در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 128

متن درس





کتاب اسمای و صفات الاهی: حی و قیوم، حقیقت وجود و قیام ذاتی

کتاب اسمای و صفات الاهی: حی و قیوم، حقیقت وجود و قیام ذاتی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه یکصد و بیست و هشتم)

دیباچه

در گستره بی‌کران معرفت الهی، اسمای حی و قیوم چونان دو گوهر تابناک، حقیقت وجود و قیام ذاتی حق‌تعالی را در آیینه توحید متجلی می‌سازند. این دو اسم، که از صفات ذاتی و خاص الهی‌اند، نه‌تنها بنیاد هستی را در خود نهفته دارند، بلکه چونان کلیدهایی زرین، درهای سلوک توحیدی را به روی سالکان می‌گشایند. نوشتار حاضر، برآمده از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه یکصد و بیست و هشتم، به کاوش عمیق در معنای حی و قیوم، پیوند آنها با حقیقت وجود، تمایز از سایر صفات، و آثار بی‌شمار سلوکی‌شان می‌پردازد.

بخش نخست: حقیقت حی و حیات در منظومه اسمای الهی

معنای حی و حیات: وجود و موجود

اسم حی، چونان نوری بی‌غبار، به حقیقت وجود اشاره دارد. حیات به معنای وجود و حی به معنای موجود است: «الحیاة الوجود و الحی الموجود». این تعریف، بنیاد معرفت توحیدی را تشکیل می‌دهد، زیرا وجود، جوهره ذات الهی است و حی، تجلی این جوهره در ذات باری‌تعالی. حیات حقیقی، که منحصر به حق‌تعالی است، از هرگونه شائبه کثرت و محدودیت مبراست. موجودات دیگر، از انسان تا ملائکه، تنها حیاتی مظهری و ظهوری دارند که در سایه فیض الهی متجلی می‌شود.

قرآن کریم این حقیقت را در آیه‌ای مبارک چنین بیان می‌فرماید:

إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ

(زمر: ۳۰؛ : «تو می‌میری و آنان نیز می‌میرند»)

اطلاق «میت» به زندگان، نه به معنای فقدان حیات، بلکه به دلیل تبدل حالات و سیر از دنیا به آخرت است. این سیر، چونان گذر از منزلی به منزل دیگر، وجودی است و نه عدمی. در مقابل، حق‌تعالی «هو الحی الذی لا یموت» است؛ حیاتی که از هرگونه موت و فنا مبراست. این تمایز، نشان‌دهنده انحصار حیات حقیقی به ذات الهی است.

درنگ: حیات حقیقی، که همان حقیقت وجود است، منحصر به حق‌تعالی است. موجودات دیگر تنها حیاتی مظهری دارند، و اطلاق میت به زندگان به معنای سیر وجودی از دنیاست.

این دیدگاه، حی را به‌عنوان صفت ذاتی و ام‌الائمه اسمای الهی معرفی می‌کند، که تمامی صفات دیگر، از جمله علم و قدرت، بر آن متفرع‌اند. حی، چونان شجره طیبه‌ای است که شاخه‌های سایر صفات از آن می‌رویند.

تمایز حی از علم و قدرت

یکی از خطاهای رایج در تبیین حی، خلط آن با صفاتی چون علم و قدرت است. هرچند هر موجود عالم و قادر، حی است، اما معنای حی به علم و قدرت فروکاسته نمی‌شود. علم و قدرت، صفاتی متفرع بر حی‌اند و حی، به‌عنوان صفت ذاتی، مقدم بر آنهاست. کتب لغت و تفسیر، گاه به دلیل فقدان معنای دقیقی برای حی، آن را با علم و قدرت یا به‌صورت عدمی تعریف کرده‌اند. اما حی، چونان آیینه‌ای زلال، وجود مطلق را بازمی‌تاباند و از هرگونه قید و محدودیت مبراست.

حی، صفتی است که ذات الهی را از موت و فنا مبرا می‌داند: «لایموت». خلق، در مقابل، ظرف موت و فنایند، نه به معنای نابودی، بلکه به معنای تبدل و سیر وجودی. این تمایز، حی را به‌عنوان صفتی ذاتی و بنیادین متمایز می‌سازد.

درنگ: حی صفت ذاتی و مقدم بر علم و قدرت است. خلط حی با این صفات، ناشی از فقدان معنای دقیق در کتب است، حال آنکه حی به وجود مطلق اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

حی، به‌عنوان صفت ذاتی و ام‌الائمه، حقیقت وجود و حیات حقیقی را در ذات الهی متجلی می‌سازد. حیات خلق، مظهری و محدود است، و اطلاق میت به زندگان، به سیر وجودی از دنیا به آخرت اشاره دارد. تمایز حی از علم و قدرت، جایگاه بنیادین آن را در منظومه اسمای الهی آشکار می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی احیاء و اماته به‌عنوان افعال وجودی فراهم می‌سازد.

بخش دوم: احیاء و اماته، ظهورات وجودی حی

وجودی بودن احیاء و اماته

احیاء و اماته، دو فعل الهی‌اند که از اسم حی و حیات سرچشمه می‌گیرند. احیاء، افاضه حیات است و اماته، سیر وجودی از دنیا به آخرت. هر دو فعل، برخلاف تصور رایج، وجودی‌اند و نه عدمی. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید:

هُوَ الَّذِي يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ

(حج: ۶۶؛ : «اوست که شما را زنده می‌کند، سپس می‌میراند»)

اماته، نه فقدان حیات، بلکه سیر وجودی به سوی آخرت است؛ چونان گذر از یک منزل به منزلی دیگر یا تحقق وعده الهی در کون بعد از کون. این سیر، وجودی است و از افعال یدالله سرچشمه می‌گیرد. حتی اگر به لحاظ فقدان دنیا عدمی به نظر آید، در حقیقت، اماته تسری به سوی آخرت است.

این دو فعل، هم به خالق و هم به مخلوق (مانند ملائکه و عزرائیل) نسبت داده می‌شوند، اما در اصل، فعل الله‌اند. اسمای محیی و ممیت، که از ظهورات حی‌اند، این افعال را در منظومه الهی متجلی می‌سازند.

درنگ: احیاء و اماته، افعال وجودی‌اند که از حی سرچشمه می‌گیرند. اماته، سیر وجودی به آخرت است، نه فقدان حیات، و هر دو فعل از افعال یدالله‌اند.

عدم وجود مقابل ذاتی برای حی

حی، به‌عنوان صفت ذاتی، مقابل ذاتی ندارد. میت، صفت نیست، بلکه حالتی است که به تبدل و سیر وجودی اشاره دارد. در نتیجه، حی صفت ذاتی و محیی و ممیت صفات فعلی‌اند که از حی ناشی می‌شوند. این تمایز، حی را از هرگونه تقابل عدمی مبرا می‌سازد و جایگاه آن را به‌عنوان صفتی بنیادین تثبیت می‌کند.

درنگ: حی مقابل ذاتی ندارد؛ میت صفت نیست، بلکه حالت تبدل وجودی است. محیی و ممیت، صفات فعلی ناشی از حی‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

احیاء و اماته، چونان دو روی یک سکه، افعال وجودی‌اند که از اسم حی سرچشمه می‌گیرند. اماته، سیر وجودی به آخرت است و نه فقدان حیات. عدم وجود مقابل ذاتی برای حی، جایگاه آن را به‌عنوان صفتی بنیادین تثبیت می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی اسم قیوم و پیوند آن با حی فراهم می‌سازد.

بخش سوم: قیوم، قیام ذاتی و تسری به خلق

معنای قیوم: قائم به ذات و مقوم غیر

قیوم، صفتی ذاتی و خاص الهی است که به قیام ذاتی حق‌تعالی و تسری آن به خلق اشاره دارد: «القیوم القائم بذاته المقوم لغیره». این اسم، چونان آبی زلال، هم طاهر لنفسه است و هم مطهر لغیره. قیوم، نه‌تنها قائم به ذات خویش است، بلکه مقوم وجود خلق نیز هست. برخلاف موجودات، که قائم بالحق، بالماهیه، بالماده، یا بالموضوع‌اند، قیوم از هرگونه لحاظ غیر مبراست.

تمایز قیوم از قائم در این است که قائم تنها به قیام ذاتی اشاره دارد، اما قیوم، علاوه بر آن، مقوم غیر است. این ویژگی، قیوم را به صفتی خاص تبدیل می‌کند که خلق از آن بی‌بهره‌اند. ملائکه، که ماهیت دارند، و جواهر، که قائم به ماده‌اند، همگی در سایه قیومیت حق‌تعالی قائم‌اند.

درنگ: قیوم، صفت ذاتی و خاص الهی است که به قیام ذاتی و تسری به خلق اشاره دارد. خلق از قیومیت بی‌بهره‌اند و قائم بالحق‌اند.

رابطه حی و قیوم در قرآن کریم

حی و قیوم، هرچند هم‌ماده یا هم‌خانواده نیستند، در قرآن کریم همواره همراه‌اند، زیرا هر دو از صفات ذاتی و خاص الهی‌اند. این همراهی در سه آیه مبارک متجلی است:

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

(بقره: ۲۵۵؛ آل عمران: ۲؛ : «خدا که جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است»)

وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ

(طه: ۱۱۱؛ : «چهره‌ها برای زنده پاینده خاضع‌اند»)

حی، به‌عنوان ام‌الائمه، وجود مطلق را نشان می‌دهد، و قیوم، قیام ذاتی و تسری به خلق را. این همراهی، چونان دو بال، دولت اسمای الهی را به سوی کمال توحید پرواز می‌دهد.

درنگ: حی و قیوم، هرچند هم‌ماده نیستند، به دلیل ذاتی و خاص بودن، در قرآن کریم همراه‌اند و دولت اسمای توحیدی را تشکیل می‌دهند.

جمع‌بندی بخش سوم

قیوم، صفتی ذاتی و خاص است که قیام ذاتی و تسری به خلق را متجلی می‌سازد. همراهی آن با حی در قرآن کریم، جایگاه ویژه این دو اسم را در منظومه توحید آشکار می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی دولت اسمای حی، قیوم، و لا إله إلا هو فراهم می‌سازد.

بخش چهارم: دولت اسمای حی، قیوم و لا إله إلا هو

ساختار دولت اسمای توحیدی

حی، قیوم، و لا إله إلا هو، چونان سه ستاره درخشان، دولت اسمای کاملی را تشکیل می‌دهند که احدیت و واحدیت الهی را متجلی می‌سازند. حی به وجود مطلق، قیوم به قیام ذاتی و تسری، و لا إله إلا هو به توحید محض اشاره دارد. این دولت، مشابه دولت‌های دیگر، مانند «أول، آخر، ظاهر، باطن» یا «الله، رحمن»، مجموعه‌ای کامل از اسمای الهی است.

تفاوت در ترتیب نزول و صعود، این دولت را متمایز می‌سازد. در نزول، قرآن کریم ترتیب را چنین بیان می‌کند:

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

(بقره: ۲۵۵؛ : «خدا که جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است»)

اما در صعود سلوکی، ترتیب به «یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت» تغییر می‌یابد. این ترتیب، چونان نردبانی است که سالک را از حی (وجود) به قیوم (قیام) و سپس به توحید محض رهنمون می‌سازد.

درنگ: حی، قیوم، و لا إله إلا هو دولت اسمای کاملی‌اند که احدیت و واحدیت را متجلی می‌سازند. ترتیب صعودی «یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت» سالک را به توحید رهنمون می‌کند.

تبیین نزول و صعود

در نزول، ترتیب قرآنی «الله لا إله إلا هو الحی القیوم» بیان تفصیلی توحید است، چونان سوره توحید که با «قل هو الله أحد» آغاز و با «لم یلد و لم یولد» تفصیل می‌یابد. در این ترتیب، توحید مقدم است و حی و قیوم آن را تکمیل می‌کنند. اما در صعود، سالک از حی آغاز می‌کند، زیرا وجود، بنیاد سلوک است. قیوم، قیام او را استوار می‌سازد، و لا إله إلا أنت، او را به توحید محض می‌رساند.

این تفاوت، چونان تفاوت میان آینه و تصویر، عمق معرفت توحیدی را نشان می‌دهد. در نزول، حق‌تعالی خود را معرفی می‌کند، و در صعود، سالک به سوی او بازمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش چهارم

دولت اسمای حی، قیوم، و لا إله إلا هو، مجموعه‌ای کامل از اسمای توحیدی است که احدیت و واحدیت را متجلی می‌سازد. تفاوت نزول و صعود، مسیر سلوک را روشن می‌کند. این بخش، زمینه را برای بررسی آثار سلوکی این اسما فراهم می‌سازد.

بخش پنجم: آثار سلوکی ذکر یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت

قوت قلب و جایگاه در سلوک

ذکر «یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت»، چونان اکسیری زرین، قلب سالک را جلا می‌دهد و او را به سوی کمال توحیدی رهنمون می‌سازد. این ذکر، از اسمای قلبیه و ربوبی است و برای اهل سلوک، قوت قلب می‌آورد. به‌عنوان ذکری خفی، بدون نیاز به جوارح، با تنفس خاص قرائت می‌شود: یک نفس با «یا حی یا قیوم» و نفس دیگر با «یا لا إله إلا أنت». این روش، چونان نسیمی الهی، قلب را از کدورات پاک می‌سازد.

آثار این ذکر بی‌شمارند:

  • شفای اسقام: دفع وسواس، ضعف نفس، اضطراب، و بیماری‌های ظاهری و باطنی.
  • طول عمر: افزایش قوت و برکت در حیات.
  • دفع خصم: رفع دشمنان ظاهری و باطنی.
  • نفوذ در خلق: وصول به مقام حکم و تصرف در کائنات، چنان‌که در دعای «رب هب لی حکماً» (شعراء: ۸۳) آمده است.

روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با این ذکر از پریشانی رهایی یافتند و فرح در چهره‌شان متجلی شد. این ذکر، چونان شبه‌اسم اعظم، در سلوک جایگاه ویژه‌ای دارد.

درنگ: ذکر یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت، قوت قلب، شفای اسقام، و نفوذ در خلق را به ارمغان می‌آورد و از اسمای ربوبی و شبه اعظم است.

وقت خاص ذکر و کاربردها

وقت خاص این ذکر، از سحر تا طلوع شمس (مابین الطلوعین) است. در این زمان، که چونان دروازه‌ای به سوی عالم غیب است، ذکر با تنفس آرام و بدون عجله قرائت می‌شود. تعداد خاص، مانند ۴۱ بار، اثر آن را تقویت می‌کند. قرائت بر آب، عقیق، یا خاتم، دفع چشم‌زخم، بلا، و خصم را به دنبال دارد. آبی که با این ذکر متبرک شود، چونان اکسیری، صفا و قوت باطنی می‌آورد و نیاز به ریاضت‌های سنگین را برطرف می‌سازد.

این ذکر، برای رفع معصیت، تقویت اراده، و دفع آفات نفسانی نیز مؤثر است. سالکی که آن را مداوم سازد، به مقام نفوذ و تصرف می‌رسد، چنان‌که «لا یخالفه أحد، ولو کان خصماً».

درنگ: وقت سحر، زمان خاص ذکر یا حی یا قیوم است. قرائت بر آب یا عقیق، دفع بلا و صفرای باطن را به دنبال دارد و سالک را به نفوذ و تصرف می‌رساند.

ارتباط با عالم غیب و ضرورت سلوکی

ذکر حی و قیوم، چونان کلیدی زرّین، ارتباط سریع با عالم غیب را برقرار می‌کند. ذاکر، چه در خواب و چه در بیداری، همراهی ملائکه، اولیاء، یا اموات را احساس می‌کند. این ذکر، برای تمام مراحل سلو (مبتدی، متوسط، و منتهی) ضروری است، چنان‌که انکار آن، مانند انکار مبادی صرف و نحو در عربی است.

این ذکر، چونان حیاتی الهی، ممد حیات و مفرح ذات است. سالک با مداومت بر آن، بی‌نیاز از دیگر اذکار، خود را متخلق به توحید می‌کند. این ضرورت، جایگاه بی‌بدیل حی و قیوم را در سلوک توحیدی آشکار می‌سازد.

درنگ: ذکر حی و قیوم، ارتباط با غیب را تسهیل می‌کند و برای تمام مراحل سلوک ضروری است. انکار اثر آن، محال است و ممد حیات و مفرح ذات است.

جمع‌بندی بخش پنجم

ذکر «یا حی یا قیوم یا لا إله إلا أنت»، قوت قلب، شفای اسکام، و نفوذ در خلق را به ارمغان می‌آورد. وقت سحر، دروازه آثار آن است، و ارتباط با غیب را تسهیل می‌کند. ضرورت این ذکر در سلوک، آن را به یکی از ارکان معرفت توحیدی تبدیل می‌کند.

جمع‌آوری کل

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، اسمای حی و قیوم را در پنج محور کاوش کرد: معنای حی و حیات، احیاء و اماته، قیوم و قیام ذاتی، دولت اسمای حی، قیوم، و لا إله إلا هو، و آثار سلوکی ذکر. حی، صفت ذاتی و ام‌الائمه، حقیقت وجود را متجلی می‌سازد، و قیوم، قیام ذاتی و تسری به خلق را. احیاء و اماته، افعال وجودی‌اند و از حی سرچشمه می‌گیرند. دولت اسمای حی، قیوم، و لا إله إلا هو، احدیت را نشان می‌دهد. ذکر یا حی یا قیوم، قوت قلب، شفاء، و نفوذ را به ارمغان می‌آورد و در سحر، اثرات آن مضاعف می‌شود. این بررسی، چونان چراغی، راه معرفت به اسمای الهی را روشن کرده و پژوهشگران را به تعمیق در این علم دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای حيات به طور کلی چیست؟

2. طبق متن، حيات حقیقی به چه کسی اختصاص دارد؟

3. بر اساس متن، چند مورد در قرآن کریم اسماء حى و قيوم با هم ذکر شده‌اند؟

4. طبق متن، قيوم به چه معناست؟

5. بر اساس متن، وقت خاص ذکر یا حى یا قيوم چه زمانی است؟

6. متن بیان می‌کند که حيات حقیقی مشترک بین خدا و خلائق است.

7. بر اساس متن، اماته و احیا هر دو فعل وجودی الهی هستند.

8. متن تأکید دارد که حى به معنای عالم و قادر بودن است.

9. طبق متن، قيوم صفتی است که خلائق نیز می‌توانند داشته باشند.

10. متن اشاره دارد که ذکر یا حى یا قيوم برای دفع وسواس و اضطراب مفید است.

11. چرا حى را نباید با علم و قدرت مخلوط کرد؟

12. تفاوت حيات حقیقی و حيات مظهری چیست؟

13. چرا اماته به عنوان فعل وجودی تلقی می‌شود؟

14. چرا حى و قيوم در قرآن اغلب با هم ذکر شده‌اند؟

15. چرا ذکر یا حى یا قيوم در سحر تا طلوع شمس آثار ویژه‌ای دارد؟

پاسخنامه

1. وجود

2. حق تعالی

3. سه مورد

4. قائم به ذات و مقوم لغیره

5. سحر تا طلوع شمس

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا حى صفت ذاتی و ام‌الائمه است، در حالی که علم و قدرت متفرع بر آن هستند.

12. حيات حقیقی منحصر به حق تعالی است، اما حيات مظهری به خلائق تعلق دارد.

13. زیرا اماته سیر از دنیا به آخرت است که خود امری وجودی است.

14. چون هر دو صفت ذاتی و خاصه الهی هستند و با کلمه توحید دولت کاملی از اسماء را تشکیل می‌دهند.

15. زیرا این زمان وقت خاص ذکر ربوبی است که قوت قلب و نفوذ در کائنات را به همراه دارد.

فوتر بهینه‌شده