در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 286

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل مفهوم «باعث» و پیوند آن با حیات در پرتو معرفت ربوبی

اسما و صفات الهی: تحلیل مفهوم «باعث» و پیوند آن با حیات در پرتو معرفت ربوبی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۸۶)

مقدمه

مفهوم «باعث» به‌عنوان یکی از اسمای حسنای الهی، در نظام معرفتی قرآن کریم جایگاهی والا و بی‌مانند دارد. این اسم، که با حقیقت حیات پیوندی ناگسستنی یافته، نه‌تنها فاعلیت و غایت‌مندی ذات باری‌تعالی را متجلی می‌سازد، بلکه به‌عنوان محور احیای حیات مادی و معنوی، راهگشای سلوک بشری به‌سوی کمال است. این بررسی، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۲۸۶ و تحلیل‌های تفصیلی، به تبیین این مفهوم در ابعاد الهیاتی، فلسفی، عرفانی و معرفت‌شناختی می‌پردازد. هدف، تبیین جایگاه «باعث» در نظام اسماء الهی، آشکارسازی پیوند آن با حیات، و نقد ناکامی‌های بشر در حل معضلات وجودی از طریق علوم تجربی و کلی است.

بخش نخست: ماهیت و جایگاه «باعث» در نظام حیات

«باعث» به‌مثابه بخشی از حقیقت حیات

«باعث» در نظام اسماء الهی، بخشی عظیم و گسترده از حقیقت حیات است که در قرآن کریم با اهتمام و اهمیت ویژه‌ای به‌کار رفته است. این اسم، که به معنای برانگیختن و احیای وجود است، نه‌تنها فاعلیت الهی را در خلقت و هدایت متجلی می‌سازد، بلکه محور احیای حیات مادی و معنوی در ساحت‌های گوناگون وجودی است. برخلاف سایر اسما که ممکن است به جنبه‌ای خاص از ذات یا فعل الهی اشاره کنند، «باعث» با جامعیت خود، فاعل، غایت و خصوصیات فعل را دربرمی‌گیرد و از این‌رو، چون چشمه‌ای جوشان، حیات را از ذات الهی به سوی مخلوقات جاری می‌سازد.

درنگ: «باعث» بخشی عظیم از حقیقت حیات است که فاعلیت، غایت و خصوصیات فعل الهی را در خود جمع کرده و محور احیای حیات مادی و معنوی در ساحت‌های وجودی است.

این ویژگی، «باعث» را به اسمی ذاتی و جمعی تبدیل می‌کند که در سلوک معنوی، اقتدار ربوبی را به سالک اعطا می‌کند. قرآن کریم، با تأکید بر این اسم، برانگیختن را به‌عنوان یکی از جلوه‌های اصلی حیات معرفی می‌کند، چنان‌که در آیه فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ [مطلب حذف شد] : «خداوند او را صد سال میراند، سپس برانگیخت») یا يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ [مطلب حذف شد] : «روزی که خداوند همه را برمی‌انگیزد») مشاهده می‌شود. این آیات، پیوند ناگسستنی «باعث» با حیات را در مراتب دنیوی و اخروی آشکار می‌سازند.

سه مسیر خیزش بعثی

خیزش‌های بعثی، که جلوه‌های برانگیختن الهی‌اند، در سه مسیر متمایز قابل بررسی‌اند:

  • علمی تجربی: این مسیر، مبتنی بر جزئیات، قیاس و استقراء است و نیازی به ایمان یا شرایط دینی ندارد. هر انسانی، حتی بدون التزام به دین، می‌تواند با ابزار مادی (چون چکش) به پیشرفت علمی دست یابد. قرآن کریم در آیه فَانْظُرُوا إِلَى آثَارِ [مطلب حذف شد] : «به آثار رحمت خدا بنگرید») به این نوع شناخت اشاره دارد، که ارزشمند اما ناکافی برای حل معضلات بنیادین بشری است.
  • کلی معنوی: این مسیر، مبتنی بر مفاهیم و معانی کلی است که در میان علما و مؤمنین متداول است. علوم فقهی، فلسفی و عرفان صوری در این دسته جای می‌گیرند. این علوم، اگرچه نمادی از معرفت ربوبی‌اند، اما به دلیل فقدان اتصال مستقیم به حق، مشکل‌گشا نیستند.
  • ربوبی: این مسیر، مختص انبیا و اولیای الهی است که با اتصال به حق، حقایق عالم را رصد کرده و انسان را به سوی کمال ربوبی هدایت می‌کنند. این مسیر، خط تولید حیات است که در زمان حضرت سلیمان (ع) به‌صورت محدود و در آینده با ظهور حضرت مهدی (عج) به اوج خود می‌رسد.

این سه مسیر، چون سه شاخه از یک درخت معرفت‌اند که تنها شاخه ربوبی، با اتصال به ریشه حق، میوه کمال و سعادت را به بار می‌آورد. مسیرهای تجربی و کلی، اگرچه ارزشمندند، اما به دلیل محدودیت‌هایشان، نمی‌توانند بشر را به مقصد نهایی هدایت کنند.

جمع‌بندی بخش نخست

«باعث» به‌عنوان اسمی ذاتی و جمعی، در نظام اسماء الهی جایگاهی بی‌مانند دارد که با حقیقت حیات پیوندی عمیق یافته است. این اسم، با دربرگرفتن فاعلیت، غایت و خصوصیات فعل، محور احیای حیات در ساحت‌های گوناگون است. سه مسیر خیزش بعثی (علمی تجربی، کلی معنوی و ربوبی) نشان‌دهنده تنوع در رویکردهای معرفتی بشرند، اما تنها مسیر ربوبی، با اتصال به حق، به کمال و حل معضلات بشری منجر می‌شود. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر ناکامی‌های بشر و نقش معرفت ربوبی در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: ناکامی بشر و ضرورت معرفت ربوبی

ناکامی علوم تجربی و کلی در حل مشکلات بشری

بشر، از آغاز خلقت تا امروز، شب و روز در پی کسب علم و معرفت بوده است. علوم تجربی، با تکیه بر ابزار مادی و روش‌های قیاسی و استقرایی، دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند، اما نتوانسته‌اند معضلات بنیادین بشر را حل کنند. علوم کلی، مانند فقه، فلسفه و عرفان صوری، نیز به دلیل فقدان اتصال به حقیقت ربوبی، در حد صورت و مفهوم باقی مانده‌اند و از احیای حیات معنوی عاجزند. قرآن کریم، با تأکید بر خلقت و احیای حیات، راه حل را در معرفت ربوبی نشان می‌دهد: إِنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ [مطلب حذف شد] : «من برای شما از گل چیزی می‌سازم»).

درنگ: علوم تجربی و کلی، به دلیل فقدان اتصال به حقیقت ربوبی، نمی‌توانند معضلات بنیادین بشر را حل کنند، و تنها معرفت ربوبی راهگشای کمال و سعادت است.

این ناکامی، چون سایه‌ای سنگین بر تلاش‌های بشری افتاده و نشان‌دهنده آن است که بدون اتصال به حق، علوم بشری مانند قطاری ساکن‌اند که هرچند مملو از اطلاعات‌اند، اما به مقصد نمی‌رسند.

معرفت ربوبی: خط تولید حیات

معرفت ربوبی، که مختص انبیا و اولیای الهی است، با اتصال به حق، انسان را به خط تولید حیات می‌رساند. این مسیر، که در کلام اولیا با عباراتی چون إِنِّي أَعْرَفُ بِطُرُقِ السَّمَاءِ مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِينَ (ترجمه: «من به راه‌های آسمان‌ها داناتر از راه‌های زمین‌ام») متجلی شده، انسان را به وصول به حقایق عالم و ایصال به کمال رهنمون می‌شود. این مسیر، در زمان حضرت سلیمان (ع) به‌صورت محدود به خط تولید رسید، چنان‌که تخت بلقیس جابه‌جا شد یا حیات احیا گردید. در آینده، با ظهور حضرت مهدی (عج)، این خط تولید به اوج خود خواهد رسید، و بشر با استجماع عقل و قوا (جَمَعَ اللَّهُ عُقُولَ الْعِبَادِ) به کمال نهایی دست خواهد یافت.

این معرفت، چون خورشیدی است که تاریکی‌های جهل را می‌زداید و بشر را به گلستان عالم رهنمون می‌شود. انبیا و اولیا، با اتصال به این حقیقت، نه‌تنها خود به کمال رسیدند، بلکه دیگران را نیز به این مسیر هدایت کردند.

کمال بشر در زمان ظهور

در زمان ظهور حضرت مهدی (عج)، بشر به رشد معنوی بی‌سابقه‌ای دست خواهد یافت. این دوران، که نمود کامل خط تولید حیات است، با استجماع عقل و قوای بشری همراه خواهد بود. در این زمان، مشکلات بشری، که علوم تجربی و کلی از حل آن عاجز مانده‌اند، از طریق معرفت ربوبی و اتصال به حق مرتفع خواهد شد. این امر، چون شکوفایی گلی است که پس از قرون متمادی در خاک انتظار به بار می‌نشیند.

جمع‌بندی بخش دوم

ناکامی علوم تجربی و کلی در حل معضلات بشری، نتیجه فقدان اتصال به حقیقت ربوبی است. معرفت ربوبی، که در مسیر سوم خیزش بعثی متجلی می‌شود، با وصول به حق و ایصال به حقایق عالم، بشر را به خط تولید حیات می‌رساند. این مسیر، که در زمان حضرت سلیمان به‌صورت محدود و در آینده با ظهور حضرت مهدی (عج) به اوج خود خواهد رسید، کلید سعادت و کمال بشر است. این بخش، ضرورت معرفت ربوبی را برجسته کرد و زمینه را برای بررسی تفاوت اقتدارات نفسانی و ربوبی در بخش بعدی فراهم آورد.

بخش سوم: اقتدارات نفسانی در برابر اقتدارات ربوبی

اقتدارات نفسانی: محدودیت‌ها و ویژگی‌ها

اقتدارات نفسانی، مانند طی‌الارض، تسخیر ارواح، یا تأثیرگذاری بر دیگران، نیازی به ایمان یا التزام دینی ندارند. حتی کافر یا مرتاض، با ریاضت و تمرین، می‌تواند به این اقتدارات دست یابد. این توانایی‌ها، مانند بدن‌سازی روحی‌اند که با تقویت اراده و نفس، انسان را به قدرت‌های ظاهری می‌رسانند. برای مثال، همان‌گونه که ورزشکار با تمرین، ماهیچه‌های خود را نیرومند می‌سازد، مرتاض نیز با ریاضت، اراده‌ای قوی پدید می‌آورد که می‌تواند اشیا یا افراد را تسخیر کند.

درنگ: اقتدارات نفسانی، مانند بدن‌سازی روحی، محدود، زودگذر و فاقد ارزش معنوی‌اند و نباید با کمالات ربوبی انبیا و اولیا اشتباه شوند.

این اقتدارات، اگرچه تأثیرگذارند، اما در حد کمالات حیوانی باقی می‌مانند و ارزش معنوی ندارند. برای مثال، کسی که با اراده خود دیگری را تحت تأثیر قرار می‌دهد، مانند آن است که با کلام یا عملی او را به زمین اندازد. این توانایی‌ها، چون شعله‌ای کم‌فروغ‌اند که زود خاموش می‌شوند و نمی‌توانند انسان را به کمال حقیقی برسانند.

نقد اقتدارات نفسانی

اقتدارات نفسانی، هرچند در ظاهر شگفت‌انگیزند، اما فاقد قداست و اتصال به حق‌اند. این توانایی‌ها، که گاه از طریق سحر، شعبده یا ریاضت‌های غیرالهی به دست می‌آیند، در تیررس امور نفسانی‌اند و نباید با کمالات انبیا و اولیا اشتباه شوند. برای مثال، طی‌الارض یا تسخیر ارواح، مانند پرواز پشه یا حرکت ماهی بر آب است که در مقایسه با کمالات ربوبی، ناچیز و محدودند. این اقتدارات، چون بازی‌های نمایشی‌اند که در برابر عظمت معرفت ربوبی، چون قطره‌ای در برابر اقیانوس‌اند.

اقتدارات ربوبی: فراگیری و نامحدود

اقتدارات ربوبی، که مختص انبیا و اولیای الهی است، با اتصال به حق به‌دست می‌آیند و از محدودیت‌های نفسانی فراتر می‌روند. این اقتدارات، چون خورشیدی بی‌غروب‌اند که همه‌چیز را در بر می‌گیرند و انسان را به شناخت کامل حقایق عالم رهنمون می‌شوند. انبیا، با اتصال به حق، به اقتداری دست یافتند که در کلامشان متجلی است: أَنَا عَالِمٌ بِمَا كَانَ وَمَا يَكُونُ (ترجمه: «من به آنچه بود و آنچه خواهد بود دانایم»). این اقتدار، نتیجه همگامی با حق است و فراتر از محدودیت‌های نفسانی عمل می‌کند.

تمثیل اتصال به حق، مانند پریدن بر قطاری است که با سرعت نور در حرکت است. این اتصال، نیازمند جرئت، یقین و تنظیم نفس است. انبیا، بدون نیاز به ریاضت یا بدن‌سازی نفسانی، با اتصال به حق به این اقتدار دست یافتند و توانستند عالم و آدم را به سوی کمال هدایت کنند.

شرط اصلی سلوک: یقین به حق

اولین گام در سلوک ربوبی، یقین به وجود حق و مشاهده آن است، چنان‌که در آیه درنگ: یقین به وجود حق و مشاهده آن، شالوده سلوک ربوبی است و بدون آن، اتصال به حقیقت الهی ممکن نیست.

این یقین، مانند چراغی است که در تاریکی راه سالک را روشن می‌کند و او را از گمراهی‌های نفسانی نجات می‌دهد. بدون این یقین، تلاش‌های علمی و معنوی بشر، چون کوششی در خلأ است که به مقصد نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش سوم

اقتدارات نفسانی، هرچند در ظاهر شگفت‌انگیزند، اما محدود، زودگذر و فاقد ارزش معنوی‌اند. در مقابل، اقتدارات ربوبی، با اتصال به حق، نامحدود و فراگیرند و انسان را به کمال حقیقی می‌رسانند. یقین به حق، شرط اصلی سلوک ربوبی است و بدون آن، بشر در دام محدودیت‌های نفسانی گرفتار می‌ماند. این بخش، تفاوت بنیادین این دو نوع اقتدار را آشکار کرد و زمینه را برای بررسی کاربرد اسماء بعثیه در بخش بعدی فراهم آورد.

بخش چهارم: کاربرد اسماء بعثیه در سلوک معنوی

کاربردهای عملی اسم «باعث»

اسم «باعث» در سلوک معنوی، با ترکیب با سایر اسمای الهی، ابزارهایی عملی برای رفع مشکلات و وصول به کمال فراهم می‌آورد. این ترکیبات، چون کلیدهایی‌اند که قفل‌های نفسانی و وجودی را می‌گشایند:

  • باعث و لطیف/حی/قیوم: برای احیای حیات معنوی و وصول به حق. این ترکیب، سالک را به سوی نور معرفت رهنمون می‌شود و قلب او را زنده می‌کند.
  • باعث و قاطع: برای رفع گناهان و رسوبات نفسانی. این ترکیب، چون تیغی تیز است که بندهای گناه را از دل سالک می‌گسلد، اما باید با احتیاط به‌کار رود تا به آسیب منجر نشود.

این ترکیبات، در زمان غیبت، راهگشای سالک‌اند و او را از اضطراب‌ها، پریشانی‌ها و مجهولات نجات می‌دهند. برای مثال، نفسی که گرفتار گناه است، با بهره‌گیری از «باعث» و «قاطع»، می‌تواند خود را از رسوبات نفسانی رها سازد، اما این امر نیازمند دقت و مراقبت است تا سالک از مسیر حق منحرف نشود.

کتمان اقتدارات معنوی

اقتدارات معنوی، جز در موارد احتجاج و اعجاز، باید کتمان شوند، زیرا اظهار بی‌مورد آن‌ها، مانند انزال نفسانی، قوای سالک را تضعیف می‌کند. قرآن کریم در آیه إِنِّي أُحْيِي الْمَوْتَى [مطلب حذف شد] : «من مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم») بر این امر تأکید دارد که اعجاز، تنها با اذن الهی و در موارد ضرورت آشکار می‌شود.

درنگ: اقتدارات معنوی باید کتمان شوند، مگر در موارد احتجاج و اعجاز، تا سالک از آسیب‌های نفسانی مصون ماند.

کتمان، چون سپری است که سالک را از آفات نفسانی و شیطانی حفظ می‌کند و او را در مسیر سلوک استوار می‌دارد.

نقد بدن‌سازی نفسانی در سلوک

سلوک به قصد اقتدارات نفسانی، مانند خودنمایی یا کسب توانایی‌های ظاهری، مسیری اشتباه است. اولیای الهی، بدون نیاز به بدن‌سازی نفسانی، با اتصال به حق به کمال رسیدند. این نوع سلوک، چون ساختن بنایی است که بر پایه‌ای سست بنا شده و به‌زودی فرو می‌ریزد. سالک حقیقی، باید نفس خود را در برابر حق فانی سازد، نه آن‌که آن را تقویت کند.

بسیاری از کسانی که به دنبال کمال‌اند، در دام بدن‌سازی نفسانی گرفتار می‌شوند و به‌جای وصول به حق، به خودنمایی و اقتدارات ظاهری مشغول می‌گردند. این امر، مانند باغبانی است که به‌جای پرورش گل‌ها، به آراستن ظاهر باغ می‌پردازد و از حقیقت آن غافل می‌ماند.

جمع‌بندی بخش چهارم

اسم «باعث» با ترکیب با سایر اسمای الهی، ابزارهای عملی برای سلوک معنوی و رفع مشکلات فراهم می‌آورد. این ترکیبات، چون کلیدهایی‌اند که سالک را به سوی نور معرفت و رهایی از رسوبات نفسانی هدایت می‌کنند. کتمان اقتدارات معنوی، شرط حفظ سالک از آسیب‌های نفسانی است، و بدن‌سازی نفسانی، مسیری اشتباه در سلوک به‌شمار می‌رود. این بخش، راهکارهای عملی برای بهره‌گیری از اسماء بعثیه را تبیین کرد و زمینه را برای جمع‌بندی نهایی فراهم آورد.

جمع‌بندی نهایی

تحلیل مفهوم «باعث» و پیوند آن با حیات در پرتو درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، عمق حکمت قرآنی را در دعوت به احیای حیات از طریق معرفت ربوبی آشکار می‌سازد. «باعث»، اسمی ذاتی و جمعی است که فاعلیت، غایت و حیات را در خود جمع کرده و در سه مسیر خیزش بعثی (علمی تجربی، کلی معنوی و ربوبی) متجلی می‌شود. مسیر ربوبی، با اتصال به حق، کامل‌ترین و مشکل‌گشاترین مسیر است که در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) به اوج خود خواهد رسید. اقتدارات نفسانی، محدود و فاقد ارزش معنوی‌اند، اما اقتدارات ربوبی، با یقین به حق و اتصال به آن، انسان را به کمال نامحدود می‌رسانند. اسماء بعثیه، ابزارهای عملی برای سلوک‌اند، اما باید با کتمان و تطهیر همراه باشند. بشر، برای رفع معضلات خود، نیازمند بازگشت به مسیر ربوبی و احیای سلوک قرآنی است. این نوشتار، با تکیه بر قرآن کریم و سنت معصومین، راه را برای مطالعات آتی در باب اسماء الحسنی و تحول معنوی هموار ساخته و بر ضرورت یقین، اتصال به حق و دردمندی در جامعه اسلامی تأکید می‌ورزد. امید است که این تلاش، چون بذری در خاک معرفت کاشته شود و به شکوفایی علوم الهی و سعادت بشری بینجامد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن، صفت «بعث» به کدام جنبه از حقیقت حیات اشاره دارد؟

2. چند نوع خیزش بعثی طبق متن درسگفتار برای بشر تعریف شده است؟

3. کدام‌یک از موارد زیر به‌عنوان خیزش بعثی سوم در متن معرفی شده است؟

4. طبق متن، چه کسی نمونه‌ای از رساندن بعث به خط تولید ذکر شده است؟

5. طبق متن، نتیجه وصول بشر به زاویه سوم بعثی چیست؟

6. خیزش‌های علمی تجربی طبق متن نیازی به ایمان و خصوصیات دینی ندارند.

7. روش دوم خیزش بعثی به‌طور کامل مشکلات بشر را حل می‌کند.

8. اقتدارات نفسانی طبق متن منحصر به مومنین و افراد باایمان است.

9. طبق متن، در زمان قیام حضرت مهدی (عج)، بشر به خط تولید بعث معنوی می‌رسد.

10. کمال انبیاء و اولیاء طبق متن در زاویه اول و دوم بعث محقق می‌شود.

11. تفاوت اصلی بین خیزش بعثی اول و دوم چیست؟

12. چرا دو زاویه اول و دوم بعثی نمی‌توانند مشکلات بشر را به‌طور کامل حل کنند؟

13. منظور از «خط تولید» در خیزش بعثی سوم چیست؟

14. چرا اقتدارات نفسانی طبق متن به کمال انبیاء منجر نمی‌شود؟

15. چگونه بشر در زمان قیام حضرت مهدی (عج) به کمال می‌رسد؟

پاسخنامه

1. حیات گسترده و عظیم

2. سه نوع

3. خیزش‌های معنوی متصل به حق

4. حضرت سلیمان

5. کمال و رفع مشکلات بشر

6. درست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. خیزش اول علمی تجربی و بدون نیاز به ایمان است، اما خیزش دوم کلی، معنوی و متأثر از ایمان است.

12. زیرا این دو زاویه فاقد ارتباط معنوی با حق و وصول به حقایق عالم هستند.

13. خط تولید به معنای تحقق کامل خیزش‌های معنوی و اتصال به حقایق ربوبی است.

14. زیرا اقتدارات نفسانی محدود به نفس انسان بوده و فاقد اتصال به حق هستند.

15. بشر با جمع شدن عقل‌ها و اتصال به حقایق ربوبی به کمال و رفع مشکلات می‌رسد.