متن درس
کتاب اسمای و صفات الاهی: علم الهی، احاطه وجودی و عصمت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه یکصد و سی و دوم)
دیباچه
در گستره بیکران معرفت توحیدی، صفت علم الهی چونان نوری بیغبار، تمامی هستی را در آیینه احاطه وجودی خویش متجلی میسازد. این صفت، که از اقدم صفات ذاتی حقتعالی و بنیاد ربوبیت اوست، نهتنها حقیقت ذات الهی را روشن میکند، بلکه چونان نگهبانی بیدار، مسیر عصمت و تقوا را برای سالکان راه میگشاید. نوشتار حاضر، برآمده از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه یکصد و سی و دوم، به کاوش عمیق در صفت علم، جایگاه آن در میان صفات الهی، اسماء مرتبط با آن، و نقش بیبدیل آن در عصمت و معصیت میپردازد.
بخش نخست: جایگاه و حقیقت علم الهی
جایگاه علم در منظومه صفات الهی
علم الهی، چونان شجره طیبهای در باغ صفات حقتعالی، از اقدم صفات ذاتی و صفت ام (مادر صفات) است. این صفت، پس از حیات و پیش از قدرت، اراده، و کلام قرار دارد: حی، عالم، قادر، مرید، متکلم. علم، بنیاد ربوبیت الهی را تشکیل میدهد و چونان نوری که ظلمت را میزداید، تمامی صفات فعلی، از جمله قدرت و اراده، بر آن متفرعاند. این تقدم، ناشی از نقش بنیادین علم در تحقق تدبیر الهی و ظهور ربوبیت است.
علم حقتعالی، ذاتی و حضوری است؛ حق علم غیری ندارد و علم او به ذات و خلق، عین ذات اوست. این ویژگی، علم الهی را از علم بشری، که غالباً حصولی و محدود است، متمایز میسازد. علم، چونان آیینهای زلال، تمامی حقایق هستی را در خود بازمیتاباند و هیچ چیز از آن مستثنی نیست.
درنگ: علم، صفت ام و از اقدم صفات ذاتی حق است که پس از حیات و پیش از قدرت قرار دارد. علم الهی، ذاتی و حضوری است و بنیاد ربوبیت را تشکیل میدهد. |
دشواری تبیین حقیقت علم الهی
تبیین حقیقت علم الهی، به دلیل سعه و پیچیدگی آن، برای علماء، حکما، و متکلمان همواره چالشبرانگیز بوده است. این صفت، چونان اقیانوسی بیکران، از تحلیلهای محدود بشری فراتر میرود. اختلاف در تبیین علم، ریشه در تفاوت رویکردهای فلسفی دارد:
- شیخ اشراق (سهروردی): علم را به سميع و بصير بازمیگرداند و آن را علم حضوری میداند، با تأکید بر ادراک حسی.
- ملاصدرا: سميع و بصير را جلوههای علم میداند و آنها را به علم بازمیگرداند، با تأکید بر وحدت علم و ظهورات آن.
این اختلاف، نه از تضاد، بلکه از تفاوت در زاویه دید حکمت اشراقی و متعالیه سرچشمه میگیرد. علم الهی، به دلیل ذاتی و حضوری بودن، فراتر از قالبهای بشری است و چونان نوری که در ظروف گوناگون تجلی مییابد، در اسماء مختلف متجلی میشود.
درنگ: حقیقت علم الهی، به دلیل سعه و پیچیدگی، چالشبرانگیز است. اختلاف سهروردی و ملاصدرا، ناشی از تفاوت در رویکردهای فلسفی است، اما هر دو بر حضوری بودن علم تأکید دارند. |
جمعبندی بخش نخست
علم الهی، صفتی ذاتی و امالائمه است که پس از حیات، بنیاد سایر صفات را تشکیل میدهد. ذاتی و حضوری بودن آن، علم حق را از هرگونه محدودیت مبرا میسازد. دشواری تبیین علم، ریشه در سعه و پیچیدگی آن دارد، اما اختلافات فلسفی، عمق این صفت را روشنتر میکند. این بخش، زمینه را برای بررسی اسماء مرتبط با علم فراهم میسازد.
بخش دوم: اسماء مرتبط با علم الهی
تنوع و سعه اسماء علم
علم الهی، چونان گوهری چندوجهی، در اسماء متعدد با ظهورات گوناگون متجلی میشود. این اسماء، نهتنها جامعیت علم حق را نشان میدهند، بلکه هر یک جنبهای خاص از این صفت را برجسته میکنند. این اسماء به سه دسته تقسیم میشوند:
- همماده (همخانه): عالم، عليم، علّام، اعلم (از ماده علم)، که با شدت و مراتب مختلف (مشتق، مشبهه، مبالغه، تفضیل) علم را بیان میکنند.
- غیر همماده، اما همراه: سميع و بصير، لطيف و خبير (مانند هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، انعام: ۱۰۳)، که با هم استعمال میشوند و علم به مسموعات، مبصرات، و خفایا را نشان میدهند.
- غیر همماده و غیر همراه: رقيب، حفيظ، محصى، حسيب، مدرك، دراك، معلم، ملهم، شاهد، شهيد، شارح، ناظر، ذاكر، مذكّر، حاسب، مستمع، صامع، که هر یک جنبهای از علم (نظارت، حفظ، احصا، و غیره) را متجلی میسازند.
این تنوع، نه تکرار، بلکه تکامل ظهورات علم الهی است. هر اسم، چونان شعاعی از نور علم، گوشهای از احاطه الهی را روشن میکند. برای مثال، لطيف به نفوذ در امور ظریف و خبير به آگاهی عمیق اشاره دارد، در حالی که رقيب بر نظارت دائم و محصى بر احصای دقیق دلالت میکند.
درنگ: اسماء مرتبط با علم، در سه دسته همماده، همراه، و غیر همراه تقسیم میشوند. این تنوع، جامعیت و تکامل ظهورات علم الهی را نشان میدهد. |
تفاوت و تمایز اسماء
تفاوت اسماء مرتبط با علم، نه مترادف بودن، بلکه تکامل در بیان ظهورات علم است:
- عالم، عليم، علّام، اعلم: از ماده علم، با مراتب شدت (عالم: مشتق، عليم: مشبهه، علّام: مبالغه، اعلم: تفضیل). این اسماء، علم را در مراتب کلی و جزئی نشان میدهند.
- سميع و بصير: علم به مسموعات و مبصرات، با تأکید بر ادراک حسی الهی، که فراتر از حس بشری است.
- لطيف و خبير: لطيف به نفوذ در خفایا و ظرایف، و خبير به آگاهی عمیق و دقیق اشاره دارد.
- رقيب، حفيظ، محصى: نظارت دائم، حفظ کامل، و احصای دقیق را متجلی میسازند.
این تفاوتها، چونان رنگهای گوناگون در یک نقش نگارین، زیبایی و جامعیت علم الهی را به نمایش میگذارند. هیچ اسمی مترادف نیست، بلکه هر یک وجهی خاص از احاطه الهی را روشن میکند.
نکته: تفاوت اسماء مرتبط با علم، نه مترادفی، بلکه تکامل ظهورات است. هر اسم، جنبهای خاص از احاطه علم الهی را برجسته میکند. |
جمعبندی بخش دوم
اسماء مرتبط با علم الهی، با تنوع و ظهورات گوناگون، جامعیت و احاطه این صفت را متجلی میسازند. از عالم و عليم تا لطيف و رقيب، هر اسم جنبهای خاص را روشن میکند. تفاوت این اسماء، تکامل در بیان علم است و نه تکرار. این بخش، زمینه را برای بررسی علم در قرآن کریم فراهم میسازد.
بخش سوم: علم الهی در قرآن کریم
ظهور علم به صورت اسمی در قرآن
قرآن کریم صفت علم را با دو صورت اسمی (عالم) و فعلی (يعلم) بیان میکند. عالم، بهعنوان اسم مشتق، در ۱۵ مورد آمده است:
- ۱۰ بار با غیب و شهاده:
هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ
(انعام: ۷۳؛، : «او دانای غیب و آشکار است»)
- ۲ بار با غیب:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا
(جن: ۲۶؛ ترجمه: «دانای غیب است و غیب خود را بر کسی آشکار نمیکند»)
- ۱ بار با غیب آسمان و زمین:
إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(حجرات: ۱۸؛ ترجمه: «خدا دانای غیب آسمانها و زمین است»)
- ۱ بار با ابراهیم:
وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِينَ
(انبیاء: ۵۱؛ ترجمه: «ما پیشتر به ابراهیم رشد او را عطا کردیم و به او دانا بودیم»)
- ۱ بار با کل شیء:
وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ
(اعراف: ۸۹؛ ترجمه: «ما به هر چیزی دانا بودیم»)
این آیات، جامعیت علم الهی را در غیب، شهاده، آسمانها، زمین، و همه خلق نشان میدهند. عالم الغيب والشَّهادة، چونان کلیدی، جامعترین بیان علم الهی است.
نکته: عالم در قرآن کریم ۱۵ بار آمده، که ۱۰ بار با غیب و شهادت است. این بیان، جامعیت علم الهی را در همه هستی نشان میدهد. |
ظهور علم به صورت فعلی (يعلم)
صفت علم، به صورت فعلی (يعلم) در ۱۱۶ بار در قرآن کریم آمده، با متعلقات متنوعی که احاطه کامل علم الهی را نشان میدهند:
-
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ
(بقره: ۲۵۵؛ ترجمه: «میداند آنچه پیشروی آنهاست و آنچه پشت سرشان است»)
-
يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ
(انعام: ۳؛ ترجمه: «نهان و آشکار شما را میداند»)
-
يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ
(انعام: ۸؛ ترجمه: «آنچه را که انجام میدهید، میداند»)
-
يَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
(من: ۳۱؛ ترجمه: «آنچه در خشکی و دریاست، میداند»)
-
يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَىٰ وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ
(رعد: ۸؛ ترجمه: «میداند آنچه هر مادهای حمل میکند و آنچه رحمها کاستی میگیرند یا میافزایند»)
-
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا
(سبأ: ۲؛ ترجمه: «میداند آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن خارج میشود»)
-
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ
(غافر: ۱۹؛ ترجمه: «خیانت چشمها و آنچه سینهها پنهان میکنند، را میداند»)
-
أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ
(ملک: ۱۴؛ ترجمه: «آیا کسی که آفریده است، نمیداند؟»)
-
وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا
(انعام: ۵۹؛ ترجمه: «هیچ برگی نمیافتد مگر اینکه او میداند»)
-
يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ
(من: ۱۲؛ ترجمه: «گفتار در آسمان و زمین را میداند»)
-
وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ
(آل عمران: ۱۵۴؛ ترجمه: «خدا آنچه در دلهاست، میداند»)
-
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ ثُلَثَيِّ اللَّيْلِ
(مزمل: ۲۰؛ ترجمه: «پروردگارت میداند که تو نزدیک به دو سوم شب را به قیام میگذرانی»)
این متعلقات، از پیش و پس، نهان و آشکار، افعال، اسرار، و حتی جزئیات خلقینی چون حمل و سقوط برگ، احاطه کامل علم الهی را نشان میدهند. تعابير حصری مانند:
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْزِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ
(انعام: ۵۹؛ ترجمه: «کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن را نمیداند»)
و
وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ
(آل عمران: ۷؛ ترجمه: «تأويل آن را جز خدا نمیداند»)
بر انحصار علم غیب به خدا تأکید دارند. همچنین، آیاتی مانند:
وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
(بقره: ۲۱۶؛ ترجمه: «خدا میداند و شما نمیدانید»)
جهل دیگران را در برابر علم الهی برجسته میکنند.
نکته: يعلم در ۱۱۶ بار با متعلقات متنوع، احاطه علم الهی به همه چیز را نشان میدهد. تعابير حصری و تأکید بر جهل دیگران، انحصار علم غیب را تأیید میکند. |
جمعبندی بخش سوم
قرآن کریم با ۱۵ بار عالم و ۱۱۶ بار يعلم، جامعیت و احاطه علم الهی را به زیبایی متجلی میسازد. از غیب و شهادت تا جزئیات خلق و افعال، هیچ چیز از علم حق مستخنی نیست. تعبيرات حصری، انحصار علم غیب را تأیید میکند. این بخش، زمینه را برای بررسی نقش علم در عصمت و معصیت فراهم میسازد.
بخش چهارم: علم الهی، عصمت و معصیت
علم الهی و عصمت اولیاء
عصمت اولیای الهی، چونان گلی زرین در باغ تقدیر، از آگاهی و رؤیت علم الهی سرچشمه میگیرد. اولیاء، حق را عالم به همه چیز میبینند و از این باور، از معصیت اجتناب میکنند. علم الهی، مانند نگهبانی بیدار، آنان را از لغزش حفظ میکند. آیهای مبارک این حقیقت را روشن میسازد:
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُحْفِي الصُّدُورُ
(غافر: ۱۹؛ ترجمه: «خیانت چشمها و آنچه سینهها پنهان میکنند، را میداند»)
باور به این آلام، چونان سپری، انسان را از گناه بازمیدارد. اولیاء، با رؤیت احاطه علم الهی، به مقام عصمت میرسند و از هر طغیان و نافرمانی به دورند.
نکته: عصمت اولیاء، از رؤیت علم الهی سرچشمه میگیرد. باور به احاطه علم، مانند نگهبانی، آنان را از معصیت حفظ میکند. |
غفلت از علم الهی و معصیت
معصیت، چونان سایهای شوم، در ظرف غفلت از علم الهی پدید میآید. انسان، با جهل به احاطه علم حق، گمان میکند میتواند از دید او پنهان بماند. این غفلت، ریشه تمامی خطاها و گناهان است. قرآن کریم این هشدار را میدهد:
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ
(فجر: ۱۴؛ ترجمه: «پروردگار تو در کمینگاه است»)
مرصاد، چونان چشم تیزبینی که هیچ خطا را از نظر دور نمیدارد، بر نظارت دقیق و بیوقفه الهی دارد. انسان در خلوت، به دلیل عدم باور به دیده شدن، گناه میکند، اما اگر بداند که هیچ از علم خدا مخفی نیست، از معصیت پرهیز میکند.
مثال: در جامعه، مردم به دلیل دیده شدن توسط دیگران، رفتار نیکو دارند. اگر این آگاهی به علم الهی تعمیم یابد، مانند دوربینی که هیچ را پنهان نمیکند، انسان را به تقوا و پاکی هدایت میکند.
نکته: غفلت از علم الهی، ریشه معصیت است. باور به مرصاد الهی، انسان را از گناه بازمیدارد، مانند تأثیر دیده شدن در جامعه. |
نقش علم در سلوک
در سلوک، توجه به علم الهی، چونان چراغی، مسیر تقوا را روشن میکند. باور به يعلم، مانند قسم الهی است:
أَلاَ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ
(ملک: ۱۴؛ ترجمه: «آیا کسی که آفریده است، نمیداند؟»)
این باور، رفتار انسان را اصلاح میکند و او را از معصیت به سوی عصمت هدایت میکند. معرفت به علم الهی، بنیاد تزکیه نفس است و سالک با رؤیت احاطه علم، از گناه فاصله میگیرد. انسان که باور کند حق او را میبیند، چونان در حضور دوربینی مخفی، از هر خطایی پرهیز میکند.
نکته: در سلوک، باور به علم الهی، انسان را به تقوا و عصمت هدایت میکند. معرفت به احاطه علم، بنیاد تزکیه نفس است. |
جمعبندی بخش چهارم
علم الهی، عصمت اولیاء را فراهم میآورد و غفلت از آن، به معصیت میانجامد. باور به مرصاد و احاطه علم، انسان را به تقوا هدایت میکند. در سلوک، معرفت به علم الهی، بنیاد پاکی و اصلاح است. این بخش، زمینه را برای بررسی احاطه علم الهی به هستی فراهم میکند.
بخش پنجم: احاطه علم الهی به هستی
احاطه وجودی علم الهی
علم الهی، چونان دریایی بیکران، تمامی هستی را در محاصره خویش دارد. هیچ مخفیگاهی از آن ممکن نیست، و فراغ از علم خدا، محال است:
لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ
(بقره: 258؛ ترجمه: «نه چرت او را میگیرد و نه خواب»)
علم حق، عین ظهور وجودی اوست، و همه موجودات، در کنف حمایت آن سیر میکنند. هرچه ظاهر میشود، جلوه علم الهی است. این احاطه، چونان نوری که هیچ ظلمتی را باقی نمیگذارد، هستی را در بر گرفته است.
نکته: علم الهی، هستی را محاصره کرده و هیچ مخفیگاهی از آن ممکن نیست. همه ظهورات، جلوه علم حقاند و در کنف آن سیر میکنند. |
محالیت خفاء از علم خدا
تصور خفاء از علم الهی، محال است. انسان نمیتواند جایی را بیابد که از علم حق مستخنی باشد. حتی تصور چنین چیزی، مانند تلاش برای یافتن سایه در نور مطلق، بینتیجه است. اولیاء، با درک این حقیقت، به عصمت میرسند، در حالی که معاصیان، در جهل خویش، از این علم غافلاند و به معصیت میافتند.
اگر انسان چشم خود را باز کند و علم حق را باور نماید، بسیاری از مشکلات نفسانیاش حل خواهد شد. این باور، مانند دوربینی که هیچ را مخفی نمیکند، انسان را به تقوا و پاکی هدایت میکند.
نکته: خفاء از علم الهی محال است. باور به این حقیقت، انسان را از معصیت حفظ میکند و به عصمت و تقوا رهنمون میشود. |
جمعبندی بخش پنجم
علم الهی، چونان نوری مطلق، تمامی هستی را در بر گرفته و هیچ مخفیگاهی از آن گریزی نیست. محالیت خفاء از علم حق، انسان را به درک عظمت الهی و تقوا هدایت میکند. این باور، مشکلات نفسانی را حل کرده و مسیر عصمت را هموار میسازد.
بخش ششم: تأخیر در بحث علم و دلایل آن
تأخير به دلیل عظمت و سعه علم
تأخير در بحث علم الهی، نه از غفلت، بلکه به دلیل عظمت و سعه این صفت بوده است. برخلاف اسمائی مانند اول و آخر، که معنایی محدودتر دارند، علم الهی چهرههای متعدد و متعلقات گستردهای دارد. این سعه، تبیین آن را نیازمند مقدمات کلامی و فلسفی ساخته است.
بررسی اسماء پیشین، مانند واحد، احد، صمد، اول، و آخر، زمینه را برای فهم عالم علم فراهم کرد. این روش، مانند ساخت بنایی که ابتدا پایههای آن استوار میشود، منطقی و ضروری بوده است.
نکته: تأخير در بحث علم، به دلیل سعه و پیچیدگی آن است. تبیین علم، نیازمند مقدمات کلامی و فلسفی است که با بررسی اسماء پیشین فراهم شد. |
جمعبندی بخش ششم
تأخير در بحث علم، ناشی از عظمت و سعه آن بوده است. این صفت، با چهرههای متعدد و متعلقات گسترده، نیازمند زمینهسازی کلامی است. بررسی اسماء پیشین، این مطالعه را ممکن ساخت و تبیین علم را جامعتر کرد.
جمعبندی کل
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، صفت علم الهی را در شش محور کاوش کرد: جایگاه علم، اسماء مرتبط، علم در قرآن، نقش آن در عصمت و معصیت، احاطه به هستی، و دلایل تأخير در بحث آن. علم، صفت ام و اقدم پس از حیات است که با اسمائی مانند عالم، سميع، و لطيف، جامعیت خود را نشان میدهد. قرآن کریم با ۱۵ عالم و ۱۲۰ يعلم، احاطه علم به همه چیز را متجلی میسازد. عصمت، از رؤیت علم، و معصیت، از غفلت آن میگردد. هیچ خفیگاهی از علم حق ممکن نیست، و تأخير در بحث علم، به دلیل سعه آن بوده است. این بررسی، چونان چراغی، راه معرفت به اسمای الهی را روشن کرده و پژوهشگران را به تعمیق در این علم دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |