متن درس
کاوش در اسماء الحسنی: نقد حیثیت در صفات علمی الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۸)
دیباچه
در پهنه بیکران معارف توحیدی، اسماء الحسنی چونان گوهرهایی درخشان، جلوههای ذات و صفات الهی را در آیینه قرآن کریم متجلی میسازند. درسگفتار جلسه یکصد و سی و هشتم، که چونان مشعلی فروزان راه پژوهشگران الهیات را روشن میکند، به ادامه بررسی مصداقی واژههای مرتبط با علم الهی اختصاص دارد. این جلسه، با نقد دیدگاههای فخر رازی و تحلیل رویکرد علامه طباطبایی در رساله اسماء، به کاوش در قیدپذیری یا اطلاق اسماء الهی، تفاوت ظهوری آنها، و علم حضوری اولیای الهی میپردازد. همچنین، بحث تقلید از میت، بهعنوان موضوعی کلامی، با نگاهی نو و عمیق بررسی میشود.
بخش یکم: مرور مشتقات علم و نقد فخر رازی
مشتقات علم در قرآن کریم
درسگفتار با مروری بر مشتقات ماده «علم» (عالم، علیم، علام، اعلم، معلم)، که حدود ۳۵۶ بار در قرآن کریم ذکر شدهاند، آغاز میشود. این مشتقات، چونان شاخههای درختی تنومند، از ریشه علم الهی سرچشمه گرفته و جلوههای گوناگون آن را در آیات الهی بازتاب میدهند. آیهای نمونه برای صفت «علیم» چنین است:
إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
(بقره: ۳۲؛ : «همانا تو دانا و حکیمی.»)
این آیه، علم الهی را بهعنوان صفتی کمالآمیز و جامع معرفی میکند که با حکمت الهی پیوندی ناگسستنی دارد.
نقد دیدگاههای فخر رازی
پیشتر، دیدگاههای فخر رازی در باب علم الهی نقد شده بود. او، با ممنوعیت اطلاق صفاتی چون «معلم» و «علام» بر خداوند، و خلط میان مبالغه و مشبهه در صفت «علیم»، از متن قرآن کریم و اصول کلامی شیعه فاصله گرفته است. این نقدها، چونان نوری که غبار جهل را میزداید، زمینه را برای انتقال بحث به دیدگاه علامه طباطبایی فراهم میآورند.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، مانند آیینهای که تصاویر پیشین را بازتاب میدهد، با مرور مشتقات علم و نقد فخر رازی، خواننده را برای ورود به تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی آماده میسازد. صفت «علیم»، چونان گوهری درخشان، جامعیت علم الهی را در قرآن کریم نشان میدهد.
بخش دوم: نقد دیدگاه علامه طباطبایی در رساله اسماء
تعریف حیثی اسماء الهی
علامه طباطبایی در رساله اسماء، اسماء الهی را با حیثیت (قید) تعریف میکند. او معتقد است که هر اسم، از حیثی خاص به ذات الهی نسبت داده میشود. برای نمونه:
- «عالم» و «علیم»: از حیث حضور ذات خداوند لذاته و انکشاف موجودات نزد او.
- «علیم»: از حیث احاطه بر همه جهات معلوم.
- «شهيد»: از حیث حضور در موجودات.
- «علام الغيوب»: از حیث نسبت به غیب.
- «بصير»: از حیث لحاظ مبصرات.
- «سميع»: از حیث لحاظ مسموعات.
- «حفيظ»: از حیث حفظ مشهودات.
- «حسيب»: از حیث احصای معلومات.
- «خبير»: از حیث تعلق به دقایق.
- «حکيم»: از حیث اتقان معلومات.
این تعاریف، چونان نقشهای که مسیرهای مختلف را نشان میدهد، اسماء را با قیود خاص تبیین میکنند.
نقد قیدپذیری اسماء
درسگفتار، این رویکرد را نادرست میداند، زیرا:
- مطلق بودن اسماء: اسماء الهی مطلقاند و قید نمیپذیرند. «علیم» مطلقاً علیم است، نه از حیث احاطه. قیدپذیری، مانند بندی است که آزادی گوهر را محدود میکند.
- تناقض در حیثیت: اگر «شمايد» از حیث حضور باشد، در عدم حضور شمايد نیست، حال آنکه شمايد مطلقاً صادق است. این تناقض، مانند سایهای است که نور حقیقت را میپوشاند.
- عدم نیاز به حیثیت: را محدود میکند، در حالی که آنها ذاتاً مطلق و رها هستند.
برای نمونه، آیهای مرتبط با صفت «بصير»:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْصِيرُ
(شورى: ۸؛ ترجمه: «چيزى مانند او نيست و او شنوا و بيناست.»)
این آيه، صفت «بصير» را بدون قيد و بهصورت مطلق بر ذات الهی اطلاق کرده است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، مانند کلیدی که قفلهای معرفتی را میگشاید، با نقد دیدگاه علامه طباطبایی، بر اطلاق اسماء الهی تأکید میکند. قیدپذیری، چونان غباری بر آیینه حقیقت، از جامعیت صفات الهی میکاهد و با اصول کلامی شیعه ناسازگار است.
بخش سوم: تفاوت اسماء در ظهور، نه در ذات
وحدت ذاتی و تعدد ظهوری
درسگفتار تأکید میکند که اسماء الهی در ذات قید ندارند و تفاوت آنها در ظهور است. «عالم» و «قادر» در ذات یکساناند، اما در ظهور متفاوتاند. علم، ظهور انکشاف است و قدرت، ظهور اثرگذاری. این تفاوت، مانند شاخههای مختلف یک درخت است که از ریشهای واحد سرچشمه میگیرند.
آیهای نمونه برای قدرت الهی:
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ
(آلعمران: ۲۶؛ : «بگو: بار خدایا، تویی که فرمانروایی را به هر که بخواهی میدهی و از هر که بخواهی میستانی.»)
این آیه، قدرت الهی را ظهوری از ذات معرفی میکند، اما ذاتاً با علم الهی متحد است.
تعدد ظهورات و وحدت حقیقت
تفاوت اسماء، در طرق ظهور است، نه در حقیقت ذات. این دیدگاه، مانند آیینهای است که یک حقیقت را در زوایای مختلف بازتاب میدهد. برای نمونه، «عالم» و «حکيم» هر دو جلوههایی از علم الهیاند، اما «عالم» بر انکشاف و «حکيم» بر اتقان تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، مانند جویباری که به اقیانوس وحدت میریزد، بر وحدت ذاتی و تعدد ظهوری اسماء تأکید میکند. علم و قدرت، چونان دو رنگ از یک گوهر، در ذات الهی یکیاند و در ظهور متفاوت.
بخش چهارم: تعدد طرق علم الهی
ظهورات متعدد علم الهی
علم الهی از طرق متعدد (مانند عالم، علیم، شهيد، سميع، بصير) منکشف میشود، اما حقیقت آن یکی است. این تعدد، مانند دیدن یک شخص در آینههای متعدد است که ظهورات متفاوتی دارد، اما حقیقت واحد است. آیهای نمونه:
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
(غافر: ۴۴؛ : «و بهزودی کسانی که ستم کردند، خواهند دانست به چه بازگشتی بازمیگردند.»)
این آیه، علم الهی را بهعنوان احاطه بر همه امور نشان میدهد، اما طرق این احاطه متعدد است.
تشبیه آینهها و طرق علم
درسگفتار با تشبیهی بدیع، علم الهی را به دیدن یک شخص در آینههای متعدد مانند میکند. هر آینه، ظهوری متفاوت ارائه میدهد، اما حقیقت همان شخص است. این تشبیه، مانند نوری است که زوایای پنهان معرفت را روشن میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، مانند باغی که شاخههای متعدد از یک ریشه میرویند، بر تعدد طرق علم الهی و وحدت حقیقت آن تأکید میکند. تشبیه آینهها، مبنایی برای فهم ظهورات مختلف علم الهی فراهم میآورد.
بخش پنجم: نقد علم حصولی و اثبات علم حضوری
نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه
درسگفتار، دیدگاه متکلمان و فلاسفه (مانند ابنسینا) را که علم الهی را حصولی و وابسته به واسطههایی مانند عقل اول یا لوح محو و اثبات میدانند، نقد میکند. علم حصولی، مانند عینک محدودی است که دید را مقید میکند، در حالی که علم الهی حضوری و نامحدود است.
آیهای نمونه:
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
(انعام: ۵۹؛ : «و کلیدهای غیب نزد اوست، جز او کسی آنها را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست میداند.»)
این آیه، علم الهی را بیواسطه و احاطهکننده معرفی میکند.
علم حضوری و لا یتناهی
علم الهی، چونان اقیانوسی بیکران، حضوری، بیواسطه، و لا یتناهی است. این علم، مانند نوری است که همه چیز را بینیاز از واسطه روشن میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، مانند کلیدی که قفلهای محدودیت را میگشاید، با نقد علم حصولی، بر حضوری و نامحدود بودن علم الهی تأکید میکند. آیه انعام، مبنایی برای فهم بیواسطه بودن علم الهی فراهم میآورد.
بخش ششم: علم اولیای خدا و تعدد طرق
علم غیراکتسابی اولیا
علم اولیای خدا، مانند علم الهی، از طرق متعدد (مانند دیدن در خواب، شهود غیب، و علم به مغیبات) منکشف میشود. این علم، حضوری و غیراکتسابی است و از محدودیتهای علم بشری فراتر میرود. آیهای نمونه:
قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ
(نمل: ۶۵؛ : «بگو: جز خدا، کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند.»)
این آیه، علم غیب را مختص خدا میداند، اما روایات شیعی تأیید میکنند که اولیا به اذن الهی از غیب آگاهاند.
تعدد طرق علم اولیا
علم اولیا، مانند آیینهای که زوایای مختلف را بازتاب میدهد، از طرق متعددی چون شهود در خواب یا آگاهی از مغیبات ظهور مییابد. این علم، مانند نبی است که از زرنگی یا فراست بشری فراتر است.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، مانند مشعلی که تاریکیهای جهل را میزد، بر علم حضوری و غیراکتسابی اولیا تأکید میکند. آیه نمل، با تأیید روایات شیعی، مبنایی برای فهم علم اولیا به اذن الهی فراهم میآورد.
بخش هفتم: نقد تقليد از ميت
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُا فَي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرْزَقُونَ
(آلعمران: ۱۶۹؛ : «و کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»)
این آیه، بقای معنوی شهدا را تأیید میکند. درسگفتار استدلال میکند که علم عالم نیز مانند حيات معنوی باقی است.
تحليل و نقد
متن، قواعد فقهی مانند «تقليد ميتجايز نيست» را به چالش میکشد، زيرا علم، بهماهو علم، ممتنعالزوال است. علم شيخ انصاری، مانند گوهري جاودان، با مرگ جسم زايل نمیشود. قيد «اجازه حيث»، مانند پردهای است که حقیقت علم را میپوشاند و بیمعناست.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، مانند نوري که تاریکیهای محدودیت را میشويد، بر بقای علم و جواز تقليد از آن تأکید دارد. آيه آلعمران، مبنایی برای فهم بقای معنوی و علم عالم فراهم میآورد.
بخش هشتم: انفجار علم و عدم محدودیت آن
قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحَرُ مِدَادًا لِكَلاِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحَحرُ قَبْلَ أَن تَنْفَدَ كَلِمَاتَ رَبِّي
(كهف: ۵۴; : «بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان برسد، دریا تمام میشود.»)
این آیه، نامحدود بودن علم و کلمات الهی را نشان میدهد.
انکشاف دائم علم
علم، مانند انفجاری دائم، پویا و نامحدود است. این انفجار، در علم الهی و اولیا بهصورت لا يتناهي ظهور دارد.
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، مانند اقیانوسی که بیکرانگی را مینمایاند، علم را حقیقتی پویا و نامحدود معرفی میکند. آیه کهف، مبنایی برای فهم انفجار دائم علم الهی است.
نتیجهگیری کل
اسماء الحسنی، چونان گنجینهای بیپایان در قرآن کریم، جلوههای علم الهی را در صفاتی چون عالم، عليم، شهيد، سميع، بصير، و حکيم متجلی میسازند. این مطالعه، با تحلیل درسگفتار جلسه یکصد و سی و هشتم، به نقد قیدپذیری اسماء، تأکید بر اطلاق و تعدد ظهوری آنها، و اثبات علم حضوری الهی و اولیا پرداخت.
نقد دیدگاه علامه طباطبایی نشان داد که اسماء الهی مطلقاند و قیدپذیری با اطلاق آنها ناسازگار است. تفاوت اسماء، در ظهورات متعدد است، نه در ذات متحد. علم الهی و اولیا، حضوری، لا يتناهي، و از طرق متعدد منکشف میشود. بحث تقليد از ميت، با تأکید بر بقای علم، محدودیتهای فقهی را به چالش کشید. توصیف علم بهعنوان انفجار، پویایی و نامحدود بودن آن را برجسته کرد.
این کتاب، با ارائه تحلیل قرآنی و کلامی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و مطالعات قرآنی فراهم میکند و انسان را به تأمل در گستردگی علم الهی و اولیا دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی