» دارد، اما «احد» به دلیل وحدت ذاتی، جمعپذیر نیست. این تفاوت، انحصار «احد» به ذات الهی و انعطافپذیری «واحد» را نشان میدهد.
درنگ: «احد» چونان دری بسته بر کثرت است که جز وحدت مطلق ذاتی را نمیپذیرد، در حالی که «واحد» چونان دری گشوده، وحدت را در کثرت نیز متجلی میسازد.
اشتقاق و معنای لغوی
هر دو اسم از ریشه «وحد» مشتق شدهاند. «واحد» مصدر باب تفعیل (توحید) است که قصد فاعلی دارد و به یکتاپرستی و وحدت عملی اشاره میکند. «احد» وحدت صرف ذاتی است و به توحید ذاتی مرتبط است. «موحد» (اسم فاعل) به معنای یکتاپرست، جلوهای از این اشتقاق است.
این اشتقاق، تفاوت در مراتب وحدت را نشان میدهد: «واحد» به توحید عملی و فاعلی و «احد» به وحدت ذاتی مرتبط است. این تمایز با مفهوم توحید در عرفان و کلام اسلامی همخوانی دارد.
واحد و احد در اعداد
«واحد» مبدأ اعداد است (واحد، اثنان، ثلاثة)، اما «احد» در اعداد به کار نمیرود و عدل (معادل) ندارد. «احد» وحدت صرف است و کثرت مقابل آن نیست. این تفاوت، نقش «واحد» در نظام عددی و «احد» در وحدت مطلق را نشان میدهد.
خصوصیات واحد: حقیقت آحاد و اعداد
«واحد» حقیقت آحاد و اعداد است، اما خود متعدد نیست. کثرت به تعینات آحاد و اعداد مربوط است، نه به «واحد». «واحد» معین اعداد است، اما متعین به آنها نیست. این ویژگی، «واحد» را بهعنوان مبدأ وحدت در کثرت معرفی میکند، مشابه نقش وجود در فلسفه اسلامی.
تمایز در وصف زائد
«واحد» میتواند وصف زائد داشته باشد (مانند عَشَرَةٌ وَاحِدَةٌ)، اما «احد» چنین قابلیتی ندارد. «واحد» لا بشرط است و میتواند وصف کثرت بپذیرد، در حالی که «احد» وحدت مطلق است. این انعطافپذیری، «واحد» را کثرتیتر از «احد» میسازد.
تقدم احد بر واحد
در نقلها، «احد» بر «واحد» مقدم است (الاحد الواحد)، زیرا «احد» اقدم و به وحدت ذاتی نزدیکتر است. «واحد» ظرف تعینات است و در مرتبهای پس از «احد» قرار دارد. این تقدم، مراتب وجودی اسماء را نشان میدهد.
درنگ: «احد» چونان قلهای است که در اوج وحدت ذاتی جای دارد، و «واحد» چونان دامنهای است که وحدت را در تعینات کثرت متجلی میسازد.
بخش پنجم: واحد و حقیقت وجود
«واحد» مانند حقیقت وجود است که ظهورات (آحاد و اعداد) مظاهر آنند. «واحد» لا بشرط، نه کثیر است و نه متعدد. این قیاس، «واحد» را بهعنوان مبدأ وحدت در کثرت معرفی میکند، مشابه نقش وجود در فلسفه اسلامی. آحاد و اعداد، ظرف تعیناتاند، اما «واحد» ذاتاً متکثر نیست.
این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود صدرالمتألهین همخوانی دارد که وجود را مبدأ ظهورات میداند. «واحد» معین اعداد و آحاد است، اما متعین به آنها نیست و وحدت ذاتی خود را حفظ میکند.
بخش ششم: کاربرد «فرد» و «وتر» در قرآن و ادعیه
«فرد» و «وتر» در قرآن کریم به حق تعالی اطلاق نشدهاند، اما در ادعیه، مانند دعای امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه (أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ)، بهعنوان اسماء الهی ذکر شدهاند. عدم کاربرد این دو در قرآن، نشاندهنده دقت در انتخاب اسماء قرآنی است، در حالی که حضور آنها در ادعیه، تکمیل معارف قرآنی را در سنت نبوی و علوی نشان میدهد.
بخش هفتم: استعمال احد در زبان عربی
در زبان عربی، «احد» جز در مقام اثبات برای حق (مانند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ)، یا در نفی (مَا رَأَيْتُ أَحَدًا) یا با اضافه (أحد القوم)، به کار نمیرود. استعمال مطلق آن در غیر حق، حتی به صورت مجازی، جایز نیست. این محدودیت، قداست و اختصاص «احد» به توحید ذاتی را نشان میدهد.
نفی عام در مَا رَأَيْتُ أَحَدًا، اعم بودن «احد» را نسبت به «واحد» نشان میدهد. این قاعده با قواعد زبانشناسی عربی و تحلیلهای ادبی قرآن همخوانی دارد.
جمعبندی
اسماء «واحد» و «احد» چونان دو جلوه از وحدت الهی، در نظام توحیدی قرآن کریم جایگاهی والا دارند. «احد» به وحدت مطلق ذاتی اختصاص دارد و تنها یک بار در قرآن کریم بهعنوان صفت حق آمده، در حالی که «واحد» با کاربرد گستردهتر، هم وصف ذاتی حق و هم وصف زائد برای غیر حق را شامل میشود. «احد» جمعپذیر نیست و وحدت صرف ذاتی است، اما «واحد» به دلیل انعطافپذیری، ظرف تعینات و مبدأ اعداد است. تمایز این دو در معنا، کاربرد و آثار، عمق و دقت نظام اسماء الحسنی را نشان میدهد. رد شبهات یکسانانگاری و سلبیت این دو اسم، بر ثبوتی بودن و استقلال معنایی آنها تأکید دارد. این تحلیل، که ریشه در قرآن کریم، روایات و مبانی کلامی و عرفانی دارد، میتواند مبنایی برای تحقیقات عمیقتر در حوزه توحید و اسماء الهی باشد.
با نظارت صادق خادمی