متن درس
کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل اسماء ملکیه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۱۴)
مقدمه
اسماء ملکیه، چون گوهری درخشان در منظومهی اسماء حسنی، جلوهای از اقتدار و سلطهی الهی را در آینهی قرآن کریم و تعالیم عرفانی به نمایش میگذارند. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهی ۲۱۴، به تبیین و تحلیل جایگاه اسماء ملکیه (ملک، مالک، ملیک، مالک الملک) در نظام صفات الهی میپردازد. این اسماء، بهعنوان ظهورات صفت قادر ذاتی، در مرتبهای میان قدرت ازلی و ربوبیت مباشر قرار گرفته و در حق، فعلی و مطلق، و در غیر حق، بالقوه و مقید جلوهگر میشوند. افزون بر این، کاربرد این اسماء در سلوک معنوی، چون چراغی راهنما، نفس سالک را به اقتدار و معرفت به ملكوت کائنات رهنمون میسازد.
بخش یکم: ماهیت و جایگاه اسماء ملکیه در نظام الهی
ماهیت اسماء ملکیه بهعنوان صفات فعلی
اسماء ملکیه، چون شاخههایی از درخت تنومند قدرت الهی، از صفات فعلی حقتعالی بهشمار میروند که نسبتی خلقی و مظهری با ذات باریتعالی دارند. این صفات، ریشه در صفت ذاتی قادر دارند و از ظهورات آن بهشمار میآیند. بر اساس تعالیم فلسفی، صفات فعلی، جلوههایی از ذات الهیاند که در آینهی خلق متجلی میشوند (ملا صدرا، اسفار، ج۶، ص۴۸). در حقتعالی، این صفات نهتنها فعلی، بلکه به تمامی فعلیت یافته و از هرگونه قوه و استعداد مبرا هستند. اما در غیر حق، چون صغیر، طفل، مجنون یا مهجور، مالکیت وجود دارد، لیکن به سبب موانع خارجی، تصرف به فعلیت نمیرسد.
قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلْمُلْكِ (آلعمران: ۲۶؛ : «بگو: خدایا، ای فرمانروای ملک»)
این آیهی شریفه، چون نوری درخشان، اقتدار فعلی حق را در مالکیت به نمایش میگذارد. حدیث «الملك صفه فعليه من القادر الذاتي» (صدوق، توحید، ص۱۲۶) نیز این جایگاه را تأیید میکند. گویی مالکیت الهی، چون دریایی بیکران، تمام شؤون هستی را در بر گرفته و هیچ محدودیتی در آن راه ندارد.
تمایز مالکیت در حق و غیر حق
مالکیت در حقتعالی، چون خورشیدی تابان، مطلق و فارغ از هر مانع است و تصرف در آن به تمامی فعلیت یافته است. اما در غیر حق، مانند صغیر، مجنون، طفل یا مهجور، مالکیت وجود دارد، لیکن اقتضای تصرف به سبب موانع خارجی، چون نقص امکان یا عدم توانایی استفاده، به فعلیت نمیرسد. برای نمونه، کودکی مالک است، اما به دلیل صغر سن، توان تصرف ندارد. یا در مورد مستأجره، ملک در تصرف مالک نیست، هرچند مالکیت او پابرجاست. این تمایز، گویی خطی روشن میان حقیقت و مجاز است که مالکیت الهی را از مالکیت خلقی جدا میسازد.
لِمَنِ ٱلْمُلْكُ ٱلْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ ٱلْوَٰحِدِ ٱلْقَهَّارِ (غافر: ۱۶؛ : «امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خدای یگانه قهار»)
این آیه، چون آینهای زلال، اقتدار مطلق حق را در مالکیت نمایان میکند. علامه طباطبایی در المیزان (ج۲۰، ص۱۲۳) این اطلاق را تبیین کرده و حدیث «المالكية في الحق فعلية وفي الخلق مقيدة» (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۵) بر این تمایز صحه میگذارد. در غیر حق، موانع خارجی، چون سدی استوار، مانع فعلیت تصرف میشوند (راغب، مفردات، ص۴۹۶).
رتبه اسماء ملکیه میان قادر و رب
اسماء ملکیه، چون پلی استوار، میان صفت ذاتی قادر و صفت مباشر رب قرار گرفتهاند. صفت قادر، از صفات ذاتی است و مالکیت، از ظهورات آن بهشمار میآید. مالک، صاحب قدرت است و از اینرو، اشراف بر رب دارد. رب، نامی مباشر نسبت به مخلوقات است و فاعل تصرف بهشمار میرود، هرچند ممکن است مالک نباشد. مرتبهی رب، دون مرتبهی مالک است، لیکن تمام اسماء و صفات، حتی صفات ذاتی، در ظرف فعلیت با رب همراهی میکنند. این ترتیبات، گویی نردبانی است که از قدرت ازلی به مالکیت و سپس به ربوبیت فرود میآید.
مَٰلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ (فاتحه: ۴؛ : «مالک روز جزا»)
این آیه، مالکیت را در مرتبهای فراتر از ربوبیت نشان میدهد. ملا صدرا در اسفار (ج۷، ص۶۰) این رتبهبندی را تبیین کرده و حدیث «المالك وسط بين القادر والرب» (طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۵۶) بر این جایگاه صحه میگذارد. گویی قادر، چون ریشهای تنومند، مالکیت را تغذیه کرده و رب، چون شاخهای پربار، در خدمت مخلوقات است.
جمعبندی بخش یکم
اسماء ملکیه، چون نوری از قدرت الهی، از صفات فعلی حق بهشمار میروند و ریشه در صفت ذاتی قادر دارند. در حق، این صفات مطلق و فعلیاند، اما در غیر حق، به سبب موانع خارجی، بالقوه و مقید باقی میمانند. رتبهی این اسماء، میان قادر و رب قرار گرفته و مالک، چون حلقهای واسط، از ظهورات قدرت بوده و بر ربوبیت اشراف دارد. آیات قرآن کریم، چون آینهای زلال، این جایگاه را نمایان ساخته و روایات و استدلالات فلسفی، عمق این معانی را روشن میسازند.
بخش دوم: اسماء ملکیه در قرآن کریم
اسماء ملکیه: بساطت و ترکیب
اسماء ملکیه در قرآن کریم، به دو دستهی بسیط (ملک، مالک، ملیک) و مرکب (مالک الملک) تقسیم میشوند. ملک، مالک و ملیک، چون گوهرهایی ساده، شؤونی از قدرت الهی را نمایان میسازند. اما مالک الملک، چون نگینی مرکب، از دو اسم تشکیل شده و وسعت و جامعیت بیشتری دارد. این ترکیب، گویی باغی است که هم مالکیت حق و هم ملک حق را در خود جای داده و از اینرو، اوسع اسماء ملکیه بهشمار میآید.
قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلْمُلْكِ تُؤْتِى ٱلْمُلْكَ مَن تَشَآءُ (آلعمران: ۲۶؛ : «بگو: خدایا، ای فرمانروای ملک، به هر که بخواهی ملک میدهی»)
این آیه، وسعت مالک الملک را چون آسمانی بیکران به نمایش میگذارد. ابنعربی در فتوحات مکیه (ج۱، ص۹۴) این برتری را تبیین کرده و حدیث «مالك الملك أوسع الاسماء الملكية» (مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۸۹) بر این جامعیت صحه میگذارد. مالک الملک، از ملیک و دیگر اسماء بسیط فراتر رفته و شؤون الهی را به تمامی در بر میگیرد.
قلّت استعمال اسماء ملکیه و عظمت آن
اسماء ملکیه در قرآن کریم، با وجود عظمتشان، اندک استعمال شدهاند. مالک، تنها دو بار بهصورت اسمی و اضافی آمده: «مالک یوم الدین» و «مالک الملک». ملیک نیز تنها یک بار در «عند ملیک مقتدر» ذکر شده است. این قلت، چون گوهری نایاب، نشانهی عظمت معنوی این اسماء است. گاه کثرت استعمال، مانند الله و رحمن، عظمت را نشان میدهد، و گاه قلت، مانند صمد، بر شکوه آن میافزاید.
فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ (قمر: ۵۵؛ : «در جایگاهی راستین نزد پادشاهی توانا»)
این آیه، عظمت ملیک را در جایگاهی راستین به نمایش میگذارد. غزالی در المقصد الأسنی (ص۷۸) قلت را نشانهی عظمت دانسته و حدیث «قلة الاسماء العظيمة تدل على عظمتها» (طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۵) این اصل را تأیید میکند. گویی این قلت، چون ستارهای در آسمان معرفت، شکوه اسماء ملکیه را دوچندان میکند.
مالک الملک و برتری آن بر مالک یوم الدین
مالک الملک، چون دریایی بیانتها، تمام شؤون ملک را، اعم از یوم و غیر یوم، دین و غیر دین، در بر میگیرد. اما مالک یوم الدین، به ظرف غایی قیامت مقید است. هرچند یوم الدین، ظرف جمع و غایت همهی مراتب است، لیکن مالک الملک، به دلیل اطلاق و شمول، اوسع و اشرف است. این برتری، گویی فرق میان آسمان بیکران و زمین محدود است.
قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلْمُلْكِ (آلعمران: ۲۶؛ : «بگو: خدایا، ای فرمانروای ملک»)
مَٰلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ (فاتحه: ۴؛ : «مالک روز جزا»)
آیهی نخست، اطلاق مالک الملک را نشان میدهد، در حالی که آیهی دوم، به ظرف قیامت مقید است. علامه طباطبایی در المیزان (ج۱، ص۴۵) این تفاوت را تبیین کرده و حدیث «مالك الملك يشمل كل شيء بعكس يوم الدين» (مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۳) بر برتری مالک الملک صحه میگذارد.
مالکیت بهصورت فعلی در قرآن کریم
مالکیت در قرآن کریم، نهتنها بهصورت اسمی و اضافی، بلکه بهصورت فعلی نیز جلوهگر شده است. این جلوه، چون رودی جاری، فاعلیت حق را در تصرف بر همهی امور نشان میدهد. مالک، از اسماء فعلی است که نسبت به آسمانها و زمین و تمام شؤون هستی اطلاق مییابد.
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ ٱلسَّمْعَ وَٱلْأَبْصَٰرَ (یونس: ۳۱؛ : «بگو: چه کسی از آسمانها و زمین به شما روزی میدهد یا چه کسی مالک گوش و چشمهاست»)
این آیه، فاعلیت حق را در مالکیت بر سمع و ابصار و امور آسمانها و زمین نشان میدهد. پاسخ «فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُ» بر این حقیقت گواهی میدهد که الله، فاعل مالکیت است. این مالکیت، چون ستونی استوار، لزوم و الزام خلق به خالق را نمایان میسازد، چنانکه در حدیث «أنا بدّك اللّازم» آمده که حقتعالی، لازمهی ضروری هر موجود است.
جمعبندی بخش دوم
اسماء ملکیه در قرآن کریم، چون ستارگانی درخشان، در قالبهای بسیط (ملک، مالک، ملیک) و مرکب (مالک الملک) جلوهگر شدهاند. مالک الملک، به دلیل اطلاق و شمول، اوسع این اسماء است. قلت استعمال این اسماء، عظمت معنوی آنها را چون گوهری نایاب آشکار میسازد. مالکیت، هم بهصورت اسمی و اضافی، و هم بهصورت فعلی، اقتدار حق را در همهی شؤون هستی به نمایش میگذارد. آیات قرآن کریم، همراه با روایات و استدلالات، این حقایق را چون نوری تابان روشن میسازند.
بخش سوم: کاربرد اسماء ملکیه در سلوک و اقتدار نفسانی
انس با اسماء ملکیه و اقتدار نفسانی
انس با اسماء ملکیه، چون کلیدی طلایی، درهای اقتدار نفسانی و معرفت به ملكوت کائنات را به روی سالک میگشاید. این اسماء، نفس را برای شنیدن صدای موجودات و وصول به شؤون خلقی آماده میسازند. حدیث «أنا بدّك اللّازم» گواهی میدهد که حقتعالی، لازمهی ضروری هر موجود است و هیچ مخلوقی از او جدا نیست. سالک، با توجه تصوری، تصدیقی و معرفتی، از ملک به مالک، ملیک، ملكوت و عندیت الهی سیر میکند و اقتدار فعلی در ظرف ظاهری (مدیریت، سلطنت) و باطنی (ملكوت) مییابد.
سَنُرِيهِمْ ءَايَٰتِنَا فِى ٱلْءَافَاقِ (فصلت: ۵۳؛ : «بهزودی آیات خود را در آفاق نشانشان میدهیم»)
این آیه، امکان رؤیت ملكوت را در آفاق هستی نشان میدهد. ابنعربی در فتوحات مکیه (ج۲، ص۱۵۶) این آمادگی را تبیین کرده و حدیث «الخلوة مع الملك تصقل النفس» (طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۵) اثر این انس را تأیید میکند. گویی این اسماء، چون پلی استوار، سالک را به ساحل معرفت و اقتدار رهنمون میسازند.
نقش خلوت، سکون و تاریکی در سلوک ملکی
توجه به اسماء ملکیه، چون گلی ظریف، به خلوت، سکون و تاریکی نیاز دارد. این شرایط، کثرت را دفع کرده و نفس را برای وصول به ملكوت آماده میسازد. نور ظاهری، چون تپهای از شن که باد بر سر انسان میریزد، کثرت میآفریند و مانع تمرکز است. از اینرو، تاریکی، سجده و سکون بدن، بهویژه در نماز، بر روشنی و حرکت ترجیح دارد. گویی تاریکی، چون آغوشی آرام، ذهن را از امواج کثرت رهایی بخشیده و به سوی وحدت هدایت میکند.
وَجَعَلْنَا ٱلَّيْلَ سُبَاتًا (نبأ: ۹؛ : «و شب را برای آرامش قرار دادیم»)
این آیه، نقش شب و آرامش را در سلوک نشان میدهد. ابنعربی در فتوحات مکیه (ج۲، ص۱۵۶) نور را مانع دانسته و حدیث «الظلمة تساعد على الوصول إلى الملكوت» (مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۳۴) بر ضرورت تاریکی صحه میگذارد. سجده و خلوت، چون آبی زلال، ذهن را از کثرت میشویند.
رفع مشکلات نفسانی با اسماء ملکیه
اسماء ملکیه، چون دارویی شفابخش، وسواس، ترس، اضطراب و ضعفهای اخلاقی را برطرف میکنند. کسی که از ترس، وسواس یا ناتوانی در کنترل نفس رنج میبرد، با انس به این اسماء، اقتدار نفسانی مییابد. ذکر «قل اللهم مالك الملك» در سجده و خلوت، چون شعلهای درخشان، ضعف را میزداید و قوت قلب میآفریند. این اسماء، گویی سپری استوار، نفس را از لغزشهایی چون دروغ و ناتوانی در مهار حواس محافظت میکنند.
قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلْمُلْكِ (آلعمران: ۲۶؛ : «بگو: خدایا، ای فرمانروای ملک»)
این آیه، به دلیل امر و ترکیب، اثر تربیتی والایی دارد. غزالی در إحياء علوم الدين (ج۳، ص۶۷) این اثر را تبیین کرده و حدیث «ذكر المالك يقوي النفس ضد الوسواس» (طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۸۹) بر این کاربرد گواهی میدهد.
لزوم استمداد از اسماء ملکیه برای کمالات
استمداد از اسماء ملکیه، چون تمرینی مداوم، نفس را برای وصول به کمالات و اقتدار معنوی آماده میسازد. همانگونه که کشتیگیر یا ورزشکار با تمرین به مهارت میرسد، سالک نیز با انس مداوم به این اسماء، قوت و معرفت مییابد. این استمداد، چون جویباری زلال، نفس را آبیاری کرده و برای رشد و کمال مهیا میسازد. ذکر این اسماء در خلوت شب، با سکون و دفع کثرت، اقتدار ربوبی و ملكوتی را به ارمغان میآورد.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵؛ : «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم»)
این آیه، لزوم استمداد را نشان میدهد. ابنعربی در فتوحات مکیه (ج۱، ص۹۴) این آمادگی را تبیین کرده و حدیث «الاستمداد من الملك يكسب الكمال» (مجلسی، بحارالانوار، ج۶۷، ص۱۲۳) بر این ضرورت گواهی میدهد. گویی این اسماء، چون امدادی الهی، سالک را به اوج کمال رهنمون میشوند.
جمعبندی بخش سوم
اسماء ملکیه، چون چراغی در مسیر سلوک، اقتدار نفسانی را در ظرف ظاهری و باطنی تقویت میکنند. انس با این اسماء، نفس را برای رؤیت ملكوت کائنات مهیا ساخته و خلوت، سکون و تاریکی، چون بستری آرام، این سیر را تسهیل میکنند. این اسماء، وسواس، ترس و ضعفهای اخلاقی را برطرف کرده و با استمداد مداوم، سالک را به سوی کمالات رهنمون میسازند. آیات قرآن کریم و روایات، این کاربردها را چون نوری تابان روشن میسازند.
جمعبندی
اسماء ملکیه، چون ستارگانی در آسمان معرفت، از صفات فعلی حق و ظهورات صفت ذاتی قادرند. این اسماء، در حق مطلق و فعلی، و در غیر حق مقید و بالقوهاند. رتبهی آنها، میان قادر و رب قرار گرفته و مالک الملک، به دلیل اطلاق و شمول، اوسع این اسماء است. قلت استعمال در قرآن کریم، عظمت معنوی آنها را چون گوهری نایاب آشکار میسازد. در سلوک، انس با این اسماء، در خلوت، سکون و تاریکی، اقتدار نفسانی را تقویت کرده و وسواس، ترس و ضعفهای اخلاقی را برطرف میکند. استمداد مداوم، چون جویباری زلال، نفس را به سوی کمالات هدایت میکند. این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با آیات قرآن کریم، روایات و استدلالات، این حقایق را برای پژوهشگران و مخاطبان تحصیلکرده روشن میسازد.