متن درس
تحلیل و تبیین اسماء الحسنی: کاوش در صفات علمی الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۵)
دیباچه
در گستره بیکران معارف توحیدی، اسماء الحسنی چونان ستارگانی درخشان، جلوههای ذات و صفات الهی را در آیینه قرآن کریم متجلی میسازند. درسگفتار جلسه یکصد و سی و پنجم، چونان گوهری یگانه، به کاوش در صفات علمی الهی اختصاص دارد که از میان آنها، صفاتی چون «ملهم»، «منطق»، «مفهم»، «مبدئ»، «حکیم»، «حاکم»، «راعی»، «مری»، «حاسب»، «عاد»، «کاتب»، «کاشف» و «منبئ» با دقت و عمق بررسی شدهاند. این صفات، که در قرآن کریم با فراوانی و تنوع شگفتانگیزی ذکر شدهاند، چونان شاخههای درختی تنومند، از ریشه علم الهی سرچشمه گرفته و جامعیت و احاطه ذات باریتعالی را بر هستی بازتاب میدهند. /p>
بخش یکم: مرور صفات پیشین و معرفی صفات جدید
بازنگری صفات پیشین
درسگفتار با مروری بر صفات بررسیشده در جلسات پیشین، چونان پلی میان گذشته و حال، زمینه را برای ورود به صفات جدید فراهم میآورد. صفاتی نظیر «ذاکر»، «منطق»، «ناظر» و «ملهم» که پیشتر بررسی شدهاند، هر یک جلوهای از علم الهی را نمایان میسازند. صفت «ملهم» یکبار، «منطق» دو بار و «ناظر» دو بار در قرآن کریم ذکر شدهاند.
صفت «ملهم»، به معنای الهامکننده، در آیه زیر تجلی یافته است:
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
(شمس: ۸؛ : «و به آن [نفس] بدکاری و پرهیزگاریاش را الهام کرد.»)
این آیه، چونان نوری که تاریکیهای نفس را میزداید، بر نقش خداوند در الهام فجور و تقوا به نفس انسانی تأکید دارد. صفت «منطق»، به معنای گشاینده زبان، در آیه زیر آمده است:
قَالُوا أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
(فصلت: ۲۱؛ : «گفتند: آن که همه چیز را به سخن آورد، ما را به سخن آورد و او شما را بار نخست آفرید.»)
این صفت، چونان کلیدی که قفلهای خاموشی را میگشاید، بر قدرت الهی در اعطای نطق به همه موجودات دلالت دارد.
معرفی صفات جدید
در ادامه، صفات جدیدی چون «مفهم» و «مبدئ» معرفی میشوند. این صفات، چونان شاخههای نوظهور درختی کهن، به غنای بحث میافزایند. صفت «مفهم» یکبار و «مبدئ» نیز یکبار در قرآن کریم ذکر شدهاند و هر یک جلوهای خاص از علم الهی را به نمایش میگذارند.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، مانند آیینهای که تصاویر پیشین را بازتاب میدهد، با مرور صفات پیشین و معرفی صفات جدید، خواننده را برای ورود به عمق معارف توحیدی آماده میسازد. صفات «ملهم» و «منطق»، چونان دروازههایی به سوی فهم نقش الهی در هدایت و نطق، راه را برای بررسی صفات جدید هموار میکنند.
بخش دوم: صفت «مفهم» و اعطای فهم به سلیمان
معنای صفت «مفهم»
صفت «مفهم»، به معنای اعطاکننده فهم، یکبار در قرآن کریم ذکر شده و به اعطای فهم ویژه به حضرت سلیمان (ع) اشاره دارد. این صفت، چونان جویباری زلال، حکمت الهی را به سوی افراد برگزیده جاری میسازد. آیه مربوطه چنین است:
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا
(انبیاء: ۷۹؛ : «پس آن [حکم] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک حکمت و علم دادیم.»)
تحلیل تبیینی
این آیه، چونان نوری که قلهای را روشن میکند، بر انتخاب الهی سلیمان برای دریافت فهم ویژه تأکید دارد. صفت «مفهم»، مکمل صفت «معلم» است و بر آموزش و فهم معارف الهی تمرکز دارد. اعطای فهم به سلیمان، نشاندهنده تخصیص حکمت به افراد برگزیده است که از طریق آن، خداوند اراده خویش را در هدایت و قضاوت متجلی میسازد. این صفت، جلوهای از علم الهی است که نه تنها به دانستن، بلکه به فهمیدن عمیق و حکیمانه معطوف است.
جمعبندی بخش دوم
صفت «مفهم»، مانند گوهری در صدف قرآن کریم، نقش خداوند در اعطای فهم و حکمت به برگزیدگان را آشکار میسازد. این صفت، با تأکید بر انتخاب الهی سلیمان، پیوند عمیقی با علم و حکمت الهی برقرار میکند و مبنایی برای بررسی صفات بعدی فراهم میآورد.
بخش سوم: صفت «مبدئ» و داستان زید
معنای صفت «مبدئ»
صفت «مبدئ»، به معنای اظهارکننده و آشکارساز، یکبار در قرآن کریم ذکر شده و به ماجرای زید، پسرخوانده پیامبر اکرم (ص)، در سوره احزاب اشاره دارد. این صفت، چونان کلیدی که قفلی کهن را میگشاید، حقایق الهی را آشکار میسازد. آیه مربوطه چنین است:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ
(احزاب: ۳۷؛ : «و چون به آن کس که خدا بر او نعمت داده بود و تو [نیز] بر او نعمت داده بودی، گفتی: همسرت را نزد خود نگه دار و از خدا بترس، و در دل خود چیزی را که خدا آشکارکننده آن بود، پنهان میکردی و از مردم میترسیدی، حال آنکه خدا سزاوارتر است که از او بترسی.»)
تحلیل تبیینی
این آیه، به ماجرای زید و ازدواج پیامبر (ص) با همسر سابق او اشاره دارد که برای رفع حرج و اصلاح سنت نادرست ممنوعیت ازدواج با همسر پسرخوانده انجام شد. زید، که مورد احترام پیامبر بود، با همسرش اختلاف داشت و قصد طلاق او را داشت. پیامبر (ص) به او توصیه کرد که همسرش را نگه دارد، اما خداوند اراده کرد که این ازدواج به انجام برسد تا سنت نادرست از میان مسلمین برداشته شود.
اختلاف تفسیری میان شیعه و اهل سنت در این آیه، مانند غباری بر آینه حقیقت، از تفاوت در فهم عصمت پیامبر (ص) سرچشمه میگیرد. اهل سنت، با استناد به عبارت «وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ»، ادعا میکنند که پیامبر انگیزه شخصی داشته است. این دیدگاه، که از عدم درک عصمت پیامبر ناشی میشود، با مبانی شیعی در تضاد است. شیعه، با تأکید بر عصمت پیامبر، معتقد است که این ازدواج به دستور الهی و برای اصلاح سنت اجتماعی صورت گرفت. آیه زیر این هدف را تأیید میکند:
فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا
(احزاب: ۳۸؛ : «پس چون زید از او کام برگرفت، او را به همسری تو درآوردیم تا بر مؤمنان در [گرفتن] همسران پسرخواندگانشان، هنگامی که از آنان کام برگرفتند، حرجی نباشد.»)
صفت «مبدئ»، چونان نوری که تاریکیهای سنتهای نادرست را میزداید، بر نقش خداوند در آشکارسازی حقایق و رفع موانع اجتماعی تأکید دارد. این صفت، جلوهای از علم الهی است که نه تنها به دانستن، بلکه به اظهار و اصلاح معطوف است.
رفع حرج و اصل اباحه
درسگفتار تأکید میکند که حرمت یک عمل، نیازمند دلیل شرعی است و در صورت فقدان دلیل، اصل بر اباحه و رفع حرج است. این اصل، مانند جویباری که موانع را از مسیر برمیدارد، در ماجرای زید اعمال شد تا حرج از مؤمنان برداشته شود. این دیدگاه، بر وسعت احکام الهی و رفع محدودیتهای غیرضروری تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
صفت «مبدئ»، مانند گوهری درخشان در آیینه قرآن کریم، نقش خداوند در آشکارسازی حقایق و اصلاح سنتهای اجتماعی را متجلی میسازد. ماجرای زید، چونان آزمونی الهی، نه تنها عصمت پیامبر را تأیید میکند، بلکه مبنایی برای فهم اصل اباحه و رفع حرج فراهم میآورد.
بخش چهارم: صفت «حکیم» و فراوانی آن
معنای صفت «حکیم»
صفت «حکیم»، به معنای دارنده حکمت و اتقان در کار، ۹۱ بار در قرآن کریم ذکر شده است. این صفت، چونان تاجی بر سر صفات الهی، حکمت و استحکام در تدبیر امور را نشان میدهد. آیه نمونه چنین است:
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ
(لقمان: ۲؛ : «اینها آیات کتاب حکیم است.»)
تحلیل تبیینی
فراوانی بالای «حکیم» (۴۷ بار با «عزیز»، ۳۶ بار با «علیم»، ۴ بار با «خبیر»، و یکبار با «تواب»، «حمید»، «واسع» و «علی»)، مانند شاخههای درختی تنومند، بر اهمیت حکمت الهی در نظام آفرینش تأکید دارد. ترکیب «حکیم» با «علیم» و «خبیر»، پیوند عمیق حکمت با علم الهی را نشان میدهد، در حالی که ترکیب با «عزیز»، اقتدار و اتقان الهی را متجلی میسازد. این صفت، علم را با استحکام و دقت در عمل همراه میکند و نشاندهنده آن است که حکمت الهی، صرفاً دانستن نیست، بلکه تدبیری است که با اتقان و استحکام همراه است.
جمعبندی بخش چهارم
صفت «حکیم»، مانند آیینهای که نور حکمت الهی را بازتاب میدهد، جایگاه محوری علم و اتقان در نظام آفرینش را آشکار میسازد. فراوانی و ترکیبات این صفت، مبنایی برای فهم عمیقتر پیوند علم و حکمت الهی فراهم میآورد.
بخش پنجم: صفت «حَکَم» و مشتقات آن
معنای صفت «حَکَم»
صفت «حَکَم»، به معنای داور، یکبار، «احکم الحاکمین» دو بار، و «حاکم» ۱۷ بار در قرآن کریم ذکر شدهاند. این صفات، چونان قاضی عادلی که با علم و عدالت حکم میراند، به قضاوت الهی اشاره دارند. آیه نمونه برای «حَکَم» چنین است:
قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
(زمر: ۴۶؛ : «بگو: بار خدایا، ای پدیدآورنده آسمانها و زمین، ای دانای نهان و آشکار، تو میان بندگانت در آنچه اختلاف میکردند، داوری میکنی.»)
تحلیل تبیینی
صفت «حَکَم» و مشتقات آن، مانند ستونهایی که بنای عدالت الهی را استوار میدارند، علم و قضاوت عادلانه خداوند را در روز قیامت نشان میدهند. «حاکم»، که ۱۷ بار ذکر شده، بر داوری الهی در میان بندگان تأکید دارد و نشاندهنده پیوند علم و عدالت در ذات باریتعالی است. این صفات، علم الهی را در جایگاه قضاوت عادلانه متجلی میسازند.
جمعبندی بخش پنجم
صفت «حَکَم» و مشتقات آن، مانند نوری که تاریکیهای اختلاف را میزداید، علم و عدالت الهی را در قضاوت میان بندگان آشکار میکنند. این صفات، مبنایی برای فهم پیوند علم و قضاوت در ذات الهی فراهم میآورند.
بخش ششم: صفت «راعی» و رویت الهی
معنای صفت «راعی»
صفت «راعی»، به معنای ناظر و بیننده، ۷ بار در قرآن کریم ذکر شده و به رویت الهی نسبت به اعمال بندگان اشاره دارد. آیه نمونه چنین است:
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى
(بلد: ۱۴؛ : «آیا ندانست که خدا میبیند؟»)
تحلیل تبیینی
این صفت، مانند چشمانی که هیچچیز از نظرش پنهان نمیماند، رویت الهی را فراتر از بصر ظاهری و شامل نظارت باطنی میداند. شأن نزول این آیه، که به ابوبکر اشاره دارد، بر تأثیر آگاهی از رویت الهی بر رفتار انسان تأکید میکند. رویت الهی، چونان نوری که اعمال بندگان را روشن میسازد، مقید به ظاهر و باطن نیست و به صورت مطلق تحقق مییابد.
جمعبندی بخش ششم
صفت «راعی»، مانند آیینهای که نظارت الهی را بازتاب میدهد، بر احاطه خداوند بر اعمال بندگان تأکید دارد. این صفت، مبنایی برای فهم تأثیر رویت الهی بر سلوک انسانی فراهم میآورد.
بخش هفتم: صفت «مری» و اعطای رویت
معنای صفت «مری»
صفت «مری»، به معنای اعطاکننده رویت، ۲۸ بار در قرآن کریم ذکر شده و به ارائه رویت و آگاهی به افراد خاص، مانند پیامبران و اولیا، اشاره دارد. آیات نمونه چنیناند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا … وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا
(انفال: ۲۹؛ : «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا کنید، برای شما [نیروی] تشخیص قرار میدهد … و چون با آنان روبهرو شدید، خدا آنان را در چشمان شما اندک نشان داد.»)
وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(انعام: ۷۵؛ : «و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم.»)
تحلیل تبیینی
این صفت، مانند مشعلی که تاریکیهای جهل را میزداید، به اعطای معرفت و آگاهی ویژه به افراد خاص دلالت دارد. خداوند، چونان باغبانی که نهالهای برگزیده را میپروراند، رویت و آگاهی را به پیامبران و اولیا عطا میکند. این رویت، شامل امور عادی نیست، بلکه به معارف والا و آیات کبری، مانند ملکوت آسمانها و زمین، معطوف است. صفت «مری»، مکمل صفت «معلم» است و بر انتخاب الهی برای هدایت اولیا تأکید دارد.
جمعبندی بخش هفتم
صفت «مری»، مانند نوری که راه هدایت را روشن میسازد، نقش خداوند در اعطای رویت و آگاهی به برگزیدگان را متجلی میکند. این صفت، مبنایی برای فهم انتخاب الهی در هدایت اولیا فراهم میآورد.
بخش هشتم: صفت «حاسب» و مشتقات آن
معنای صفت «حاسب»
صفت «حاسب»، به معنای حسابکننده، یکبار، «محاسب» دو بار، «حسیب» سه بار، و «اسرع الحاسبین» دو بار در قرآن کریم ذکر شدهاند. آیه نمونه چنین است:
وَقُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّهُ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ
(انعام: ۶۲؛ : «و بگو: خدا سریعتر در مکر است، زیرا او سریعترین حسابکنندگان است.»)
تحلیل تبیینی
این صفات، مانند ترازویی دقیق که اعمال بندگان را وزن میکند، بر حسابرسی سریع و دقیق الهی تأکید دارند. «حاسب» و مشتقات آن، علم الهی را در شمارش و ارزیابی اعمال نشان میدهند و بر احاطه خداوند بر همه امور دلالت دارند.
جمعبندی بخش هشتم
صفت «حاسب»، مانند نوری که جزئیات اعمال را آشکار میسازد، بر دقت و سرعت علم الهی در حسابرسی تأکید دارد. این صفت، مبنایی برای فهم احاطه الهی بر اعمال بندگان فراهم میآورد.
بخش نهم: صفت «عاد» و تفاوت آن با «معد»
معنای صفت «عاد»
صفت «عاد»، به معنای شمارنده، دو بار و «معد»، به معنای آمادهساز، ۱۴ بار در قرآن کریم ذکر شدهاند. آیه نمونه برای «عاد» چنین است:
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا
(مریم: ۹۴؛ : «به یقین آنها را شمرده و به دقت شماره کرده است.»)
آیه نمونه برای «معد» چنین است:
وَأَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ
(نساء: ۱۰۲؛ : «و خدا برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است.»)
تحلیل تبیینی
تفاوت «عاد» و «معد»، مانند دو شاخه از یک درخت، دقت قرآن کریم در انتخاب واژگان را نشان میدهد. «عاد» به شمارش با لحاظ علم اشاره دارد، در حالی که «معد» به آمادهسازی بدون لحاظ علم معطوف است. این تمایز، بر جامعیت علم الهی در شمارش و تدبیر تأکید دارد.
جمعبندی بخش نهم
صفت «عاد» و تمایز آن با «معد»، مانند دو وجه یک گوهر، دقت و جامعیت علم الهی را در قرآن کریم آشکار میسازند. این تمایز، مبنایی برای فهم تفاوتهای ظریف در صفات الهی فراهم میآورد.
بخش دهم: صفت «کاتب» و نگارش الهی
معنای صفت «کاتب»
صفت «کاتب»، به معنای نویسنده، ۲۱ بار در قرآن کریم ذکر شده، یکبار به صورت اسمی و ۲۰ بار به صورت فعلی. آیه نمونه چنین است:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ
(انبیاء: ۹۴؛ : «پس هر کس از کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، کوشش او ناسپاسی نشود و ما آن را ثبتکنندگانیم.»)
تحلیل تبیینی
این صفت، مانند قلمی که هر عمل را بر لوح وجود مینگارد، بر ثبت دقیق اعمال توسط خداوند تأکید دارد. «کاتب»، علم الهی را در حفظ و نگارش همه امور نشان میدهد و بر احاطه خداوند بر گذشته و آینده اعمال دلالت دارد.
جمعبندی بخش دهم
صفت «کاتب»، مانند لوحی که اعمال بندگان را جاودانه میسازد، بر احاطه علم الهی بر همه امور تأکید دارد. این صفت، مبنایی برای فهم ثبت و ضبط الهی فراهم میآورد.
بخش یازدهم: صفت «کاشف» و رفع جهل
معنای صفت «کاشف»
صفت «کاشف»، به معنای آشکارساز، ۱۴ بار در قرآن کریم ذکر شده، ۴ بار به صورت اسمی و ۱۰ بار به صورت فعلی. آیه نمونه چنین است:
لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ
(طه: ۹۶؛ : «تو از این در غفلت بودی، پس پردهات را برداشتیم.»)
تحلیل تبیینی
این صفت، مانند نوری که پردههای جهل را کنار میزند، بر نقش خداوند در رفع موانع معرفت و اعطای علم به بندگان تأکید دارد. «کاشف»، مکمل صفاتی مانند «معلم» و «مری» است و علم الهی را در آشکارسازی حقیقت متجلی میسازد.
جمعبندی بخش یازدهم
صفت «کاشف»، مانند جویباری که تاریکیهای جهل را میشوید، نقش خداوند در آشکارسازی حقیقت را آشکار میکند. این صفت، مبنایی برای فهم رفع موانع معرفت فراهم میآورد.
بخش دوازدهم: صفت «منبئ» و آگاهیبخشی الهی
معنای صفت «منبئ»
صفت «منبئ»، به معنای آگاهکننده، ۲۱ بار در قرآن کریم ذکر شده و به اطلاعرسانی الهی درباره گذشته و آینده اعمال بندگان اشاره دارد. آیات نمونه چنیناند:
فَأَنْبَأَكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
(یونس: ۲۱؛ : «پس شما را از آنچه میکردید آگاه کرد.»)
فَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ
(زمر: ۷؛ : «پس خدا آنان را از آنچه میساختند آگاه خواهد کرد.»)
تحلیل تبیینی
استفاده از «سوف» در برخی آیات، مانند شاخهای که از درخت جدا میشود، به ضعف قابل (ظرفیت بندگان) اشاره دارد و نشاندهنده تأخیر در آگاهیبخشی به افراد ناصالح است. این صفت، چونان پیامآوری که اخبار را به گوش جان میرساند، بر علم جامع الهی و اطلاعرسانی هدفمند به بندگان تأکید دارد. «منبئ»، مانند «معلم» و «مری»، به افراد خاص عنایت میشود و نشاندهنده انتخاب الهی در آگاهیبخشی است.
جمعبندی بخش دوازدهم
صفت «منبئ»، مانند نوری که گذشته و آینده را روشن میسازد، نقش خداوند در آگاهیبخشی به بندگان را آشکار میکند. این صفت، مبنایی برای فهم اطلاعرسانی الهی فراهم میآورد.
بخش سیزدهم: فراوانی صفات علمی و جایگاه علم الهی
فراوانی صفات علمی
مشتقات ماده «علم» (عالم، علیم، علام، اعلم، معلم) ۳۵۶ بار و مجموع صفات مرتبط با علم (مانند سمیع، بصیر، خبیر، لطیف، رقیب، حفیظ، شهید، محصى، محیط، ذاکر و غیره) حدود ۸۰۰ بار در قرآن کریم ذکر شدهاند. این فراوانی، مانند اقیانوسی بیکران، احاطه کامل علم الهی بر هستی را نشان میدهد.
تحلیل تبیینی
علم الهی، مانند خورشیدی که همه چیز را روشن میکند، اعظم، اقدم و ذات صفات الهی است. حتی صفاتی مانند «قدرت» و «اراده»، که مفهوماً علمی نیستند، مصداقاً علم الهیاند. آیه زیر این مفهوم را تأیید میکند:
أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ
(فصلت: ۵۴؛ : «آگاه باشید که او به همه چیز احاطه دارد.»)
این آیه، مانند آیینهای که احاطه الهی را بازتاب میدهد، علم الهی را به عنوان صفتی جامع معرفی میکند که همه صفات دیگر را در بر میگیرد.
جمعبندی بخش سیزدهم
فراوانی صفات علمی، مانند ستارگانی که آسمان توحید را روشن میکنند، بر جایگاه محوری علم الهی تأکید دارد. این صفت، مبنایی برای فهم جامعیت و احاطه ذات باریتعالی فراهم میآورد.
بخش چهاردهم: تأثیر علم الهی بر سلوک انسانی
نقش علم الهی در سلوک
ادراک علم الهی، مانند کلیدی که قفلهای نفسانی را میگشاید، مشکلات سلوکی و نفسانی انسان را رفع میکند. آگاهی از رویت الهی، خیرهسری را کاهش میدهد و انسان را به تقوا هدایت میکند. آیه زیر این مفهوم را تأیید میکند:
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى
(بلد: ۱۴؛ : «آیا ندانست که خدا میبیند؟»)
تحلیل تبیینی
این آیه، مانند نوری که راه سلوک را روشن میسازد، بر تأثیر آگاهی از نظارت الهی بر رفتار و تقوای انسان تأکید دارد. علم الهی، چونان مشعلی است که مسیر هدایت را روشن میکند و انسان را از تاریکیهای غفلت میرهاند.
جمعبندی بخش چهاردهم
علم الهی، مانند جویباری که نهال تقوا را سیراب میکند، نقش محوری در هدایت سلوکی انسان دارد. این صفت، مبنایی برای فهم تأثیر نظارت الهی بر رفتار فراهم میآورد.
بخش پانزدهم: پیچیدگی مفهومی و مصداقی علم الهی
پرسشهای بنیادین
درسگفتار به پیچیدگیهای مفهومی و مصداقی علم الهی پرداخته و پرسشهایی درباره تفاوت صفاتی مانند «سمیع»، «بصیر»، «لطیف»، «خبیر»، «عالم» و «علیم» مطرح میکند. آیا این صفات طرق مختلف علماند یا مترادفاند؟ آیه زیر زمینهای برای این بحث فراهم میکند:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
(شوری: ۱۱؛ : «چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست.»)
تحلیل تبیینی
این پرسشها، مانند قلههایی رفیع در گستره معرفت، به چالشهای فلسفی و عرفانی در فهم علم الهی اشاره دارند. تعاریف فلسفی و کلامی، مانند علم حضوری و حصولی، چونان ابزارهایی محدود، نمیتوانند جامعیت علم الهی را توضیح دهند. آیا «سمیع» و «بصیر» در خداوند دو طریق متمایزند یا یکساناند؟ این پرسش، مانند رودی که به اقیانوس وحدت میریزد، به وحدت و کثرت در صفات الهی مربوط میشود. درسگفتار، با پرهیز از ورود به مباحث فلسفی و عرفانی، بر تحلیل قرآنی تمرکز دارد و پیشنهاد میکند که متعلقات آیات بررسی شوند تا تمایز صفات روشن گردد.
ضرورت بررسی متعلقات آیات
بررسی متعلقات آیات، مانند کلیدی که درهای فهم را میگشاید، تمایز صفات را آشکار میکند. برای مثال، «سمیع» در آیات مربوط به دعا (ابراهیم: ۳۹) با زمینه استجابت دعا ظاهر میشود، در حالی که «بصیر» در آیات نظارت بر اعمال (بقره: ۲۳۳) به کار رفته است. این تمایز، مانند رنگهای مختلف یک گوهر، کاربردهای مختلف صفات را در سیاقهای قرآنی نشان میدهد.
جمعبندی بخش پانزدهم
پیچیدگی علم الهی، مانند اقیانوسی بیکران، پرسشهای عمیقی را پیش روی پژوهشگران قرار میدهد. بررسی متعلقات آیات، مبنایی برای فهم تمایز طرق علم الهی فراهم میآورد و راه را برای کاوشهای آینده هموار میسازد.
بخش شانزدهم: نقد رویکردهای فلسفی و عرفانی
محدودیتهای رویکردهای فلسفی
درسگفتار، ضمن اشاره به مباحث حکمت، فلسفه و عرفان درباره علم الهی، از ورود به این مباحث پرهیز کرده و بر تحلیل قرآنی تمرکز دارد. رویکردهای فلسفی، مانند علم حصولی و انفعالی، چونان ابزارهایی ناکافی، نمیتوانند حقیقت علم الهی را به طور کامل توضیح دهند.
تحلیل تبیینی
این نقد، مانند نوری که محدودیتهای عقل بشری را آشکار میسازد، بر ناتوانی فهم انسانی در ادراک کامل علم الهی تأکید دارد. علم الهی، مانند قلهای که ابرها آن را در بر گرفتهاند، از دسترس تعاریف محدود بشری فراتر است. تحلیل قرآنی، چونان راهی مطمئن، دقیقترین مسیر برای فهم طرق علم الهی است.
جمعبندی بخش شانزدهم
نقد رویکردهای فلسفی، مانند آیینهای که کاستیهای فهم بشری را بازتاب میدهد، بر اهمیت تحلیل قرآنی تأکید دارد. این رویکرد، مبنایی برای فهم دقیقتر علم الهی فراهم میآورد.
بخش هفدهم: پرسشهای باز و افقهای پژوهش
پرسشهای بنیادین
درسگفتار در پایان، پرسشهای بنیادینی درباره حقیقت علم الهی، طرق آن، و تفاوتهای مفهومی و مصداقی صفات مطرح میکند. آیا «سمیع» و «بصیر» طرق متفاوتیاند یا مترادف؟ آیا «لطیف» و «خبیر» معنای متمایزی دارند؟ این پرسشها، مانند دروازههایی به سوی معرفت، برای پژوهشهای آینده باز میمانند.
تحلیل تبیینی
این پرسشها، مانند بذرهایی که در خاک معرفت کاشته میشوند، زمینهساز تحقیقات پیشرفتهتر در الهیات قرآنیاند. درسگفتار، با پرهیز از ارائه پاسخهای قطعی، مخاطب را به تأمل و کاوش دعوت میکند. این رویکرد، مانند جویباری که به اقیانوس میریزد، عمق و پیچیدگی اسماء الحسنی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش هفدهم
پرسشهای باز، مانند ستارگانی که راه را در شب نشان میدهند، افقهای جدیدی برای پژوهش در اسماء الحسنی میگشایند. این پرسشها، مبنایی برای کاوشهای عمیقتر در الهیات قرآنی فراهم میآورند.
نتیجهگیری کل
اسماء الحسنی، چونان گنجینهای بیپایان در قرآن کریم، جلوههای علم الهی را در صفاتی چون «مفهم»، «مبدئ»، «حکیم»، «حَکَم»، «راعی»، «مری»، «حاسب»، «عاد»، «کاتب»، «کاشف» و «منبئ» متجلی میسازند. این صفات، مانند شاخههای درختی تنومند، از ریشه علم الهی سرچشمه گرفته و احاطه ذات باریتعالی بر هستی را نشان میدهند. فراوانی حدود ۸۰۰ مورد از صفات علمی، مانند اقیانوسی بیکران، جامعیت علم الهی را آشکار میکند. علم الهی، به عنوان اعظم و اقدم صفات، حتی در صفاتی مانند «قدرت» و «اراده» نیز حضور دارد و همه صفات را در بر میگیرد.
از منظر تربیتی، ادراک علم الهی، مانند مشعلی که راه سلوک را روشن میکند، انسان را به تقوا و هدایت معنوی میرساند. پیچیدگی مفهومی و مصداقی علم الهی، مانند قلهای رفیع، پرسشهای عمیقی درباره طرق صفات مطرح میکند که بررسی متعلقات آیات، کلیدی برای فهم آنهاست. نقد رویکردهای فلسفی، بر محدودیتهای عقل بشری و ضرورت تحلیل قرآنی تأکید دارد. پرسشهای باز، مانند دروازههایی به سوی معرفت، افقهای جدیدی برای پژوهش در الهیات قرآنی میگشایند.
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم آورده و راه را برای کاوشهای عمیقتر در اسماء الحسنی هموار میسازد. تأمل در این صفات، مانند سفری به سوی قلههای معرفت، انسان را به درک عظمت الهی و مسئولیتپذیری در برابر نظارت خداوند دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی