برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۷)
دیباچه
در گستره بیکران معارف توحیدی، اسماء حسنی الهی چونان ستارگانی فروزان، راهنمای سالکان و پژوهندگان حقیقتاند. اسم «حی»، به مثابه گوهری درخشان در این آسمان معرفت، جایگاهی بیهمتا به عنوان صفتی ذاتی و عین وجود دارد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای عمیق آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی مبتنی بر آن، به کاوش در معنای مطابقتی، لوازم معنایی، و جایگاه محوری اسم حی در میان صفات الهی میپردازد.
بخش یکم: تمایز حی و حیوان در اطلاق بر ذات الهی
مفهوم حی و حیوان
اسم «حی» در قرآن کریم، صفتی ذاتی و ایجابی است که بر ذات باریتعالی، جمادات، حیوانات و ملائکه اطلاق میشود، زیرا حیات، نشانه کمال وجود است. قرآن کریم میفرماید: اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ [مطلب حذف شد] : «خدا که جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است»). در مقابل، «حیوان» به موجودی اطلاق میشود که حیاتی همراه با ادراک حسی و مادی دارد، و از اینرو، به دلیل دلالت بر نقص مادی، بر ذات الهی که منزه از ماده است (سبوح قدوس)، روا نیست. جمادات و ملائکه نیز حیوان نامیده نمیشوند، زیرا فاقد ادراک حسیاند، اما حیاند، زیرا وجود دارند.
درنگ: حی، صفتی ذاتی و ایجابی است که بر هر موجود دارای وجود اطلاق میشود، اما حیوان، به دلیل دلالت بر ادراک حسی و مادی، بر ذات الهی، جمادات و ملائکه روا نیست.
تحلیل تمایز
این تمایز، ریشه در اصول تنزیه در کلام شیعه و تحلیلهای لغوی، مانند آنچه راغب در مفردات آورده، دارد. حی، به معنای حیات مطلق، حقیقت سیال وجود است که در همه مراتب هستی جاری است، اما حیوان، به دلیل محدودیت به ادراک حسی، نمیتواند بر ذات منزه الهی یا موجودات غیرمادی مانند ملائکه اطلاق شود. این تمایز، چونان خطی روشن میان حقیقت وجود و محدودیتهای مادی، مرزهای اطلاق صفات را مشخص میسازد.
جمعبندی بخش یکم
اسم حی، چونان نوری فراگیر، بر همه موجودات دارای وجود تابیده و حیات را به عنوان جوهره هستی متجلی میسازد، در حالی که حیوان، به دلیل دلالت بر نقص مادی، از اطلاق بر ذات الهی و موجودات غیرمادی بازمیماند. این بخش، بنیان معرفتی لازم برای فهم جایگاه حی را فراهم میآورد.
بخش دوم: نقد تعاریف کلامی حی
تعاریف متکلمان و اشکالات آن
متکلمان برجسته، در تعریف اسم حی، گاه به خطا رفتهاند و معنای مطابقتی آن را با لوازمش خلط کردهاند:
کفعمی و صدوق: حی را به «فعال مدرك» یا «فعال مدبر» تعریف کردهاند، اما این تعاریف، معنای مطابقتی حی (حیات مطلق) را روشن نمیکنند، زیرا ادراک و تدبیر، لوازم حیاتاند، نه خود آن.
باب حادی عشر و حاوی عشر: حی را سومین صفت پس از علم و قدرت دانسته و استدلال کردهاند که چون خدا عالم و قادر است، پس حی است. این استدلال ناقص است، زیرا حیات، مقدم بر علم و قدرت است.
خواجه نصیرالدین طوسی (تجرید الاعتقاد perspective: 1px; background-color: #E0FFFF; text-align: right;”> درنگ: تعاریف کلامی حی، با خلط معنای مطابقتی (حیات) با لوازم آن (ادراک، تدبیر، علم، قدرت)، از تبیین حقیقت ذاتی حی بازماندهاند.
تحلیل نقد
این خلط، ریشه در عدم توجه به معنای ذاتی حی (حیات به مثابه وجود) دارد. استدلال معکوس از علم و قدرت به حی، چونان تلاش برای روشن ساختن خورشید با نور شمع، ناکافی است، زیرا حیات، شرط تحقق علم و قدرت است. این نقد، با روشهای کلامی مبتنی بر دلالت مطابقی و التزامی همخوانی دارد و بر ضرورت بازنگری در تعاریف سنتی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
نقد تعاریف کلامی، چونان آینهای، کاستیهای فهم سنتی از حی را نمایان میسازد و راه را برای تبیین دقیقتر معنای ذاتی آن هموار میکند.
بخش سوم: معنای مطابقتی حی: حیات عین وجود
حیات به مثابه وجود
حی، به معنای حیات، عین حقیقت وجود است: الحياة هي الوجود. حیات، جریانی سیال در همه مراتب هستی است، از واجبالوجود گرفته تا ممکنات، قدیم و حادث، جماد، حیوان، ملک و حق. هر مرتبه وجود، حیاتی خاص خود دارد:
جماد: حیات نامی (وجود جمادی).
حیوان: حیات حسی.
ملک: حیات عقلی.
حق: حیات ذاتی و وجوبی.
درنگ: حی، صفتی ذاتی و عین وجود است که در همه مراتب هستی، از جماد تا ذات الهی، به قدر وجود هر مرتبه، جاری است.
تحلیل معنای حی
حی، صفتی ثبوتی، ذاتی و عین ذات است، نه زائد بر ذات و نه سلبی. قرآن کریم میفرماید: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است، خدا را تسبیح میکند»). این تسبیح، نشانه حیات و شعور ذاتی موجودات به قدر وجودشان است. حیات، چونان رودی جاری، زیربنای همه صفات کمال، از جمله علم، قدرت و اراده است، زیرا بدون وجود، هیچ صفتی محقق نمیشود. این دیدگاه، با عرفان نظری ابنعربی و فلسفه وجودی ملاصدرا همخوانی دارد.
جمعبندی بخش سوم
حی، چونان جوهره وجود، حقیقت سیالی است که در همه مراتب هستی جریان دارد و مبنای تحقق همه صفات کمال است. این بخش، معنای مطابقتی حی را به مثابه عین وجود تبیین میکند.
بخش چهارم: حی و لوازم آن
لوازم حیات
ادراک، علم، قدرت و فعل، لوازم حیاتاند، نه معنای مطابقتی آن. جماد، حیات دارد، اما ادراک و فعل آن ضعیف است. حیوان، ادراک حسی دارد و حق، ادراک و فعل وجوبی و مطلق. قرآن کریم میفرماید: يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است، خدا را تسبیح میکند»). این تسبیح، نشانه شعور ذاتی موجودات به قدر وجودشان است.
درنگ: حیات، شرط تحقق صفات کمال است و ادراک، علم و قدرت، لوازم آناند، نه معنای ذاتی آن.
تحلیل لوازم حی
حیات، چونان ریشه درختی تنومند، مبنای تحقق صفات کمال است. خلط حی با فعال، مدرك یا مدبر، مانند آن است که شاخه را به جای ریشه بگیریم. ادراک و فعل موجودات، به تناسب مرتبه وجودشان متفاوت است، و این تفاوت، ریشه در تشکیک وجود دارد، چنانکه در فلسفه صدرایی تبیین شده است.
جمعبندی بخش چهارم
حی، به عنوان مبنای وجود، زیربنای همه صفات کمال است. لوازم آن، چونان شاخههای درختی، از حقیقت حیات سرچشمه میگیرند، اما نباید با معنای ذاتی آن خلط شوند.
بخش پنجم: حی در آیات قرآنی
ظهور حی در قرآن کریم
اسم حی در پنج آیه از قرآن کریم آمده است:
بقره: ۲۵۵ (آیتالکرسی):اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «خدا که جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است»)، با تأکید بر فقدان سنت و نوم.
طه: ۱۱۱:وَعَنَتِ [مطلب حذف شد] : «و چهرهها برای زنده پاینده فروتن شدند»)، با تقدم حی بر قیوم.
فرقان: ۵۸:وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ [مطلب حذف شد] : «و بر زندهای که نمیمیرد توکل کن»)، با وصف «لا یموت».
غافر: ۶۵:هُوَ الْحَيُّ لَا [مطلب حذف شد] : «او زنده است، جز او معبودی نیست»)، با تقدم حی بر توحید.
درنگ: تقدم حی بر قیوم و توحید در آیات قرآنی، نشاندهنده اولویت حیات به عنوان مبنای وجود و وحدت الهی است.
تحلیل آیات
تقدم حی بر قیوم و توحید در این آیات، چونان نوری که پیش از طلوع خورشید میدرخشد، نشاندهنده مبنای وجودی حی است. وصف «لا یموت» و «لا تأخذه سنة ولا نوم»، لوازم حیات ذاتیاند که بر بینیازی و کمال ذات الهی دلالت دارند. این ترتیب، با تحلیلهای قرآنی در تفاسیر شیعی همخوانی دارد و عظمت حی را به عنوان صفتی ربوبی و بنیادین نشان میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
آیات قرآنی، چونان آیینهای زلال، عظمت و تقدم حی را در میان صفات الهی بازتاب میدهند و آن را به عنوان مبنای توحید و وجود معرفی میکنند.
بخش ششم: حی در دعای جوشن کبیر
توصیف حی در فقره ۷۰
فقره ۷۰ دعای جوشن کبیر، عظمت حی را چنین توصیف میکند:
يا حَيًّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ: حی پیش از هر حی.
يا حَيًّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ: حی پس از هر حی.
يا حَيًّا الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ حَيٌّ: حی بیمانند.
يا حَيًّا الَّذِي لَا يُشَارِكُهُ حَيٌّ: حی بیشریک.
يا حَيًّا الَّذِي لَا يَحْتَاجُ إِلَى حَيٍّ: حی بینیاز از حی دیگر.
يا حَيًّا الَّذِي يُمِيتُ كُلَّ حَيٍّ: حی که هر زندهای را میمیراند.
يا حَيًّا الَّذِي يَرْزُقُ كُلَّ حَيٍّ: حی که به هر زندهای روزی میدهد.
يا حَيًّا لَمْ يَرِثِ الْحَيَاةَ مِنْ حَيٍّ: حی که حیاتش را از حی دیگر نگرفته.
يا حَيًّا الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى: حی که مردگان را زنده میکند.
يا حَيًّا يَا قَيُّومًا لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ: حی و قیوم که نه چرت و نه خواب دارد.
درنگ: فقره ۷۰ جوشن کبیر، حی را صفتی ذاتی، ربوبی و عین ذات معرفی میکند که مبنای همه صفات و افعال الهی است.
تحلیل توصیف جوشن کبیر
این فقره، چونان تابلویی باشکوه، عظمت حی را به تصویر میکشد. حی، پیش و پس از هر حی، بینیاز، بیشریک، و مبدأ حیات و ممات است. این توصیف، با نقش دعا در تبیین صفات الهی در عرفان عملی همخوانی دارد و حی را به عنوان صفتی ربوبی و بنیادین معرفی میکند.
جمعبندی بخش ششم
دعای جوشن کبیر، چونان گوهری درخشان، عظمت و جایگاه بیهمتای حی را در میان صفات الهی متجلی میسازد و آن را به عنوان مبنای همه صفات و افعال معرفی میکند.
بخش هفتم: نقد خلط حی با صفات متأخر
اشتباه در تعریف حی
تعریف حی با صفاتی چون فعال، مدرك یا مدبر، خلط معنای مطابقتی (حیات) با لوازم آن است. جماد، حیات دارد، اما فاقد ادراک و فعل قوی است. استدلال از علم و قدرت به حی، معکوس است، زیرا حیات، شرط تحقق آنهاست.
درنگ: خلط حی با صفات متأخر، مانند فعال یا مدرك، مانع از تبیین معنای ذاتی آن (حیات به مثابه وجود) شده است.
تحلیل نقد
این خلط، چونان غباری بر آینه حقیقت، مانع از فهم دقیق حی شده است. حی، به عنوان عین وجود، مستقل از صفات متأخر است و باید به صورت مستقل تحلیل شود. این دیدگاه، با روشهای فلسفی ملاصدرا در تحلیل وجود و صفات همراستاست.
جمعبندی بخش هفتم
نقد خلط حی با صفات متأخر، راه را برای فهم دقیقتر معنای ذاتی آن هموار میسازد و بر ضرورت تحلیل مستقل حی تأکید میورزد.
بخش هشتم: حی و میت: معنای نسبی
مفهوم میت
میت، به معنای فقدان حیات دنیوی است، نه فقدان مطلق حیات. از منظر روحی و اخروی، میت همچنان حی است، زیرا حیات، به عنوان وجود، در همه مراتب هستی جاری است.
درنگ: میت، وصفی نسبی است که تنها فقدان حیات دنیوی را نشان میدهد، اما حیات به معنای وجود، در همه مراتب جاری است.
تحلیل مفهوم میت
این دیدگاه، چونان نوری که تاریکیهای سوءتفاهم را میزداید، نشان میدهد که میت، تنها در حیثیت خاص (حیات دنیوی) فاقد حیات است. این تحلیل، با مفهوم بقاء روحی در کلام شیعه همخوانی دارد.
جمعبندی بخش هشتم
حی، به عنوان حقیقت وجود، در همه مراتب هستی جاری است و میت، تنها در معنای نسبی و در حیثیت دنیوی، فاقد حیات تلقی میشود.
بخش نهم: جایگاه حی در میان صفات الهی
امالصفات بودن حی
حی، به عنوان امالصفات، مقدم بر علم، قدرت، اراده و سایر صفات است، زیرا بدون حیات، هیچ صفتی محقق نمیشود. تقدم حی بر قیوم در آیات قرآنی و توصیف آن در جوشن کبیر، نشاندهنده جایگاه محوری آن است.
درنگ: حی، به عنوان امالصفات و عین وجود، زیربنای همه صفات ذاتی و فعلی الهی است.
تحلیل جایگاه حی
حی، چونان ریشهای که درختی تنومند را تغذیه میکند، مبنای تحقق همه صفات است. عظمت آن در آیات و روایات، جایگاه بیهمتای آن را تأیید میکند. این تحلیل، با مبانی کلامی و عرفانی در باب صفات ذاتی همخوانی دارد.
جمعبندی بخش نهم
حی، به عنوان صفتی ذاتی و امالصفات، چونان پایهای استوار، زیربنای همه صفات الهی را تشکیل میدهد و جایگاه محوری آن در توحید و معرفت تأیید میشود.
بخش دهم: بیاعتنایی کلامی به حی
کاستیهای کلام سنتی
متکلمان، مانند خواجه نصیر، علامه حلی و کفعمی، در تعریف حی دقت کافی نکرده و آن را با صفات متأخر (علم، قدرت، ادراک) خلط کردهاند. این بیاعتنایی، مانع تبیین معنای ذاتی حی شده است.
درنگ: بیتوجهی متکلمان به معنای ذاتی حی، ناشی از خلط آن با لوازمش است و ضرورت بازنگری در تعاریف کلامی را نشان میدهد.
تحلیل بیاعتنایی
این بیتوجهی، چونان غفلت از گوهری گرانبها، مانع از فهم دقیق حی به عنوان عین وجود شده است. ضرورت تحلیل مستقل حی، مانند نیاز به بازسازی بنایی کهن، آشکار است. این دیدگاه، با ضرورت بازنگری در کلام سنتی همراستاست.
جمعبندی بخش دهم
بیاعتنایی متکلمان به حی، راه را بر فهم دقیق آن بسته است. بازنگری در تعاریف کلامی، چونان کلیدی، درهای معرفت به حقیقت حی را میگشاید.
نتیجهگیری کل
اسم حی، چونان گوهری درخشان در تاج توحید، صفتی ذاتی، ثبوتی و عین وجود است که حقیقت سیال حیات را در همه مراتب هستی متجلی میسازد. این اسم، به عنوان امالصفات، مقدم بر علم، قدرت و سایر صفات است و مبنای تحقق آنها را فراهم میآورد. تمایز حی از حیوان، نقد تعاریف کلامی، و تبیین آن در آیات قرآنی و دعای جوشن کبیر، عظمت و جایگاه بیهمتای آن را نشان میدهد. حی، چونان رودی زلال، در همه مراتب وجود جاری است و حتی میت، در حیثیت اخروی، از آن بیبهره نیست. بیاعتنایی متکلمان به معنای ذاتی حی، ضرورت بازنگری در تعاریف کلامی را آشکار میسازد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم آورده و راه را برای کاوشهای عمیقتر در حوزه اسماء حسنی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی
کوئیز
به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.
1. بر اساس متن درسگفتار، چرا اطلاق حیوان بر حق تعالی روا نیست؟
2. طبق متن، معنای اصلی حی در حق تعالی چیست؟
3. بر اساس متن، حی در کدام مرتبه از وجود صدق میکند؟
4. طبق متن، چرا حی مقدم بر علم و قدرت است؟
5. بر اساس متن، دعای جوشن کبیر چگونه حی را توصیف میکند؟
6. متن بیان میکند که حی به معنای وجود است و در همه مراتب وجود صدق میکند.
7. طبق متن، حی صفتی سلبی است که به معنای عدم موت است.
8. متن تأکید میکند که حی مقدم بر علم و قدرت است، زیرا وجود مقدم بر این صفات است.
9. بر اساس متن، اطلاق حیوان بر جماد و ملائکه صحیح است.
10. متن بیان میکند که دعای جوشن کبیر حی را به عنوان صفتی ذاتی و ربوبی توصیف میکند.
11. چرا اطلاق حیوان بر حق تعالی صحیح نیست؟
12. تفاوت اصلی بین حی و حیوان چیست؟
13. چرا حی مقدم بر علم و قدرت است؟
14. منظور از حی در دعای جوشن کبیر چیست؟
15. چرا استدلال به حی از علم و قدرت در متن نادرست دانسته شده است؟
پاسخنامه
1. چون حیوان شامل ادراک حسی است که در حق نیست
2. وجود و حیات
3. در همه مراتب وجود از جماد تا حق
4. چون علم و قدرت از آثار حی هستند
5. حی به عنوان صفت ذاتی و بینیاز از غیر
6. درست
7. نادرست
8. درست
9. نادرست
10. درست
11. زیرا حیوان شامل ادراک حسی است که در حق تعالی نیست، در حالی که حی به معنای وجود است.
12. حی به معنای وجود در همه مراتب است، اما حیوان به حیات همراه با ادراک حسی محدود است.
13. زیرا حی به معنای وجود است و علم و قدرت از آثار وجود و حیات هستند.
14. حی صفت ذاتی و ربوبی است که بینیاز از غیر و مقدم بر همه حیاتهاست.
15. زیرا حی مقدم بر علم و قدرت است و وجود ذاتی آن نباید با آثارش تعریف شود.