در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 163

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تأملات قرآنی در مفهوم نطق و صفت ناطق

کتاب اسما و صفات الهی: تأملات قرآنی در مفهوم نطق و صفت ناطق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۳)

دیباچه: درآمدی بر مفهوم نطق در قرآن کریم

مفهوم نطق در قرآن کریم، چونان کلیدی زرین، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق صفات الهی و توانایی‌های موجودات در خلقت می‌گشاید. این صفت، که در نسبت با اسماء حسنی، به‌ویژه صفت ناطق و متکلم، جلوه‌ای خاص دارد، نه‌تنها انسان را به‌عنوان موجودی ناطق متمایز می‌سازد، بلکه توانایی بیان و شعور را به تمامی موجودات، از جاندار تا بی‌جان، نسبت می‌دهد. این نوشتار، با استناد به آیات قرآن کریم و نقد آرای لغویان، به‌ویژه راغب اصفهانی در مفردات، و با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مفهوم نطق را با رویکردی علمی و آکادمیک بررسی می‌کند.

درنگ: نطق در قرآن کریم، صفتی عام است که از صفت ناطق و متکلم الهی سرچشمه گرفته و به همه موجودات، از انسان تا اشیاء بی‌جان، نسبت داده شده است.

بخش نخست: تبیین مفهوم نطق در لغت و قرآن کریم

معنای لغوی نطق و دیدگاه‌های راغب اصفهانی

واژه «نطق» در لغت عربی، به معنای بیان و اظهار معنا از طریق کلام یا هر نوع نشانه‌ای است که معرفت را منتقل کند. راغب اصفهانی در مفردات، نطق را صفتی می‌داند که تنها به انسان اطلاق می‌شود و برای غیر انسان، جز به‌صورت مجازی، به‌کار نمی‌رود. او ناطق را موجودی دارای صوت و صامت را فاقد صوت تعریف می‌کند، اما در ادامه، حیوانات را که دارای صوت‌اند، از دایره ناطقین خارج می‌سازد، مگر به‌صورت تشبیهی. این تعریف، چونان آینه‌ای ترک‌خورده، تناقضاتی را در خود نهفته دارد. اگر ناطق موجودی دارای صوت است، حیوانات که صداهایی معنادار تولید می‌کنند، چرا ناطق شمرده نمی‌شوند؟ این تناقض، ریشه در پیش‌فرض‌های فلسفی و کلامی دارد که نطق را به تکلم انسانی محدود می‌سازد.

در ادبیات عرب، هر صدای خروجی از دهان، صوت نامیده می‌شود، اما تنها صوتی که از مخرج فم به‌صورت مقطع و معنادار خارج شود، کلام خوانده می‌شود. حیوانات نیز اصواتی تولید می‌کنند که گاه معنادار است، مانند صدای پرندگان یا مورچگان، اما راغب این معنا را نادیده می‌گیرد. این دیدگاه، چونان قفسی که پرنده معرفت را محبوس می‌کند، توانایی نطق را به انسان محدود می‌سازد، در حالی که قرآن کریم این صفت را به همه موجودات نسبت می‌دهد.

درنگ: تعریف راغب از نطق، که آن را به انسان محدود می‌کند، با شواهد قرآنی که نطق را به همه موجودات نسبت می‌دهند، ناسازگار است.

نقد تعریف نطق به‌عنوان صوت مقطع

راغب نطق را به صوتی وابسته می‌داند که از مخرج فم خارج شده و مقطع باشد، اما این تعریف، چونان جامه‌ای تنگ بر پیکر مفهوم نطق، نمی‌تواند گستردگی آن را در بر گیرد. نطق در قرآن کریم، فراتر از صوت مادی، شامل هر نوع بیان و اظهار معنا، چه از طریق کلام، اشاره یا حتی وجود ذاتی موجودات است. برای مثال، آیاتی که به نطق اشیاء بی‌جان اشاره دارند، نشان‌دهنده شمولیت این صفت در خلقت‌اند. این امر، صفت ناطق الهی را به‌عنوان منشأ همه بیان‌ها برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

مفهوم نطق در لغت و قرآن کریم، چونان جویی زلال، از صفت ناطق الهی سرچشمه می‌گیرد و به همه موجودات، از انسان تا اشیاء بی‌جان، جاری می‌شود. دیدگاه راغب، که نطق را به انسان محدود می‌کند، با تناقضات درونی و ناسازگاری با آیات قرآنی مواجه است. این بخش، با نقد این دیدگاه، بر ضرورت بازنگری در تعاریف لغوی تأکید دارد تا معرفت قرآنی در گستردگی خود آشکار شود.

بخش دوم: شواهد قرآنی نطق در موجودات

نطق بت‌ها در آیه لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ

در آیه ۶۵ سوره صافات، خداوند خطاب به حضرت ابراهیم (ع) می‌فرماید:

لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ

(صافات: ۶۵، : «تو خود می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند»).

برخی مفسران این آیه را دلیلی بر نفی نطق از بت‌ها دانسته‌اند، اما این تفسیر، چونان نگاهی سطحی به دریایی ژرف، معنای آیه را محدود می‌کند. این آیه نفی مطلق نطق از بت‌ها نیست، بلکه به ناتوانی آنها در تکلم هدفمند و پاسخ‌گویی به نیازهای بت‌پرستان اشاره دارد. نطق در اینجا، به معنای کلام معنادار انسانی است، نه نفی کلی توانایی بیان در اشیاء.

نطق همه موجودات در آیه أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ

آیه ۲۰ سوره فصلت، یکی از روشن‌ترین شواهد قرآنی بر شمولیت نطق است:

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ

(فصلت: ۲۰، : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به سخن درآورد، ما را به سخن درآورد»).

این آیه، چونان نوری که تاریکی جهل را می‌زداید، نشان می‌دهد که نطق به همه موجودات، از جمله اعضای بدن انسان در قیامت، عطا شده است. عبارت «كُلَّ شَيْءٍ» شمولیتی بی‌حد دارد و اشیاء بی‌جان را نیز در بر می‌گیرد. این امر، دیدگاه راغب را که نطق را به انسان محدود می‌کند، به چالش می‌کشد. صفت ناطق الهی، چونان چشمه‌ای بی‌کران، به همه خلقت توانایی بیان بخشیده است.

درنگ: آیه أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ نشان‌دهنده شمولیت نطق در همه موجودات است و صفت ناطق الهی را به‌عنوان منشأ این توانایی برجسته می‌سازد.

نقد تفسیر مجازی نطق در این آیه

راغب و برخی مفسران، نطق در این آیه را به معنای عبرت یا اعتبار تفسیر کرده‌اند، با این استدلال که اشیاء بی‌جان نمی‌توانند سخن بگویند. این تفسیر، چونان پوشاندن جامه‌ای غیرخودی بر حقیقت قرآنی، با متن صریح آیه ناسازگار است. قرآن کریم به‌وضوح از نطق به معنای سخن گفتن استفاده کرده و حمل آن بر معنای مجازی، تحمیل پیش‌فرض‌های بشری بر کلام الهی است. خداوند، به‌عنوان متکلم، توانایی اعطای نطق به هر موجودی را دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

شواهد قرآنی، چونان ستارگان در آسمان معرفت، نشان‌دهنده گستردگی نطق در همه موجودات‌اند. آیاتی مانند لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ و أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ، بر توانایی بیان در موجودات جاندار و بی‌جان تأکید دارند. نقد تفاسیر مجازی نشان می‌دهد که این دیدگاه‌ها، عمق معنای قرآنی را محدود می‌کنند و صفت ناطق الهی را در تنگنای پیش‌فرض‌های بشری قرار می‌دهند.

بخش سوم: نطق پرندگان و حیوانات در قرآن کریم

منطق الطیر در آیه وَعُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ

در آیه ۱۶ سوره نمل، خداوند به حضرت سلیمان (ع) می‌فرماید:

وَعُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ

(نمل: ۱۶، : «و منطق پرندگان به ما آموخته شده است»).

این آیه، چونان مشعلی در تاریکی، دو حقیقت را روشن می‌سازد: نخست، پرندگان دارای منطق و زبانی مستقل‌اند؛ دوم، خداوند به حضرت سلیمان توانایی فهم این زبان را عطا کرده است. راغب این نطق را اعتباری و وابسته به فهم سلیمان می‌داند، اما این تفسیر با متن آیه ناسازگار است. منطق الطیر، چونان زبانی مستقل، از صفت ناطق الهی سرچشمه می‌گیرد و وجود آن به فهم انسانی وابسته نیست.

نقد وابستگی نطق به فهم مخاطب

راغب استدلال می‌کند که نطق به فهم مخاطب وابسته است؛ اگر مخاطب سخنی را نفهمد، گوینده ناطق نیست. برای مثال، مورچگان برای سلیمان ناطق‌اند، زیرا او زبان آنها را می‌فهمد، اما برای دیگران صامت‌اند. این دیدگاه، چونان آینه‌ای که حقیقت را وارونه نشان می‌دهد، نطق را از صفت ذاتی گوینده به صفت نسبی وابسته به مخاطب تقلیل می‌دهد. در قرآن کریم، نطق صفتی مستقل است که به ذات موجود نسبت داده می‌شود. آیه أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ نشان می‌دهد که نطق اعضای بدن، مستقل از فهم انسانی است.

درنگ: نطق در قرآن کریم صفتی ذاتی است که به موجود نسبت داده می‌شود و به فهم مخاطب وابسته نیست.

جمع‌بندی بخش سوم

آیه وَعُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ، چونان گواهی روشن، بر وجود زبان مستقل در پرندگان و حیوانات دلالت دارد. نقد دیدگاه راغب نشان می‌دهد که وابسته ساختن نطق به فهم مخاطب، با حقیقت قرآنی ناسازگار است. صفت ناطق الهی، توانایی بیان را به موجودات عطا کرده و این توانایی، مستقل از ادراک انسانی است.

بخش چهارم: نطق اشیاء بی‌جان در قرآن کریم

نطق قرآن در آیه هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ

در آیه ۲۹ سوره جاثیه، خداوند می‌فرماید:

هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ

(جاثیه: ۲۹، : «این کتاب ماست که به حق بر شما سخن می‌گوید»).

این آیه، چونان نغمه‌ای آسمانی، قرآن کریم را به‌عنوان کتابی ناطق معرفی می‌کند که حقایق را بیان می‌دارد. راغب این نطق را اعتباری و وابسته به دیدن یا شنیدن انسان می‌داند، اما این تفسیر، چونان سایه‌ای بر نور حقیقت، با متن آیه ناسازگار است. نطق قرآن، صفتی ذاتی است که از صفت متکلم الهی سرچشمه می‌گیرد و به فهم انسانی وابسته نیست.

نطق پوست‌ها در آیه قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا

در آیه ۲۱ سوره فصلت، خداوند می‌فرماید:

قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ

(فصلت: ۲۱، : «به پوست‌هایشان گفتند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ گفتند: خدایی که هر چیزی را به سخن درآورد، ما را به سخن درآورد»).

این آیه، چونان گواهی محکم، نطق پوست‌های انسان در قیامت را به‌صراحت بیان می‌کند. پوست‌ها نه‌تنها سخن می‌گویند، بلکه اعلام می‌کنند که خداوند آنها را به نطق واداشته است. این امر، شمولیت نطق در همه موجودات را تأیید می‌کند و دیدگاه راغب، که این نطق را اعتباری می‌داند، را باطل می‌سازد.

درنگ: نطق پوست‌ها و قرآن کریم در آیات قرآنی، صفتی ذاتی است که از صفت ناطق الهی سرچشمه گرفته و به فهم انسانی وابسته نیست.

جمع‌بندی بخش چهارم

آیات هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ و قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا، چونان ستون‌هایی استوار، نطق اشیاء بی‌جان را تأیید می‌کنند. این آیات، صفت ناطق الهی را به‌عنوان منشأ توانایی بیان در خلقت برجسته می‌سازند و تفاسیر مجازی را که این نطق را به فهم انسانی وابسته می‌دانند، رد می‌کنند.

بخش پنجم: شعور و ادراک موجودات در قرآن کریم

نطق زمین در آیه يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا

در آیه ۴ سوره زلزال، خداوند می‌فرماید:

يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا

(زلزال: ۴، : «در آن روز زمین خبرهایش را بازگو می‌کند»).

این آیه، چونان نغمه‌ای از دل زمین، نشان‌دهنده توانایی زمین در بیان اخبار و ادراک است. زمین، به امر الهی، اخبار خود را بازگو می‌کند، که این امر بر نطق و شعور ذاتی آن دلالت دارد.

نطق جهنم در آیه نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ

در آیه ۳۰ سوره ق، خداوند می‌فرماید:

نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ

(ق: ۳۰، : «به جهنم می‌گوییم: آیا پر شدی؟»).

این آیه، چونان گفت‌وگویی آسمانی، نشان می‌دهد که جهنم توانایی فهم و پاسخ‌گویی دارد. خداوند با جهنم سخن می‌گوید و جهنم، با شعور و ادراک، پاسخ می‌دهد. این امر، نطق و شعور ذاتی موجودات غیرانسانی را تأیید می‌کند.

درنگ: آیات قرآنی، مانند يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا و نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ، بر شعور و نطق ذاتی موجودات غیرانسانی دلالت دارند.

نقد تفسیر مجازی شعور موجودات

برخی مفسران، از جمله راغب، نطق و شعور موجودات غیرانسانی را مجازی تفسیر کرده‌اند، با این استدلال که این موجودات نمی‌توانند سخن بگویند یا فهم داشته باشند. این تفسیر، چونان حجابی بر حقیقت، با متن صریح قرآن کریم ناسازگار است. خداوند، به‌عنوان ناطق و متکلم، توانایی اعطای شعور و بیان به همه موجودات را دارد، و این آیات گواهی بر این قدرت‌اند.

جمع‌بندی بخش پنجم

آیات قرآنی، چونان چراغ‌هایی در مسیر معرفت، بر نطق و شعور موجودات غیرانسانی تأکید دارند. زمین و جهنم، با توانایی بیان و ادراک، جلوه‌ای از صفت ناطق الهی را به نمایش می‌گذارند. نقد تفاسیر مجازی نشان می‌دهد که این دیدگاه‌ها، با محدود ساختن معنای قرآنی، از عمق حقیقت الهی دور می‌افتند.

بخش ششم: نقد آرای لغویان و ضرورت اصلاح منابع

نقد کلی آرای راغب در مفردات

آرای راغب در مفردات، اگرچه در لغت‌شناسی قرآن ارزشمندند، اما در تبیین نطق دچار کاستی‌هایی‌اند. او نطق را اغلب به معنای مجازی یا اعتباری تفسیر کرده و از معنای حقیقی آن غفلت ورزیده است. این کاستی‌ها، چونان خاشاکی در باغ دانش، ناشی از پیش‌فرض‌های فلسفی و کلامی است که نطق را به انسان محدود می‌دانند. آیات قرآنی، در مقابل، نطق را صفتی عام و ذاتی برای همه موجودات معرفی می‌کنند.

بررسی نقل‌های مجمع البیان

در مجمع البیان، از لغویان نقل شده که نطق در غیر انسان به‌کار نمی‌رود و انطق كل شیء خیالی است. این نقل، چونان سایه‌ای بر نور حقیقت، با آیات قرآنی ناسازگار است. در مقابل، نقل از مبرد که هر موجودی که اظهار معنا کند، ناطق است، به حقیقت قرآنی نزدیک‌تر است. این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت، تنوع دیدگاه‌های لغویان را نشان می‌دهد و ضرورت ارزیابی انتقادی را برجسته می‌سازد.

ضرورت اصلاح منابع لغوی

منابع لغوی، مانند مفردات راغب، به دلیل تأثیر پیش‌فرض‌های بشری، گاه معانی قرآنی را محدود ساخته‌اند. این منابع، چونان آینه‌هایی غبارگرفته، نیازمند بازنگری و تصحیح‌اند تا حقیقت کلام الهی را به‌درستی بازتاب دهند. اصلاح این منابع، چونان پاک کردن باغ دانش از آفات، برای حفظ اصالت معارف قرآنی ضروری است.

درنگ: اصلاح منابع لغوی، با تطبیق آنها با آیات قرآنی، برای حفظ اصالت معارف الهی و رفع کاستی‌های تفسیری ضروری است.

جمع‌بندی بخش ششم

نقد آرای راغب و دیگر لغویان، چونان مشعلی در تاریکی، کاستی‌های تفاسیر محدود را روشن می‌سازد. نقل‌های متعارض در مجمع البیان، ضرورت ارزیابی انتقادی منابع را نشان می‌دهد. اصلاح این منابع، با تکیه بر آیات قرآنی، راه را برای فهم عمیق‌تر صفت ناطق الهی هموار می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

مفهوم نطق در قرآن کریم، چونان نوری بی‌کران، از صفت ناطق و متکلم الهی سرچشمه می‌گیرد و به همه موجودات، از انسان و حیوان تا اشیاء بی‌جان، جاری می‌شود. آیات متعدد، مانند أَنْطَقَنَا الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ، هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ، و وَعُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ، بر شمولیت و اصالت نطق در خلقت تأکید دارند. نقد آرای راغب و دیگر لغویان نشان داد که تفاسیر محدود و مجازی، نمی‌توانند عمق معنای قرآنی را تبیین کنند. این بررسی، چونان باغی پربار، با تحلیل قرآنی، لغوی و کلامی، راهنمایی جامع برای فهم نطق و صفت ناطق ارائه کرده است. ضرورت بازنگری در منابع لغوی، برای تطبیق با حقیقت قرآنی، از مهم‌ترین نتایج این نوشتار است.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن، معنای اصلی 'نطق' در قرآن چیست؟

2. طبق متن، آیه 'انطقنا الله الذی انطق کل شیء' به چه اشاره دارد؟

3. کدام آیه در متن به عنوان نمونه‌ای از نطق کتاب ذکر شده است؟

4. بر اساس متن، چرا تعریف راغب از نطق نادرست است؟

5. طبق متن، منطق الطیر در مورد سلیمان به چه معناست؟

6. نطق در قرآن به معنای اظهار معرفت و شعور همه موجودات است.

7. طبق متن، نطق منحصراً به انسان اطلاق می‌شود.

8. راغب در مفردات نطق را به صوت و صامت را به غیر صوت تعریف کرد.

9. آیه 'هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق' به معنای نطق اعتباری کتاب است.

10. جهان در قرآن دارای نطق و فهم توصیف شده است.

11. چرا تعریف راغب از نطق در متن مورد انتقاد قرار گرفته است؟

12. معنای 'انطقنا الله الذی انطق کل شیء' در متن چیست؟

13. چگونه آیه 'علمنا منطق الطیر' نطق پرندگان را تأیید می‌کند؟

14. چرا نطق در متن به کلام وابسته به مخرج فم محدود نیست؟

15. نقش فهم سلیمان در نطق پرندگان چیست؟

پاسخنامه

1. اظهار معرفت و شعور موجودات

2. نطق حقیقی همه موجودات

3. هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق

4. هر سه مورد

5. فهم حقیقی زبان پرندگان

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا نطق را به صوت و انسان محدود کرد و آن را اعتباری دانست، در حالی که قرآن نطق را برای همه موجودات به صورت حقیقی به کار برده است.

12. خداوند همه موجودات، از جمله اعضا و جوارح، را به نطق و اظهار معرفت واداشته است.

13. این آیه نشان می‌دهد پرندگان دارای زبان و نطق حقیقی هستند که سلیمان آن را فهمید.

14. زیرا نطق در قرآن اظهار معرفت و شعور است، نه صرف صوت یا کلام وابسته به مخرج فم.

15. فهم سلیمان نشان‌دهنده نطق حقیقی پرندگان است، نه اینکه نطق به فهم او وابسته باشد.

فوتر بهینه‌شده