در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 207

متن درس






کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل اسم قدرت

کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل اسم قدرت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۷)

مقدمه

اسم قدرت، چون نگینی درخشان در میان اسماء ذاتی الهی، در قرآن کریم با سه جلوه‌ی قدیر، قادر و مقتدر متجلی گشته است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل و تبیین این سه اسم، تفاوت‌های مفهومی و مصداقی، متعلقات قدرت، و کاربرد آن‌ها در سلوک معنوی می‌پردازد.

بخش اول: تحلیل مفهومی و مصداقی اسماء قدرت

تفاوت‌های مفهومی قدیر، قادر و مقتدر

اسماء قدیر، قادر و مقتدر، هرچند از ماده‌ی «قدر» ریشه می‌گیرند، در هئیت و معنا تفاوت‌های عمیقی دارند که هر یک جلوه‌ای خاص از قدرت الهی را نمایان می‌سازد. قدیر، به‌عنوان صفت مشبهه، بر ثبوت و دوام قدرت دلالت دارد؛ گویی جریانی ازلی و ابدی است که هیچ‌گاه دچار زوال یا حدوث نمی‌شود. قادر، به‌عنوان اسم فاعل، به حدوث قدرت اشاره دارد و نسبتی پویا میان فاعل و فعل قدرت برقرار می‌کند. مقتدر، در قالب باب افتعال، بر فعلیت و ظهور موقت قدرت تأکید دارد که با حدوث و زوال همراه است.

إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «خداوند بر هر چیزی تواناست»)

این آیه، با تأکید بر قدیر، ثبوت و جامعیت قدرت الهی را به نمایش می‌گذارد. قدیر، به‌مثابه دریایی بی‌کران، تمام جنبه‌های قدرت را در خود جای داده و از هرگونه محدودیت زمانی یا مکانی مبراست. در مقابل، قادر و مقتدر، چون امواجی بر سطح این دریا، جلوه‌هایی محدودتر و نازل‌تر از قدرت را نشان می‌دهند.

درنگ: قدیر، به دلیل ثبوت و جامعیت، اکمل اسماء قدرت است و قادر و مقتدر را در خود مستتر دارد، اما بدون محدودیت‌های حدوث و زوال.

فراوانی و کمال قدیر در قرآن کریم

در قرآن کریم، اسم قدیر با ۴۵ مورد، بیشترین فراوانی را در مقایسه با قادر (۱۱ مورد) و مقتدر (۴ مورد) دارد. این کثرت، نشانه‌ای از محوریت و جامعیت قدیر در بیان قدرت الهی است. قدیر، به‌سان خورشیدی که پرتوهایش همه‌جا را فرا می‌گیرد، تمام متعلقات قدرت را در بر دارد و قادر و مقتدر، به‌عنوان تجلیات نازل‌تر، چیزی بر آن نمی‌افزایند.

وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «و خداوند بر هر چیزی مقتدر است»)

این آیه، با تأکید بر مقتدر، فعلیت قدرت را نشان می‌دهد، اما قدیر، با جامعیت خود، این فعلیت را نیز در بر می‌گیرد. فراوانی قدیر در قرآن کریم، گویی آینه‌ای است که عظمت و کمال قدرت الهی را منعکس می‌کند.

درنگ: فراوانی قدیر (۴۵ مورد) در مقایسه با قادر و مقتدر، نشان‌دهنده محوریت آن در تبیین قدرت الهی و جامعیتش در برگرفتن تمام متعلقات است.

متعلقات قدرت و جامعیت قدیر

متعلقات قدرت الهی، از حیات و موت تا خیر و شر، و از دنیا تا آخرت، در اسم قدیر به‌طور کامل بیان شده‌اند. قادر و مقتدر، به‌عنوان جلوه‌های نازل‌تر، چیزی بر این دامنه‌ی گسترده نمی‌افزایند. قدیر، چون آسمانی بی‌انتها، همه‌ی این متعلقات را در خود جای داده و هیچ محدودیتی در آن راه ندارد.

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ [مطلب حذف شد] : «آیا ندیدند که خدایی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، قادر است مردگان را زنده کند؟»)

بَلَى قَادِرِينَ عَلَىٰ أَنْ [مطلب حذف شد] : «آری، ما قادریم که انگشتانش را درست کنیم»)

این آیات، به‌ترتیب، بر احیای مردگان و جزئیات جسمانی معاد تأکید دارند. قدیر، با جامعیت خود، تمام این متعلقات را در بر می‌گیرد، در حالی که قادر و مقتدر، به‌عنوان بازتاب‌هایی محدودتر، تنها بخشی از این حقیقت را نمایان می‌کنند.

معاد جسمانی و نقش قادر

یکی از جلوه‌های برجسته‌ی اسم قادر در قرآن کریم، تأکید بر معاد جسمانی است. آیه‌ی بَلَى قَادِرِينَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ (قیامت: ۴) با اشاره به تسویه‌ی بنان (انگشتان)، بر احیای جسمانی با تمام جزئیات مادی تأکید دارد. این تأکید، نقدی است بر دیدگاه‌های فلسفی که زوال و تغییر را ذاتی ماده می‌دانند. قرآن کریم، ماده را در ظرف آخرت از این محدودیت مبرا می‌داند و معاد جسمانی را با تخالیت مادی به تصویر می‌کشد.

أَلَيْسَ ذَٰلِكَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ [مطلب حذف شد] : «آیا او قادر به زنده کردن مردگان نیست؟»)

این آیه، با لحنی استفهامی، قدرت الهی را در احیای مردگان به چالش می‌کشد و بر توانایی خداوند در بازآفرینی جسمانی تأکید می‌ورزد. قادر، در این سیاق، به‌مثابه کلیدی است که قفل معاد جسمانی را می‌گشاید.

درنگ: اسم قادر، با تأکید بر معاد جسمانی و جزئیات مادی آن، نقدی بر دیدگاه‌های فلسفی است که ماده را ذاتاً زوال‌پذیر می‌دانند.

بخش دوم: نقد ادبی و زواید لفظی

زواید لفظی و تأثیر آن بر معنا

قاعده‌ی «زیادة الألفاظ تدل على زیادة المعانی» در حروف اصلی صادق است، نه در زواید. حروف اصلی، چون صمد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۝ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است، خدای صمد»)، با سه حرف، معنایی عظیم و گسترده را منتقل می‌کنند. اما زواید، مانند همزه و تاء در مقتدر (باب افتعال)، تنها هئیت را تغییر می‌دهند و بر ماده‌ی معنا افزوده‌ای ندارند.

این تمایز، چون خطی روشن میان اصل و فرع، نشان می‌دهد که معنای اصلی در ماده‌ی کلمه (قدر) نهفته است و زواید تنها شکل و فرم آن را دگرگون می‌کنند. صمد، با قلت حروف و کثرت معنا، گویی گوهری است که در کمال سادگی، عظمتی بی‌انتها را در خود نهان دارد.

درنگ: زواید لفظی در مقتدر تنها هئیت را تغییر می‌دهند و معنای اصلی در ماده‌ی «قدر» نهفته است، در حالی که حروف اصلی، مانند صمد، معنای عظیمی را منتقل می‌کنند.

نقد ادبیات کلیشه‌ای

ادبیات عربی موجود، به‌ویژه در آثار سنتی مانند سیوطی، مغنی و صمدیه، غالباً گرفتار کلیشه و تکرار است و از عمق فلسفی، علمی یا اعتقادی تهی است. این آثار، گویی نسخه‌هایی مشابه از یک متن اصلی‌اند که تنها در تفصیل یا ایجاز تفاوت دارند. نیاز به ادبیاتی نوین، علمی و هم‌خوان با فرهنگ قرآنی، چون نسیمی تازه، احساس می‌شود که بتواند مفاهیم عمیق قرآن کریم را با رویکردی فلسفی و اعتقادی بازتاب دهد.

قرآن کریم، به‌مثابه اثری ادبی و هنری، نیازمند تحلیلی است که از ورای کلیشه‌ها، به عمق معانی آن نفوذ کند. این نقد، چون آینه‌ای است که ضعف‌های ادبیات موجود را نشان داده و راه را برای خلق آثاری نوین هموار می‌سازد.

درنگ: ادبیات عربی موجود، به دلیل کلیشه‌ای بودن و فقدان عمق فلسفی، نیازمند بازنگری و خلق آثاری علمی و هم‌خوان با فرهنگ قرآنی است.

بخش سوم: کاربرد اسماء قدرت در سلوک معنوی

کاربرد قدیر، قادر و مقتدر در سلوک

هر یک از اسماء قدیر، قادر و مقتدر، در سلوک معنوی نقشی خاص ایفا می‌کنند و متناسب با حالات سالک به کار می‌روند. قادر، برای سالک مبتدی که توکلش ضعیف است، نسبتی از قدرت را در او ایجاد می‌کند. مقتدر، برای کسی که بر نفس خود چیره نیست، فعلیت قدرت را در کنترل نفس به ارمغان می‌آورد. قدیر، اما، برای سالک ثابت که خدا را ازلی و ابدی می‌داند، تمثلی از قدرت کامل الهی را متجلی می‌سازد.

روش استفاده از این اسماء نیز با دقت و تناسب حال سالک تعیین می‌شود. ذکر «یا قدیر» برای مبتدیان، با یاء، و ذکر خفی در سجده برای پیشرفته‌ها توصیه می‌شود. ترکیب این اسماء با دیگر اسماء الهی، مانند قدیر و لطیف یا قدیر و جمیل، گویی دارویی است که بر اساس نیاز بیمار معنوی تجویز می‌شود.

درنگ: قدیر برای سالکان ثابت، قادر برای مبتدیان، و مقتدر برای کنترل نفس کاربرد دارد و ترکیب آن‌ها با اسماء جمالی، اثری عمیق در سلوک ایجاد می‌کند.

دولت ظاهری و باطنی با قدیر

اسم قدیر در ایجاد دولت ظاهری و باطنی نقش محوری دارد، اما به‌تنهایی کافی نیست. در دولت ظاهری، قدیر با قوى ترکیب می‌شود تا قوت و قهر را به ارمغان آورد. در دولت باطنی، ترکیب قدیر با لطیف یا جمیل، لطافت و قرب الهی را در دل سالک می‌نشاند.

وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «خداوند بر هر چیزی تواناست»)

این آیه، قدیر را به‌عنوان محور اقتدار الهی معرفی می‌کند. قدیر، چون ستونی استوار، هم قوت می‌آورد و هم قهر، و ترکیب آن با اسماء جمالی، گویی گلی است که در باغ دل سالک می‌شکفد.

سیری معنوی با ذکر قدیر و لطیف

ذکر «یا قدیر یا لطیف» در سجده، سیری معنوی ایجاد می‌کند که دل را از تعلقات دنیوی می‌رهاند. این ذکر، چون آبی زلال، ماده‌ی دنیا را از دل می‌شوید و سالک را به بی‌میلی نسبت به مادیات هدایت می‌کند.

فَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «خداوند بر هر چیزی تواناست»)

این آیه، قدیر را محور اقتدار معنوی معرفی می‌کند. ترکیب قدیر (جلال) و لطیف (جمال)، گویی رقصی معنوی است که دل را به سوی معبود می‌کشاند.

درنگ: ذکر «یا قدیر یا لطیف» در سجده، ماده‌ی دنیا را از دل می‌زداید و سیری معنوی ایجاد می‌کند که سالک را از تعلقات مادی آزاد می‌سازد.

تمایز اولیاء خدا و اهل دنیا

اولیاء خدا، با اقتدار معنوی، بر نفس خود حاکمند و اراده‌شان با اراده‌ی الهی یکی است. آن‌ها، چون سلاطینی حقیقی، بر مملکت نفس خود فرمانروایی می‌کنند. در مقابل، اهل دنیا در سلطنت خیالی گرفتارند، زیرا امکاناتشان تحت کنترلشان نیست.

مثال بارز این اقتدار، گشایش در خیبر توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که نه با قوت جسمانی، بلکه با قوت روحانی و ذکر اسماء الهی (قدیر و لطیف) به انجام رسید. این قدرت، گویی شعله‌ای است که از دل ذکر الهی زبانه می‌کشد و موانع را در هم می‌شکند.

درنگ: اولیاء خدا، با اقتدار معنوی ناشی از ذکر اسماء قدیر و لطیف، بر نفس خود حاکمند، در حالی که اهل دنیا در سلطنت خیالی گرفتارند.

جمع‌بندی

تحلیل اسم قدرت در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نوری بر ابعاد مفهومی و مصداقی قدیر، قادر و مقتدر می‌افکند. قدیر، با ثبوت و جامعیت، اکمل اسماء قدرت است و تمام متعلقات، از حیات و موت تا خیر و شر، را در بر می‌گیرد. قادر، بر حدوث و مقتدر بر فعلیت موقت دلالت دارند، اما قدیر، چون آسمانی بی‌کران، هر دو را بدون محدودیت در خود جای داده است. در سلوک معنوی، قادر برای مبتدیان، مقتدر برای کنترل نفس، و قدیر برای سالکان ثابت کاربرد دارد. ذکر «یا قدیر یا لطیف» در سجده، دل را از تعلقات دنیوی می‌رهاند و سیری معنوی ایجاد می‌کند. اولیاء خدا، با اقتدار معنوی، بر نفس خود حاکمند، در حالی که اهل دنیا در خیالات گرفتارند. این تحلیل، با نقد ادبیات کلیشه‌ای و تأکید بر نیاز به ادبیاتی نوین، راه را برای فهم عمیق‌تر قرآن کریم هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. کدام اسم از اسماء الهی در قرآن کریم بیشترین تعداد تکرار را دارد؟

2. طبق متن، تعداد دفعات ذکر اسم 'قدیر' در قرآن کریم چند بار است؟

3. کدام‌یک از اسماء الهی به معنای ثبوت قدرت است؟

4. طبق متن، اسم 'قادر' در قرآن کریم چند بار ذکر شده است؟

5. کدام آیه در متن به معاد جسمانی اشاره دارد؟

6. اسم 'قدیر' در قرآن کریم تنها به خداوند نسبت داده شده و به غیر او اطلاق نمی‌شود.

7. اسم 'مقتدر' در قرآن کریم به معنای حدوث قدرت است.

8. تمام متعلقات قدرت در قرآن کریم در 45 مورد ذکر اسم 'قدیر' بیان شده‌اند.

9. اسم 'قادر' در قرآن کریم به معنای ثبوت قدرت است.

10. آیه 'بَلْ قَادِرِینَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ' به معاد هور قلیایی اشاره دارد.

11. تفاوت اصلی بین 'قدیر' و 'قادر' از نظر مفهومی چیست؟

12. چرا اسم 'مقتدر' از نظر تعداد تکرار در قرآن کمتر از 'قدیر' و 'قادر' است؟

13. چرا آیه 'بَلْ قَادِرِینَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ' به معاد جسمانی اشاره دارد؟

14. چگونه 'قدیر' نسبت به 'قادر' و 'مقتدر' کامل‌تر است؟

15. چرا در متن گفته شده که ادبیات عربی ما بیشتر کلیشه‌ای است؟

پاسخنامه

1. قدیر

2. 45 بار

3. قدیر

4. 11 بار

5. بَلْ قَادِرِینَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. 'قدیر' به ثبوت قدرت اشاره دارد، در حالی که 'قادر' به حدوث قدرت مربوط است.

12. زیرا 'مقتدر' در باب افتعال است و به فعلیت موقت قدرت اشاره دارد که مفهومی محدودتر از 'قدیر' و 'قادر' است.

13. زیرا این آیه به تسویه انگشتان و بازسازی جسم در قیامت اشاره می‌کند.

14. 'قدیر' هم نسبت قدرت، هم فعلیت قدرت و هم ثبوت قدرت را شامل می‌شود.

15. زیرا کتب ادبی عمدتاً مطالب تکراری دارند و فاقد نوآوری علمی، فلسفی یا هنری هستند.