در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 203

متن درس

“`html




کتاب اسماء و صفات الهی: قدرت، قوه فعلیه الهی در قرآن کریم

کتاب اسماء و صفات الهی: قدرت، قوه فعلیه الهی در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۳)

مقدمه: قدرت، جلوه‌ای از ذات بی‌کران الهی

در گستره بی‌انتهای اسماء و صفات الهی، «قدرت» چونان گوهری درخشان در کانون معارف قرآنی می‌درخشد و به‌عنوان صفتی ذاتی، محور فعلیت و توانایی بی‌نهایت حق‌تعالی را به نمایش می‌گذارد. این نام، که در قرآن کریم با عظمت و اقتدار بی‌مانندش تجلی یافته، نه‌تنها بیانگر قوه‌ای وجودی است، بلکه پیوندی ناگسستنی میان ذات الهی و فعل مخلوقات برقرار می‌سازد. قدرت، چون رودی جاری است که از سرچشمه حیات، علم، و اراده الهی سرریز می‌شود و در هر موجودی که آگاهی و اختیاری از آن بهره‌مند است، به ظهور می‌رسد. این نوشتار، با استناد به درس‌گفتارهای عمیق آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۰۳، به تحلیل جامع و مفهومی اسم «قدرت» در قرآن کریم می‌پردازد.

بخش اول: تبیین مفهومی قدرت در نظام اسماء الهی

قدرت، قوه‌ای فعلیه و وجودی

قدرت، به‌عنوان یکی از اسماء ذاتی الهی، قوه‌ای فعلیه است که در ذات حق‌تعالی به‌صورت غیرمتناهی و در مخلوقات به‌صورت محدود تجلی می‌یابد. این صفت، برخلاف تصورات امکانی، امری وجودی است که با حیات، علم، و اراده پیوندی ناگسستنی دارد. قدرت، چونان خورشیدی است که پرتوهایش با آگاهی و اختیار در عالم وجود سایه می‌افکند و هر فعل مختاری را به نور خود مزین می‌سازد. در قرآن کریم، این صفت با تعابیری چون «قدیر» و «قادر» به‌کرات به‌کار رفته و بر توانایی بی‌کران الهی تأکید دارد:

إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [مطلب حذف شد] : «خداوند بر هر چیزی تواناست»)

این آیه، چونان آیینه‌ای، قدرت الهی را در گستره‌ای بی‌حد و مرز به تصویر می‌کشد و بر این حقیقت گواهی می‌دهد که قدرت، قوه‌ای است که هیچ مانعی در برابر آن پایدار نمی‌ماند.

درنگ: قدرت، قوه‌ای فعلیه و وجودی است که با حیات، علم، و اراده همراه بوده و در ذات الهی به‌صورت غیرمتناهی و در مخلوقات به‌صورت محدود تجلی می‌یابد.

ضرورت تعریف حقیقی قدرت

تعریف قدرت، به‌عنوان صفتی الهی، باید فارغ از مصادیق (خدا یا مخلوق) و متمرکز بر مفهوم ذاتی آن باشد. این صفت، چونان ریشه‌ای تنومند است که شاخه‌هایش در فعل‌های گوناگون، از خلق عالم تا هدایت انسان، گسترده شده است. هرگونه خلط میان قدرت و متعلقاتش (مقدور) یا محدود ساختن آن به شرایط زمانی و مکانی، از حقیقت وجودی‌اش دور می‌افتد. این نوشتار، با نقد تعاریف متکلمان و فلاسفه، به‌دنبال ارائه تعریفی جامع و حقیقی از قدرت است که هم در مقام الهی و هم در مقام انسانی صدق کند.

بخش دوم: نقد و بررسی تعاریف متکلمان از قدرت

تعریف متکلمان: صحت فعل و ترک

متکلمان، قدرت را چنین تعریف کرده‌اند: «بالصحة الفعل و الترک»، یعنی صحت انجام دادن یا ترک کردن یک فعل. در این تعریف، قادر کسی است که توانایی انجام یا ترک فعل را داشته باشد، مشروط بر آنکه متعلق قدرت (فعل یا ترک) در زمان‌های مختلف از هم منفک شود. به‌عنوان مثال، اگر کسی همواره فعلی را انجام دهد (مثل خواندن نماز) یا همواره آن را ترک کند، قادر محسوب نمی‌شود، زیرا قدرت، به باور متکلمان، به اختیار در انجام یا ترک وابسته است و این اختیار تنها با انفکاک متعلق در زمان اثبات می‌گردد. این تعریف، مانند چارچوبی است که قدرت را در قفس امکان و شرط زمانی محصور می‌سازد.

نقد تعریف متکلمان

تعریف متکلمان از قدرت به دو دلیل بنیادین نادرست است. نخست، تأکید بر «صحت» قدرت را به امری امکانی فرو می‌کاهد، در حالی که قدرت، قوه‌ای فعلی و وجودی است. انسان می‌تواند واجبات دینی، مانند نماز، را به‌صورت مستمر انجام دهد و همچنان مختار و قادر باشد، بدون آنکه نیازی به انفکاک متعلق باشد. دوم، شرط انفکاک متعلق غیرضروری است؛ زیرا اختیار و قدرت در تداوم فعل نیز محفوظ می‌ماند. به‌عنوان مثال، انسانی که هر روز با اراده و آگاهی نماز می‌خواند، نه مجبور است و نه فاقد قدرت، حتی اگر این فعل را پیوسته انجام دهد. شواهد قرآنی نیز این نقد را تأیید می‌کنند:

إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [مطلب حذف شد] : «خداوند بر هر چیزی تواناست»)

این آیه نشان می‌دهد که قدرت الهی نیازی به انفکاک متعلق ندارد و به‌صورت مطلق و غیرمشروط تحقق می‌یابد. بنابراین، تعریف متکلمان، با محدود ساختن قدرت به امکان و شرط زمانی، از ماهیت وجودی آن غافل مانده است.

درنگ: تعریف متکلمان از قدرت، به دلیل تأکید بر صحت (امکان) و انفکاک متعلق، نادرست است، زیرا قدرت امری فعلی و وجودی است و نیازی به شرط زمانی ندارد.

بخش سوم: تحلیل تعریف فلاسفه از قدرت

تعریف فلاسفه: قوه‌ای همراه با علم و اراده

فلاسفه، تعریف دقیق‌تری از قدرت ارائه داده‌اند: «کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لم یشأ لم یفعل»، یعنی فاعل چنان باشد که اگر بخواهد فعل را انجام دهد و اگر نخواهد، آن را ترک کند. این تعریف، با حذف شرط صحت (امکان) و انفکاک متعلق، به ماهیت وجودی قدرت نزدیک‌تر است. در این دیدگاه، قدرت قوه‌ای فعلیه است که با علم و مشیت (اراده) همراه است. این تعریف، مانند کلیدی است که درهای فهم قدرت را فراتر از محدودیت‌های زمانی و امکانی می‌گشاید و بر پیوند ناگسستنی آن با آگاهی و اختیار تأکید دارد.

درنگ: تعریف فلاسفه، با حذف صحت و انفکاک متعلق، قدرت را قوه‌ای فعلیه همراه با علم و اراده معرفی می‌کند که به حقیقت وجودی آن نزدیک‌تر است.

نقد و اصلاح تعریف فلاسفه

با وجود برتری تعریف فلاسفه، این تعریف نیز از اشکالی خالی نیست. عبارت «إن لم یشأ لم یفعل» (اگر نخواهد، انجام ندهد) به عدم اراده اشاره دارد، در حالی که ترک فعل نیز اراده‌ای وجودی است. ترک یک فعل، مانند انجام آن، نیازمند اراده‌ای مثبت است؛ اراده به ترک، عدم اراده نیست، بلکه اراده‌ای است به عدم انجام فعل. برای رفع این اشکال، تعریف باید چنین اصلاح شود: «إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل» (اگر بخواهد انجام دهد و اگر بخواهد انجام ندهد). این اصلاح، مانند تراشیدن الماسی است که نور وجودی اراده را در هر دو حالت (فعل و ترک) به‌روشنی منعکس می‌سازد.

در زبان فارسی نیز این تمایز آشکار است: وقتی می‌گوییم «می‌خواهی بیایی یا می‌خواهی نیایی»، هر دو حالت اراده‌ای وجودی را نشان می‌دهند، برخلاف عبارت «می‌خواهی بیایی یا نمی‌خواهی بیایی» که ترک را به عدم اراده فرو می‌کاهد. این اصلاح، قدرت را به‌عنوان قوه‌ای کاملاً وجودی و ارادی تثبیت می‌کند و از هرگونه خلط میان اراده و عدم اراده پرهیز می‌نماید.

درنگ: تعریف فلاسفه نیازمند اصلاح است: «إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل»، زیرا ترک فعل نیز اراده‌ای وجودی است، نه عدم اراده.

بخش چهارم: رابطه قدرت با حیات، علم، و اراده

پیوند ناگسستنی قدرت با صفات الهی

قدرت، به‌عنوان قوه‌ای فعلیه، با سه وصف بنیادین الهی پیوند دارد: حیات، علم، و اراده. این صفات، مانند ریشه‌هایی هستند که درخت قدرت را بارور می‌سازند و بدون آنها، قوه‌ای به نام قدرت تحقق نمی‌یابد. ترتیب این صفات به این شرح است:

  1. حیات: حیات، مقدم بر همه صفات است، زیرا موجود مرده قادر نیست. بدون حیات، نه علم و نه قدرت معنا می‌یابد.
  2. علم: قدرت بدون آگاهی از فعل محقق نمی‌شود. قادر باید به فعل خود علم داشته باشد تا مختار محسوب گردد.
  3. قدرت: قوه‌ای است که بر علم متفرع است و توانایی انجام یا ترک فعل را فراهم می‌آورد.
  4. اراده: اراده، متفرع بر قدرت است و فعل را به ظهور می‌رساند.
  5. فعل: نتیجه اراده است و در خارج محقق می‌شود.

این ترتیب، مانند نردبانی است که از حیات به‌سوی فعل صعود می‌کند و هر پله، شرط پله بعدی است. قرآن کریم نیز بر این پیوند تأکید دارد:

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ [مطلب حذف شد] : «اوست غالب بر بندگانش»)

این آیه، قدرت الهی را در کنار علم و اراده به تصویر می‌کشد و بر اقتدار بی‌مانند حق‌تعالی گواهی می‌دهد.

درنگ: قدرت، قوه‌ای است که بر حیات، علم، و اراده متفرع است و تنها در موجود زنده، عالم، و مختار تحقق می‌یابد.

تمایز قدرت از توان‌مندی

قدرت با توان‌مندی تفاوت بنیادین دارد. توان‌مندی، قوه‌ای طبیعی است که بدون علم و اراده در موجودات ظاهر می‌شود، مانند آتش که می‌سوزاند یا سنگ که مقاوم است. اما قدرت، توان‌مندی‌ای است که با آگاهی و اختیار همراه است، مانند انسانی که با علم و اراده دل دیگری را می‌سوزاند. قاعده‌ای کلیدی در اینجا حاکم است: هر قادری توان‌مند است، اما هر توان‌مندی قادر نیست. این تمایز، مانند خطی است که مرز میان قوه‌های طبیعی و قوه‌های الهی و انسانی را ترسیم می‌کند.

به‌عنوان مثال، آتش به‌صورت طبیعی می‌سوزاند، اما چون فاقد علم و اراده است، قادر محسوب نمی‌شود. اما انسان، با آگاهی و اختیار، می‌تواند فعلی را انجام دهد یا ترک کند و از این‌رو قادر است. این تمایز، قدرت را به مفهومی انسانی و الهی ارتقا می‌دهد که از شعور و اختیار سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: قدرت، توان‌مندی همراه با علم و اراده است، برخلاف توان‌مندی طبیعی که فاقد شعور و اختیار است.

بخش پنجم: معنای حقیقی قدرت و نقد خلط با مقدور

قدرت: توان‌مندی یا اندازه؟

واژه «قدرت» در لغت دو معنای ظاهری دارد: توان‌مندی و اندازه. اما معنای حقیقی آن، توان‌مندی است، زیرا:

  • با قدرت الهی (غیرمتناهی) و مخلوقی (متناهی) سازگار است.
  • مفهوم قدرت ذاتاً حد و اندازه نمی‌پذیرد.

معنای اندازه، وصفی فرعی است که به مقدور (متعلق قدرت) مربوط می‌شود، نه خود قدرت. قدرت الهی، مانند اقیانوسی بی‌کران است که هیچ ساحلی آن را محدود نمی‌سازد:

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [مطلب حذف شد] : «فرمانش چون چیزی را اراده کند، این است که به آن بگوید باش، پس می‌شود»)

این آیه، قدرت الهی را بدون حد و مرز به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که اندازه، وصف مقدور است، نه قدرت.

درنگ: توان‌مندی، معنای حقیقی قدرت است و اندازه، وصف مقدور یا تقدیر است، نه خود قدرت.

تمایز قدرت، قدر، و تقدیر

قدرت، قدر، و تقدیر، هرچند از ماده واحدی («قدر») اشتقاق یافته‌اند، از نظر هیئت و معنا متفاوت‌اند:

  • قدرت: توان‌مندی ناشی از علم و اراده، بدون حد ذاتی.
  • قدر: حکم الهی یا مقدار معین، مانند «قدر الله رزق العباد».
  • تقدیر: تعیین و اجرای قدرت در خارج، که با حد و اندازه همراه است.

مراتب این سه مفهوم چنین است: قدرت، توان‌مندی کلی است؛ قدر، حکم یا مقدار معین است؛ و تقدیر، وجود خارجی فعل با حدود مشخص است. این تمایز، مانند نغمه‌های مختلف یک ساز است که هر یک از ماده واحدی سرچشمه می‌گیرند، اما در هیئت و اجرا متمایزند.

به‌عنوان مثال، قدرت مانند توان بی‌نهایت است که در ذات الهی یا انسان وجود دارد؛ قدر، مانند تصمیم به خلق چیزی خاص است؛ و تقدیر، مانند خلق آن با حدود و ویژگی‌های معین. خلط این مفاهیم در کتب لغوی، مانند مصباح، ناشی از عدم تفکیک ماده و هیئت است.

درنگ: قدرت، توان‌مندی کلی است؛ قدر، حکم یا مقدار معین است؛ و تقدیر، اجرای قدرت در خارج با حدود مشخص است.

نقد خلط قدرت و مقدور

برخی کتب لغوی و تعاریف، به‌اشتباه اندازه را جزء معنای قدرت دانسته‌اند. این خلط، مانند آن است که نور خورشید را با سایه‌ای که بر زمین می‌افکند یکی انگاریم. اندازه، وصف مقدور (متعلق قدرت) است، نه خود قدرت. به‌عنوان مثال، اگر کسی با توان بی‌نهایت تنها یک تومان بدهد، مقدور (یک تومان) محدود است، اما قدرت او نامحدود باقی می‌ماند. تعریف قدرت باید فارغ از مقدور باشد و به توان‌مندی وجودی آن محدود نشود.

درنگ: اندازه، وصف مقدور است، نه قدرت؛ قدرت مفهومی وجودی و غیرمتناهی است که نباید با متعلقاتش خلط شود.

بخش ششم: اصلاح روش‌شناسی تعریف قدرت

اصول تعریف علمی قدرت

برای ارائه تعریفی دقیق و علمی از قدرت، باید به اصول زیر پایبند بود:

  • تمرکز بر مفهوم: قدرت باید به‌عنوان قوه‌ای فعلیه همراه با علم و اراده تعریف شود، نه به‌صورت امکانی یا مشروط.
  • پرهیز از مصداق: تعریف نباید به خدا یا مخلوق محدود گردد، بلکه باید جهان‌شمول باشد.
  • تفکیک ماده و هیئت: قدرت از قدر و تقدیر متمایز شود تا خلط معانی رخ ندهد.

تعریف پیشنهادی چنین است: «القدرة قوة اختیاریة إیتان الفعل و الترک، إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل» (قدرت، قوه‌ای اختیاری برای انجام یا ترک فعل است، که اگر بخواهد انجام دهد و اگر بخواهد انجام ندهد). این تعریف، مانند نقشه‌ای است که مسیر فهم قدرت را با دقت و وضوح ترسیم می‌کند.

درنگ: قدرت باید به‌عنوان قوه‌ای اختیاری همراه با علم و اراده تعریف شود، فارغ از مصادیق و متعلقاتش.

نقد روش‌شناسی لغوی

کتب لغوی، مانند مصباح، با تمرکز بر استعمالات و مصادیق، از استخراج معنای حقیقی قدرت ناتوان مانده‌اند. این کتب، با درج اندازه به‌عنوان معنای قدرت، وصف مقدور را به‌جای خود قدرت گرفته‌اند. این رویکرد، مانند آن است که باغبانی، به‌جای ریشه درخت، شاخه‌های آن را اصل انگارد. بازنگری در روش‌شناسی لغوی، با تأکید بر تفکیک ماده و هیئت و تمرکز بر معانی حقیقی، ضرورتی علمی و فرهنگی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۰۳، به تحلیل جامع اسم «قدرت» در قرآن کریم پرداخت. قدرت، به‌عنوان قوه‌ای فعلیه همراه با حیات، علم، و اراده، مفهومی وجودی و غیرمتناهی است که در ذات الهی به‌صورت مطلق و در مخلوقات به‌صورت محدود تجلی می‌یابد. تعریف متکلمان، به دلیل تأکید بر صحت و انفکاک متعلق، از حقیقت قدرت دور است. تعریف فلاسفه، هرچند دقیق‌تر، نیازمند اصلاح به «إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل» است تا اراده وجودی در ترک فعل حفظ شود. قدرت از توان‌مندی طبیعی متمایز است، زیرا به شعور و اختیار وابسته است. معنای حقیقی قدرت، توان‌مندی است و اندازه، وصف مقدور یا تقدیر است. خلط میان قدرت، قدر، و تقدیر در کتب لغوی، ناشی از عدم تفکیک ماده و هیئت است.

این تحلیل، با ارائه تعریفی علمی و جهان‌شمول از قدرت، بر ضرورت بازنگری در روش‌شناسی لغوی و الهیاتی تأکید دارد. قدرت، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید و انسان را به شناخت قوه‌ای رهنمون می‌سازد که از سرچشمه حیات و علم الهی جاری است. این نوشتار، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران الهیات و فلسفه فراهم می‌آورد و دعوتی است به تأمل در جلوه‌های بی‌کران اسماء الهی.

با نظارت صادق خادمی



“`

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، تعریف متکلمین از قدرت چیست؟

2. بر اساس متن، چرا تعریف متکلمین از قدرت مورد انتقاد فلاسفه قرار گرفته است؟

3. طبق متن، تعریف فلاسفه از قدرت چیست؟

4. بر اساس متن، کدام ویژگی برای اطلاق صفت قادر به یک موجود ضروری است؟

5. طبق متن، چرا توانمندی سنگ یا آتش به عنوان قدرت محسوب نمی‌شود؟

6. طبق متن، هر موجود توانمندی قادر محسوب می‌شود.

7. بر اساس متن، قدرت بدون علم و اراده قابل تحقق نیست.

8. متن بیان می‌کند که انفکاک متعلق برای تعریف قدرت ضروری است.

9. طبق متن، حیات پیش‌نیاز علم، اراده و قدرت است.

10. بر اساس متن، تعریف متکلمین از قدرت شامل مفهوم اختیار نیست.

11. تفاوت اصلی بین تعریف متکلمین و فلاسفه از قدرت چیست؟

12. چرا طبق متن، توانمندی سنگ یا آتش به عنوان قدرت محسوب نمی‌شود؟

13. بر اساس متن، چرا حیات پیش‌نیاز قدرت است؟

14. طبق متن، مفهوم انفکاک متعلق در تعریف متکلمین چه نقشی دارد؟

15. چرا تعریف متکلمین از قدرت طبق متن بی‌اساس خوانده شده است؟

پاسخنامه

1. قدرت یعنی صحت انجام فعل یا ترک آن.

2. چون صحت فعل و ترک را امری امکانی می‌داند.

3. قدرت یعنی توانایی انجام فعل یا ترک آن با اراده.

4. حیات

5. چون فاقد علم و اراده هستند.

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. متکلمین قدرت را صحت انجام یا ترک فعل می‌دانند، در حالی که فلاسفه آن را قوه‌ای همراه با علم و اراده تعریف می‌کنند.

12. زیرا سنگ و آتش فاقد علم و اراده هستند، که برای قدرت ضروری‌اند.

13. چون بدون حیات، علم و اراده تحقق نمی‌یابد و قدرت وابسته به آن‌هاست.

14. انفکاک متعلق برای متکلمین نشان‌دهنده توانایی انجام یا ترک فعل است.

15. زیرا صحت فعل و ترک را امری امکانی و انفکاک متعلق را ضروری می‌داند.