در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 162

متن درس





منابع النطق و المنطق فی القرآن الکریم

منابع النطق و المنطق فی القرآن الکریم

أخبار من درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۲)


دیباچه

در منظومه اسمای حسنای الهی، «منطق» چون نگینی درخشان، جلوه‌ای از قدرت بی‌کران حق‌تعالی است که همه موجودات را به نطق و شهادت وامی‌دارد. این صفت، در قرآن کریم با عظمت و صلابت یاد شده، نه‌تنها بیانگر توانایی الهی در اعطای ناطقیت به همه آفریدگان است، بلکه باطل‌کننده هرگونه تقسیم‌بندی نادرست میان ناطق و صامت در عالم هستی است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف حضرت آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بازنویسی و تحلیل تخصصی مفهوم «منطق» و «ناطقیت» در قرآن کریم می‌پردازد.

بخش اول: تبیین مفهوم منطق و ناطقیت در قرآن کریم

معنای منطق به‌مثابه صفت فعلی حق

«منطق» در قرآن کریم، صفتی فعلی از حق‌تعالی است که در آیه شریفه سوره نوح به‌صراحت آمده است:

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
(نوح: 21، : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به نطق درآورد، ما را به سخن گفتن واداشت»). این آیه، منطق را به‌مثابه قدرتی الهی معرفی می‌کند که همه موجودات را، از جاندار تا بی‌جان، به نطق و بیان می‌آمیزدد. منطق، از ماده «ن-ط-ق»، به معنای گشودن بند زبان و اعطای توان بیان است، اما این بیان، فراتر از تکلم انسانی، شأنی وجودی است که حقیقت هر مخلوق را آشکار می‌سازد.

در این نگاه، منطق نه‌تنها صفتی علمی و ربوبی است، بلکه دلالت بر ناطقیت خود حق‌تعالی دارد. پرسش «آیا حق ناطق است؟» با توجه به آیه شریفه پاسخ مثبت می‌یابد، زیرا فاعل نطق، خود باید واجد نطق باشد. اما نطق الهی، به‌سان خورشیدی است که پرتوهای وجودی‌اش، هر موجودی را به فراخور ظرفیتش به سخن می‌آورد. این ناطقیت، در همه مراتب هستی جاری است و هیچ موجودی را از این فیض بی‌نصیب نمی‌گذارد.

درنگ: «منطق» صفت فعلی حق است که همه موجودات را به نطق وامی‌دارد و خود حق‌تعالی نیز ناطق است، اما نطقش فراتر از تکلم انسانی، بیانگر حقیقت وجودی همه آفریدگان است.

ناطقیت همگانی موجودات

قرآن کریم با صراحت، ناطقیت را به همه موجودات نسبت می‌دهد. آیه شریفه

هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ
(جاثیه: 29، : «این کتاب ماست که به حق بر شما سخن می‌گوید») نشان می‌دهد که حتی کتاب، که در نگاه ظاهری صامت است، ناطق است و حقایق را بیان می‌کند. این ناطقیت، منحصر به تکلم انسانی نیست؛ پرندگان با زبان خاص خود، پوست و اعضا با شهادت در قیامت، و حتی اشیای بی‌جان، هر یک به شأن وجودی خود نطق می‌کنند. آیه

أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
اطلاقی کامل دارد و هیچ استثنایی را برنمی‌تابد، گویی همه هستی چونان ارکستری عظیم، در سمفونی نطق الهی هم‌نوا شده‌اند.

نقد تقسیم‌بندی ناطق و صامت

تقسیم‌بندی موجودات به ناطق (انسان یا حیوان) و صامت (غیر انسان)، که در برخی تعاریف لغوی و فلسفی دیده می‌شود، با آیات قرآن کریم ناسازگار است. آیه شریفه

يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ
(نور: 24، : «روزی که زبان‌ها و دست‌ها و پاهایشان علیه آن‌ها شهادت می‌دهند») گواه آن است که حتی اعضا و جوارح انسان، که در نگاه عرفی صامت پنداشته می‌شوند، در قیامت نطق کرده و شهادت می‌دهند. شهادت، بدون نطق ممکن نیست؛ ازاین‌رو، این آیه هرگونه تقسیم‌بندی میان ناطق و صامت را باطل می‌سازد.

این ناطقیت، چونان جویباری است که از سرچشمه وجود الهی جاری شده و هیچ موجودی را بی‌نصیب نمی‌گذارد. تقسیم‌بندی‌های فلسفی که نطق را به انسان یا حیوان محدود می‌کنند، گویی حقیقت هستی را در قفسی تنگ محصور کرده‌اند، حال‌آنکه قرآن کریم، با اطلاق

كُلَّ شَيْءٍ
، این قفس را درهم می‌شکند.

درنگ: تقسیم‌بندی موجودات به ناطق و صامت با آیات قرآن کریم ناسازگار است، زیرا همه موجودات، از انسان تا اشیای بی‌جان، به شأن وجودی خود ناطق‌اند و هیچ صامتی در هستی وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش اول

در این بخش، مفهوم «منطق» به‌مثابه صفت فعلی حق و ناطقیت همگانی موجودات بررسی شد. قرآن کریم با آیاتی چون

أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
و

يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ
، نطق را شأنی عام در همه موجودات می‌داند که فراتر از تکلم انسانی، دلالت بر حقیقت وجودی هر مخلوق است. نقد تقسیم‌بندی ناطق و صامت، نشان داد که این دسته‌بندی‌های محدود، با اطلاق قرآنی ناسازگار است. منطق الهی، چونان نوری است که تاریکی سکوت را از هستی زدوده و همه آفریدگان را به سخن گفتن واداشته است.

بخش دوم: معنای حقیقی نطق و نقد تعاریف لغوی و فلسفی

نطق به‌مثابه دلالت وجودی

نطق در قرآن کریم، نه صرف تکلم یا صوت مقطع، بلکه دلالت بر حقیقت وجودی هر مخلوق است. آیه شریفه

وَقُلْ لَقَدْ عَلِمْتُ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ
(انبیاء: 65، : «گفتند: تو می‌دانی که این‌ها سخن نمی‌گویند») در داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام، به نفى تکلم ظاهری بت‌ها اشاره دارد، نه نفى ناطقیت باطنی آن‌ها. بت‌ها، به‌عنوان بخشی از

كُلَّ شَيْءٍ
، دارای نطق وجودی‌اند که حقیقتشان را آشکار می‌سازد، گویی هر موجود، چونان آیینه‌ای است که نور حقیقت را بازمی‌تاباند.

این نطق وجودی، در همه مراتب هستی جاری است. کتاب با بیان حقایق، پرندگان با زبان خاص خود، و حتی دیواری که پند می‌دهد، همگی ناطق‌اند. نطق، چونان رودی است که از سرچشمه الهی سرازیر شده و هر موجودی را به فراخور ظرفیتش سیراب می‌کند.

نقد تعاریف لغوی و فلسفی نطق

تعاریف لغوی، مانند آنچه در مصباح المنیره یا مفردات راغب آمده، نطق را به صوت مقطع یا تکلم انسانی محدود می‌کنند. راغب، نطق را «الأصوات المقطعة التي يظهرها اللسان وتؤيدها الأذان» تعریف کرده و حیوانات را از دایره ناطقیت خارج می‌سازد. اما این تعریف، با اطلاق قرآنی

أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
ناسازگار است. حیوانات، با اصوات مقطع خود، ناطق‌اند، و حتی اشیای بی‌جان، با دلالت وجودی‌شان، در این دایره جای می‌گیرند.

از سوی دیگر، تعاریف فلسفی که نطق را قوه یا عرضی چون تکلم یا تفکر می‌دانند، نیز نادرست‌اند. نطق، حقیقت وجودی است، نه قوه‌ای عرضی. انسان، به‌عنوان موجود ناطق، نه به‌واسطه تکلم یا تفکر، بلکه به‌خاطر حقیقت وجودی‌اش ناطق است. این حقیقت، چونان گوهری است که در همه موجودات، از سنگ تا فرشته، به شکلی خاص تجلی یافته است.

درنگ: نطق، حقیقت وجودی هر مخلوق است که دلالت بر حقیقت آن می‌کند، نه صرف تکلم یا قوه تفکر. تعاریف لغوی و فلسفی محدود، با اطلاق قرآنی ناطقیت ناسازگارند.

نطق و شهادت در قیامت

نطق در قیامت، به شهادت اعضا و ذرات وجودی انسان منجر می‌شود. آیه شریفه

الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ
(یس: 65، : «امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند») نشان می‌دهد که در قیامت، دهان‌ها بسته می‌شوند، اما دست‌ها و پاها با شهادت خود نطق می‌کنند. این نطق، فراتر از تکلم انسانی، نشانه شعور و فهم اعضاست. حتی پوست و استخوان انسان‌ها شهادت می‌دهند، گویی هر ذره از وجود، چونان شاهد عادلی است که حقیقت را فریاد می‌زند.

جمع‌بندی بخش دوم

نطق، به‌مثابه دلالت وجودی، در همه موجودات حضور دارد و فراتر از تکلم یا صوت مقطع است. نقد تعاریف لغوی و فلسفی نشان داد که این تعاریف، با محدود کردن نطق به انسان یا حیوان، از حقیقت قرآنی آن فاصله گرفته‌اند. آیات قیامت، با تأکید بر شهادت اعضا و ذرات، ناطقیت همگانی را تأیید می‌کنند. نطق، چونان آینه‌ای است که حقیقت هر موجود را بازمی‌تاباند و هیچ مخلوقی را از این فیض محروم نمی‌سازد.

بخش سوم: نطق در عرفان و معرفت ربوبی

نطق و سلوک عرفانی

فهم نطق موجودات، مرحله‌ای والا در سلوک عرفانی است که سالک را به معرفت ربوبی رهنمون می‌شود. آیه شریفه

عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ
(نمل: 16، : «به ما منطق پرندگان آموخته شد») نشان‌دهنده این حقیقت است که سالک، با صافی دل و توجه به آیات الهی، زبان موجودات را درک می‌کند. سلیمان علیه‌السلام، که منطق طیر را آموخت، نمونه‌ای از این معرفت است که از حق سرچشمه می‌گیرد و سالک را از غفلت به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

این فهم، چونان کلیدی است که قفل‌های غفلت را می‌گشاید و سالک را به تماشای حقیقت هستی دعوت می‌کند. هر موجود، با نطق خود، چونان معلمی است که درس توحید می‌آموزد و سالک را به سوی معرفت ربوبی فرا می‌خواند.

نقد معمای ناطق و صامت

معمای «ناطق و صامت»، که در برخی متون به دلیل یا موعظه‌ای اشاره دارد که ناطق است اما دهان ندارد، مبتنی بر پیش‌فرض نادرستی است که نطق را به تکلم ظاهری محدود می‌کند. این معما، با آیات قرآنی

أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
ناسازگار است، زیرا ناطقیت، دلالت وجودی است و نیازی به جنبیدن دهان ندارد. دیواری که پند می‌دهد، چونان خطیبی است که بی‌صدا، حقیقت را فریاد می‌زند.

درنگ: فهم نطق موجودات، سالک را به معرفت ربوبی هدایت می‌کند. معمای ناطق و صامت، با محدود کردن نطق به تکلم ظاهری، از حقیقت قرآنی ناطقیت فاصله می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش سوم

نطق در عرفان، دریچه‌ای به‌سوی معرفت ربوبی است که سالک را به درک زبان موجودات رهنمون می‌شود. نقد معمای ناطق و صامت، بار دیگر بر ناطقیت همگانی تأکید کرد و نشان داد که نطق، فراتر از تکلم، دلالت وجودی است. این حقیقت، چونان مشعلی است که مسیر سلوک را روشن کرده و سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

«منطق» در قرآن کریم، صفتی فعلی از حق‌تعالی است که همه موجودات را به نطق وامی‌دارد و هیچ مخلوقی را از این شأن مستثنا نمی‌کند. نطق، دلالت وجودی است که در کتاب، پرندگان، اعضا، و حتی اشیای بی‌جان به شأن خاص خود تجلی می‌یابد. آیات قرآنی چون

أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
و

يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ
، ناطقیت همگانی را تأیید می‌کنند و هرگونه تقسیم‌بندی ناطق و صامت را باطل می‌سازند. نقد تعاریف لغوی و فلسفی نشان داد که نطق، نه قوه‌ای عرضی، بلکه حقیقت وجودی است. فهم نطق موجودات، سالک را به معرفت ربوبی رهنمون می‌شود و از غفلت می‌رهاند. این نوشتار، با تحلیل قرآنی، عرفانی، و کلامی، راهنمایی جامع برای فهم «منطق» و ناطقیت ارائه کرده و بر نفی صامت در هستی تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی واژه «نطق» در قرآن چیست؟

2. طبق متن، آیه «وهم لا ینطقون» در مورد امت‌های تکذیب‌کننده به چه معناست؟

3. بر اساس متن، چه تعداد آیه در قرآن به صراحت از «نطق» موجودات سخن می‌گوید؟

4. طبق درسگفتار، چرا جناب ابراهیم در آیه «مالکم لا تنطقون» از بت‌ها پرسید چرا حرف نمی‌زنید؟

5. بر اساس متن، کدام مفهوم در تعریف نطق در مفردات راغب مورد انتقاد قرار گرفته است؟

6. طبق متن، همه موجودات در قرآن به‌عنوان ناطق معرفی شده‌اند، بدون استثنا.

7. بر اساس درسگفتار، نطق به معنای سخن گفتن با دهان و زبان است.

8. متن بیان می‌کند که حیوانات به دلیل نداشتن صوت مقطعه از دایره ناطق بودن خارج‌اند.

9. طبق متن، شهادت دست و پا در قیامت نشانه ناطق بودن آن‌هاست.

10. درسگفتار تأکید دارد که نطق و تکلم در قرآن مترادف هستند.

11. تفاوت اصلی بین «نطق» و «تکلم» طبق متن چیست؟

12. چرا متن می‌گوید ماده «نطق» نمی‌تواند دو معنای حقیقی داشته باشد؟

13. منظور از «انطق الله کل شیء» در قرآن چیست؟

14. چرا جناب ابراهیم از بت‌ها پرسید «مالکم لا تاکلون» و «مالکم لا تنطقون»؟

15. چرا متن تعریف مفردات راغب از نطق را نادرست می‌داند؟

پاسخنامه

1. دلالت بر چیزی

2. آن‌ها حرف برای گفتن ندارند

3. چندین آیه

4. برای نشان دادن عجز بت‌ها در تکلم و خوردن

5. نطق به معنای صوت مقطعه‌ای که زبان ظاهر کند

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. نطق به معنای دلالت بر چیزی است، در حالی که تکلم به سخن گفتن با زبان و دهان اشاره دارد.

12. زیرا هر ماده در زبان عربی تنها یک معنای حقیقی دارد و معانی دیگر آن مجازي هستند.

13. یعنی خداوند به همه موجودات توانایی دلالت و بیان به شیوه خودشان عطا کرده است.

14. برای اثبات عجز بت‌ها در خوردن و تکلم و نشان دادن ضعف آن‌ها نسبت به انسان.

15. زیرا نطق را به صوت مقطعه محدود کرده و حیوانات را از ناطق بودن خارج می‌کند.

فوتر بهینه‌شده