متن درس
اسماء و صفات الهی: تحلیل مفهوم نطق در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۶۴)
مفهوم نطق در قرآن کریم، چونان نگینی درخشان در تار و پود خلقت، نهتنها بیانگر هویت و حقیقت انسانی است، بلکه پرده از توانایی بیانی و ادراکی همه موجودات، از جمادات و حیوانات گرفته تا ذات اقدس الهی، برمیدارد. نطق، صفتی ذاتی و همزاد وجود است که در مراتب گوناگون خلقت ظهور مییابد و از صفت ناطق و متکلم خداوند سرچشمه میگیرد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۶۴ و تحلیل آیات قرآن کریم به کاوشی عمیق و انتقادی در مفهوم نطق میپردازد. هدف، تبیین این صفت بنیادین در پرتو اسماء الحسنی و نقد دیدگاههای سنتی است که نطق را به انسان محدود کردهاند.
| درنگ: نطق، صفتی ذاتی و همزاد وجود است که در همه موجودات، از جمادات تا انسان و حتی ذات اقدس الهی، به مراتب گوناگون ظهور مییابد و از صفت ناطق الهی سرچشمه میگیرد. |
بخش نخست: تبیین مفهومی نطق در قرآن کریم
۱.۱. ناطق: موجودی که باطن را به ظاهر میآورد
ناطق، موجودی است که باطن خویش را از طریق بیان ظاهری آشکار میسازد. این بیان، گاه به صورت کلام، چون در انسان، گاه به گونه صوت، چون در حیوانات، و گاه در قالب حال و وضعیت ذاتی، چون در جمادات، ظهور مییابد. هر موجود، متناسب با ظرفیت وجودی خویش، نطقی خاص دارد که در عالم ماده، مجردات، دنیا یا آخرت متجلی میشود. این تعریف، نطق را صفتی عام و ذاتی برای همه موجودات معرفی میکند که ریشه در صفت ناطق الهی دارد.
برخلاف دیدگاههای سنتی که نطق را به انسان محدود میسازند، قرآن کریم نطق را به همه اشیاء نسبت میدهد. آیه أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به سخن درآورد، ما را به سخن درآورد») گواهی روشن بر این شمولیت است. تنوع مراتب نطق، چونان شاخههای درختی تنومند، نشاندهنده تنوع مراتب وجودی موجودات است که همگی از سرچشمه ناطق الهی سیراب میشوند.
۱.۲. نطق و حیات اخروی: آیه إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ
قرآن کریم در آیه ۶۴ سوره عنکبوت میفرماید: إِنَّ الدَّارَ [مطلب حذف شد] : «همانا سرای آخرت، زندگی راستین است»). این آیه بر حیات حقیقی آخرت تأکید دارد، جایی که نطق ذاتی موجودات به تمامی آشکار میگردد. در دنیا، غفلت انسان چون پردهای ضخیم، مانع از ادراک نطق موجودات میشود، همانند خفتگان که فریاد بیدارباش را نمیشنوند. در آخرت، این پرده کنار میرود و نطق موجودات، چون آوای چشمهای زلال، به گوش جان میرسد. این تفاوت ادراک، ریشه در صفت ناطق الهی دارد که مبدأ حیات و نطق است.
| درنگ: غفلت در دنیا، چون خواب سنگین، مانع ادراک نطق موجودات میشود، اما در آخرت، این نطق به تمامی آشکار میگردد، زیرا صفت ناطق الهی مبدأ حیات و بیان است. |
۱.۳. نطق در برابر همت: نفی صامت مطلق
در منطق قرآنی، نطق در برابر همت (سکوت و عدم بیان) قرار میگیرد. ناطق، موجودی است که از باطن به ظاهر اظهار میکند، در حالی که صامت فاقد این اظهار است. با این حال، هیچ موجودی بهصورت مطلق صامت نیست، زیرا همه موجودات، به نحوی، ناطقاند. صامت تنها در معنای نسبی و مقید، مانند فقدان نطق انسانی، به کار میرود. این دیدگاه، چونان آفتابی روشن، پرده از حقیقت نطق برمیدارد و تقسیمبندی سنتی ناطق و صامت را به چالش میکشد.
همانگونه که عدم، مفهومی ذهنی و نسبی است و در برابر وجود مطلق قرار میگیرد، صامت نیز تنها در مقایسه با مراتب بالاتر نطق معنا مییابد. آیه أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ (فصلت: ۲۱) این شمولیت را تأیید میکند. صفت ناطق الهی، چونان جویباری که به همه دشتها حیات میبخشد، نطق را به همه موجودات عطا کرده است.
جمعبندی بخش نخست
نطق، صفتی ذاتی و همزاد وجود است که در همه موجودات، از جسم تا جان، و از ماده تا مجرد، به مراتب گوناگون ظهور مییابد. این صفت، ریشه در ناطق الهی دارد و آیات قرآن کریم، مانند أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ، بر شمولیت آن گواهی میدهند. نفی صامت مطلق و تأکید بر مراتب نطق، دیدگاههای سنتی را اصلاح میکند و نطق را کلیدی برای فهم حقیقت خلقت معرفی مینماید.
بخش دوم: مراتب نطق و تجلی آن در موجودات
۲.۱. مراتب نطق: از سنگ تا انسان
نطق در موجودات، چونان نغمههای گوناگون یک سمفونی الهی، دارای مراتب متفاوت است. سنگ، نطقی جوهری دارد که در حد وجود ذاتیاش ظهور مییابد. انسان، علاوه بر نطق جوهری، از نطق بیانی و ادراکی برخوردار است که او را به قلههای معرفت رهنمون میسازد. هر موجود، متناسب با مرتبه وجودی خویش، نطقی خاص دارد. این تنوع، جلوهای از صفت ناطق الهی است که چونان خورشیدی، نور وجود و بیان را بر همه خلقت میتاباند.
۲.۲. نقد وابستگی نطق به فهم معخاطب
برخلاف دیدگاه راغب در مفردات که نطق را وابسته به فهم مخاطب میداند، نطق صفتی ذاتی است که مستقل از ادراک شنونده وجود دارد. همانگونه که فریاد بیدارباش، چه شنیده شود و چه نشود، فریاد است، نطق نیز چه درک شود و چه نشود، وجود دارد. آیه هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ [مطلب حذف شد] : «این است کتاب ما که به حق بر شما سخن میگوید») گواه آن است که نطق قرآن، ذاتی و مستقل از فهم خواننده است.
| درنگ: نطق، صفتی ذاتی است که مستقل از فهم مخاطب وجود دارد، مانند فریادی که چه شنیده شود و چه نشود، حقیقت خود را حفظ میکند. |
۲.۳. تسبیح و سجده: جلوههای نطق
قرآن کریم در آیاتی چون يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است، برای او تسبیح میگویند») و وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا [مطلب حذف شد] : «و آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا سجده میکنند») تسبیح و سجده موجودات را جلوهای از نطق آنها میداند. این تسبیح و سجده، چونان آوای عاشقانه خلقت به درگاه معبود، حقیقی است و نباید به معنای مجازی تفسیر شود.
جمعبندی بخش دوم
مراتب نطق، از جوهری تا بیانی و ادراکی، نشاندهنده تنوع تجلی صفت ناطق الهی در خلقت است. نطق، مستقل از فهم مخاطب، صفتی ذاتی است که در تسبیح و سجده موجودات نیز متجلی میشود. این دیدگاه، نطق را به مثابه پلی میان خلقت و خالق معرفی میکند که از سرچشمه متکلم الهی سیراب میگردد.
بخش سوم: نطق در آیات قرآنی و ارتباط آن با اسماء الحسنی
۳.۱. نطق پیامبر (ص): آیه وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى
در آیه ۳ سوره نجم، قرآن کریم میفرماید: وَمَا [مطلب حذف شد] : «و او از روی هوی سخن نمیگوید»). این آیه، نطق پیامبر (ص) را از هوی و هوس مبرا میداند و آن را به دو نوع هوایی و غیرهوایی تقسیم میکند. نطق غیرهوایی، از وحی الهی سرچشمه میگیرد و نطق هوایی به تمایلات نفسانی وابسته است. این تقسیمبندی، ارتباط نطق با صفت متکلم الهی را نشان میدهد که پیامبر (ص) را به بیان حق هدایت کرده است.
۳.۲. منطق الطیر: آیه وَعُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ
آیه ۱۶ سوره نمل میفرماید:
آیه ۲۱ سوره فصلت، صریحترین گواه بر شمولیت نطق است: أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به سخن درآورد، ما را به سخن درآورد»). عبارت كُلَّ شَيْءٍ هیچ استثنایی ندارد و بر قدرت الهی در اعطای نطق به همه خلقت تأکید میورزد. آیات قرآن کریم، نطق را صفتی عام و ذاتی معرفی میکنند که در پیامبران، موجودات و حتی ذات الهی ظهور مییابد. این نطق، از صفت ناطق و متکلم الهی سرچشمه گرفته و کلیدی برای فهم حقیقت خلقت و معرفت الهی است. آیا میتوان به خداوند ناطق گفت؟ پاسخ مثبت است، زیرا خداوند، بهعنوان متکلم و معلم نطق، خود ناطق است. آیاتی چون أَنِّي [مطلب حذف شد] : «منم من، خدا») و ۴.۲. نقد تعریف سنتی: الانسان ناطق
تعریف سنتی «الانسان ناطق» در فلسفه و منطق، نطق را به تکلم یا ادراک محدود میکند، اما این تعریف نمیتواند تمایز انسان از سایر موجودات را بهدرستی تبیین کند. همه موجودات ناطقاند، ولی مراتب نطق آنها متفاوت است. این دیدگاه، با صفت ناطق الهی سازگار است که نطق را به همه موجودات عطا کرده است. راغب در مفردات، نطق را به انسان محدود کرده و سایر موجودات را صامت دانسته است. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم ناسازگار است. بسیاری از منابع اسلامی، به دلیل پیشفرضهای نادرست، دچار اشکالات ساختاری هستند که نیازمند بازنگری است. این بازنگری، به درک صحیحتر صفت ناطق الهی کمک میکند. اطلاق ناطق به خداوند، نهتنها موجه، بلکه در بد و آیات تأیید شده است. نقد دیدگاههای سنتی، ضرورت بازنگری منابع اسلامی را نشان میدهد تا با قرآن کریم همسو شوند. نطق الهی، سرچشمه نطق همه موجودات است. تحلیل مفهوم نطق در قرآن کریم، چونان سفری به اعماق حقیقت خلقت، نشان میدهد که نطق صفتی ذاتی و همزاد وجود است که از صفت ناطق و متکلم الهی سرچشمه میگیرد. آیات قرآن کریم، مانند أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ، بر شمولیت نطق در همه موجودات گواهی میدهند. نقد دیدگاههای سنتی، بهویژه آرای راغب، نشان داد که محدودیت نطق به انسان، با متن قرآن ناسازگار است. نطق، کلیدی برای معرفت الهی است که انسان را به فهم زبان خلقت و شناخت خداوند رهنمون میسازد. این بررسی، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، درک عمیقتری از صفت ناطق در اسماء الحسنی فراهم میآورد و بر اهمیت رویکردی علمی و انتقادی در مطالعه متون دینی تأکید میورزد.
درنگ: علم منطق الطیر، نهتنها زبان پرندگان، بلکه فهم زبان همه موجودات را دربرمیگیرد، زیرا نطق، صفتی عام است که از صفت ناطق الهی سرچشمه میگیرد.
۳.۳. شمولیت نطق: آیه أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ
جمعبندی بخش سوم
بخش چهارم: ناطق الهی و نقد دیدگاههای سنتی
۴.۱. اطلاق ناطق به خداوند
درنگ: تعریف «الانسان ناطق» نیازمند قرینههایی است که مرتبه خاص نطق انسانی را مشخص کند، زیرا نطق صفتی عام است که همه موجودات را دربرمیگیرد.
۴.۳. نقد راغب و مشکلات ساختاری منابع اسلامی
جمعبندی بخش چهارم
نتیجهگیری کلی
با نظارت صادق خادمی