در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 167

متن درس




کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل نطق و کلام در قرآن کریم و سلوک عرفانی

اسما و صفات الهی: تحلیل نطق و کلام در قرآن کریم و سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۶۷)

مقدمه

مفاهیم نطق و کلام، چونان دو گوهر درخشان در گنجینه معارف قرآنی و عرفانی، از جایگاهی بس والا برخوردارند. این دو مفهوم، که در قرآن کریم به‌عنوان صفات بیانی خداوند و موجودات متجلی شده‌اند، نه‌تنها در فهم صفات الهی، بلکه در سیر و سلوک عرفانی نیز نقشی بنیادین دارند. در این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۶۷، به تحلیل عمیق و تفصیلی تفاوت‌ها و قرابت‌های نطق و کلام پرداخته شده است. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم و تبیین‌های عرفانی، درصدد است تا نسبت این مفاهیم را با صفات ناطق و متکلم در اسماء الحسنی و تأثیر آن‌ها در سلوک عرفانی روشن سازد.

بخش اول: ماهیت و تعریف نطق و کلام در قرآن کریم

تعریف کلام: اظهار باطن به ظاهر

کلام، در اصطلاح قرآنی و عرفانی، به معنای اظهار باطن به ظاهر است که می‌تواند در هر موجودی، اعم از حق یا خلق، به اشکال گوناگون چون لفظ، حال یا ظهورات وجودی متجلی شود. این تعریف، کلام را صفتی عام می‌داند که نه‌تنها در خداوند، بلکه در مخلوقات نیز صدق می‌کند. برای مثال، خلقت به‌عنوان کلام تکوینی الهی و سخن انسانی به‌عنوان کلام لفظی، هر دو در این مفهوم جای می‌گیرند. آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ اسْمُهُ الْمَسِیحُ (آل عمران: ۴۵؛ : «خدا تو را به کلمه‌ای بشارت می‌دهد که نامش مسیح است») کلام را به‌عنوان ظهور وجودی حضرت مسیح (ع) معرفی می‌کند، که نشان‌دهنده جامعیت این صفت در مراتب وجودی است.

کلام به‌عنوان صفت ذاتی و فعلی خداوند

کلام در مراتب الهی، هم صفت ذاتی است که به تجلی ذات به ذات اشاره دارد، مانند تجلیات احدی، و هم صفت فعلی که در تکلم با انبیا یا خلقت متجلی می‌شود. در صفت ذاتی، کلام به معنای اظهار ذات الهی در مرتبه احدیت است، مانند فرمان کُنْ فَیَکُونُ (یس: ۸۲؛ : «باش، پس می‌شود»). در صفت فعلی، کلام به تکلم خاص با مخاطب، مانند گفت‌وگوی خداوند با حضرت موسی (ع) در آیه وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا (نساء: ۱۶۴؛ : «و خدا با موسی سخن گفت، سخن‌گفتنی») اشاره دارد. این دوگانگی، کلام را به صفت متکلم در اسماء الحسنی پیوند می‌دهد.

درنگ: کلام الهی، چونان نوری است که از ذات به فعل جاری می‌شود و در مراتب وجودی، از خلقت تا تکلم با انبیا، ظهور می‌یابد. این جامعیت، کلام را به صفتی ثبوتی و نه سلبی تبدیل می‌کند.

شمولیت کلام در موجودات

کلام، صفتی نیست که به لفظ، انسان یا مخلوقات محدود شود، بلکه خالق و مخلوق، لفظی و غیرلفظی، نفسی و ظهوری را در بر می‌گیرد. آیه شریفه قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی (کهف: ۱۰۹؛ : «بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، دریا تمام می‌شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان برسد») بر این شمولیت دلالت دارد. کلام، به همه ظهورات وجودی، از حضرت مسیح (ع) تا تقوا، اطلاق می‌شود.

نطق: زبان حقیقت دل

نطق، به معنای اظهار باطن به هر شکل، اعم از قول، حال یا فعل، تعریف می‌شود. این صفت، در همه موجودات، از جمادات تا انسان، جاری است. آیه أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ (فصلت: ۲۱؛ : «خدا ما را به سخن آورد، همان که همه چیز را به سخن آورد») بر ناطق بودن همه موجودات دلالت دارد. نطق، زبان حقیقت دل است که در جمادات به‌صورت تسبیح حالی و در انسان به‌صورت بیان زبانی یا قلبی ظهور می‌یابد.

بخش دوم: تفاوت‌ها و قرابت‌های نطق و کلام

تمایز نطق و کلام

نطق و کلام، گرچه در حقیقت اظهار باطن اشتراک دارند، اما یکسان نیستند. هر کلامی نطق است، زیرا کلام نوعی اظهار باطن است، اما هر نطقی لزوماً کلام نیست. نطق، به هر نوع اظهار، اعم از قولی، حالی یا فعلی، اطلاق می‌شود، در حالی که کلام، به اظهار مقطع و معنادار با اثرگذاری محدود است. برای مثال، تسبیح جمادات در آیه یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (حشر: ۲۴؛ : «آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای او تسبیح می‌گویند») نطق است، اما کلام نیست، زیرا فاقد لفظ یا اثرگذاری مقطع است.

تأثیرگذاری کلام در برابر نطق

کلام، به دلیل همراهی با اثرگذاری، مانند زخم زبان یا تأثیر هدایتی، از نطق متمایز است. کلام الهی، مانند گفت‌وگوی خداوند با حضرت موسی (ع) در آیه وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا، اثر هدایت و تحول دارد، در حالی که نطق جمادات، فاقد چنین اثر لفظی است. این ویژگی، کلام را اخص از نطق می‌سازد، چنان‌که زخم کلام، چون تیغی بر دل نشیند و اثر می‌گذارد.

درنگ: کلام، چونان تیغی است که بر دل اثر می‌نهد و با تأثیرگذاری خود، از نطق متمایز می‌شود. نطق، زبان حقیقت است، اما کلام، ظرف ظهور این حقیقت در قالب اثرگذاری معنادار است.

کاربرد کلمه در قرآن کریم

کلمه در قرآن کریم، به ظهورات وجودی مانند حضرت مسیح (ع)، تقوا یا همه موجودات اطلاق می‌شود. آیه وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَى (فتح: ۲۶؛ : «و کلمه تقوا را بر آن‌ها لازم کرد») نشان‌دهنده اطلاق کلمه به تقواست. در مقابل، نطق چنین کاربردی ندارد و به بیان زبانی یا حالی محدود است. این تمایز، کلام را به‌عنوان ظرف ظهورات وجودی و نطق را به‌عنوان زبان حقیقت متمایز می‌کند.

تفاوت ناطق و متکلم

ناطق، موجودی است که باطن خود را به هر شکل اظهار می‌کند، در حالی که متکلم، به تولید کلام مقطع و معنادار محدود است. هر متکلمی ناطق است، زیرا کلام نوعی نطق است، اما هر ناطقی متکلم نیست. برای مثال، جمادات ناطق‌اند، اما متکلم نیستند. خداوند، هم ناطق است، به معنای اظهار ذات در آیه إِنِّی أَنَا اللَّهُ (طه: ۱۴؛ : «منم خدا») و هم متکلم، به معنای تکلم مقطع با موسی (ع).

بخش سوم: نطق و کلام در سلوک عرفانی

نقش نطق و کلام در سلوک

در سلوک عرفانی، نطق و کلام آثار متفاوتی دارند. ذکر منبه، که با خلوت و سکوت همراه است، معرفت باطنی و بصیرت را تقویت می‌کند. ذکر ناطق، با ذکر جلّی و در کثرت یا خواب، یقین و ادراک را فزونی می‌بخشد. ذکر کلامی، با شور و قرب، به عبادت و نزدیکی به حق تعالی منجر می‌شود. این تفاوت‌ها، به استعداد و حالات سالک بستگی دارد. برای مثال، سالکی که ضعف یقین دارد، از ذکر نطقی بهره می‌برد، و سالکی که کدورت دل دارد، از ذکر کلامی استفاده می‌کند.

ذکر خفی و جلّی

ذکر منبه، با خلوت و سکوت آغاز می‌شود و به ذکر جلّی می‌رسد، بدون نیاز به لسان. ذکر ناطق، در کثرت یا خواب مؤثر است و سالک را به ادراک و یقین می‌رساند. سالک تربیت‌شده، خود را «کوک» می‌کند تا ذکر را حتی در خواب ادامه دهد، چنان‌که ساعتی تنظیم‌شده، در زمان مقرر به صدا درمی‌آید.

درنگ: ذکر در سلوک، چونان کلیدی است که قفل دل را می‌گشاید. ذکر خفی، معرفت باطنی را شکوفا می‌کند، و ذکر جلّی، یقین و ادراک را استوار می‌سازد.

صمت و تمکین در سلوک

صمت، سکوت باطنی است که سالک در مراتب بالای سلوک به آن دست می‌یابد. این صمت، نتیجه تربیت نفسانی و استقرار نفس (تمکین) است و با کلام نفسی و ذکر قلبی سازگار است. صمت، چونان دری است که به سوی معرفت باطنی گشوده می‌شود و سالک را از پراکندگی حفظ می‌کند.

کنترل حواس و خماری چشم

کنترل حواس، به‌ویژه چشم و دل، در سلوک عرفانی ضروری است. آیه وَاغْضُضْ مِنْ أَبْصَارِکُمْ (نور: ۳۰؛ : «و از نگاه‌های خود بکاهید») به غض بصر و خماری چشم اشاره دارد. خماری چشم، نه بسته و نه تیز، سالک را از پرت شدن حواس حفظ می‌کند و به کلام و نطق باطنی او عمق می‌بخشد. دل، چونان پرنده‌ای چموش است که کنترل آن دشوارتر از چشم است، اما با تربیت نفس، به تمکین می‌رسد.

کتمان و حفظ حالات

کتمان، پنهان داشتن حالات عرفانی، سالک را از گم شدن در ظهورات حفظ می‌کند. کتمان، چونان سپری است که نفس را از پراکندگی نگه می‌دارد و سالک را به معرفت و تمکین نزدیک‌تر می‌سازد.

بخش چهارم: معرفت باطنی و برتری آن بر علوم ظاهری

تفاوت آثار نطق و کلام در معرفت و عرفان

ذکر نطقی، برای معارف و ادراک یقین مؤثر است، در حالی که ذکر کلامی، به عرفان و شور و قرب منجر می‌شود. اولیای خدا، که به مقام جمع بین معارف و عرفان رسیده‌اند، از هر دو نوع ذکر بهره می‌برند. این تفاوت، به استعداد سالک بستگی دارد، چنان‌که سالکی با شبهات ذهنی از ذکر نطقی و سالکی با کدورت دل از ذکر کلامی سود می‌جوید.

اهمیت خلوت و شرایط سلوک

خلوت، تاریکی و سجده، بهترین ظرف برای ذکر منبه است، در حالی که ذکر ناطق در کثرت یا خواب کارآمد است. شرایط سلوک، مانند ارتزاق حلال و تمرکز حواس، بر تأثیر اذکار اثر می‌گذارد. سجده، چونان قله‌ای است که سالک در آن به اوج معرفت می‌رسد.

درنگ: خلوت و سجده، چونان بستری است که ذکر منبه در آن شکوفا می‌شود و سالک را به معرفت باطنی رهنمون می‌سازد.

برتری معرفت باطنی

معرفت باطنی، که از طریق نطق و کلام در سلوک حاصل می‌شود، بر علوم ظاهری برتری دارد. علوم ظاهری، مانند اکابر و رفع بی‌سوادی، در برابر معرفت باطنی، چونان نوری کم‌سو در برابر خورشید است. معرفت باطنی، سالک را به بصیرت و قرب می‌رساند، در حالی که علوم ظاهری، به سطح محدود می‌مانند.

نتیجه‌گیری

نطق و کلام، دو صفت بنیادین در قرآن کریم و سلوک عرفانی، هر یک با ویژگی‌ها و آثار خاص خود، راه به سوی معرفت الهی می‌گشایند. نطق، زبان حقیقت دل است که در همه موجودات جاری است و کلام، ظرف ظهور این حقیقت در قالب اثرگذاری معنادار. خداوند، هم ناطق است، به معنای اظهار ذات، و هم متکلم، به معنای تکلم مقطع. در سلوک، ذکر نطقی یقین را استوار می‌سازد و ذکر کلامی، دل را به شور و قرب می‌رساند. آیات قرآنی، مانند وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا و قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا، جامعیت این مفاهیم را تأیید می‌کنند. این تحلیل، بر ضرورت تربیت نفسانی و خلوت برای بهره‌گیری از آثار اسماء الهی تأکید دارد و معرفت باطنی را چونان گوهری می‌داند که در سایه سلوک، در دل سالک می‌درخشد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، چند نوع تصور برای تسلسل و غیر متناهی وجود دارد؟

2. کدام نوع تسلسل در متن به عنوان تسلسلی که همه آن را ممکن می‌دانند معرفی شده است؟

3. کدام ویژگی تسلسل محال در متن به عنوان شرط اصلی ذکر شده است؟

4. مثال ذکر شده برای تسلسل غیر مجتمع و مترتب در متن چیست؟

5. ترتب در متن به چند نوع تقسیم شده است؟

6. طبق متن، متکلمین معتقدند که سه نوع از چهار نوع تسلسل محال است.

7. تسلسل لاینتاهی الی حد در متن به عنوان تسلسل محال معرفی شده است.

8. ارواح انسانی در متن به عنوان مثال تسلسل مجتمع و غیر مترتب ذکر شده است.

9. فیلسوف متأله در متن تسلسل را در عالم ماده محال نمی‌داند.

10. طبق متن، عالم ماده به دلیل تسلسل حتماً متناهی است.

11. تفاوت اصلی بین تسلسل لاینتاهی الی حد و تسلسل محال در متن چیست؟

12. چرا متکلمین در متن در مورد تسلسل دچار اشتباه شده‌اند؟

13. منظور از ترتب وصفی در متن چیست؟

14. چرا مثال ارواح انسانی در متن برای تسلسل مجتمع و غیر مترتب غلط دانسته شده است؟

15. چگونه عالم ماده در متن غیر متناهی توصیف شده است؟

پاسخنامه

1. چهار نوع

2. تسلسل لاینتاهی الی حد

3. موجود، مجتمع و مترتب بودن

4. زمان

5. دو نوع

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. تسلسل لاینتاهی الی حد ذهنی و غیر مجتمع است، در حالی که تسلسل محال موجود، مجتمع و مترتب است.

12. متکلمین به دلیل عدم دقت در دلایل، سه نوع تسلسل را محال می‌دانند، در حالی که فقط یک نوع محال است.

13. ترتب وصفی به ترتیب وضعی مانند حلقه‌های زنجیر اشاره دارد که بدون رابطه علّی به هم متصل‌اند.

14. ارواح انسانی مجتمع‌اند اما ترتب ندارند، زیرا روح زید و عمر هیچ رابطه‌ای با هم ندارند.

15. عالم ماده رو به تزاید است و با باز شدن به سوی قیامت، غیر متناهی می‌شود.

فوتر بهینه‌شده