متن درس
منطق الهی و نطق موجودات در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۱)
دیباچه
اسم «منطق»، چونان گوهری درخشان در میان اسمای فعلی حق، در قرآن کریم جلوهای بیمانند دارد که موجودات را به نطق و شهادت وامیدارد. این صفت الهی، که در سوره نوح به زیبایی متجلی شده، بیانگر قدرتی است که حتی جلود انسانها را در روز رستاخیز به سخن گفتن و شهادت علیه صاحبانشان برمیانگیزد. برخلاف تصور محدود که نطق را تنها به انسان نسبت میدهد، قرآن کریم نطق را شأنی عام در همه موجودات میداند، هرچند متناسب با مقام وجودی آنها. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره به مفهوم «منطق» و نطق موجودات پرداخته و تمامی ابعاد این صفت الهی را کاوش میکند.
بخش نخست: چیستی منطق الهی در قرآن کریم
معنای منطق و انطاق کل شیء
اسم «منطق»، از ماده «ن-ط-ق»، به معنای گشودن بند زبان و واداشتن به سخن گفتن، صفتی فعلی از حق تعالی است که موجودات را به نطق و شهادت برمیانگیزد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به نطق درآورد، ما را به سخن گفتن واداشت»)
این آیه، منطق را صفتی علمی و شهودی معرفی میکند که حتی جلود انسانها (جنود) را در روز قیامت به شهادت علیه صاحبانشان وامیدارد. عبارت «أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» نشاندهنده شأن عام نطق در همه موجودات است، از کتاب و طیر گرفته تا اجسام بهظاهر صامت. منطق الهی، چونان کلیدی است که قفل سکوت موجودات را گشوده و آنها را به بیان حقایق هستی وامیدارد.
درنگ: منطق، صفت فعلی حق است که موجودات را به نطق و شهادت وامیدارد و شأن عام نطق را در همه مخلوقات، متناسب با مقام وجودیشان، آشکار میسازد.
نطق موجودات در قرآن کریم
قرآن کریم، نطق را شأنی فراگیر در همه موجودات میداند، هرچند این نطق متناسب با شأن وجودی هر مخلوق است. در این باره میفرماید:
هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ [مطلب حذف شد] : «این کتاب ماست که به حق بر شما سخن میگوید»)
نطق کتاب، بیان حقایق الهی است؛ نطق طیر، زبانی است که اولیا مانند سلیمان آن را درک میکنند؛ و نطق جلود، شهادت به کردار انسانهاست. این نطقها، که فراتر از کلام ظاهریاند، نشاندهنده حیات و معرفت باطنی موجوداتاند. کتاب، چونان آیینهای صیقلی، حقایق را منعکس میکند؛ طیر، با زبانی رازآمیز، از اسرار هستی سخن میگوید؛ و جلود، چونان گواهانی صادق، به حقیقت اعمال شهادت میدهند.
درنگ: نطق موجودات، از کتاب تا طیر و جلود، شأنی باطنی است که متناسب با وجود هر مخلوق تجلی مییابد و نشانه حیات و معرفت آنهاست.
تمایز نطق ظاهری و باطنی
قرآن کریم میان نطق ظاهری (کلام انسانی) و نطق باطنی تمایز قائل شده است. در مواجهه ابراهیم (ع) با بتها، نطق ظاهری نفى میشود:
مَا لَكُمْ لَا [مطلب حذف شد] : «چرا سخن نمیگویید؟»)
ابراهیم (ع) با این پرسش، عجز بتها را در سخن گفتن و خوردن نشان میدهد، نه اینکه نطق باطنی را از آنها نفى کند. نطق ظاهری، مختص انسانهاست، اما نطق باطنی، شأنی عام است که همه موجودات را در بر میگیرد. این تمایز، چونان خطی روشن میان ظاهر و باطن، عجز بتها را در برابر اقتدار الهی آشکار میسازد.
درنگ: نطق ظاهری، مختص انسانهاست و در بتها نفى شده، اما نطق باطنی، شأنی عام در همه موجودات است که از اقتدار الهی حکایت میکند.
بخش دوم: نطق و اقتدار اولیا
نطق و علم سلیمان و داود
فهم نطق موجودات، نشانه اقتدار اولیا و علمی است که خداوند به آنها عطا کرده است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ [مطلب حذف شد] : «و به داود و سلیمان علم دادیم»)
این علم، که فراتر از دانش صوری است، شامل فهم منطق طیر و معرفت موجودات است. سلیمان و داود، با دریافت این علم، از کثیر عباد مؤمنین متمایز شدند و به مرتبهای والا در معرفت ربوبی دست یافتند. این علم، چونان گوهری گرانبها، آنها را از تاملات ظاهری به سوی معرفت باطنی هدایت کرد.
درنگ: علم داود و سلیمان، شامل فهم نطق موجودات است که آنها را از کثیر عباد مؤمنین متمایز کرده و نشانهای از اقتدار ربوبی است.
منطق طیر و اقتدار سلیمان
سلیمان، با فهم منطق طیر، اقتداری الهی یافت که او را شایسته ولایت و سلطنت ساخت. قرآن کریم میفرماید:
عُلِّمْنَا مَنْطِقَ [مطلب حذف شد] : «به ما منطق پرندگان آموخته شد»)
فهم منطق طیر، نه تنها نشانه علم باطنی سلیمان است، بلکه او را به دریافت «من کل شیء» رهنمون ساخت. این دریافت، که فراتر از دانش صوری است، سلیمان را به اقتداری رساند که جن و انس و طیر در برابرش فرمانبردار شدند. داستان بلبل، که از دنیا شکایت میکند، نمونهای از این معرفت است که سلیمان با فهم زبان آن، عمق نطق موجودات را درک کرد. این اقتدار، چونان سلطانی است که زبان رعایای خود را میفهمد و با هر قوم به زبان خویش سخن میگوید.
درنگ: فهم منطق طیر، نشانه اقتدار سلیمان است که با دریافت علم باطنی و «من کل شیء»، او را به ولایت الهی شایسته ساخت.
نطق و ولایت الهی
نطق موجودات و فهم آن توسط اولیا، نشانه ولایت الهی است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَبَشَّرْنَا لِسُلَيْمَانَ جُنُودًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ [مطلب حذف شد] : «و برای سلیمان، لشکریانی از جن و انس و پرندگان فراهم کردیم»)
ولایت سلیمان، نتیجه لیاقت و کمال او در دریافت علم نطق و معرفت موجودات است. این ولایت، برخلاف خلافتهای اعتباری و جعلی (مانند بنیامیه)، ریشه در باطن حقیقی و اقتدار معنوی دارد. سلیمان، با فهم زبان موجودات و تکلم به زبانهای گوناگون (فارسی، عربی، عبری)، اقتداری الهی یافت که او را از استکبار دور ساخت و به فرمانروایی معنوی رهنمون کرد.
درنگ: ولایت الهی سلیمان، نتیجه لیاقت او در فهم نطق موجودات است که با اقتدار معنوی و دوری از استکبار همراه است.
بخش سوم: نطق و سلوک عرفانی
نطق و معرفت ربوبی
فهم نطق موجودات، مرحلهای والا در سلوک عرفانی است که سالک را به معرفت ربوبی هدایت میکند. نطق موجودات، از جلود تا طیر، نشانهای از علم و قدرت الهی است که سالک را از غفلت خارج میسازد. داستان بلبل، که از دنیا شکایت میکند و میگوید «نصف خمره خوردم و خاک بر سر دنیا»، نشاندهنده عمق این معرفت است که تنها اولیا مانند سلیمان آن را درک میکنند. این معرفت، چونان کلیدی است که درهای غیب را به روی سالک میگشاید.
درنگ: فهم نطق موجودات، سالک را به معرفت ربوبی رهنمون میسازد و او را از غفلت به سوی بصیرت هدایت میکند.
نطق و ضرورت فهم قرآنی
فهم نطق موجودات در قرآن کریم، نیازمند کنار گذاشتن پیشفرضهای فلسفی و توجه به آیات الهی است. قرآن کریم، نطق را شأنی عام معرفی میکند که محدود به انسان نیست. این فهم، سالک را به تأمل در آیات الهی وامیدارد و او را از محدودیتهای تصورات انسانی رها میسازد. نطق کتاب، طیر، و جلود، نشانهای از حیات و معرفت موجودات است که با منطق الهی تجلی مییابد.
درنگ: فهم نطق موجودات، نیازمند توجه به آیات قرآن کریم و پرهیز از پیشفرضهای فلسفی است که نطق را شأنی عام در همه موجودات معرفی میکند.
بخش چهارم: منطق و تمایز از متکلم
تمایز منطق از متکلم
«منطق»، به معنای واداشتن موجودات به نطق، با صفت «متکلم» که به کلام مستقیم الهی (مانند قرآن) اشاره دارد، متفاوت است. هرچند هر دو از صفات علمی و شهودی حقاند، منطق بر واداشتن موجودات به نطق دلالت دارد، درحالیکه متکلم به کلام بیواسطه الهی اشاره میکند. نطق الهی، که فراتر از کلام انسانی است، همه انواع نطق (ظاهری و باطنی) را در بر میگیرد. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو صفت الهی، عمق منطق را در برابر کلام الهی آشکار میسازد.
درنگ: منطق، صفتی است که موجودات را به نطق وامیدارد، درحالیکه متکلم به کلام مستقیم الهی اشاره دارد، هرچند هر دو از صفات علمی و شهودی حقاند.
نطق و اثبات عجز بتها
ابراهیم (ع)، با نفى نطق ظاهری بتها، عجز و ناتوانی آنها را در برابر قدرت الهی نشان داد. قرآن کریم میفرماید:
فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا [مطلب حذف شد] : «از آنها بپرسید اگر میتوانند سخن بگویند»)
این پرسش، نه برای انکار ربوبیت بتها (زیرا خدا نیز نطق ظاهری به معنای انسانی ندارد)، بلکه برای اثبات عجز آنها در برابر توانمندیهای انسانی (خوردن و سخن گفتن) است. ابراهیم (ع) با این استدلال، بتپرستان را شرمنده کرد و آنها را به تأمل در عجز بتها واداشت.
درنگ: نفى نطق ظاهری بتها توسط ابراهیم (ع)، برای اثبات عجز آنها در برابر قدرت الهی است، نه انکار نطق باطنی موجودات.
جمعبندی
اسم «منطق»، صفتی فعلی از حق تعالی است که موجودات را به نطق و شهادت وامیدارد و نشانهای از علم و قدرت الهی است. نطق، شأنی عام در همه موجودات، از کتاب و طیر تا جلود انسانهاست که متناسب با مقام وجودیشان تجلی مییابد. آیات قرآن کریم، مانند «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» و «عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»، عمق این صفت را آشکار میسازند. فهم نطق موجودات، اولیا مانند سلیمان را به اقتدار و ولایت الهی رهنمون کرد و در سلوک عرفانی، سالک را از غفلت به سوی معرفت ربوبی هدایت میکند. تمایز «منطق» از «متکلم» و تأکید بر نطق باطنی، درک دقیقتری از این صفت الهی ارائه میدهد. این نوشتار، با تحلیل قرآنی، عرفانی، و کلامی، راهنمایی جامع برای فهم «منطق» و نقش آن در معرفت الهی و سلوک عرفانی فراهم آورده است.
با نظارت صادق خادمی