متن درس
کتاب اسما و صفات الهی – بخش پنجم: رب، محور ظهورات الهی و معرفت نفس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۹۸)
مقدمه: جایگاه رب در منظومه اسماء الهی و نقش آن در سلوک
اسم «رب»، به مثابه ستارهای درخشان در آسمان معرفت الهی، در قرآن کریم جایگاهی بیمانند دارد. این اسم، که بیش از ۹۷۰ بار در کلامالله مجید تکرار شده، نه تنها به دلیل کثرت استعمال، بلکه به سبب نقش محوریاش در هدایت موجودات و محوریت آن در ظهورات اسماء الهی، شایسته تأمل عمیق است. رب، به عنوان کدخدای هستی، واسطهای است که موجودات را به سوی حقیقت وجود و کمال رهنمون میسازد. این بخش، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۹۸، به تبیین ویژگیهای رب، روشهای شناخت آن از طریق معرفت نفس، و تأثیر آن در سلوک فردی و اجتماعی میپردازد.
بخش نخست: ویژگیهای رب: محوریت در اضافه و ترکیب
وسعت اضافه و ترکیب با اسماء الهی
اسم رب، به دلیل ویژگی منحصربهفردش در اضافه و ترکیب با سایر اسماء الهی، چه ذاتی و چه فعلی، جایگاهی محوری در منظومه اسماء الحسنی دارد. این اسم، به مثابه نگینی در تاج معرفت الهی، با تمام اسماء ذاتی (مانند خلاق و علیم) و فعلی (مانند رحمن و رزاق) ترکیب میشود و هیچ اسمی از نظر وسعت اضافه به پای آن نمیرسد. رب، به عنوان مقسم ظهورات الهی، چهرهای پویا و جلوهگر از تمام اسماء الهی را به نمایش میگذارد.
شواهد قرآنی این ویژگی را به روشنی نشان میدهند. در سوره حجر آمده است: إِنَّ رَبَّكَ هُوَ [مطلب حذف شد] : «همانا پروردگار تو آفریننده داناست»). این آیه، ترکیب رب با صفات ذاتی خلاق و علیم را نشان میدهد. همچنین در سوره الرحمن میخوانیم: وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو [مطلب حذف شد] : «و چهره پروردگار تو که صاحب جلال و اکرام است باقی میماند»). این آیه، پیوند رب با جلال و اکرام را برجسته میسازد. عباراتی چون يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ و يَا رَبَّ النَّبِيِّينَ نیز وسعت اضافه رب به موجودات و انبیا را نشان میدهند.
این ویژگی، رب را به محور تعینات الهی تبدیل کرده است. رب، همچون خورشیدی است که نورش بر تمام کائنات میتابد و هر موجود را به فراخور ظرفیتش روشن میکند. این جامعیت، رب را از سایر اسماء متمایز ساخته و آن را به ستاره سهیل منظومه اسماء بدل کرده است.
درنگ: رب، به دلیل وسعت اضافه و ترکیب با اسماء ذاتی و فعلی، محور ظهورات الهی و چهره تمام اسماء است. هیچ اسمی از نظر جامعیت اضافه به پای رب نمیرسد.
فعلیت و پویایی رب
رب، به عنوان صفتی فعلی، نه تنها در ذات خود پویاست، بلکه نسبت به اسماء ذاتی نیز جلوهگری دارد. این فعلیت، رب را به سائقی تبدیل میکند که موجودات را با لطافت و بدون اجبار به سوی کمال هدایت میکند. برخلاف اسماء ذاتی که در ذات خود مستقلاند، رب دائمالاضافه است و در ارتباط با مربوب معنا مییابد. این ویژگی، رب را به صفتی زنده و پویا بدل کرده که در تکوین و استمرار وجود موجودات نقش دارد.
به تعبیری، رب همچون باغبانی است که هر گل را به فراخور طبیعتش پرورش میدهد، نه با اجبار، بلکه با نوازشی عاشقانه که شوق کمال را در نهاد موجودات برمیانگیزد. این پویایی، رب را به محور سلوک و معرفت تبدیل کرده است.
درنگ: رب، به عنوان صفتی فعلی و دائمالاضافه، با پویایی و جلوهگری نسبت به اسماء ذاتی، محور هدایت عاشقانه موجودات به سوی کمال است.
بخش دوم: شناخت رب از طریق معرفت نفس
نفس، تعین رب و رب، مظهر نفس
شناخت رب از طریق معرفت نفس ممکن است، زیرا نفس تعین رب و رب مظهر نفس است. حدیث شریف مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ این حقیقت را به روشنی بیان میکند. رب هر فرد، شخصی و خاص اوست (رَبِّي، رَبَّكَ، رَبُّكُمْ) و واسطه وصول به الله، که مقام ذاتی و کلی است، محسوب میشود. حدیث الطُّرُقُ إِلَى اللَّهِ بِعَدَدِ أَنْفَاسِ الْخَلَائِقِ نیز بر این نکته تأکید دارد که راههای به سوی خدا به تعداد انفاس خلایق است، زیرا هر فرد از طریق رب خاص خود به الله میرسد.
در قرآن کریم آمده است: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم»). این آیه، بازگشت به الله را از طریق رب نشان میدهد. رب، به مثابه پلی است که هر موجود را به مقصد الهی متصل میکند. شناخت رب، از شناخت نفس آغاز میشود و این شناخت، به معرفت الله منتهی میگردد.
به تعبیری، نفس هر فرد، آیینهای است که رب او در آن تجلی مییابد. همانگونه که کودکی مادر خود را در میان صد زن به دلیل انس فطری میشناسد، انسان نیز با شناخت نفس خویش، رب خود را بازمییابد. این شناخت، صراط مستقیم هر فرد را مشخص میکند و او را از گمراهی نجات میدهد.
درنگ: رب، به عنوان صفتی شخصی و خاص هر فرد، واسطه وصول به الله است. شناخت نفس، به شناخت رب و در نهایت به معرفت الله منجر میشود.
تفاوت الله و رب
الله، مقام ذاتی، کلی و جامع است که به هیچ فرد یا موجود خاصی اضافه نمیشود، اما رب، صفتی دائمالاضافه است که به مربوب وابسته است (رَبِّي، رَبَّكَ). این تفاوت، رب را به صفتی شخصی تبدیل میکند که هر فرد را با ویژگیهای منحصربهفردش تعریف میکند. الله واحد است، اما رب هر فرد متفاوت است. این تفاوت، به تعین نفس و رب بازمیگردد، چنانکه نفس هر فرد، تعین رب او و رب، مظهر نفس اوست.
این تمایز، اهمیت شناخت رب را در سلوک فردی برجسته میسازد. رب، همچون سایهای است که هر فرد را در مسیر خاص خود همراهی میکند، در حالی که الله، خورشید یکتایی است که بر همه میتابد اما مستقیماً در دسترس نیست. شناخت رب، کلید وصول به این حقیقت کلی است.
درنگ: الله، مقام ذاتی و کلی است و رب، صفتی شخصی و دائمالاضافه که هر فرد را با تعین خاص خود به سوی الله هدایت میکند.
بخش سوم: روش شناخت نفس و رب
محاسبه عامیانه در برابر محاسبه معرفتی
شناخت نفس و رب، از طریق بررسی صفات و ذات ممکن است، نه از طریق شمارش افعال. محاسبه عامیانه، که به شمارش اعمال خوب و بد (مانند تعداد نمازها یا گناهان) محدود میشود، به معلول میپردازد و از علت (ذات و صفات) غافل است. این نوع محاسبه، هرچند ساده است، اما به معرفت عمیق منجر نمیشود، زیرا افعال، تنزل صفات و ذاتاند و بررسی آنها، به شناخت ریشهای نفس و رب راه نمیبرد.
محاسبه معرفتی، بر شناسایی صفات ذاتی و آزاد تمرکز دارد. این صفات، خصوصیاتی هستند که بدون فشار دینی یا اجتماعی در فرد بروز میکنند (لَوْلَا الدِّينُ لَوْلَا النَّاسُ). به عنوان مثال، آیا فرد ذاتاً بخشنده، ممسک، آزاده یا ترسوست؟ این صفات، هویت اصلی فرد را نشان میدهند و به شناخت رب او منتهی میشوند.
روش محاسبه معرفتی شامل سه مرحله است:
- چکاب کامل صفات: شناسایی ۲ تا ۵ صفت در ابتدا، مانند سخاوت، خشونت یا انفعال.
- تفکیک صفات آزاد از بسته: جداسازی صفاتی که از دین یا جامعه ناشی شدهاند (مانند نماز به دلیل تکلیف) از صفات ذاتی (مانند سخاوت فطری).
- تطبیق صفات با اسماء الهی: یافتن اسماء الهی متناسب با صفات (مانند لطافت با لطيف، سخاوت با باسط).
این روش، به مثابه کاوشگری در معدن وجود است که گوهرهای پنهان نفس را آشکار میسازد و راه را برای شناخت رب هموار میکند.
درنگ: محاسبه معرفتی، با تمرکز بر صفات ذاتی و آزاد به جای افعال، به شناخت عمیق نفس و رب منجر میشود و از سطحینگری عامیانه فاصله میگیرد.
تفاوت شناخت افعال و صفات
شناخت افعال، ساده و عاميانه است، زیرا افعال قابل شمارشاند (مثلاً ۱۰۰۰ فعل در هفته)، اما به ذات و صفات راه نمیبرند. در مقابل، شناخت صفات، دشوار و معرفتی است، زیرا محدود (۲ تا ۵ صفت در ابتدا) و ریشهای است. به عنوان مثال، شناسایی ذات آتشین یا آبی، خشن یا لطیف، منفعل یا شکننده، به معرفت نفس و رب منجر میشود.
در قرآن کریم آمده است: مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ [مطلب حذف شد] : «هر که امید دیدار پروردگارش را دارد، باید کار شایسته کند»). این آیه نشان میدهد که عمل صالح، از معرفت رب ناشی میشود، و معرفت رب، از شناخت صفات نفس به دست میآید.
به تعبیری، افعال مانند برگهای درختی هستند که با هر باد تغییر میکنند، اما صفات، ریشههایی هستند که درخت وجود را استوار نگه میدارند. تمرکز بر ریشهها، به جای برگها، معرفتی پایدار و عمیق فراهم میآورد.
درنگ: شناخت صفات، به دلیل ریشهای بودن، به معرفت رب و رفع خطاها منجر میشود، در حالی که شناخت افعال، سطحی و ناپایدار است.
بخش چهارم: تطبیق صفات با اسماء الهی
یافتن رب از طریق صفات
پس از شناسایی صفات ذاتی، باید آنها را با اسماء الهی تطبیق داد تا رب فرد مشخص شود. این فرآیند، شامل شناسایی صفت (مانند سخاوت، خشونت)، تطبیق آن با اسماء (مانند باسط، جبار، لطيف)، و تعیین مرتبه آن (دانی، متوسط، عالی) است. برای مثال، اگر فردی ذاتاً منفعل است، مانند کوزهای که آب آن را از شکستن حفظ میکند، با اسم لطيف یا رحمن هماهنگ است.
این تطبیق، به مثابه یافتن کلیدی است که قفل وجود فرد را میگشاید. همانگونه که کودکی در میان صد زن، مادر خود را با انس فطری مییابد، انسان نیز با تطبیق صفاتش با اسماء الهی، رب خود را بازمیشناسد. این شناخت، مسیر سلوک را روشن میکند و فرد را از بیراههها بازمیدارد.
درنگ: تطبیق صفات ذاتی با اسماء الهی، رب فرد را مشخص کرده و مسیر سلوک او را روشن میسازد.
مراتب اسماء و تنوع صفات
صفات، در مراتب مختلف (دانی، متوسط، عالی) با اسماء الهی تطبیق مییابند. برای مثال، صفت بسط ممکن است در مرتبه رحمن (باسط عالی) یا رزاق (باسط متوسط) باشد. همچنین، صفت قاطعیت ممکن است در جبار (قاطع عالی) یا قامع (قاطع دانی) تجلی یابد. این تنوع، نشاندهنده پیچیدگی معرفت نفس و رب است و نیازمند دقت و تأمل عمیق است.
این فرآیند، مانند نقشهکشی از سرزمین وجود است که هر صفت، نقطهای در این نقشه است و تطبیق آن با اسماء، مسیر حرکت به سوی مقصد الهی را مشخص میکند. عجله در این مسیر، به گمراهی منجر میشود، اما صبر و تأمل، به معرفتی پایدار میانجامد.
درنگ: صفات در مراتب مختلف با اسماء الهی تطبیق مییابند و این تطبیق، نیازمند دقت و صبر برای روشن شدن مسیر سلوک است.
بخش پنجم: اهمیت اسمگذاری در شناخت نفس و رب
اسم، آیینه ذات
انتخاب اسم مناسب، که با مسمی (ذات فرد) تناسب داشته باشد، نیمی از مسیر شناخت نفس و رب را تسهیل میکند. حدیث الْأَسْمَاءُ تَنَزَّلَتْ مِنَ السَّمَاءِ بر این نکته تأکید دارد که اسمها از آسمان نازل شدهاند و باید بازتابدهنده حقیقت ذاتی فرد باشند. اسمی که با ذات فرد هماهنگ نباشد، مانند نامیدن کچل به زلفی، به گمراهی در شناخت منجر میشود.
اسامی مذهبی (مانند محمد و احمد)، وطنی (مانند سهراب و گشتاسب)، یا خارجی (مانند آنا) هویت کلی را نشان میدهند، اما اسم دقیق باید ذات فرد را آشکار کند. به عنوان مثال، اگر پدری برای فرزندش اسمی متناسب با خصوصیات ذاتی او برگزیند، این اسم، مانند چراغی در مسیر شناخت نفس و رب عمل میکند.
اسم، به مثابه کلیدی است که در قفل وجود فرد میچرخد و او را به حقیقت خویش رهنمون میسازد. انتخاب نادرست اسم، مانند گم کردن این کلید، فرد را در تاریکی گمراهی رها میکند.
درنگ: اسمگذاری صحیح، که با ذات فرد تناسب دارد، معرفت نفس و رب را تسهیل کرده و از گمراهی در شناخت جلوگیری میکند.
نقش والدین در اسمگذاری
والدین، به عنوان مربّیان اولیه، وظیفه دارند اسمی متناسب با ذات فرزند برگزینند. این انتخاب، نه تنها هویت فرزند را مشخص میکند، بلکه مسیر سلوک او را روشن میسازد. اسمگذاری بیفکر و دلبهخواه، مانند پرتاب سنگی در تاریکی است که به جای روشنی، گمراهی میآفریند.
در فرهنگ اسلامی، تأکید بر انتخاب اسم نیکو نشاندهنده اهمیت این موضوع است. اسمی که با ذات فرزند هماهنگ باشد، مانند نقشهای است که راه را از ابتدا روشن میکند و زحمت شناخت را کاهش میدهد.
درنگ: والدین، با انتخاب اسم متناسب با ذات فرزند، نیمی از مسیر شناخت نفس و رب او را هموار میکنند.
بخش ششم: تروک و واجبات در سلوک ربانی
تروک: پرهیز از ناسازگارها
شناخت رب، مستلزم دانستن تروک (پرهیزها) و واجبات (الزامات) فردی است. تروک، اموری هستند که برای فرد خطرناکاند و با ذات او ناسازگارند. برای مثال، فردی که ذاتاً ممسک است، باید از قرب به امور مالی پرهیز کند، زیرا ممکن است به آزمندی و حرص گرفتار شود. در مقابل، فردی که ذاتاً عالمدوست است، باید به معارف نزدیک شود.
مثال قرآنی این موضوع را روشن میکند: ادْعُوا رَبَّكُمْ [مطلب حذف شد] : «پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید»). این آیه، بر دعای متناسب با رب فرد تأکید دارد. تروک، مانند حساسیتهای جسمانی (مانند آلرژی به گوجه یا عطر) در حوزه معرفت، اموری هستند که فرد را از مسیر کمال دور میکنند.
به تعبیری، تروک مانند لکههایی هستند که لباس سفید وجود را آلوده میکنند، اما لباس سیاه ممکن است آنها را پنهان کند. شناخت تروک، فرد را از آسیبهای معنوی حفظ میکند.
درنگ: تروک، اموری هستند که با ذات فرد ناسازگارند و شناخت آنها، از آسیبهای معنوی و گمراهی در سلوک جلوگیری میکند.
واجبات: هماهنگی با ذات
واجبات، اموری هستند که با ذات فرد سازگارند و او را به کمال نزدیک میکنند. برای مثال، فردی که ذاتاً عالمدوست است، باید به علم و معرفت روی آورد، در حالی که برای فردی دیگر، امور مالی ممکن است واجب باشد. شناخت واجبات، مانند یافتن آبی است که زمین تشنه وجود را سیراب میکند.
این هماهنگی، به فرد اجازه میدهد تا در مسیر طبیعی خود حرکت کند و از یأس و سرخوردگی دور بماند. همانگونه که وسیله نقلیه سفید گرما را کمتر جذب میکند و وسیله سیاه حرارت را به خود میکشد، هر فرد باید واجبات متناسب با ذات خود را بشناسد.
درنگ: واجبات، اموری هستند که با ذات فرد هماهنگاند و شناخت آنها، مسیر سلوک را به سوی کمال هموار میسازد.
بخش هفتم: انس با رب: رابطه عاشق و معشوق
انس، کلید سهولت در سلوک
انس با رب، رابطهای عاشقانه و عمیق ایجاد میکند که کارها را آسان و زحمت را کم میکند. این انس، مانند دوستی میان عاشق و معشوق است که هر یک دیگری را بیتلاش مییابد. در قرآن کریم آمده است: قَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ [مطلب حذف شد] : «گفت: پروردگارا، من به هر خیری که بر من نازل کنی نیازمندم»). این آیه، انس حضرت موسی علیهالسلام با رب خود را نشان میدهد. همچنین، إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ (یوسف: ۱۰۰) بر لطافت رب در این رابطه تأکید دارد.
امیرمؤمنان علیهالسلام در خیبر را نه با قوه جسمانی، بلکه با قوه ربانی بلند کرد، زیرا با رب خود متحد بود. این اتحاد، مانند نسیمی است که کوه را جابهجا میکند، نه با زور، بلکه با لطافت و عشق. انس با رب، فرد را از زحمتهای بیمورد رها میسازد و او را در مسیری طبیعی و الهی قرار میدهد.
درنگ: انس با رب، رابطهای عاشقانه ایجاد میکند که کارها را با قوه الهی آسان کرده و زحمت را از سلوک برمیدارد.
آثار انس با رب
انس با رب، مانند دوستی مادری است که فرزند را بیتلاش میشناسد. فرد در خواب و بیداری، رب خود را حس میکند و اعمالش، از نماز تا کار روزانه، بوی الهی میگیرد. این انس، به تعبیری، مانند عطری است که وجود فرد را معطر میکند و او را از دیگران متمایز میسازد. همانگونه که قرآن کریم میفرماید: اللَّهُ يُمِيتُنِي وَيُحْيِينِي، رب در حیات و ممات با فرد همراه است و او را در هر حال هدایت میکند.
این رابطه، مانند رقص عاشقانهای است که رب و مربوب را در هماهنگی کامل قرار میدهد، بهگونهای که فرد دیگر تنها کار نمیکند، بلکه رب به جای او عمل میکند.
درنگ: انس با رب، وجود فرد را معطر کرده و اعمال او را با قوه الهی هماهنگ میسازد، چنانکه رب و مربوب در وحدتی عاشقانه عمل میکنند.
بخش هشتم: رفع مشکلات از طریق شناخت رب
مشکلات غیرطبیعی و نقش جهل
بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی، ناشی از جهل به نفس و رب است. در قرآن کریم آمده است: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا [مطلب حذف شد] : «هر مصیبتی به شما برسد از دستاورد خودتان است»). این آیه، مشکلات را نتیجه اعمال نادرست و نادانی میداند.
به عنوان مثال، زلزله در طبس به دلیل نادانی در ساختوساز ویرانگر بود، نه به دلیل دین. مشکلات غیرطبیعی، مانند بدهی یا بیماری ناشی از بیاحتیاطی، از عدم شناخت رب و تنظیم نادرست مسیر زندگی ناشی میشوند. شناخت رب، مانند پزشکی است که بیماریهای وجود را تشخیص داده و درمان میکند.
درنگ: مشکلات غیرطبیعی، از جهل به نفس و رب ناشی میشوند و شناخت رب، این مشکلات را رفع کرده و مسیر زندگی را طبیعی میسازد.
یأس و عدم تناسب
یأس در جامعه، نتیجه عدم تناسب میان اعمال و ذات افراد است. فردی که ما يناسب خود (امور سازگار با ذاتش) را نمیشناسد، به آنچه برایش شیرین نیست دست مییابد و از آنچه برایش شیرین است محروم میماند. این ناسازگاری، به یأس و سرخوردگی منجر میشود. برای مثال، آهنگر خوشحال از شغل خود، حتی با درآمد کم، از یأس دور است، زیرا شغلش با ذات او سازگار است.
شناخت رب و ما يناسب و ما لا يناسب، مانند یافتن چشمهای است که تشنگی وجود را برطرف میکند و فرد را از یأس و گمراهی نجات میدهد.
درنگ: یأس، نتیجه عدم تناسب میان اعمال و ذات است. شناخت رب و ما يناسب، فرد را از یأس و سرخوردگی نجات میدهد.
بخش نهم: نقش رب در رشد فردی و اجتماعی
رشد فردی و هماهنگی با رب
شناخت رب، فرد را در مسیری طبیعی قرار میدهد که از مشکلات خودساخته و بیراههها مصون میماند. این شناخت، مانند تنظیم قطبنمایی است که جهت حرکت را مشخص میکند. فردی که رب خود را میشناسد، اعمالش را با واجبات و تروک هماهنگ میکند و از تصادفات غیرطبیعی در زندگی (مانند بدهی یا بیماری ناشی از بیاحتیاطی) در امان میماند.
این هماهنگی، مانند رقص هماهنگی است که فرد را با نظام هستی همنوا میسازد و او را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: شناخت رب، فرد را در مسیر طبیعی قرار داده و از مشکلات غیرطبیعی و بیراههها مصون میدارد.
رشد اجتماعی و هماهنگی جمعی
عدم شناخت رب و نفس، مانع رشد اجتماعی است. جامعهای که افرادش ما يناسب و ما لا يناسب خود را نمیشناسند، انرژی خود را هدر میدهد و رشد محدودی دارد (مانند آسفالت کردن خیابان پس از ۲۰ سال). شناخت رب و تنظیم اعمال بر اساس آن، مانند روغنکاری چرخدندههای جامعه است که حرکت آن را روان و پرشتاب میکند.
رب، به عنوان مقسم ظهورات الهی، محور هماهنگی فرد و جامعه با نظام هستی است. این هماهنگی، مانند آوازی است که هر فرد و جامعه را در سمفونی الهی همنوا میسازد.
درنگ: شناخت رب، رشد فردی و اجتماعی را تسریع کرده و جامعه را با نظام هستی هماهنگ میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
این بخش، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۹۸، به تبیین جایگاه رب به عنوان محور ظهورات الهی و کلید معرفت نفس پرداخت. رب، با وسعت اضافه و ترکیب با اسماء ذاتی و فعلی، ستاره درخشان منظومه اسماء الحسنی است که موجودات را با لطافت و عشق به سوی کمال هدایت میکند. شناخت رب، از طریق معرفت نفس و بررسی صفات ذاتی ممکن است، نه از طریق محاسبه عامیانه افعال. تطبیق صفات با اسماء الهی، تعیین تروک و واجبات، و انس با رب، مسیر سلوک را روشن کرده و مشکلات غیرطبیعی را رفع میکند.
انس با رب، مانند رابطه عاشق و معشوق، کارها را آسان و وجود را معطر میسازد. شناخت رب، نه تنها فرد را از یأس و بیراههها نجات میدهد، بلکه جامعه را با نظام هستی هماهنگ کرده و رشد فردی و اجتماعی را تسریع میکند. این تحلیل، با ارائه ساختاری علمی و زبانی فاخر، گامی در جهت احیای معرفت اسماء الحسنی و تبیین جایگاه رب در سلوک و زندگی است.
با نظارت صادق خادمی