در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 165

متن درس





نطق و منطق الهی در قرآن کریم

نطق و منطق الهی در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۵)

دیباچه

مفهوم نطق و منطق، چونان دو گوهر درخشان در گنجینه معارف قرآنی، جلوه‌ای بی‌مانند از صفات الهی را به نمایش می‌گذارند. این دو صفت، که ریشه در اسماء حسنی ناطق و متکلم دارند، نه تنها بیانگر توانایی بیانی موجودات‌اند، بلکه دریچه‌ای به سوی فهم اقتدار و علم الهی می‌گشایند. نطق، به معنای اظهار باطن به ظاهر، و منطق، به مثابه زبانی که موجودات را به سخن گفتن وامی‌دارد، در قرآن کریم شأنی عام دارند که از جمادات تا انسان و خداوند متعال را در بر می‌گیرد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۶۵ و تحلیل‌های تفصیلی، تمامی ابعاد نطق و منطق الهی را کاوش می‌کند.

بخش نخست: چیستی نطق و منطق در قرآن کریم

تعریف نطق: اظهار باطن به ظاهر

نطق، در لغت و اصطلاح قرآنی، به معنای اظهار آنچه در ضمیر و باطن موجود است به ظاهر تعریف می‌شود. این اظهار، که می‌تواند از طریق قول (کلام)، حال (وضعیت ذاتی)، یا فعل (رفتار) صورت گیرد، به مصداق خاصی محدود نیست. قرآن کریم، نطق را صفتی عام معرفی می‌کند که از صفت ناطق الهی سرچشده و همه موجودات را در بر می‌گیرد. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که نطق را به تکلم انسانی محدود می‌دانند، این تعریف قرآنی، نطق را شأنی ذاتی برای همه مخلوقات، از جمادات تا انسان و خداوند، می‌داند.

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به نطق درآورد، ما را به سخن گفتن واداشت»)

این آیه، نطق را چونان کلیدی الهی تصویر می‌کند که قفل سکوت موجودات را گشوده و آن‌ها را به بیان حقایق هستی وامی‌دارد. صفت ناطق الهی، مبدأ این توانایی بیانی است که در همه مراتب وجودی تجلی می‌یابد.

درنگ: نطق، صفتی عام و ذاتی است که باطن موجودات را به ظاهر اظهار می‌کند و از صفت ناطق الهی سرچشمه می‌گیرد.

منطق الهی: زبانی برای نطق موجودات

منطق، به معنای زبان و بیانی است که موجودات را به نطق و اظهار باطن وامی‌دارد. این صفت، که در قرآن کریم به کرات جلوه‌گر شده، نشانه‌ای از اقتدار الهی در واداشتن مخلوقات به سخن گفتن است. منطق، چونان طاهر که مطهر را در بر دارد، متضمن نطق است؛ بدین معنا که هر که منطق دارد، ناگزیر ناطق است.

عُلِّمْنَا مَنْطِقَ [مطلب حذف شد] : «به ما منطق پرندگان آموخته شد»)

این آیه، منطق را چونان گوهری معرفی می‌کند که سلیمان را به فهم زبان طیر و دریافت معارف باطنی رهنمون ساخت. منطق الهی، زبانی است که موجودات را به شهادت و بیان حقایق هستی وامی‌دارد.

درنگ: منطق، صفتی الهی است که موجودات را به نطق وامی‌دارد و متضمن صفت ناطق است.

تمایز نطق و کلام

نطق و کلام، هرچند دارای قرابت مفهومی‌اند، مترادف نیستند. نطق، مفهومی عام‌تر است که هر نوع اظهار باطن به ظاهر، اعم از قول، حال، یا فعل را در بر می‌گیرد. کلام، اما، به بیان مقطع و معنادار (صوت مقطع) محدود است. بدین ترتیب، هر کلام، نطقی است، اما هر نطقی لزوماً کلام نیست؛ چنان‌که نطق جمادات، قولی نیست.

وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى [مطلب حذف شد] : «و خدا با موسی سخن گفت، سخن‌گفتنی»)

این آیه، کلام الهی را به مثابه نطقی مقطع و مستقیم تصویر می‌کند که با موسی (ع) در میان نهاده شد. صفت متکلم، به کلام مقطع اشاره دارد، در حالی که ناطق، شأنی عام‌تر است که همه انواع بیان را شامل می‌شود.

درنگ: نطق، مفهومی عام‌تر از کلام است که هر نوع اظهار باطن را در بر می‌گیرد، در حالی که کلام به بیان مقطع و معنادار محدود است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین چیستی نطق و منطق در قرآن کریم پرداخت. نطق، به مثابه اظهار باطن به ظاهر، صفتی عام است که از صفت ناطق الهی سرچشمه گرفته و همه موجودات را در بر می‌گیرد. منطق، زبانی الهی است که موجودات را به نطق وامی‌دارد و متضمن ناطق بودن است. تمایز نطق و کلام، نشان‌دهنده عمق مفهومی این صفات است که نطق را شأنی فراگیرتر از کلام معرفی می‌کند. این تحلیل، بستری برای فهم عمیق‌تر نطق و منطق الهی در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: نطق الهی در قرآن کریم

قرآن کریم: تجلی نطق الهی

قرآن کریم، سراسر نطق الهی است که در قالب‌های گوناگون قول، امر، نهی، رجز، تلطیف، تهدید، و استعلا تجلی یافته است. این نطق، که ریشه در صفت ناطق الهی دارد، خداوند را به مثابه مبدأ همه بیان‌ها معرفی می‌کند.

قُلْ هُوَ اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است»)

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ [مطلب حذف شد] : «بریده باد دست‌های ابولهب و مرگ بر او»)

این آیات، نطق الهی را در دو قالب متمایز نشان می‌دهند: یکی، امر به توحید با لحنی متین، و دیگری، نفرین با لحنی رجزگونه. این تنوع، چونان رنگ‌های گوناگون در تابلوی هستی، جامعیت نطق الهی را آشکار می‌سازد.

درنگ: قرآن کریم، سراسر نطق الهی است که در قالب‌های متنوع قول، امر، نهی، رجز، تلطیف، تهدید، و استعلا تجلی یافته است.

شواهد قرآنی نطق الهی

قرآن کریم، با آیات متعدد، نطق خداوند را به صورت قول مستقیم نشان می‌دهد. این نطق، که با فعل «قَالَ» بیان شده، مشابه نطق انسان، فرشتگان، و شیطان است و بر حقیقی بودن آن تأکید دارد.

إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار می‌دهم»)

إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا [مطلب حذف شد] : «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید»)

يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ [مطلب حذف شد] : «ای آدم، آنها را از نام‌هایشان آگاه کن»)

این آیات، نطق الهی را چونان جریانی زلال از معرفت الهی تصویر می‌کنند که با مخاطبان گوناگون، از فرشتگان تا آدم (ع)، در میان نهاده شده است.

درنگ: نطق الهی، با فعل «قَالَ» در قرآن کریم، به صورت قول مستقیم و حقیقی بیان شده و مشابه نطق سایر موجودات است.

نقد تفسیر مجازی نطق الهی

برخی مفسران، نطق الهی را مجازی دانسته‌اند، با این استدلال که خداوند جسم نیست و نمی‌تواند به صورت انسانی سخن بگوید. این دیدگاه، با متن صریح قرآن کریم ناسازگار است.

قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
قَالَ إِنَّكَ مِنَ [مطلب حذف شد] : «گفت: مرا تا روز رستاخیز مهلت ده؛ گفت: تو از مهلت‌یافتگان هستی»)

این گفت‌وگوی مستقیم میان خداوند و شیطان، نطق الهی را به صورت حقیقی نشان می‌دهد. حمل این نطق بر معنای مجازی، چونان تحمیل پیش‌فرض‌های بشری بر آیات الهی است که از صفت ناطق الهی غفلت می‌ورزد.

درنگ: نطق الهی در قرآن کریم حقیقی است و تفسیر مجازی آن، با متن صریح آیات ناسازگار است.

تنوع لحن در نطق الهی

نطق الهی در قرآن کریم، با لحن‌های گوناگون، از رجز و تهدید تا تلطیف و ترقیق، تجلی یافته است. این تنوع، نشان‌دهنده جامعیت نطق الهی است که متناسب با مخاطب و موقعیت تغییر می‌یابد.

يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ [مطلب حذف شد] : «ای نوح، او از خاندان تو نیست»)

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ [مطلب حذف شد] : «بریده باد دست‌های ابولهب و مرگ بر او»)

این آیات، نطق الهی را در دو لحن متمایز نشان می‌دهند: تلطیف در خطاب به نوح (ع) و رجز در نفرین بر ابولهب. این تنوع، چونان نغمه‌های گوناگون در سمفونی الهی، جامعیت صفت ناطق را آشکار می‌سازد.

درنگ: نطق الهی، با لحن‌های متنوع از رجز تا تلطیف، جامعیت صفت ناطق را متناسب با مخاطب و موقعیت نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به کاوش نطق الهی در قرآن کریم پرداخت. قرآن کریم، سراسر تجلی نطق الهی است که در قالب‌های گوناگون قول، امر، نهی، رجز، تلطیف، و تهدید ظاهر شده است. شواهد قرآنی، نطق الهی را به صورت قول مستقیم و حقیقی نشان می‌دهند و تفسیر مجازی آن را ناسازگار با متن آیات می‌سازند. تنوع لحن در نطق الهی، جامعیت صفت ناطق را آشکار کرده و این صفت را به مثابه مبدأ همه بیان‌ها معرفی می‌کند.

بخش سوم: نطق و اقتدار الهی در مواجهه با موجودات

نطق الهی در گفت‌وگو با شیطان

گفت‌وگوی خداوند با شیطان، یکی از برجسته‌ترین جلوه‌های نطق الهی در قرآن کریم است که اقتدار و قاطعیت الهی را نشان می‌دهد.

قَالَ فَأْنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
قَالَ إِنَّكَ مِنَ [مطلب حذف شد] : «گفت: مرا تا روز رستاخیز مهلت ده؛ گفت: تو از مهلت‌یافتگان هستی»)

قَالَ الْحَقَّ وَالْحَقَّ [مطلب حذف شد] : «گفت: حق است و حق می‌گویم»)

این آیات، نطق الهی را چونان شمشیری بران تصویر می‌کنند که در برابر تهدید شیطان، با قاطعیت و اقتدار پاسخ می‌دهد. برخلاف انسان که ممکن است در برابر تهدید ضعف نشان دهد، خداوند با نطق خود، قدرت مطلقش را آشکار می‌سازد.

درنگ: نطق الهی در گفت‌وگو با شیطان، اقتدار و قاطعیت خداوند را نشان می‌دهد که از هرگونه ضعف مبراست.

تفاوت واکنش‌های انسانی و الهی

انسان، در برابر تهدید، مانند گروگان‌گیری فرزند، ممکن است ضعف نشان دهد و به التماس افتد. اما خداوند، در برابر تهدید شیطان، با قاطعیت پاسخ می‌دهد و جهنم را وعده می‌دهد.

این تفاوت، چونان تمایز میان خاک و افلاک، برتری نطق الهی را نشان می‌دهد که از صفت قاسم الجبارین سرچشمه گرفته است. نطق الهی، هیچ محدودیتی ندارد و در برابر هر تهدیدی، اقتدار خود را حفظ می‌کند.

درنگ: نطق الهی، برخلاف واکنش‌های انسانی، از هرگونه ضعف مبراست و اقتدار مطلق خداوند را نشان می‌دهد.

نطق الهی در خطاب به انبیا

نطق الهی، در خطاب به انبیا، با لحن‌های گوناگون از تلطیف تا امر و نهی تجلی یافته است.

يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى [مطلب حذف شد] : «ای موسی، من تو را بر مردم برگزیدم»)

وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ [مطلب حذف شد] : «و هنگامی که خدا گفت: ای عیسی پسر مریم، آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای خدا به خدایی گیرید؟»)

این خطاب‌ها، نطق الهی را چونان آیینه‌ای صیقلی نشان می‌دهند که با هر پیامبری به زبانی متناسب سخن می‌گوید. لحن قاطع در خطاب به عیسی (ع) و تلطیف در خطاب به موسی (ع)، جامعیت صفت ناطق را آشکار می‌سازد.

درنگ: نطق الهی در خطاب به انبیا، با لحن‌های متناسب، جامعیت صفت ناطق را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به بررسی نطق الهی در مواجهه با موجودات پرداخت. گفت‌وگوی خداوند با شیطان، اقتدار و قاطعیت نطق الهی را نشان داد که از هرگونه ضعف مبراست. تفاوت واکنش‌های انسانی و الهی، برتری صفت ناطق الهی را آشکار ساخت. خطاب‌های الهی به انبیا، با لحن‌های متنوع، جامعیت این صفت را تأیید کرد. این تحلیل، نطق الهی را به مثابه جلوه‌ای از اقتدار ربوبی معرفی می‌کند.

بخش چهارم: ناطق و متکلم در اسماء حسنی

ناطق در اسماء حسنی

گرچه لفظ «ناطق» به صراحت در قرآن کریم نیامده، شواهد قرآنی و روایات، آن را به عنوان یکی از اسماء حسنی تأیید می‌کنند.

إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «منم خدا، هیچ معبودی جز من نیست»)

این آیه، نطق الهی را به وضوح نشان می‌دهد و نیاز به ذکر صریح لفظ ناطق را مرتفع می‌سازد. صفت ناطق، از اسماء فعلیه است که فعل الهی در بیان را نشان می‌دهد، چونان گوهری که در سراسر قرآن کریم می‌درخشد.

درنگ: صفت ناطق، گرچه لفظاً در قرآن نیامده، با شواهد قرآنی و روایی در اسماء حسنی تأیید می‌شود.

رابطه ناطق و متکلم

ناطق، به موجودی اطلاق می‌شود که باطن خود را اظهار می‌کند، در حالی که متکلم به تولید کلام مقطع و معنادار اشاره دارد. خداوند، هر دو صفت را داراست: ناطق به معنای اظهار ذات و صفاتش، و متکلم به معنای تولید کلام مقطع.

وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى [مطلب حذف شد] : «و خدا با موسی سخن گفت، سخن گفتنی»)

این آیه، صفت متکلم را به صراحت نشان می‌دهد، در حالی که آیات متعدد نطق الهی، صفت ناطق را تأیید می‌کنند. این دو صفت، چونان دو بال فرشت، در اسماء حسنی مکمل یکدیگرند و جامعیت بیان الهی را آشکار می‌سازند.

درنگ: خداوند، ناطق به معنای اظهار باطن و متکلم به معنای تولید کلام است که این دو صفت در اسماء حسنی مکمل یکدیگرند.

نقد تعریف نطق به عنوان فصل اختصاصی انسان

تعریف سنتی «الإنسان ناطق»، نطق را فصل اختصاصی انسان می‌داند، اما این تعریف با شمولیت نطق در قرآن کریم ناسازگار است.

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به نطق درآورد، ما را به سخن گفتن واداشت»)

این آیه، نطق را صفتی عام معرفی می‌کند که همه موجودات را در بر می‌گیرد. تعریف نطق به عنوان فصل انسانی، نیازمند قرائن است که مرتبه خاص نطق انسانی (مانند ادراک کلیات) را مشخص کند. صفت ناطق الهی، این شمولیت را تأیید کرده و نطق را به مثابه جریانی فراگیر در هستی تصویر می‌کند.

درنگ: نطق، صفتی عام است که به همه موجودات نسبت داده می‌شود و تعریف آن به عنوان فصل اختصاصی انسان نادرست است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی ناطق و متکلم در اسماء حسنی پرداخت. صفت ناطق، گرچه لفظاً در قرآن نیامده، با شواهد قرآنی و روایی تأیید شد. رابطه ناطق و متکلم، جامعیت بیان الهی را نشان داد که هر دو صفت را در بر دارد. نقد تعریف سنتی نطق به عنوان فصل انسانی، بر شمولیت نطق در همه موجودات تأکید کرد. این تحلیل، ناطق و متکلم را به مثابه دو جلوه از علم و اقتدار الهی معرفی کرد.

بخش پنجم: شمولیت نطق در موجودات

نطق در همه موجودات

قرآن کریم، نطق را شأنی عام معرفی می‌کند که همه موجودات، از جمادات تا انسان و خداوند، آن را دارا هستند، هرچند با مراتب متفاوت.

قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ [مطلب حذف شد] : «گفتند: خدایی که هر چیزی را به نطق درآورد، ما را به بده گفتن واداشت»)

این آیه، نطق را چونان نغمه‌ای فراگیر در هستی تصویر می‌کند که هر مخلوقی به سهم خود آن را می‌نوازد. جمادات، نطق قولی ندارند، اما انسان، فرشتگان، شیطان، و خداوند، نطق قول‌اندند. این تفاوت مراتب، به ظرفیت وجودی هر مخلوق بستگی دارد.

درنگ: نطق، شأنی عام است که همه موجودات را در بر می‌گیرد، هرچند با مراتب متفاوت متناسب با ظرفیت وجودی آن‌ها.

نطق جمادات و محدودیت‌های ظاهری

جمادات، گرچه نطق قولی ندارند، دارای نطق فعلی و حالی‌اند که باطن خود را به ظاهر اظهار می‌کنند. این نطق، از صفت ناطق الهی سرچشمه گرفته و نشانه حیات باطنی آن‌هاست.

قرآن کریم، دیوار را ناطق به قول نمی‌داند، اما آیاتی مانند نطق جلود، نشان‌دهنده شأن بیانی جمادات است. این نطق، چونان رازی نهفته در سنگ، تنها برای اولیا و سالکان قابل درک است.

درنگ: جمادات، با نطق فعلی و حالی، باطن خود را اظهار می‌کنند و از صفت ناطق الهی بهره‌مندند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به شمولیت نطق در همه موجودات پرداخت. قرآن کریم، نطق را شأنی عام معرفی کرد که از جمادات تا خداوند را در بر می‌گیرد، هرچند با مراتب متفاوت. نطق جمادات، گرچه قولی نیست، با نطق فعلی و حالی، نشانه‌ای از حیات باطنی آن‌هاست. این تحلیل، نطق را به مثابه جلوه‌ای از وحدت الهی در کثرت مخلوقات معرفی کرد.

بخش ششم: نطق و معرفت ربوبی

نطق و سلوک عرفانی

فهم نطق موجودات، مرحله‌ای والا در سلوک عرفانی است که سالک را به معرفت ربوبی هدایت می‌کند. نطق موجودات، از جمادات تا طیر، نشانه‌ای از علم و قدرت الهی است.

عُلِّمْنَا مَنْطِقَ [مطلب حذف شد] : «به ما منطق پرندگان آموخته شد»)

این آیه، فهم نطق را چونان گوهری معرفی می‌کند که سلیمان را به اقتدار و معرفت ربانی رساند. سالک، با تأمل در نطق موجودات، از غفلت به سوی بصیرت هدایت می‌شود.

درنگ: فهم نطق موجودات، سالک را به معرفت ربوبی هدایت کرده و از غفلت به سوی بصیرت می‌برد.

نطق و ضرورت توجه به آیات قرآنی

فهم نطق موجودات، نیازمند کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های فلسفی و توجه به آیات قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، نطق را شأنی عام معرفی می‌کند که محدود به انسان نیست.

إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ [مطلب حذف شد] : «اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود»)

این آیه، کلام الهی را شنیدنی و نطق الهی را در دسترس معرفی می‌کند. فهم این نطق، سالک را از محدودیت‌های تصورات بشری رها ساخته و به تأمل در آیات الهی وامی‌دارد.

درنگ: فهم نطق موجودات، نیازمند توجه به آیات قرآن کریم و پرهیز از پیش‌فرض‌های فلسفی است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به نقش نطق در سلوک عرفانی پرداخت. فهم نطق موجودات، سالک را به معرفت ربوبی هدایت کرده و از غفلت به سوی بصیرت می‌برد. ضرورت توجه به آیات قرآن کریم، این فهم را از پیش‌فرض‌های فلسفی رها می‌سازد. این تحلیل، نطق را کلیدی برای معرفت الهی معرفی کرد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

نطق و نطق الهی، دو صفت درخشان در گنجینه اسماء حسنی، هستند که در قرآن کریم جلوه‌ای بی‌مانند دارند. نطق، به مثابه اظهار باطن به ظاهر، شأنی عام است که همه موجودات را در بر می‌گیرد و از صفت ناطق الهی سرچشمه می‌گیرد. منطق، زبانی الهی است که موجودات را به نطق وامی‌دارد و متضمن ناطقیت است. قرآن کریم، سراسر تجلی نطق الهی است که در قالب‌های گوناگون قول، امر، نهی، رجز، و تلطیف ظاهر شده است. شواهد قرآنی، نطق الهی را حقیقی و از هر تفسیر مجازی مبرا نشان می‌دهند. نطق الهی، در گفت‌وگو با شیطان، اقتدار و قاطعیت خداوند را آشکار کرد، و در خطاب به انبیا، جامعیت این صفت را به نمایش گذاشت. صفت ناطق، گرچه لفظاً در قرآن نیامده، در اسماء حسنی تأیید شده و با صفت متکلم مکمل است. شمولیت نطق در همه موجودات، وحدت الهی را در کثرت مخلوقات نشان می‌دهد، و فهم آن، سالک را به معرفت ربوبی هدایت می‌کند. این نوشتار، با تحلیل قرآنی، عرفانی، و کلامی، راهنمایی جامع برای فهم نطق و منطق الهی ارائه کرده است.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای ناطق چیست؟

2. طبق متن، قرآن چگونه نطق الهی را نشان می‌دهد؟

3. کدام موجود در قرآن به عنوان ناطق قولی ذکر نشده است؟

4. بر اساس متن، کدام آیه نشان‌دهنده نطق حق تعالی با ابراهیم است؟

5. طبق متن، ویژگی کلام حق تعالی در آیه 'تمت کلمة ربک صدقا و عدلا' چیست؟

6. متن بیان می‌کند که نطق حق تعالی در قرآن همیشه به صورت مجازی است.

7. طبق متن، قرآن سراسر نطق الهی است و شامل نطق قولی حق تعالی است.

8. متن بیان می‌کند که دیوار در قرآن به عنوان ناطق قولی ذکر شده است.

9. بر اساس متن، نطق حق تعالی در قرآن شامل رجز، تلطیف، تهدید و استعلاء است.

10. متن بیان می‌کند که ناطق بودن حق تعالی در قرآن به صراحت با لفظ 'ناطق' آمده است.

11. طبق متن، چرا نطق حق تعالی در قرآن نمی‌تواند مجازی تلقی شود؟

12. تفاوت نطق قولی و نطق فعلی چیست؟

13. چرا متن تأکید دارد که ناطق بودن حق تعالی نیازی به صراحت لفظ 'ناطق' ندارد؟

14. منظور از 'تمت کلمة ربک صدقا و عدلا' چیست؟

15. چگونه متن نطق حق تعالی را با گفت‌وگوی شیطان و خدا نشان می‌دهد؟

پاسخنامه

1. اظهار باطن به ظاهر

2. از طریق آیات متعدد و مختلف

3. دیوار

4. قال فاخرج اربعة من الطیر

5. مطابقت با واقع و عدالت

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زیرا آیات متعدد مانند 'قال الله' نشان‌دهنده نطق حقیقی حق تعالی است، مانند نطق انسان و ملائکه.

12. نطق قولی اظهار باطن به کلام است، اما نطق فعلی اظهار باطن از طریق فعل یا حال است.

13. چون سراسر قرآن نطق الهی است و نیازی به معرفی صریح ندارد، مانند کسی که شناخته‌شده است.

14. کلام حق تعالی مطابق با واقع (صدق) و مطابق با عدالت (عدل) است.

15. حق تعالی به شیطان پاسخ می‌دهد که او و تابعانش را به جهنم می‌برد، نشان‌دهنده نطق حقیقی است.