در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 281

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تأملات در مفهوم باعث و حیات

کتاب اسماء و صفات الهی: تأملات در مفهوم باعث و حیات

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۸۱)

دیباچه: درآمدی بر مفهوم باعث و حیات

این نوشتار، کاوشی عمیق در مفهوم «باعث» و پیوند آن با «حیات» در پرتو اسماء و صفات الهی است که بر پایه درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۸۱ و تحلیل تفصیلی آن سامان یافته است. هدف، ارائه تبیینی جامع و علمی، به بازنگری موانع فقهی و فرهنگی در مسیر کشف حیات می‌پردازد. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تأملات فلسفی، عرفانی و علمی، انسان را به پویایی در احیای حیات دعوت می‌کند و با استعاراتی نو، روح پرسش‌گری و عمل‌گرایی را در خواننده بیدار می‌سازد. مانند باغبانی که با آب حیات‌بخش، زمینی خشک را به سبزه‌زاری بدل می‌کند، این متن نیز در پی احیای ذهن و روح مخاطب در مسیر حقیقت‌جویی است.

بخش اول: چیستی حیات و امکان کشف آن

پرسش‌های بنیادین درباره حیات

پرسش از چیستی حیات، یکی از دیرپاترین سوالات بشری است که در حوزه‌های فلسفه، عرفان و علم ریشه دوانده است. آیا حیات حقیقتی عینی و قابل رویت دارد؟ آیا می‌توان آن را از طریق ابزارهای علمی یا معرفتی کشف کرد و موجودی را به حیات بازگرداند؟ این پرسش‌ها، محور تأملات این بخش‌اند که در پرتو اسم «باعث» و صفت «حی» در قرآن کریم بررسی می‌شوند. حیات، به مثابه جریانی الهی، نه تنها حقیقتی ملموس دارد، بلکه قابل وصول، ایصال و ایجاد است. این حقیقت، در آیات قرآن کریم و درس‌گفتارهای آیت‌الله نکونام، به روشنی بازتاب یافته است.

درنگ: حیات، به مثابه جلوه‌ای از اسم «باعث»، حقیقتی است که از طریق علم و معرفت قابل کشف و ایجاد است. قرآن کریم، انسان را به پویایی در این مسیر دعوت می‌کند.

امکان‌پذیری کشف و ایجاد حیات

حیات، از دو طریق علمی و معرفتی قابل دسترسی است. در طریق علمی، انسان می‌تواند با چیدمان و ترکیب ذرات مادی، موجودی زنده پدید آورد. این فرآیند، که در ظرف ماده رخ می‌دهد، از طریق توالد و تولید ممکن است. علوم مدرن، گام‌هایی در این مسیر برداشته‌اند، اما همچنان از دستیابی به تمامی ظرفیت‌های حیات ناکام مانده‌اند. در مقابل، طریق معرفتی، که در انحصار اولیای الهی است، از مسیر شهود و اتصال به حقیقت الهی به حیات می‌رسد. این دو مسیر، هرچند متفاوت‌اند، اما هر دو در قرآن کریم تأیید شده‌اند.
وَأَحْيَيْنَا بِهِ [مطلب حذف شد] : «و با آن سرزمین مرده را زنده کردیم»). این آیه، ماده را ابزار حیات می‌داند و انسان را به استفاده از این ابزار دعوت می‌کند.

از منظر علمی، هر ذره مادی می‌تواند ابزار حیات باشد. ترکیب ذرات، مانند نقش‌نگاری یک نقاش ماهر، می‌تواند حیات را در ظرف ماده متبلور سازد. این فرآیند، نه تنها محال نیست، بلکه در دسترس انسان است، حتی اگر ایمان نداشته باشد. اما طریق معرفتی، که در تیررس غیراولیا نیست، نیازمند ایمان و سلوک است.

درنگ: حیات، از طریق علمی و معرفتی قابل وصول است. طریق علمی، با ترکیب مادی، و طریق معرفتی، با شهود الهی، انسان را به سوی احیای حیات رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: موانع فقهی و فرهنگی در مسیر احیای حیات

چالش‌های فقهی و نقد احکام سنتی

یکی از موانع اصلی در مسیر کشف حیات، احکام فقهی‌ای است که ریشه در سوءتفاهمات تاریخی دارند. به عنوان مثال، حرمت نقاشی انسان یا حیوان، با این استدلال که نقاش باید در قیامت به تصویر جان دهد، مانعی بزرگ در برابر پیشرفت علمی و هنری مسلمین ایجاد کرده است. این استدلال، نه تنها با روح قرآن کریم سازگار نیست، بلکه تناقضاتی آشکار دارد. چرا نقاشی درخت، که خود دارای حیات است، مجاز است، اما نقاشی انسان یا حیوان حرام شمرده می‌شود؟ اگر نقاش بتواند به تصویر جان دهد، چه اشکالی دارد؟ این پرسش‌ها، ریشه در تحجر فکری و دوری از حقیقت قرآنی دارند.

قرآن کریم، با آیه مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا [مطلب حذف شد] : «هرکس نفسی را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»)، احیای حیات را ستایش می‌کند. این آیه، هر نوع احیایی، اعم از مادی، معنوی، تربیتی یا اجتماعی، را ارزشمند می‌داند. بنابراین، احکام فقهی که مانع خلاقیت و پویایی می‌شوند، نیازمند بازنگری‌اند.

درنگ: احکام فقهی‌ای که مانع خلاقیت و کشف حیات می‌شوند، با روح قرآن کریم ناسازگارند و باید با شرایط زمانه بازنگری شوند.

عقب‌ماندگی مسلمین و ریشه‌های آن

عقب‌ماندگی مسلمین در علم، هنر و صنعت، نتیجه تحجر فکری و دوری از روح قرآن کریم است. احکام فقهی که نقاشی یا مجسمه‌سازی را حرام می‌دانند، ریشه در نگرانی از بت‌پرستی در جوامع عقب‌مانده دارند. اما در عصر حاضر، با رشد شعور اجتماعی، این نگرانی بی‌مورد است. مانند باغبانی که از ترس تبدیل انگور به شراب، درخت انگور را قطع می‌کند، این احکام، ظرفیت‌های خلاقیت و نوآوری را سرکوب کرده‌اند. قرآن کریم، با آیاتی مانند وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا [مطلب حذف شد] : «و با آن سرزمین مرده را زنده کردیم، این‌گونه است خروج»)، انسان را به استفاده از ماده برای احیای حیات دعوت می‌کند.

این عقب‌ماندگی، نتیجه غفلت از ظرفیت‌های عملی و آزمایشگاهی است. حوزه‌های علمی، به جای تعامل با طبیعت و ماده، درگیر کاغذبازی و مباحث فرعی شده‌اند. عالم قرآنی، مانند انبیا، باید ابزار (چکش و تیشه) در دست گیرد و با طبیعت هم‌نشین شود، نه اینکه در کنج کتابخانه، تنها کاغذ سیاه کند.

درنگ: عقب‌ماندگی مسلمین، نتیجه دوری از روح قرآن کریم و تحجر فکری است. عالم قرآنی باید با طبیعت و ماده تعامل کند و از کاغذبازی فراتر رود.

بخش سوم: انبیا و احیای حیات در پرتو اسم باعث

نقش انبیا در احیای حیات

انبیا، مظهر اسم «باعث» در احیای حیات‌اند. حضرت عیسی علیه‌السلام، با گفتار أَنِّي أُحْيِي الْمَوْتَى [مطلب حذف شد] : «من مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم»)، نمونه‌ای برجسته از این حقیقت است. این احیاء، در چارچوب توحید و با اذن الهی انجام می‌شود. اگر انبیا چنین عملی را انجام داده‌اند، چرا برای دیگران حرام باشد؟ این تناقض، ریشه در سوءتفاهمات فقهی دارد که خلاقیت و نوآوری را محدود کرده‌اند.

حضرت ابراهیم علیه‌السلام نیز، با پرسش أَرِنِي كَيْفَ [مطلب حذف شد] : «به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می‌کنی»)، در پی یادگیری این حقیقت است. در مقابل، نمرود، با ادعای أَنَا [مطلب حذف شد] : «من زنده می‌کنم و می‌میرانم»)، مغرور و ناتوان است. تفاوت این سه، در مراتب ایمان و توانایی است: عیسی عمل می‌کند، ابراهیم می‌آموزد، و نمرود ادعای بی‌اساس دارد.

درنگ: انبیا، مظهر اسم «باعث» در احیای حیات‌اند. عیسی عمل می‌کند، ابراهیم می‌آموزد، و نمرود ادعای بی‌اساس دارد.

تشویق قرآنی به احیای نفوس

قرآن کریم، با آیه مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا [مطلب حذف شد] : «هرکس نفسی را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»)، احیای نفوس را معادل احیای همه بشریت می‌داند. این احیاء، اعم از مادی، معنوی، تربیتی و اجتماعی است. مانند کشاورزی که با کاشت یک دانه، جهانی را به بار می‌آورد، انسان نیز با احیای یک نفس، عالمی را زنده می‌کند. این آیه، اطلاقی بی‌حد و مرز دارد و هر نوع احیایی را در بر می‌گیرد.

این تشویق، انسان را به پویایی و خلاقیت دعوت می‌کند. مانند نقاشی که با قلم خود، جهانی را بر بوم خلق می‌کند، انسان نیز می‌تواند با علم، هنر و معرفت، حیات را متبلور سازد. موانع فقهی، که این خلاقیت را محدود می‌کنند، با روح این آیه ناسازگارند.

درنگ: احیای یک نفس، معادل احیای همه بشریت است. این آیه، انسان را به خلاقیت و پویایی در تمامی ابعاد حیات دعوت می‌کند.

بخش چهارم: نقش ماده و طبیعت در احیای حیات

آب، ماده حیات

قرآن کریم، آب را ماده حیات می‌داند. وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا [مطلب حذف شد] : «و با آن سرزمین مرده را زنده کردیم، این‌گونه است خروج»). این آیه، نه تنها آب را ابزار حیات معرفی می‌کند، بلکه با عبارت «كَذَلِكَ الْخُرُوجُ»، انسان را به کشف مواد دیگر برای ایجاد حیات دعوت می‌کند. مانند کاوشگری که در دل زمین، گوهر حیات را می‌جوید، انسان نیز باید با ماده و طبیعت تعامل کند تا حیات را متبلور سازد.

اما حوزه‌های علمی، به جای تعامل با ماده، درگیر مباحث نظری و کاغذبازی شده‌اند. عالم قرآنی، مانند انبیا، باید با ابزار علمی و آزمایشگاهی، حیات را کشف کند. این غفلت، ریشه در عدم شناخت ظرفیت‌های ماده، مانند آب، دارد که قرآن کریم آن را ماده حیات می‌داند.

درنگ: آب، ماده حیات است و قرآن کریم انسان را به کشف مواد دیگر برای احیای حیات دعوت می‌کند. حوزه‌ها باید از نظریه‌پردازی به عمل‌گرایی روی آورند.

تمرین موت و حیات

قرآن کریم، با آیه فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا [مطلب حذف شد] : «خدا به آنان گفت بمیرید، سپس زنده‌شان کرد»)، تمرین موت و حیات را آموزش می‌دهد. این تمرین، هم مادی (مانند خواب و بیداری) و هم معنوی (سلوک عرفانی) است. مانند ورزشکاری که با تمرین، جسم و روح خود را ورزیده می‌سازد، انسان نیز می‌تواند با اراده، موت و حیات را تجربه کند. این تمرین، نیازمند ابزار و زحمت است، اما حوزه‌ها از این ظرفیت غافل مانده‌اند.

این آیه، انسان را به خودآگاهی و اراده دعوت می‌کند. مانند عارفی که با سلوک، از خواب غفلت بیدار می‌شود، انسان نیز می‌تواند با تمرین، حیات را در خود و دیگران متبلور سازد. این فرآیند، نه تنها محال نیست، بلکه در دسترس است.

درنگ: تمرین موت و حیات، هم مادی و هم معنوی، انسان را به خودآگاهی و خلاقیت در احیای حیات رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: ضرورت سوال‌مندی و عمل‌گرایی

سوال‌مندی، دردمندی و عمل‌گرایی

کشف حیات، نیازمند سوال‌مندی، دردمندی و عمل‌گرایی است. عالم قرآنی، مانند انبیا، باید از کتابخانه فراتر رود و با طبیعت و ماده تعامل کند. مانند کاوشگری که در دل کوه، گوهر حقیقت را می‌جوید، عالم نیز باید با ابزار علمی و آزمایشگاهی، حیات را کشف کند. حوزه‌های علمی، که درگیر مباحث فرعی و کاغذبازی‌اند، از این ظرفیت غافل مانده‌اند.

قرآن کریم، با آیاتی مانند مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا، انسان را به پویایی و خلاقیت دعوت می‌کند. این آیه، مانند مشعلی فروزان، راه را برای احیای حیات روشن می‌سازد. عالم باید ابزار در دست گیرد و مانند بنایی که ساختمانی را برمی‌افرازد، حیات را متبلور سازد.

درنگ: سوال‌مندی و عمل‌گرایی، کلید کشف حیات است. عالم قرآنی باید از کاغذبازی فراتر رود و با طبیعت و ماده تعامل کند.

احیای حیات، لذت الهی

احیای حیات، یکی از لذایذ الهی است که در نفس انسان نهاده شده است. مانند نقاشی که با خلق اثری بدیع، لذت می‌برد، انسان نیز با احیای حیات، به لذتی الهی دست می‌یابد. قرآن کریم، با تشویق به احیای نفوس، این لذت را تأیید می‌کند. موانع فقهی، که این فطرت را سرکوب کرده‌اند، با روح قرآن کریم ناسازگارند.

مانند کودکی که با بازی، جهان را کشف می‌کند، انسان نیز می‌تواند با تعامل با ماده و طبیعت، حیات را متبلور سازد. این فرآیند، نه تنها محال نیست، بلکه فطرتی الهی است که در نهاد انسان جای دارد.

درنگ: احیای حیات، لذتی الهی است که در فطرت انسان نهاده شده و قرآن کریم آن را ستایش می‌کند.

بخش ششم: جهان‌شمولی احیای حیات

جهان‌شمولی دعوت قرآنی

احیای حیات، نه تنها برای مسلمین، بلکه برای همه بشریت ارزشمند است. قرآن کریم، با آیه مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا، این ظرفیت را به‌عنوان قانونی کلی معرفی می‌کند که بر بنی‌اسرائیل نوشته شده است. این جهان‌شمولی، لزوم بازنگری در رویکردهای فقهی و علمی را نشان می‌دهد. مانند رودی که همه زمین‌ها را سیراب می‌کند، این دعوت قرآنی، همه بشریت را در بر می‌گیرد.

حوزه‌های علمی باید با جهان تعامل کنند و از انزوای نظری به سوی پویایی عملی گام بردارند. این تعامل، مانند پلی است که علم و معرفت را به هم پیوند می‌دهد و انسان را به سوی احیای حیات رهنمون می‌سازد.

درنگ: احیای حیات، دعوتی جهان‌شمول است که همه بشریت را در بر می‌گیرد. حوزه‌ها باید با جهان تعامل کنند و از انزوا به پویایی روی آورند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تأمل در مفهوم «باعث» و «حیات» در پرتو درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل تفصیلی آن، به کاوشی عمیق در ظرفیت‌های قرآنی برای احیای حیات پرداخت. حیات، به مثابه جلوه‌ای از اسم «باعث»، از طریق علمی و معرفتی قابل کشف و ایجاد است. قرآن کریم، با آیاتی مانند مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا و وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا، انسان را به پویایی و خلاقیت در این مسیر دعوت می‌کند. موانع فقهی و فرهنگی، که ریشه در سوءتفاهمات تاریخی دارند، با روح قرآن کریم ناسازگارند و نیازمند بازنگری‌اند.

انبیا، مظهر اسم «باعث» در احیای حیات‌اند و عالمان، به‌عنوان ورثه انبیا، باید این مسیر را دنبال کنند. حوزه‌های علمی، به جای کاغذبازی، باید سوال‌مند، عمل‌گرا و مجهز به ابزار علمی شوند. مانند باغبانی که با آب و خاک، حیات را می‌آفریند، عالم قرآنی نیز باید با ماده و طبیعت، حیات را متبلور سازد. این اثر، با تبیین این حقیقت، راه را برای مطالعات بعدی در باب اسماء و صفات الهی هموار می‌سازد و انسان را به سوی احیای حیات در تمامی ابعادش رهنمون می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، حيات از نظر علمى چگونه قابل كشف است؟

2. طبق متن، چرا مسلمين در كشف حيات عقب مانده‌اند؟

3. بر اساس متن، آيه «من احياها فكانما احيى الناس جميعا» به چه مفهومى اشاره دارد؟

4. طبق متن، پاسخ خداوند به درخواست حضرت ابراهيم در «ارنى كيف تحيى الموتى» چه بود؟

5. بر اساس متن، چرا حيات به آب نسبت داده شده است؟

6. طبق متن، كشف حيات از طريق علمى فقط در دسترس اولياى خداست.

7. بر اساس متن، نقاشى انسان يا حيوان در فقه به دليل احتمال پرستش آن حرام دانسته شده است.

8. متن ادعا مى‌كند كه زنده كردن موجودات به هر شكل ممكن است و هيچ اشكالى ندارد.

9. طبق متن، آيه «موتوا ثم احياهم» نشان‌دهنده ممنوعيت زنده كردن توسط انسان است.

10. بر اساس متن، احياى نفس تنها به معناى زنده كردن مادى است.

11. تفاوت طريق علمى و معرفتى در كشف حيات چيست؟

12. چرا فقه در مورد نقاشى انسان يا حيوان سخت‌گيرى كرده است؟

13. مفهوم «كذلك الخروج» در آيه «واحيينا به بلده ميتا» چيست؟

14. چرا متن ادعا مى‌كند كه احكام فقهى مانع پيشرفت در كشف حيات شده‌اند؟

15. طبق متن، چرا زنده كردن يك نفس معادل زنده كردن همه مردم است؟

پاسخنامه

1. از طريق تركيب ذرات مادى و توليد موجود زنده

2. به دليل احكام فقهى كه نقاشى و زنده كردن را حرام دانسته‌اند

3. به هر نوع احياى نفس، از جمله تربيت، علم و سياست

4. دستور به انجام عملى براى زنده كردن پرندگان

5. چون قرآن آب را به عنوان يكى از عوامل حيات معرفى كرده است

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. طريق علمى از طريق تركيب مادى قابل دسترس براى همه است، اما طريق معرفتى در تيرس غير اولياى خدا نيست.

12. زيرا معتقد است كه نقاش بايد در قيامت به آن جان بدهد يا ممكن است باعث بت‌پرستى شود.

13. به معناى روش زنده كردن با آب يا ساير مواد است كه انسان نيز مى‌تواند آن را دنبال كند.

14. زيرا نقاشى و زنده كردن را حرام دانسته و دست انسان را از كار با ماده بسته است.

15. زيرا خير و شر در عالم مشاعى است و احياى يك نفس به همه عالم اثر مى‌گذارد.