متن درس
تحلیل و تبیین اسم قدرت در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۴)
دیباچه
اسم قدرت، چونان گوهری درخشان در میان اسماء ذاتی الهی، در قرآن کریم جلوهای بیبدیل دارد. این صفت، محور توانایی ذاتی موجودات و تجلی فعلیت بیکران ذات باریتعالی است. نوشتار پیشرو، با تکیه بر درسگفتار شماره ۲۰۴ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفهوم قدرت، پیوند آن با صفات حیات، علم و اراده، تمایز آن از مقدور، و تأثیر ذات قادر و مقدور بر اطلاق یا تقیید این صفت میپردازد.
بخش نخست: تعریف و تبیین مفهومی قدرت
ماهیت قدرت بهمثابه قوه اختیاری
قدرت، در نگرش فلسفی و الهیاتی، قوهای اختیاری است که موجود را به انجام یا ترک فعل توانمند میسازد. این قوه، چونان چشمهای جوشان، از ارادهای آزاد سرچشمه میگیرد و به موجود امکان میدهد تا بر اساس مشیت خویش، فعلی را به ظهور رساند یا از آن چشم بپوشد. به تعبیر دقیق، القدرة قوة اختیاریة فی إیتان الفعل و الترک، إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل؛ یعنی قدرت، قوهای است که اگر بخواهد فعل را پدید آورد و اگر نخواهد، آن را ترک کند. مشیت، در هر دو حالت وجودی است، چه متعلق آن ایجاد مقدور باشد و چه ترک آن.
این تعریف، قدرت را بهمثابه قوهای وجودی و ارادی معرفی میکند که فارغ از حد و اندازه ذاتی است. برای نمونه، در قرآن کریم آمده است:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ [مطلب حذف شد] : «فرمانش چون چیزی را اراده کند، این است که به آن بگوید باش، پس میشود»).
این آیه، قدرت الهی را با اراده وجودی پیوند میزند و نشان میدهد که قدرت، در ذات خویش، از محدودیتهای مادی و مصداقی بری است.
| درنگ: قدرت، قوهای اختیاری است که موجود را به انجام یا ترک فعل توانمند میسازد و از ارادهای آزاد سرچشمه میگیرد. این قوه، فارغ از حد و اندازه ذاتی، با مشیت الهی در پیوند است. |
ویژگیهای مفهومی قدرت
قدرت، بهمثابه صفتی وجودی، از ویژگیهایی برخوردار است که آن را از سایر مفاهیم متمایز میسازد. نخست، این قوه با اراده و مشیت همراه است، بهگونهای که اراده در هر دو حالت فعل و ترک، نقشی وجودی ایفا میکند. دوم، قدرت مفهوماً حد و اندازه نمیپذیرد، مانند مفهوم عدد که از یک تا بینهایت را در بر میگیرد، بیآنکه ذاتاً محدود شود. این ویژگی، قدرت را به صفتی بیکران بدل میسازد که تنها در مصادیق و متعلقاتش ممکن است تقیید یابد.
بخش دوم: پیوند قدرت با صفات حیات، علم و اراده
رابطه قدرت با حیات: ظرف وجودی قدرت
حیات، چونان بستری زاینده، شرط لازم برای تحقق قدرت است. بدون حیات، قدرت وجود نمییابد، چنانکه مرده قادر نیست. این رابطه، هم در ظرف وجود (ثبوتاً) و هم در استدلال (اثباتاً) برقرار است. ثبوتاً، حیات مقدمه و ظرف قدرت است؛ قدرت، ظهور و معلول حیات بهشمار میرود. اثباتاً، اگر قدرت باشد، حیات مفروض است و اگر حیات نباشد، قدرت منتفی است. برای مثال، موجود زنده قادر است، اما موجود بیجان، مانند سنگ، از قدرت بیبهره است.
این پیوند، قدرت را به صفتی وابسته به حیات بدل میسازد، چنانکه حیات، چونان ریشهای تنومند، قدرت را تغذیه میکند. در قرآن کریم، این حقیقت در آیاتی که به توانایی خداوند اشاره دارند، بازتاب یافته است:
وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ [مطلب حذف شد] : «خداوند به هر چیزی احاطه دارد و تواناست»).
این آیه، قدرت مطلق الهی را در پیوند با حیات بیکران ذات باریتعالی نشان میدهد.
| درنگ: حیات، شرط لازم برای تحقق قدرت است. بدون حیات، قدرت وجود ندارد و قدرت، ظهور و معلول حیات است. |
رابطه قدرت با علم: توانمندی همراه با شعور
علم، چونان نوری که تاریکی را میزداید، شرط لازم برای تبدیل توانمندی به قدرت است. قدرت، در اصطلاح فلسفی، توانمندی همراه با علم و اراده است. بدون علم، توانمندی به قدرت بدل نمیشود. برای مثال، سنگ سختی و توانمندی دارد، اما چون فاقد علم است، قادر نیست. در مقابل، انسان با آگاهی و شعور، فعلی را به انجام میرساند و قادر خوانده میشود. آتش، هرچند میسوزاند، به دلیل فقدان علم، از قدرت بیبهره است.
این تمایز، قدرت را به صفتی شعوری و آگاهانه بدل میسازد. علم، چونان کلیدی است که قفل توانمندی را میگشاید و آن را به قدرت تبدیل میکند. این پیوند، در تحلیلهای فلسفی، قدرت را از توانمندی صرف متمایز میسازد و بر نقش شعور در تحقق آن تأکید دارد.
| درنگ: علم، شرط لازم برای تحقق قدرت است. قدرت، توانمندی همراه با شعور و آگاهی است که آن را از توانمندی صرف متمایز میسازد. |
رابطه قدرت با اراده: ظرف اثبات قدرت
اراده، چونان جریانی که قدرت را به فعلیت میرساند، ظرف اثبات قدرت است، نه ثبوت آن. ثبوتاً، قدرت بدون اراده وجود دارد؛ موجود زندهای که حیات، علم و توان دارد، قادر است، حتی اگر ارادهای به خرج ندهد. اما اثباتاً، قدرت با تحقق اراده و مقدور آشکار میشود. برای مثال، کسی که پول دارد (قدرت دارد) اما خرج نمیکند (اراده نکرده)، قادر است، ولی قدرت او تا زمانی که اراده و مقدور به ظهور نرسد، اثبات نمیشود.
این رابطه، با تمثیلی منطقی روشنتر میشود: میکروب، علت اختلال مزاج است و اختلال مزاج، علت تب. ثبوتاً، میکروب و اختلال مزاج مقدم بر تباند. اما اثباتاً، تب نشانه اختلال مزاج و میکروب است. به همین سان، قدرت علت اراده و مقدور است (ثبوتاً)، اما اراده و مقدور، نشانه قدرتاند (اثباتاً). این تمایز، چینش فلسفی دقیقی از رابطه قدرت و متعلقاتش ارائه میدهد.
| درنگ: اراده، ظرف اثبات قدرت است. قدرت، ثبوتاً بدون اراده وجود دارد، اما اثباتاً با ظهور اراده و مقدور آشکار میشود. |
بخش سوم: تمایزات مفهومی و مصداقی قدرت
قدرت تحقیقی و فعلی
قدرت، در نگرش فلسفی، دو عنوان دارد: قدرت تحقیقی و قدرت فعلی. قدرت تحقیقی، توانمندی بالقوهای است که با حیات، علم و اراده همراه است، بینیاز از تحقق مقدور. برای مثال، پزشکی که در خواب است، تحقیقی قادر است. در مقابل، قدرت فعلی، توانمندی با تحقق اراده و مقدور است، مانند پزشکی که طبابت میکند. این تمایز، قدرت را به دو ساحت ذاتی و ظهوری تقسیم میکند.
قدرت تحقیقی، چونان گنجی نهفته در ذات است که بدون نیاز به ظهور، موجودیت دارد. اما قدرت فعلی، چونان گلی شکفته است که با اراده و مقدور به چشم میآید. این دوگانگی، عمق مفهومی قدرت را در فلسفه اسلامی آشکار میسازد.
تمایز مفهومی و مصداقی قدرت
قدرت، از دو منظر مفهومی و مصداقی بررسی میشود. مفهوماً، قدرت توانمندی ناشی از علم و اراده است، بدون حد ذاتی. مانند مفهوم علم یا عدد که حد ندارند، قدرت نیز در ذات خویش بیکران است. اما مصداقاً، قدرت به ذات قادر یا مقدور وابسته است. ذات مطلق (خداوند) قدرت مطلق دارد، و ذات مقید (انسان) قدرت مقید. مقدور مقید، مانند آب خوردن، قدرت را در مصداق محدود میسازد.
در قرآن کریم، این حقیقت در آیهای روشن بازتاب یافته است:
وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ [مطلب حذف شد] : «خداوند به هر چیزی احاطه دارد و تواناست»).
این آیه، قدرت مطلق الهی را در برابر محدودیتهای مصداقی قدرت انسانی به نمایش میگذارد.
| درنگ: قدرت مفهوماً بیکران است، اما مصداقاً به ذات قادر یا مقدور محدود میشود. ذات مطلق، قدرت مطلق دارد و ذات مقید، قدرت مقید. |
تمایز قدرت، قدر و تقدیر
قدرت، قدر و تقدیر، مفاهیمی متمایزند. قدرت، توانمندی ناشی از علم و اراده است، بدون حد ذاتی. قدر، مقدار یا حکم معین است، مانند رزق معین الهی. تقدیر، تعیین و اجرای قدرت در خارج با حدود مشخص است. برای مثال، قدرت چونان توان بینهایت است، قدر چونان تصمیم به خلق چیزی خاص، و تقدیر چونان خلق آن با حدود معین. اندازه، وصف مقدور یا تقدیر است، نه قدرت.
این تمایز، از خلط مفهومی میان این اصطلاحات جلوگیری میکند و نشان میدهد که قدرت، در ذات خویش، از محدودیتهای مصداقی بری است. قدر و تقدیر، چونان شاخههایی از درخت قدرت، در مصادیق محدود میشوند.
بخش چهارم: نقد و بررسی کتب لغوی و تفسیری
نقد تعاریف لغوی قدرت
کتب لغوی، مانند مفردات راغب، در تعریف قدرت دچار کاستیهاییاند. نخست، تعریف قدرت برای انسان به تمکن محدود و برای خداوند به نفی عجز، که مصداقی است نه مفهومی. دوم، خلط قدرت با اندازه یا مقدور، مانند «مبلغ الشیء». سوم، ادعای محال بودن قدرت مطلقه برای غیر خدا به دلیل محدودیت ذات غیر خداست، نه محدودیت مفهوم قدرت. راهحل، تعریف قدرت فارغ از مصداق (خدا یا مخلوق) است.
این نقد، بر ضرورت تعریف مفهومی قدرت تأکید دارد. قدرت، چونان جریانی بیکران، در ذات خویش حد نمیپذیرد و به ذات یا مقدور وابسته است، نه به ماهیت خود. این رویکرد، روششناسی فلسفی و لغوی را اصلاح میکند.
| درنگ: کتب لغوی با خلط قدرت و مقدور و تأکید بر اندازه، تعریف دقیقی از قدرت ارائه نکردهاند. قدرت باید فارغ از مصداق تعریف شود. |
بخش پنجم: اطلاق و تقیید مقدور
پیوند مقدور با ذات قادر
مقدور، به ذات قادر وابسته است. ذات مطلق (خداوند)، قدرت مطلق و مقدورات غیرمتناهی دارد. سعه وجودی مقدورات الهی بینهایت است، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ [مطلب حذف شد] : «خداوند به هر که بخواهد بیحساب روزی میدهد»).
«بیحساب» در این آیه، به معنای غیرمتناهی بودن رزق الهی است، نه بینظمی. در مقابل، ذات مقید (انسان)، قدرت مقید و مقدور محدود دارد، مانند آب خوردن.
تشخص مقدورات الهی، مانند زید، محدود است، اما سعه مقدورات الهی غیرمتناهی است. این تمایز، نشان میدهد که اطلاق یا تقیید مقدور به ذات قادر و سعه وجودی آن بستگی دارد، نه به قدرت ذاتاً.
| درنگ: اطلاق یا تقیید مقدور به ذات قادر وابسته است. ذات مطلق، مقدورات غیرمتناهی دارد و ذات مقید، مقدورات محدود. |
جمعبندی و نتیجهگیری
تحلیل درسگفتار شماره ۲۰۴ آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، قدرت را قوهای اختیاری برای انجام یا ترک فعل معرفی میکند که با حیات، علم و اراده پیوندی ناگسستنی دارد. حیات، شرط ثبوتی و اثباتی قدرت است؛ علم، شرط تحقق اصطلاحی آن؛ و اراده، ظرف اثبات آن. قدرت، مفهوماً حد و اندازه ندارد و از نظر ماهیت، با علم و حیات تفاوتی ندارد. اطلاق یا تقیید قدرت، به ذات قادر (مطلق یا مقید) و مقدور (غیرمتناهی یا محدود) وابسته است.
نقد کتب لغوی، مانند مفردات، نشان میدهد که خلط قدرت با مقدور و تأکید بر اندازه، تعریف دقیقی ارائه نکرده است. قدرت، قدر و تقدیر، از نظر مفهوم و مصداق متمایزند؛ اندازه، وصف مقدور یا تقدیر است، نه قدرت. این تحلیل، بر تعریف علمی و حقیقی قدرت، فارغ از مصادیق، و اصلاح روششناسی فلسفی و لغوی تأکید دارد تا مبنای استدلال دینی و علمی تقویت شود.
| با نظارت صادق خادمی |