در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 152

متن درس




کتاب اسماء و صفات الهی: تأملی در مفهم و فهم در سلوک عرفانی

اسماء و صفات الهی: تأملی در مفهم و فهم در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۲)

دیباچه

اسماء و صفات الهی، چونان آیینه‌ای زلال، جلوه‌های ذات اقدس الهی را به آدمی می‌نمایانند و راهی به سوی معرفت و قرب حق می‌گشایند. در این میان، اسم «مفهم» که در قرآن کریم تنها یک‌بار در آیه وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ (انبیاء: ۷۹، : «و آن را به سلیمان فهماندیم») تجلی یافته، از جایگاهی ویژه برخوردار است. این اسم، به اعطای فهم الهی اشاره دارد که چونان موهبتی آسمانی، قلب و ذهن اولیاء را به نور حکمت روشن می‌سازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت تبیین اسم «مفهم» و مفهوم «فهم» در بستر سلوک عرفانی و معرفت‌شناسی توحیدی نگاشته شده است. با نگاهی عمیق به آیه مذکور و تحلیل فقهی و عرفانی قضاوت داود و سلیمان، این اثر در پی آن است که فهم را به‌مثابه نعمتی الهی و ابزاری برای وصول به حقیقت معرفی نماید.

بخش نخست: مفهم، صفتی الهی در اعطای فهم

جایگاه اسم مفهم در نظام اسماء الهی

اسم «مفهم» از جمله اسماء فعلی خداوند است که در باب تفعیل، به معنای فهماندن و اعطای فهم به غیر دلالت دارد. این صفت، در قرآن کریم تنها یک‌بار در آیه وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ (انبیاء: ۷۹، : «و آن را به سلیمان فهماندیم») ذکر شده و بر موهبت الهی فهم در قضاوت سلیمان تأکید دارد. این اسم، جلوه‌ای از قدرت خداوند در اعطای درک و حکمت به بندگان خاص، به‌ویژه انبیاء، است که آنان را در قضاوت و معرفت به حقیقت یاری می‌رساند. در کنار این آیه، عبارت وَكُلًّا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا (انبیاء: ۷۹، : «و به هر یک حکم و علم دادیم») نشان‌دهنده آن است که هم داود و هم سلیمان از حکمت و علم الهی بهره‌مند بوده‌اند، اما فهم سلیمان به دلیل تفهیم خاص الهی، ممتاز و برجسته بوده است.

درنگ: اسم «مفهم» جلوه‌ای از صفت فعلی خداوند است که به اعطای فهم الهی به انبیاء و اولیاء اشاره دارد و در آیه وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ تجلی یافته است.

فهم در برابر هوش: تمایز مفهومی

فهم، به‌مثابه صفتی کمالی در انسان، به ادراک جزئیات، خصوصیات و ریزه‌کاری‌های امور تعلق می‌گیرد، در حالی که معرفت، به شناخت ذات اشیاء مربوط است. فهم، در آیاتی چون فَفَهَّمْنَاهَا إِيَّاهُ (یوسف: ۲۱، : «و آن را به او فهماندیم») به اعطای درک الهی اشاره دارد که فراتر از هوش طبیعی است. هوش، قوه‌ای است که فهم را تقویت می‌کند، اما محدود به استعدادهای ذاتی و قابلیت‌های طبیعی است. برخلاف هوش حیوانی که ثابت و محدود است، فهم انسانی از مراتب نامتناهی برخوردار است و با علم و سواد صیقل می‌یابد، هرچند به آن وابسته نیست. انسانی که از فهم برخوردار است، چونان کاوشگری در معدن حقیقت، با دقت و ظرافت، لایه‌های پنهان معرفت را می‌کاود و به گوهر حکمت دست می‌یابد.

فهم به‌مثابه موهبت الهی

فهم، نعمتی الهی است که خداوند به برخی از بندگان خویش، به‌ویژه انبیاء و اولیاء، عطا می‌فرماید. این موهبت، در مراتب گوناگون نازل، متوسط و عالی ظاهر می‌شود و در بالاترین مرتبه، به‌صورت وحی یا الهام الهی تجلی می‌یابد. چنان‌که در آیه رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا (شعراء: ۸۳، : «پروردگارا، به من حکمت عطا کن») درخواست حکمت و فهم از سوی ابراهیم علیه‌السلام دیده می‌شود. این فهم، چونان چراغی در تاریکی، مسیر قضاوت و معرفت را روشن می‌سازد و سالک را به درک ظرایف احکام و معارف الهی رهنمون می‌شود. برخلاف ادب و سواد که با کوشش انسانی به دست می‌آیند، فهم ذاتی، موهبتی است که خداوند به افراد خاص عطا می‌کند و در سلوک عرفانی، چونان کلیدی برای گشودن درهای معرفت عمل می‌کند.

درنگ: فهم، موهبتی الهی است که در مراتب عالی به‌صورت وحی یا الهام الهی تجلی می‌یابد و انسان را به درک ظرایف احکام و معارف هدایت می‌کند.

بخش دوم: تحلیل آیه قضاوت داود و سلیمان

متن و محتوای آیه

آیه إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ۝ وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا (انبیاء: ۷۸-۷۹، : «آنگاه که درباره کشتزاری که گوسفندان قوم شبانه در آن پراکنده شده بودند داوری می‌کردند و ما بر حکمشان گواه بودیم و آن را به سلیمان فهماندیم و به هر یک حکم و علم دادیم») به ماجرای قضاوت داود و سلیمان درباره خسارت گوسفندان قوم به کشتزاری اشاره دارد. خداوند فهم قضاوت را به سلیمان عطا کرد، اما داود را تخطئه نکرد، بلکه هر دو را برخوردار از حکمت و علم دانست. عبارت غَنَمُ الْقَوْمِ نشان‌دهنده مالکیت جمعی گوسفندان است که نقلی کلیدی در تحلیل فقهی این ماجرا به شمار می‌رود.

نقد نقل‌های تفسیری

نقل‌های تفسیری ادعا دارند که داود حکم به واگذاری گوسفندان به صاحب باغ و سلیمان حکم به تبادل موقت باغ و گوسفندان برای جبران خسارت داده است. این نقل‌ها، به دلیل عدم انطباق با متن قرآن کریم و اشکالات فقهی، غیرقابل اعتمادند. عبارت غَنَمُ الْقَوْمِ صراحت دارد که گوسفندان متعلق به قوم بوده‌اند، نه یک فرد خاص (مانند یوحنا که در نقل‌ها ذکر شده است). از این‌رو، چوپان، به دلیل اهمال در مراقبت از گله (فَتَرَعَى بِلَا رَاعٍ)، مسئول جبران خسارت است، نه صاحبان گوسفندان. حکم منسوب به داود، که گوسفندان را به صاحب باغ واگذار می‌کند، به ظلم به صاحبان گوسفندان منجر می‌شود، و حکم منسوب به سلیمان، که تبادل موقت را پیشنهاد می‌دهد، به دلیل عدم تناسب خسارت باغ با منافع گوسفندان، غیرمنطقی است.

درنگ: عبارت غَنَمُ الْقَوْمِ نشان‌دهنده مالکیت جمعی گوسفندان است که نقل‌های تفسیری را به دلیل عدم انطباق با متن قرآن کریم و اشکالات فقهی، غیرقابل اعتماد می‌سازد.

تحلیل فقهی قضاوت

از منظر فقهی، اصل مَنْ أَتْلَفَ مَالَ الْغَيْرِ فَهُوَ ضَامِنٌ (کسی که مال دیگری را تلف کند، ضامن است) حاکم است. چوپان، به دلیل اهمال در نظارت بر گله، مسئول جبران خسارت باغ است. گوسفندان، که متعلق به قوم هستند، نمی‌توانند مصادره شوند یا منافعشان به صاحب باغ واگذار گردد، زیرا این امر نقض عدالت است. نقل‌های تفسیری، که گوسفندان را متعلق به یک فرد (چوپان یا یوحنا) فرض می‌کنند، با متن قرآن کریم (غَنَمُ الْقَوْمِ) سازگار نیستند و از نظر فقهی قابل دفاع نمی‌باشند. این اشکال، نشان‌دهنده ضرورت دقت در پذیرش روایات و تکیه بر متن قرآن کریم است.

رد فرضیه‌های اجتهاد و نسخ

برخی فرضیه‌ها، تفاوت قضاوت داود و سلیمان را به اجتهاد (دو نظر معتبر) یا نسخ (حکم سلیمان ناسخ حکم داود) نسبت می‌دهند. این فرضیه‌ها به دلیل عصمت انبیاء و وابستگی قضاوتشان به وحی، نادرست‌اند. آیه فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ (ص: ۲۶، : «میان مردم به حق داوری کن») بر قضاوت عادلانه داود تأکید دارد و نشان می‌دهد که قضاوت او نیز مبتنی بر حق بوده است. تفاوت قضاوت‌ها، به مشورت یا اظهار فضل سلیمان بازمی‌گردد، نه اجتهاد یا نسخ. فهم سلیمان، که با تفهیم الهی (وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ) تقویت شده، به ظرافت بیشتری در قضاوت منجر شده است.

درنگ: تفاوت قضاوت داود و سلیمان نه به اجتهاد یا نسخ، بلکه به مشورت و تفهیم الهی به سلیمان بازمی‌گردد که قضاوت او را ظریف‌تر ساخته است.

بخش سوم: فهم در سلوک عرفانی و نقد ساده‌انگاری

نقش فهم در سلوک عرفانی

فهم، به‌مثابه موهبتی الهی، در سلوک عرفانی نقشی محوری دارد. این موهبت، سالک را به درک ظرایف احکام و معارف الهی هدایت می‌کند و او را از پذیرش ساده‌انگارانه نقل‌ها و روایات غیرمعتبر بازمی‌دارد. فهم عرفانی، چونان نسیمی که پرده‌های جهل را کنار می‌زند، قلب سالک را به سوی حقیقت می‌گشاید و او را به شرح صدر رهنمون می‌سازد، چنان‌که در آیه فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ (انعام: ۱۲۵، : «هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای اسلام می‌گشاید») آمده است. سالک با فهم الهی، از بی‌هوشی و پذیرش بی‌چون‌وچرا دوری می‌جوید و با تأمل و نقد، به حقیقت نزدیک می‌شود.

هوش و نقد ساده‌انگاری

هوش، قوه‌ای است که انسان را از پذیرش ساده‌لوحانه نقل‌ها بازمی‌دارد و او را به سوی نقد و تأمل سوق می‌دهد. انسان باهوش، چونان عالمی که شاگرد را با سخنی نادرست می‌آزماید، با حساسیت به خطاها و ناسازگاری‌ها، حقیقت را از باطل تمییز می‌دهد. مثال «ملاقلی» که هر سخن را بدون تأمل می‌پذیرد، نمادی از بی‌هوشی است که در برابر هوش الهی، چونان ظلمتی در برابر نور، رنگ می‌بازد. آیه فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ (حجرات: ۶، : «تحقیق کنید تا از روی نادانی به قومی آسیب نرسانید») بر ضرورت تحقیق و پرهیز از ساده‌انگاری تأکید دارد.

درنگ: هوش، انسان را از پذیرش ساده‌انگارانه نقل‌ها بازمی‌دارد و با نقد و تأمل، او را به حقیقت نزدیک می‌سازد.

نقد نقل‌های اسرائیلی و غیرمعتبر

بسیاری از نقل‌های تفسیری، به‌ویژه آن‌هایی که ریشه در اسرائیلیات یا روایات اهل سنت دارند، به دلیل ضعف سند و ناسازگاری با متن قرآن کریم، غیرمعتبرند. شیعه، با تکیه بر آیه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر: ۹، : «ما ذکر را نازل کردیم و ما نگهبان آنیم»)، به متن قرآن کریم و روایات قطعی بسنده می‌کند و از پذیرش شأن نزول‌های ضعیف پرهیز دارد. نقل‌هایی مانند نام‌گذاری ایلیا و یوحنا یا جزئیات قضاوت داود و سلیمان، که با غَنَمُ الْقَوْمِ ناسازگارند، نمونه‌ای از این روایات غیرمعتبرند که نیازمند نقد و بررسی دقیق‌اند.

جمع‌بندی

اسم «مفهم» به‌مثابه صفتی الهی، در آیه وَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ تجلی یافته و بر اعطای فهم الهی به سلیمان در قضاوت تأکید دارد. فهم، موهبتی است که انسان را به درک ظرایف احکام و معارف رهنمون می‌سازد و در سلوک عرفانی، چونان چراغی راهنما، سالک را از تاریکی جهل به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند. تحلیل آیه قضاوت داود و سلیمان نشان می‌دهد که گوسفندان متعلق به قوم بوده‌اند و چوپان، به دلیل اهمال، مسئول جبران خسارت است. نقل‌های تفسیری، به دلیل ناسازگاری با متن قرآن کریم و اشکالات فقهی، غیرقابل اعتمادند و فرضیه‌های اجتهاد یا نسخ نیز به دلیل عصمت انبیاء رد می‌شوند. هوش و فهم، به‌مثابه مواهب الهی، انسان را به نقد نقل‌های غیرمعتبر و تأمل در آیات قرآنی دعوت می‌کنند و در سلوک عرفانی، او را به سوی معرفت و قرب الهی رهنمون می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده