متن درس
کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل و تبیین مفهوم عزت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۰)
دیباچه: درآمدی بر مفهوم عزت در اسماء حسنی
در گستره بیکران معارف الهی، اسماء حسنی چونان ستارگانی فروزان، راهنمای سالکان و جویندگان حقیقتاند. در میان این نامهای مبارک، «عزت» چون خورشیدی جلیل، جلوهای از اقتدار، اشراف و تفوق ذاتی پروردگار را به نمایش میگذارد. این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای عمیق و ژرفاندیش آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی دقیق و علمی در مفهوم عزت اختصاص دارد. با نگاهی نقادانه به تعاریف سنتی و دیدگاههای تفسیری، بهخصوص بررسیهای علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان، این اثر میکوشد تا عزت را نه تنها به مثابه صفتی وجودی و اجلالی، بلکه به عنوان گوهری کارگشا در سلوک معنوی و زندگی مادی نمایان سازد. در این مسیر، همراهی عزت با دیگر اسماء الهی، کاربردهای قرآنی آن و نقدهای روششناختی، چونان چراغی فرا راه پژوهشگران الهیات و عرفان قرار میگیرد. این کتاب، با زبانی فاخر و ساختاری دانشگاهی، دعوتی است به تأمل در این صفت والا و بهرهمندی از برکات آن در همه شئون وجودی.
بخش نخست: بازخوانی مفهوم عزت: نقدی بر تعاریف سنتی و دیدگاه علامه طباطبایی
تمرکز سنتی بر لوازم عزت به جای معنای ذاتی
در متون کهن کلامی و فلسفی، غالباً به جای کاوش در معنای دلالی و ثبوتی عزت، توجه به لوازم و کاربردهای آن معطوف گشته است. ویژگیهایی چون صعوبت و ندرت، که گاه از سوی اندیشمندانی چون غزالی و فخر رازی مطرح شده، عزت را به سطحی ظاهری فروکاسته و از ژرفای وجودی آن غافل ماندهاند. عزت، چونان قلهای رفیع، فراتر از دسترسپذیری دشوار یا کمیابی است؛ این صفت، تجلی اشراف و تفوق ذاتی است که در ذات بیمنتهای الهی ریشه دارد. این رویکرد سنتی، گویی به جای نگریستن به خورشید عزت، تنها به سایههای آن بسنده کرده و از نور اصیل آن محروم مانده است.
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند المیزان، ذیل آیه شریفه ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾ (آلعمران: ۲۶) (: «بگو: خدایا، ای مالک ملک! به هر که بخواهی ملک میدهی و از هر که بخواهی ملک میستانی و هر که را بخواهی عزت میدهی و هر که را بخواهی خوار میکنی»)، مفهوم عزت را در دو ساحت بررسی کردهاند. نخست، معنای عزت که متأسفانه نوآوری چندانی نداشته و تکرار دیدگاههای پیشینیان است. دوم، تحلیلی فلسفی که ذلت را امری عدمی میداند و عزت را در مقابل آن قرار میدهد. این بخش، گرچه از منظر فلسفی نگریسته شده، اما به دلیل وابستگی به مبانی سنتی و فقدان نوآوری، از سوی ایشان مورد نقد قرار گرفته است.
تعریف عزت نزد علامه: صعبالمنال بودن
علامه طباطبایی عزت را اینگونه تعریف میکنند: «كون الشيء بحيث يصعب مناله»، یعنی چیزی که دستیابی به آن دشوار باشد. از این رو، موجود عزیزالوجود را چیزی نادر و صعبالوصول دانستهاند و عزیز قوم را کسی معرفی کردهاند که غلبه بر او سخت باشد. این تعریف، که ریشه در آرای غزالی دارد، عزت را به صعوبت و ندرت پیوند میزند، گویی عزت چون گوهری کمیاب در اعماق زمین است که تنها با مشقت بسیار به دست آید. اما این برداشت، نه تنها جامعیت ندارد، بلکه از مانعیت نیز برخوردار نیست.
درنگ: تعریف عزت به صعبالمنال بودن، نه جامع است و نه مانع، زیرا خداوند، با وجود حضور فراگیر و نامحدود، صعبالوصول نیست و برخی امور صعبالمنال، فاقد عزتاند. |
نقد تعریف صعبالمنال بودن: فقدان جامعیت و مانعیت
تعریف عزت به صعبالمنال بودن، از دو منظر قابل نقد است. نخست، خداوند متعال، که در قرآن کریم فرموده است: ﴿أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (بقره: ۱۱۵) (: «هر کجا رو کنید، آنجا روی خداست»)، نه صعبالوصول است و نه قلیل. حضور بیکران الهی، چونان اقیانوسی بیانتها، در همه هستی جاری است. دوم، برخی امور صعبالمنالاند، اما عزت ندارند، مانند امور خبیث که فاقد اشراف و تفوقاند. این تعریف، گویی عزت را در تنگنای صعوبت محصور کرده و از وسعت وجودی آن غافل مانده است.
نقد صعوبت به عنوان معنای عزت
صعوبت، نه معنای ذاتی عزت، بلکه تنها یکی از لوازم عام آن است که به سایر اسماء الهی نیز قابل اطلاق است. این ویژگی، بویی از عدم میبرد، حال آنکه عزت، چونان گلی شکوفا در باغ وجود، صفتی وجودی و وجوبی است. ذات الهی، نه صعبالوصول، بلکه لایمکنالوصول است، یعنی فراتر از دسترسپذیری ممکنات قرار دارد. صعوبت، که دشواری ممکن را نشان میدهد، نمیتواند حقیقت عزت را که چون ستونی استوار بر پایه وجود استوار است، تبیین کند.
نقد تحلیل فلسفی علامه: عدمی بودن ذلت
علامه طباطبایی، در راستای فلسفه سنتی، ذلت را امری عدمی و فقدان خیر میدانند و معتقدند که شر و ذلت، به دلیل عدمی بودن، میتوانند به خداوند نسبت داده شوند، اما نه به صورت اتصاف. این دیدگاه، شر را عدم اعطای خیر (خذلان و عدم توفیق) میبیند. اما این برداشت، گویی ذلت را به سایهای در برابر نور عزت فروکاسته و از حقیقت وجودی آن غافل مانده است.
وجودی بودن هدایت و اضلال: نقدی بر عدمی بودن صفات
برخلاف این دیدگاه، تمامی صفات الهی، از جمله هدایت و اضلال، وجودیاند. قرآن کریم در آیه شریفه ﴿يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَيُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ﴾ (ابراهیم: ۴) (: «هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میسازد»)، این دو را بهصورت متقارن به خداوند نسبت میدهد. اگر اضلال عدمی باشد، هدایت نیز باید عدم اضلال تلقی شود، که این امر چونان آینهای شکسته، تصویری نادرست از حقیقت ارائه میدهد. هر دو صفت، چونان دو روی یک سکه وجودی، جلوههای الهیاند.
درنگ: هدایت و اضلال، هر دو وجودیاند و به عنوان صفات جمالی و جلالی حق، در نظام الهی جای دارند، نه آنکه یکی وجودی و دیگری عدمی باشد. |
شر و اضلال: ظهورات جلالی حق
فلسفه سنتی، برای گریز از شبهه شرک، شر و اضلال را عدمی دانسته تا از نسبت مستقیم آن به خداوند پرهیز کند. اما این امور، چونان امواجی در دریای وجود الهی، ظهورات جلالی حقاند. اعطا و نزع، هدایت و اضلال، همگی وجودی و از شئونات پروردگارند. این دیدگاه، گویی همه مظاهر را چون برگهای درختی واحد میبیند که ریشه در ذات بیمنتهای الهی دارد.
نسبت معاصی به خداوند: تمایز در نسبتها
معاصی، در نسبت به بندگان، به دلیل تکلیف، معصیتاند، اما در نسبت به خداوند، که تکلیف در میان نیست، تنها فعلی وجودی و ارادیاند. برای نمونه، شکستن شیشه به عمد، در نسبت به بنده معصیت است، اما در نسبت به حق، چونان حرکتی در رقص آفرینش، فعلی وجودی است. این تمایز، نیاز به عدمی دانستن معاصی را، گویی تلاشی برای پوشاندن خورشید با دست، بیمورد میسازد.
فقدان نوآوری در دیدگاه علامه
تفسیر المیزان، هرچند گنجینهای ارزشمند در تفسیر شیعی است، در تحلیل عزت فاقد نوآوری بوده و تنها دیدگاههای سنتی غزالی، فخر رازی و مبانی فلسفی قدما را تکرار کرده است. این اثر، چونان رودی پرخروش، آبرو و عزت اسلام و تشیع است، اما در این مورد، گویی تنها به بازتاب نور دیگران بسنده کرده و از درخشش مستقل بازمانده است.
جمعبندی بخش نخست
کاوش در مفهوم عزت نشان داد که تعاریف سنتی و دیدگاه علامه طباطبایی، به دلیل تمرکز بر لوازم فرعی چون صعوبت و ندرت و عدمی دانستن ذلت، از حقیقت وجودی و اجلالی عزت دور ماندهاند. این صفت، فراتر از قلت و صعوبت، چونان قلهای استوار، نماد تفوق و اشراف الهی است. نقدهای روششناختی، ما را به بازنگری در این تعاریف و توجه به وجودی بودن همه صفات الهی فرا میخواند.
بخش دوم: عزت در قرآن کریم: ویژگیها، کاربردها و جامعیت
ویژگیهای عزت: وجودی، اجلالی و غیرقليل
عزت، صفتی وجودی، اجلالی و اکرامی است که نه قلیلالوجود است و نه صعبالوصول. این صفت، چونان خورشیدی که همه هستی را فرا گرفته، با وجود نامحدود الهی پیوند دارد. قرآن کریم در آیه ﴿أَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَم Rosecollectivism
عزت، در قرآن کریم، در حدود هشتاد و هشت بار، غالباً در توصیف خداوند متعال آمده و هیچگاه تنها نیست، بلکه چونان گوهری در میان حلقهای از الماسها، با اسماء دیگر چون مقتدر و وهاب همراه است. این همراهی، جلال و طمطراق عزت را نشان میدهد و آن را در جایگاه «رب» در میان اسماء ذاتی قرار میدهد.
درنگ: عزت در قرآن کریم، با فراوانی و همراهی با سایر اسماء، صفتی جامع، اجلالی و پویا است که اقتدار و وسعت الهی را متجلی میسازد. |
کاربرد فعلی عزت در قرآن کریم
کاربرد عزت به صورت فعلی در قرآن کریم نادر است و تنها در دو مورد دیده میشود. نخست، در آیه شریفه ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾ (آلعمران: ۲۶) (: «بگو: خدایا، ای مالک ملک! به هر که بخواهی ملک میدهی و از هر که بخواهی ملک میستانی و هر که را بخواهی عزت میدهی و هر که را بخواهی خوار میکنی»)، که اعزاز الهی را با اقتدار و خیر همراه میکند. دوم، در آیه ﴿إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ﴾ (یس: ۱۴) (: «هنگامی که دو تن به سویشان فرستادیم و تکذیبشان کردند، پس با سومی تقویت کردیم»)، که تقویت الهی پیامبران در قريه انطاکیه را نشان میدهد. این موارد، عزت را چونان نیرویی پویا و کارگشا در هدایت و اصلاح معرفی میکند.
عزت: اسمی عام و فراگیر
عزت، نه اسمی خاص و منحصر به خداوند، بلکه نامی عام است که بر خدا، مؤمنان، غیرمؤمنان، ذوالعقول و حتی بتها (مانند عزى) اطلاق شده است. برای نمونه، در آیه ﴿قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا﴾ (یوسف: ۷۸) (: «گفتند: ای عزیز! او پدری پیر و سالخورده دارد»)، یوسف عزیز خطاب شده است. همچنین، در آیه ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ﴾ (توبه: ۱۲۸) (: «همانا پیامبری از خودتان به سویتان آمد که رنج شما بر او گران است»)، رسول خدا چنین توصیف شده است. این جامعیت، عزت را چونان رودی خروشان مینمایاند که همه هستی را در بر میگیرد.
تمایز مفهومی و مصداقی عزت و ذلت
عزت و ذلت، گرچه در مفهوم متقابلاند، در مصداق چنین نیستند. ذلیل، چونان سایهای در پای کوه عزت، وجودی است و مرتبهای نازله از آن محسوب میشود. برخلاف سیاهی و سفیدی که کاملاً متضادند، ذلت، حظی از وجود دارد و از شئونات عزت است. این دیدگاه، گویی ذلت را چون برگ افتادهای از درخت تناور عزت میبیند که همچنان به ریشه وجودی خود متصل است.
کاربرد عزت در سلوک و دعا
عزت، چونان کلیدی زرین، در سجده، دعا و ظهورات، برای دنیا و آخرت، معنویت و مادیت کارگشاست. ذکر آن به تنهایی، قوت قلب میآفریند، اما در همراهی با اسماء دیگر چون عظیم، جمیل، غفور و رحمن، جلوههای متفاوتی مییابد. این ترکیبات، گویی دستهگلی از اسماء الهی است که هر گل، عطری ویژه به سلوک سالک میبخشد.
درنگ: عزت، صفتی وجودی، عام و کارگشاست که در سلوک، با همراهی اسماء دیگر، برای دنیا، آخرت و قوت قلب برکاتی بیشمار دارد. |
جمعبندی بخش دوم
بررسی عزت در قرآن کریم نشان داد که این صفت، وجودی، اجلالی و فراگیر است و نه تنها خداوند را توصیف میکند، بلکه بر مؤمنان، غیرمؤمنان و حتی اشیاء اطلاق میشود. کاربردهای فعلی آن، چونان نسیمی حیاتبخش، اقتدار و خیر الهی را نمایان میسازد. عزت، با همراهی اسماء دیگر، چونان تاجی بر سر نظام الهی، جامعیت و طمطراق خود را آشکار میکند و در سلوک، راهگشای سالکان است.
سخن پایانی: بازاندیشی در مفهوم عزت
کاوش در مفهوم عزت، چون سفری به اعماق اقیانوس معرفت الهی، ما را به این حقیقت رهنمون ساخت که این صفت، نه قلیل است و نه صعبالوصول، بلکه چون خورشیدی فروزان، نماد تفوق و اشراف ذاتی خداوند است. نقد تعاریف سنتی و دیدگاه علامه طباطبایی، نشان داد که عزت، صفتی وجودی و اجلالی است و ذلت، مرتبهای نازله از آن. قرآن کریم، با ذکر فراوان عزت و همراهی آن با سایر اسماء، جامعیت و پویایی این صفت را متجلی ساخت. در سلوک معنوی، عزت چون چراغی راهنما، با ترکیب با اسماء دیگر، برکاتی برای دنیا و آخرت به ارمغان میآورد. این بررسی، دعوتی است به بازنگری در روششناسی تحلیل اسماء حسنی، با تأکید بر وجودی بودن صفات و پرهیز از تعاریف نارسا، تا این گوهر الهی، درخشانتر از پیش در دل و جان سالکان بدرخشد.
با نظارت صادق خادمی |