متن درس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه دویست و هشتاد و سوم)
بخش اول: تمایز علوم ظاهری و باطنی در مسیر حیات
ماهیت علوم ظاهری: گزارشمحوری و محدودیتهای معرفتی
مقدمه
در ساحت معرفت الهی، شناخت اسماء و صفات خداوند، چونان دریچهای به سوی فهم حقیقت حیات و هستی گشوده میشود. در این کتاب، که برگرفته از درسگفتارهای عمیق و حکیمانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۲۸۳ است، مفهوم «باعث» و پیوند آن با «حیات» در پرتو اسماء الحسنی مورد کاوش قرار میگیرد. این اثر، به تبیین تفاوتهای علوم ظاهری و باطنی، نقش علوم تجربی و معنوی در احیای حیات، و نقد غفلت تاریخی مسلمین از جزئيات و علوم تجربی میپردازد. با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تحلیلهای فلسفی و عرفانی، این نوشتار درصدد است تا راهی نو به سوی احیای معرفت و حیات در جامعه اسلامی بگشاید.
علوم ظاهری، که شامل فقه، فلسفه، عرفان نظری، صرف و نحو میشوند، در چارچوب گزارش و نماد محدود میمانند. این علوم، هرچند در جای خود ارزشمندند، اما به دلیل ماهیت حفظمحور و اطلاعاتیشان، تنها به تولید محفوظات ذهنی منجر میشوند. به تعبیری، این علوم چونان نقشی بر کاغذند که تنها صورت ظاهری معرفت را ترسیم میکنند، بیآنکه به عمق حقیقت نفوذ یابند. برای مثال، فقیه یا فیلسوفی که در این علوم غوطهور است، ممکن است به انباشت اطلاعات بسنده کند، اما به وصول به حقایق و احیای حیات نرسد. این محدودیت، ریشه در فقدان تحقیق و کاوش عمیق دارد که از ویژگیهای علوم باطنی است.
علوم باطنی، در مقابل، چونان چشمهای زلال، به سوی شناخت حقایق و ایجاد حیات در نفس سالک جاری میشوند. این علوم، نیازمند تجربه، تأمل، و اتصال به حقیقتاند. به بیان دیگر، اگر علوم ظاهری چونان نقشهای از سرزمین معرفتاند، علوم باطنی خودِ سیر در این سرزمین و لمس حقیقت آن است. این تمایز، بنیادیترین محور برای فهم چرایی عدم نتیجهگیری برخی از علوم سنتی در احیای حیات است.
نقد مغالطه در ادراک نتایج علم و عبادت
یکی از مغالطات رایج در میان طالبان علم و عبادت، این تصور است که مطالعه علوم سنتی یا انجام عبادات، فینفسه به معرفت و حیات منجر میشود. این در حالی است که علوم ظاهری، مانند فقه و فلسفه، و عباداتی چون نماز و روزه، در چارچوب خود، تنها به تولید گزارش یا کسب ثواب محدود میمانند. به تعبیر حکیمانه، این علوم و عبادات، چونان ظرفیاند که محتوای آن به میزان تلاش و ابزارهای تحقیق و تجربه بستگی دارد. اگر کسی پنجاه سال به اقامه نماز و روزه بپردازد، اما در پی حقیقت و معرفت ربوبی نباشد، جز ثواب ظاهری، چیزی عایدش نخواهد شد. این مغالطه، از عدم درک تفاوت میان ظاهر و باطن علم و عبادت ناشی میشود.
قرآن کریم، با آیاتی چون سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ [مطلب حذف شد] : «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود»)، به ضرورت تجربه و تأمل در جزئيات دعوت میکند. این دعوت، نشاندهنده آن است که علم و عبادت، بدون همراهی با تحقیق و تجربه، به احیای حیات منجر نمیشوند.
بخش دوم: دو چهره علم در قرآن کریم
علم کلی: بنیاد معرفت نظری
قرآن کریم، علم را در دو ساحت کلی و تجربی تأیید میکند. علم کلی، که شامل قواعد و کلیات فلسفه، منطق، و فقه است، بنیادی برای فهم نظری جهان فراهم میآورد. این علم، چونان ستونهایی است که بنای معرفت را استوار میسازد، اما به خودی خود، به وصول به حقایق منجر نمیشود. برای مثال، مطالعه قواعد صرف و نحو یا اصول فقه، تنها به تولید گزارش و محفوظات میانجامد، بیآنکه به تنهایی بتواند نفس را به سوی حیات ربوبی هدایت کند.
علم تجربی: شناخت جزئيات و احیای حیات
در مقابل، علم تجربی، که قرآن کریم در آیاتی چون فَانْظُرُوا إِلَى آثَارِ [مطلب حذف شد] : «به آثار رحمت خدا بنگرید») به آن دعوت میکند، راهی به سوی شناخت جزئيات و تجربه عملی میگشاید. این علم، چونان کلیدی است که درهای ماده و موجودات را میگشاید و انسان را به فهم حقیقت خلقت نزدیکتر میسازد. قرآن کریم، با تأکید بر سیر در زمین و مشاهده آثار الهی، نشان میدهد که علم تجربی، لازمه احیای حیات و معرفت است.
به عنوان مثال، آیه انْظُرْ إِلَى [مطلب حذف شد] : «به طعام و شرابت بنگر») به روشنی بر اهمیت توجه به جزئيات مادی و تجربی تأکید دارد. این دعوت، نشاندهنده آن است که شناخت حقیقت، بدون تجربه و تأمل در جزئيات، ناقص میماند.
بخش سوم: نقد غفلت مسلمین از علوم تجربی
باور نادرست «الجزئي لا كاسب ولا مكتسب»
یکی از عوامل اصلی عقبماندگی مسلمین در علوم انسانی و تجربی، باور نادرست «الجزئي لا كاسب ولا مكتسب» (جزئي نه سودمند است و نه قابل اکتساب) است. این باور، که ریشه در منطق و فقه سنتی دارد، جزئيات را خارج از شأن عالم و فقیه دانسته و شناخت ماده و موجودات را بیاهمیت تلقی کرده است. این رویکرد، چونان پردهای ضخیم، مانع از نفوذ نور تجربه و تحقیق به ساحت معرفت مسلمین شده است.
برای مثال، فقیه یا فیلسوفی که خود را بینیاز از چشم و دست میداند و تنها به کلیات بسنده میکند، از فهم حقیقت ماده و خلقت بازمیماند. این غفلت، نه تنها در حوزه علوم تجربی، بلکه در فقه و فلسفه نیز رخنه کرده و مانع از پیشرفت جامع معرفتی شده است.
پیامدهای غفلت از جزئيات
غفلت از علوم تجربی و جزئيات، مسلمین را از قافله علم جهانی عقب انداخته است. حتی نهادهای علمی برجسته اسلامی، مانند دانشگاه الازهر، در چارچوب کلیات و گزارشمحوری باقی ماندهاند و کمتر به تحقیق تجربی پرداختهاند. این در حالی است که قرآن کریم، با آیاتی چون سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ، به صراحت به سیر در زمین و تأمل در جزئيات دعوت میکند. این غفلت، چونان زنجیری بر پای پیشرفت مسلمین، مانع از احیای عزت و معرفت اسلامی شده است.
بخش چهارم: دو مسیر احیای حیات
علوم تجربی: راه زمینی و درهای باز
احیای حیات، دو مسیر متمایز دارد: علوم تجربی و علوم معنوی. علوم تجربی، که راهی زمینی و در دسترس همگان (مؤمن و کافر) است، با تجربه و تحقیق در ماده و موجودات، به شناخت حقیقت خلقت میانجامد. این علوم، چونان جادهای هموار، برای همه بازند و نیازی به ایمان یا تقوای خاص ندارند. به عنوان مثال، آسیابانی که با مشاهده رفتار سگ، به پیشبینی باران میرسد، نمونهای از علم تجربی است که با حداقل ابزار و بدون پیشنیازهای معنوی، به نتایجی ارزشمند دست مییابد.
دنیای مدرن، با بهرهگیری از این مسیر، به پیشرفتهای چشمگیری در علوم تجربی دست یافته است. مسلمین، اما، به دلیل غفلت از این راه، از قافله علم عقب ماندهاند. قرآن کریم، با تأکید بر تجربه و تأمل، این مسیر را تأیید میکند و نشان میدهد که علوم تجربی، لازمه احیای حیات و معرفت است.
علوم معنوی: راه هوایی و درهای بسته
در مقابل، علوم معنوی، که راهی هوایی و دشوار است، مختص اولیا و انبیا بوده و نیازمند اراده ربوبی و قرب الهی است. این علوم، چونان قلهای رفیع، تنها با تنظیم نفس و ارادهای قوی قابل فتحاند. شرایط سنگین این مسیر، آن را به درهای بستهای تشبیه میکند که تنها خواص میتوانند از آن عبور کنند. این علوم، به معرفت نفس و اتصال به حقیقت الهی منجر میشوند و ارزشی بیمانند دارند.
تفاوت این دو مسیر، در سهولت و دشواری آنهاست. علوم تجربی، با درهای باز، برای همه ممکناند، اما علوم معنوی، با درهای بسته، تنها برای کسانی که نفس خود را تنظیم کردهاند، دستیافتنی است. این تمایز، نشاندهنده ظرفیتهای متفاوت انسان در مسیر معرفت و حیات است.
بخش پنجم: انواع علوم و نقش آنها در احیای حیات
علم انفصالی: مشاهده از ورای جدار
علوم به سه دسته تقسیم میشوند: انفصالی، تصوری، و اتصالی. علم انفصالی، که همان علوم تجربی است، به مشاهده از ورای جدار تشبیه میشود. زیستشناسی که در جنگل به مطالعه حیوانات میپردازد، نمونهای از این علم است که از فاصلهای ایمن، به تحقیق و گزارش میرسد. این علم، اگرچه ارزشمند است، اما به دلیل انفصال از حقیقت، به حیاتبخشی کامل منجر نمیشود.
علم تصوری: گزارش و محفوظات
علم تصوری، که شامل علوم سنتی چون فقه، فلسفه، و صرف و نحو است، به گزارش و محفوظات محدود میماند. این علم، چونان آینهای است که تنها بازتاب تصورات دیگران را نشان میدهد، بیآنکه به خلقت یا حیات منجر شود. برای مثال، قاعده «کل فاعل مرفوع» یا «لایعید من الواحد الا الواحد»، تنها گزارشهایی ذهنیاند که بدون تجربه و تحقیق، به حقیقت راه نمیبرند.
علم اتصالی: معرفت ربوبی و حیاتآفرینی
علم اتصالی، که مختص انبیا و اولیاست، به معرفت نفس و قرب الهی میانجامد. این علم، چونان نوری است که از قلب سالک به سوی حقیقت میتابد و حیات را در موجودات ایجاد میکند. آیه إِنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا [مطلب حذف شد] : «من از گل برای شما به شکل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم، پس به اذن خدا پرندهای میشود»)، نمونهای از این علم است که خلقت مادی و نفخ ربوبی را در هم میآمیزد.
نفخ در این آیه، به معنای دمیدن اراده ربوبی است که حیات را ایجاد میکند. این اراده، در انسانهای عادی به جسم خود محدود است، اما در انبیا، به خارج از جسم گسترش مییابد و به خلقت حیات منجر میشود. این تفاوت، نشاندهنده ظرفیت بیمانند علم اتصالی در احیای حیات است.
بخش ششم: خلقت و نقاشی در قرآن کریم
نقاشی: علمی انشایی و خلاق
قرآن کریم، در آیه إِنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ، نقاشی و مجسمهسازی را به عنوان خلقت معرفی میکند. این آیه، نشاندهنده آن است که نقاشی، علمی انشایی و خلاق است، نه اخباری. نقاش، چونان خالقی است که با ترسیم قالب، زمینهساز حیات میشود. این خلقت، نیازمند دقت در جزئيات و تنظیم قالب است تا روح در آن دمیده شود.
به تعبیری، نقاشی، چونان آفرینشگری است که از خاک، صورتی زنده میسازد. این فرآیند، نشاندهنده اهمیت جزئيات در خلقت است. اگر قالب ناقص باشد، نفخ روح نیز بیثمر خواهد بود. این درس، برای مسلمین امروز نیز پیام دارد: بدون توجه به جزئيات و علوم تجربی، نمیتوان به احیای حیات دست یافت.
نفخ و اراده ربوبی
نفخ در آیه فوق، به معنای دمیدن اراده ربوبی است که حیات را در قالب مادی ایجاد میکند. این اراده، در انسانهای عادی به جسم خود محدود است، اما در انبیا، به خلقت حیات در خارج از جسم منجر میشود. مقایسه نفخ انبیا (فَأَنْفُخُ فِيهِ) با نفخ الهی (نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي، حجر: ۲۹)، نشان میدهد که نفخ انبیا با اذن الله است، اما هر دو به حیاتبخشی میانجامند.
این اراده ربوبی، چونان کلیدی است که قفل حیات را میگشاید. انسان عادی، با اراده خود، جسمش را به حرکت درمیآورد، اما انبیا، با اراده ربوبی، حیات را در موجودات دیگر ایجاد میکنند. این ظرفیت، نشاندهنده عظمت علم اتصالی و نقش آن در احیای حیات است.
بخش هفتم: لزوم تحول در جامعه اسلامی
کنار گذاشتن مغالطات ذهنی
برای احیای عزت و معرفت اسلامی، مسلمین باید مغالطات ذهنی، مانند «الجزئي لا كاسب ولا مكتسب»، را کنار بگذارند. این باورهای نادرست، چونان سدی در برابر پیشرفت علمی و معرفتی، مانع از ورود به علوم تجربی و شناخت جزئيات شدهاند. حوزههای علمیه و دانشگاههای اسلامی باید با رویکرد قرآنی، به تحقیق و تجربه روی آورند تا راه به سوی احیای حیات گشوده شود.
نقش حوزهها و دانشگاهها
حوزهها و دانشگاههای اسلامی، مانند الازهر، باید از چارچوب کلیات و گزارشمحوری خارج شوند و به علوم تجربی و انسانی وارد گردند. قرآن کریم، با دعوت به سیر در زمین و تأمل در آثار الهی، راه تحول را نشان میدهد. این تحول، چونان نسیمی است که میتواند خاک غفلت را از چهره معرفت اسلامی بزداید و عزت و پیشرفت را به ارمغان آورد.
جمعبندی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، مفهوم «باعث» و «حیات» را در پرتو اسماء الحسنی کاوش کرد. قرآن کریم، با تأیید علوم کلی و تجربی، راهی به سوی احیای حیات گشوده است. علوم ظاهری، در حد گزارش و محفوظات باقی میمانند، اما علوم باطنی و تجربی، به معرفت و حیات منجر میشوند. غفلت مسلمین از علوم تجربی، به دلیل باورهای نادرست، عقبماندگی علمی و معرفتی را رقم زده است. علوم انفصالی، تصوری، و اتصالی، هر یک جایگاه خود را دارند، اما علم اتصالی، با اراده ربوبی، ارزشمندترین است. آیه خلقت پرنده از گل، اهمیت جزئيات و نفخ ربوبی را نشان میدهد. برای احیای عزت اسلامی، حوزهها و دانشگاهها باید با رویکرد قرآنی، به تحقیق و تجربه روی آورند. این اثر، راه را برای مطالعات بعدی در الهیات و عرفان هموار میسازد.