متن درس
تحلیل اسماء و صفات الهی: مفهم و قضاوت عادلانه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۱)
دیباچه
اسماء و صفات الهی، چونان نوری بیپایان، حقیقت ذات اقدس حق را در آیینه معرفت بشری بازمینمایانند. این اسامی، نهتنها تجلی صفات متعالی خداوندند، بلکه چونان کلیدهایی زرین، درهای فهم و بصیرت را به روی سالکان طریق معرفت میگشایند. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۵۱ و تحلیلهای تفصیلی مکمل، به بررسی دقیق و عمیق اسم «مفهم» پرداختهایم. این اسم، که تنها یکبار در قرآن کریم ذکر شده، به فعل الهی در اعطای فهم و بصیرت به بندگان خاص اشاره دارد.
بخش اول: جایگاه و معنای اسم «مفهم» در قرآن کریم
اسم «مفهم» و کاربرد آن در قرآن کریم
اسم «مفهم»، از اسمای فعلی حق تعالی، تنها یکبار در قرآن کریم، در سیاق قضاوت حضرت سلیمان و حضرت داود علیهماالسلام، به کار رفته است. این اسم، به معنای «فهماندن» یا «ایصال الفهم» (رساندن فهم) است و به فعل الهی در اعطای بصیرت و فهم به بندگان خاص دلالت دارد. در قرآن کریم آمده است:
وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ ۚ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا
(انبیاء: ۷۹، : «و آن را به سلیمان فهماندیم و به هر یک، حکم و علم دادیم.»)
این آیه، به اعطای فهم خاص به حضرت سلیمان علیهالسلام در قضاوت اشاره دارد که او را از حضرت داود علیهالسلام در این مورد خاص متمایز ساخته است. این تمایز، نه به معنای نقص در قضاوت داود، بلکه به برتری نسبی قضاوت سلیمان به واسطه لطف الهی در اعطای فهم برتر دلالت دارد. «مفهم»، چونان چشمهای جوشان، فهم و بصیرت را به قلب بنده خاص الهی جاری میسازد و او را در مسیر عدالت و حکمت رهنمون میکند.
درنگ: اسم «مفهم»، بهعنوان صفتی فعلی، به فعل الهی در اعطای فهم و بصیرت به بندگان خاص اشاره دارد و تنها یکبار در قرآن کریم، در داستان قضاوت سلیمان و داود، به کار رفته است.
داستان قضاوت سلیمان و داود
داستان قضاوت حضرت سلیمان و حضرت داود علیهماالسلام، که در آیه ۷۹ سوره انبیاء ذکر شده، نمونهای برجسته از کاربرد اسم «مفهم» است. در این داستان، دو نفر برای حل اختلاف به نزد این دو پیامبر آمدند. حضرت داود علیهالسلام قضاوت نمود، اما خداوند به سلیمان فهمی خاص عطا کرد که قضاوت او را دقیقتر و عادلانهتر ساخت. این تمایز، نه به معنای رد قضاوت داود، بلکه بیانگر لطف الهی در اعطای بصیرت ویژه به سلیمان است. این داستان، چونان آیینهای، دشواری قضاوت و نیاز به فهم الهی برای دستیابی به عدالت را بازمینماید.
قضاوت، چونان پلی باریک بر فراز پرتگاهی ژرف، نیازمند دقت، عدالت و بصیرت است. حدیث شریف «الْقَاضِي جَاهِلٌ بَيْنَ عَالِمَيْنِ» (قاضی جاهلی است میان دو عالم) این حقیقت را تأیید میکند. قاضی، در میان دو مدعی که هر یک ادعای خود را میدانند، در تاریکی جهل قرار دارد و تنها با فهم الهی میتواند حقیقت را کشف کند. این داستان، نشاندهنده این است که حتی پیامبران معصوم و مقتدر، مانند داود و سلیمان، در قضاوت با چالشهایی روبهرو بودند، چه رسد به قاضیانی که فاقد عصمت، عدالت یا دانش کافیاند.
درنگ: داستان قضاوت سلیمان و داود، دشواری قضاوت و اهمیت فهم الهی در دستیابی به عدالت را نشان میدهد، و اسم «مفهم» به اعطای بصیرت ویژه به سلیمان اشاره دارد.
بخش دوم: تمایز مفاهیم علمی مرتبط با فهم
تمایز فهم، فقه، تفقه و درایت
مفاهیم علمی مرتبط با فهم، مانند «فهم»، «فقه»، «تفقه» و «درایت»، هرچند همگی از طرق علمیاند، معانی متفاوتی دارند. مرحوم صدرالمتألهین در جلد سوم اسفار اربعه، به تفکیک این مفاهیم پرداخته و بر ضرورت دقت در کاربرد آنها تأکید کرده است. این مفاهیم، چونان شاخههای درختی تنومند، هر یک جنبهای از معرفت را نمایندگی میکنند، اما به دلیل وابستگی به فرآیندهای انسانی، برای خداوند به کار نمیروند.
- علم: ادراک کلی و مطلق است که برای خداوند به صورت «علیم» و «عالم» به کار میرود، زیرا علم الهی بینیاز از تامل یا واسطه است. برای مثال:
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
(آلعمران: ۱۱۹، : «خداوند به آنچه در سینههاست داناست.»)
- فهم: ادراک معنای کلام هنگام شنیدن آن است. این صفت، به دلیل وابستگی به شنیدن کلام مخاطب، برای خداوند به کار نرفته است، زیرا علم الهی بینیاز از واسطههایی مانند کلام است.
- فقه: علم به غرض و مقصود مخاطب از کلام است، نه صرف فهم معنای ظاهری. فقه، به دلیل نیاز به تامل، برای خداوند مناسب نیست.
- تفقه: تامل و دقت در کلام برای درک غرض و مقصود است. این صفت نیز به دلیل نیاز به تامل، برای خداوند به کار نرفته است. در قرآن کریم آمده است:
لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
(نساء: ۷۸، : «آنان به سختی سخن را میفهمند.»)
این آیه، به عدم تامل کفار در درک غرض آیات الهی اشاره دارد.
- درایت: معرفتی است که از طریق روشهای غیرمعمول (حیله) به دست میآید. این صفت نیز به دلیل وابستگی به حیله، برای خداوند به کار نرفته است.
درنگ: مفاهیم فهم، فقه، تفقه و درایت، به دلیل وابستگی به فرآیندهای انسانی مانند تامل، شنیدن کلام یا روشهای غیرمعمول، برای خداوند به کار نمیروند، در حالی که علم الهی، بینیاز از هر واسطهای است.
تفاوت فهیم و فقیه
فهیم، کسی است که معنای کلام را بهسرعت و بهدرستی درک میکند، در حالی که فقیه، غرض و مقصود نهفته در کلام را میشناسد. هر فقیهی فهیم است، زیرا فهم معنای ظاهری کلام، شرط لازم برای درک غرض آن است، اما هر فهیمی لزوماً فقیه نیست، زیرا فقه نیازمند تامل و غرضشناسی است. برای مثال، فهیم در مواجهه با آیه:
أَقِيمُوا الصَّلَاةَ
(بقره: ۴۳، : «نماز را برپا دارید») معنای ظاهری (برپایی نماز) را درک میکند، اما فقیه، غرض الهی (تقویت ارتباط با خدا) را استنباط میکند. اخبارگرایان، که تنها به ظاهر احادیث توجه دارند، فهیماند، اما به دلیل عدم تامل در اغراض احکام، فقیه محسوب نمیشوند.
درنگ: فقیه، با درک غرض کلام، از فهیم که تنها معنای ظاهری را درک میکند، متمایز است. هر فقیهی فهیم است، اما هر فهیمی لزوماً فقیه نیست.
تفقه در دین و کمال انسانی
تفقه در دین، به معنای تامل در تمامی ابعاد دین، از اصول عقاید تا فروع احکام و اخلاق، از کمالات انسانی است. حدیث شریف:
«الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَتَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ»
(کمال، همه کمال، در تفقه در دین و تدبیر معیشت است) این حقیقت را تأیید میکند. تفقه در دین، نهتنها به فروع فقهی، بلکه به درک عمیق اغراض و مقاصد دینی در همه جنبهها تعمیم مییابد. فقیهی که تنها به ظواهر احکام توجه دارد، تفقه در دین ندارد، زیرا اغراض الهی را نادیده گرفته است.
درنگ: تفقه در دین، تامل در تمامی ابعاد دین برای درک اغراض الهی است و از کمالات انسانی محسوب میشود.
بخش سوم: درایت و تمایز آن با سایر مفاهیم
معنای درایت و محدودیت کاربرد آن
درایت، معرفتی است که از طریق روشهای غیرمعمول (حیله) به دست میآید. این صفت، به دلیل وابستگی به حیله، برای خداوند به کار نرفته است، زیرا علم الهی بینیاز از هرگونه واسطه یا روش غیرمعمول است. درایت، چونان یافتن گوهری در مسیری پنهان، نیازمند زرنگی و روشهای غیرمستقیم است، در حالی که علم الهی، چونان خورشیدی فروزان، بیواسطه بر همه چیز میتابد.
در مقابل، «درک» به معنای ادراک مستقیم و نزولی است و برای خداوند به کار رفته است، مانند:
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ
(حاقه: ۳، : «و تو چه دانی که حاقه چیست؟»)
این آیه، به عظمت معنای حاقه و ادراک الهی اشاره دارد. همچنین، تفاوت «درایت» با «درء» (دفع با حیله) مهم است. درء، صفتی عملی است، مانند:
تَدْرَأُ بِالشُّبْهَاتِ
(حدود با شبهات دفع میشود)، در حالی که درایت، صفتی علمی است و به ادراک حیلوی اشاره دارد.
درنگ: درایت، به دلیل وابستگی به روشهای غیرمعمول، برای خداوند به کار نرفته، در حالی که درک، به معنای ادراک مستقیم، با علم الهی سازگار است.
تمایز درایت، درء و درک
درایت، درء و درک، هرچند از نظر اشتقاقی به دلیل اشتراک در دو حرف نخست (دال و راء) به هم نزدیکاند، معانی متفاوتی دارند. «درایت»، ادراک حیلوی است، «درء»، دفع با حیله و صفتی عملی است، و «درک»، ادراک مستقیم و نزولی است. این تمایزات، چونان شاخههای جداگانه از یک ریشه، نشاندهنده دقت در کاربرد مفاهیم علمی و عملی در زبان قرآن کریم است. برای مثال، در قرآن کریم آمده است:
وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا
(لقمان: ۳۴، : «و هیچکس نمیداند که فردا چه به دست میآورد.»)
این آیه، به عدم توانایی انسان در ادراک آینده اشاره دارد و «درک» را در مقابل ناتوانی انسانی قرار میدهد. در مقابل، «درایت» در قرآن کریم برای خداوند به کار نرفته، زیرا علم الهی از هرگونه حیله یا روش غیرمعمول بینیاز است.
بخش چهارم: دشواری قضاوت و نقش فهم الهی
چالشهای قضاوت و نیاز به فهم الهی
قضاوت، یکی از دشوارترین وظایف انسانی است، زیرا قاضی در میان دو مدعی که هر یک ادعای خود را میدانند، در تاریکی جهل قرار دارد. حدیث «الْقَاضِي جَاهِلٌ بَيْنَ عَالِمَيْنِ» این حقیقت را به زیبایی بیان میکند. قاضی، چونان کسی که در میان دو عالم ایستاده، باید با عدالت، علم و بصیرت، حقیقت را کشف کند. داستان سلیمان و داود نشان میدهد که حتی پیامبران معصوم و مقتدر نیز در قضاوت با چالشهایی روبهرو بودند. فهم الهی، که به سلیمان عطا شد، او را در ارائه قضاوتی عادلانهتر یاری کرد.
استقلال قاضی، که در این داستان به وضوح دیده میشود، نشاندهنده این است که حتی دو پیامبر معصوم ممکن است در یک مسئله قضاوتی متفاوت ارائه دهند. این تفاوت، نه از نقص، بلکه از استقلال در استنباط ناشی میشود. قضاوت، چونان راه رفتن بر لبه تیغ، نیازمند دقت، عدالت و فهم الهی است، و فقدان هر یک از اینها میتواند قاضی را به سوی پرتگاه ظلم سوق دهد.
درنگ: قضاوت، به دلیل قرار گرفتن قاضی در میان دو عالم، وظیفهای بس دشوار است و فهم الهی، مانند آنچه به سلیمان عطا شد، کلید دستیابی به عدالت است.
نقد حاشیهروی در درسگفتار
درسگفتار، با وجود شیوایی و عمق، گاه از موضوع اصلی، یعنی اسم «مفهم»، فاصله گرفته و به حاشیههایی مانند دشواری قضاوت، مسائل اجتماعی و نقد اخباریگری پرداخته است. این حاشیهروی، هرچند حاوی مطالب مفید است، تمرکز بر تحلیل اسم «مفهم» را کاهش داده است. برای حفظ انسجام، پیشنهاد میشود بحث بر تحلیل این اسم و ارتباط آن با سایر اسمای الهی متمرکز شود. این نقد، نه از سر انکار ارزش درسگفتار، بلکه برای تقویت تمرکز بر موضوع اصلی است.
جمعبندی
اسم «مفهم»، چونان گوهری درخشان در گنجینه اسماء الحسنی، به فعل الهی در اعطای فهم و بصیرت به بندگان خاص اشاره دارد. این اسم، که تنها یکبار در قرآن کریم در داستان قضاوت سلیمان و داود به کار رفته، اهمیت فهم الهی در دستیابی به عدالت را نشان میدهد. تمایز این اسم با مفاهیمی مانند فهم، فقه، تفقه و درایت، عمق و دقت در کاربرد اسمای الهی را آشکار میسازد. فهم، فقه و درایت، به دلیل وابستگی به فرآیندهای انسانی مانند تامل، شنیدن کلام یا روشهای غیرمعمول، برای خداوند به کار نمیروند، در حالی که علم الهی، بینیاز از هر واسطهای، با اسمایی مانند «علیم» توصیف میشود. تفقه در دین، بهعنوان کمال انسانی، انسان را به تامل در اغراض دینی و درک مقاصد الهی رهنمون میکند. داستان سلیمان و داود، دشواری قضاوت و نیاز به فهم الهی را برجسته میسازد و نشان میدهد که حتی پیامبران معصوم در قضاوت با چالشهایی روبهرو بودند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تبیینی جامع و فاخر از اسم «مفهم» و مفاهیم مرتبط ارائه داده و برای پژوهشگران الهیات و عرفان، منبعی ارزشمند فراهم آورده است.
با نظارت صادق خادمی