در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 293

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تبیین وجودی و اعتقادی اسم سلام در پرتو اسماء الحسنی

کتاب اسما و صفات الهی: تبیین وجودی و اعتقادی اسم سلام در پرتو اسماء الحسنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه دویست و نود و سوم)

دیباچه

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای عمیق و روشمند آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه دویست و نود و سوم، به تبیین جامع و تفصیلی مفهوم «سلام» به‌عنوان یکی از اسماء الحسنی الهی می‌پردازد. هدف این اثر، ارائه تحلیلی وجودی، معرفت‌شناختی و اعتقادی از «سلام» است که ضمن نقد غفلت‌های تاریخی در علوم دینی، بر ضرورت بازسازی فرهنگ دینی با رویکردی توصیفی و غیرآمرانه تأکید می‌ورزد.

بخش هفتم: تبیین وجودی و اعتقادی اسم سلام: اصل‌الاصول دیانت و بازسازی فرهنگ دینی

مقدمه بخش

این بخش، به تبیین مفهوم «سلام» به‌عنوان یکی از اسماء ذاتی و بنیادین الهی اختصاص دارد و با نگاهی الهیاتی، فلسفی و معرفت‌شناختی، به بررسی جایگاه آن به‌عنوان اصل‌الاصول اعتقادی می‌پردازد. «سلام»، همچون نگینی درخشان در تاج اسماء الحسنی، حقیقتی وجودی است که ادراک عمیق آن، کلید فهم سایر اصول دینی مانند توحید، ولایت و معاد است. این نوشتار، با استناد به آیات قرآن کریم و تحلیل‌های درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ضمن نقد غفلت تاریخی از این مفهوم در علوم کلامی، فلسفی و عرفانی، بر ضرورت بازسازی فرهنگ دینی از رویکردی آمرانه به توصیفی تأکید می‌ورزد. همان‌گونه که نسیم بهاری، شاخسار خشکیده را به جنبش درمی‌آورد، این تحلیل نیز ذهن پژوهشگر را به سوی پویایی معرفتی و تحول علمی دعوت می‌کند.

۱. اهمیت اعتقادی اسم سلام

اسم «سلام» از مهم‌ترین مباحث اعتقادی و عقلانی است که بنیان سایر اصول دینی نظیر توحید، ولایت و معاد بر آن استوار است. بدون ادراک و تحقق این اسم، فهم و عمل به سایر اصول اعتقادی ناقص و ناکارآمد خواهد بود. «سلام»، مانند ریشه‌ای تناور که درخت دیانت را استوار می‌دارد، بستری وجودی برای شکوفایی کمالات الهی در انسان فراهم می‌کند.

نکته کلیدی: «سلام» اصل‌الاصول اعتقادی است که بدون آن، توحید، ولایت و معاد ناقص می‌مانند.

۲. سلام، اصل‌الاصول اسماء الهی

در سلسلۀ اسماء الحسنی، پس از «حیات»، «سلام» مقدم بر سایر صفات مانند علم، قدرت و اراده قرار می‌گیرد و جایگاه آن از اسماء اُم (مادر) الهی است. این تقدم، نشان‌دهند جایگاه آن است که سلامت وجودی، پیش‌نیاز تحقق سایر کمالات الهی در نظام هستی و انسان است. «سلام»، مانند سرچشم حیاتی که جویبار‌های معرفت و کمال را سیراب می‌کند، پایه‌ای است برای ظهور سایر صفات در وجود انسان و جهان.

نکته کلیدی: «سلام» از اسماء اُم الهی است و پس از حیافت، مقدم بر علم و قدرت قرار می‌گیرد.

۳. سلامت، پیش‌نیاز اختیار و اراده

اختیار و اراده انسان، در گرو سلامت وجودی اوست. بدون سلامت، قوای ادراکی و ارادی مختل شده و انسان از تحقق آزادی و انتخاب آگاهانه محروم می‌ماند. همان‌گونه که جسم بیمار، توان حرکت را از انسان می‌گیرد، نقص در سلامت وجودی نیز اراده را تضعیف کرده و به انحراف می‌کشاند.

نکته کلیدی: سلامت وجودی، بستر تحقق اراده و اختیار آگاهانه انسان است.

۴. سلامت، شرط سعادت

سعادت فردی و اجتماعی، بدون سلامت وجودی دست‌نیافتنی است. هر فرد، جامعه یا مکتب فاقد سلامت، از سعادت محروم خواهد بود. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:


مَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِيَ الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا

(اسراء: 72، ترجمه فولادوند: «هر که در این [جهان] کور باشد، در آخرت نیز کور و گمراه‌تر خواهد بود»).

این آیه، سلامت دنیوی را شرط لازم برای سعادت اخراتی معرفی می‌کند. سلامت، مانند پلی است که دنیا و آخرت را به هم متصل می‌سازد و انسان را به سوی کمال رهنمون می‌شود.

نکته کلیدی: سلامت، شرط لازم سعادت است و بدون آن، دنیا و آخرت در تاریکی گمراهی فرو می‌روند.

۵. نقد غفلت از سلام در علوم دینی

در کتب کلامی، فلسفی و عرفانی، مفهوم «سلام» و سلامت آن به‌عنوان اصل‌الاصول اعتقادی مغفول مانده و مورد توجه قرار نگرفته است. این غفلت، مانند خاکستری که بر آتش معرفت نشسته باشد، علوم دینی را از پویایی محروم کرده است. بازنگری در این علوم و توجه به «سلام» به‌عنوان بنیان دیانت، ضرورتی معرفتی و علمی است.

نکته کلیدی: غفلت از «سلام» در علوم دینی، ریشه در رویکردهای فرم‌محور و آمرانه دارد که نیازمند بازنگری است.

۶. تسلیم، غیرآمرانه و غیرزورمدار

مفاهیم «سلام»، «تسلیم» و «سلامت» در قرآن کریم هیچ‌گاه با زور، قدرت یا قلدری همراه نبوده و بر پایه اختیار و اراده آزادانه انسان استوارند. تسلیم قرآنی، مانند نسیمی است که با لطافت، قلب انسان را به سوی حق هدایت می‌کند، نه مانند طوفانی که با اجبار، انسان را به زانو درآورد.

نکته کلیدی: تسلیم قرآنی، عملی آزادانه و وجودی است که از زور و اجبار به دور است.

۷. تسلیم وجه به حق

قرآن کریم در آیه‌ای نورانی می‌فرماید:


بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

(بقره: ۱۱۲، ترجمه فولادوند: «آری، هر کس چهره خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش است و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند»).

«تسلیم وجه» به معنای سپردن حقیقت وجودی و دل به خدا با اراده و اختیار است. «وجه»، مانند آینه‌ای است که حقیقت انسان را بازمی‌تاباند و با میل و اخلاص به سوی حق متمایل می‌شود.

نکته کلیدی: «تسلیم وجه» سپردن حقیقت وجودی انسان به خدا با اختیار، میل و احسان است.

۸. نقد ادعاهای انحصاری بهشت

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:


وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

(بقره: ۱۱۱، ترجمه فولادوند: «و گفتند: جز یهود یا نصاری کسی وارد بهشت نمی‌شود. این آرزوهای ایشان است. بگو: اگر راست می‌گویید، دلیل خود را بیاورید»).

این آیه، ادعاهای انحصاری یهود و نصاری را نقد کرده و معیار حقیقی ورود به بهشت را «تسلیم وجه به خدا» معرفی می‌کند. این نقد، مانند آفتابی است که تاریکی تعصب و فرقه‌گرایی را می‌زداید و حقیقت را آشکار می‌سازد.

نکته کلیدی: ادعاهای انحصاری بهشت، باطل‌اند و معیار حقیقی، تسلیم آزادانه و سلامت وجودی است.

۹. عنوان، ملاک حقانیت نیست

عناوینی مانند یهودی، نصرانی، شیعه یا سنی به‌تنهایی ملاک حقانیت نیستند. معیار واقعی، تسلیم وجه به خدا و احسان است. این اصل، مانند جویباری زلال، هرگونه تعصب و فرقه‌گرایی را شست‌وشو می‌دهد و حقیقت دیانت را در اخلاص و سلامت وجودی آشکار می‌سازد.

نکته کلیدی: حقانیت در تسلیم وجه به خدا و احسان است، نه در عناوین و ادعاها.

۱۰. تسلیم وجه، نه ید

در آیه بقره: ۱۱۲، تأکید بر «تسلیم وجه» به‌جای «تسلیم ید» است، زیرا تسلیم حقیقی از دل، اراده و اختیار سرچشمه می‌گیرد، نه از اجبار و قدرت ظاهری. «وجه»، مانند قلب تپنده انسان، حقیقت وجودی اوست که با میل و اخلاص به سوی خدا متمایل می‌شود، در حالی که «ید» تنها به ظاهر و جسم اشاره دارد.

نکته کلیدی: تسلیم حقیقی از دل و اختیار سرچشمه می‌گیرد، نه از اجبار ظاهری.

۱۱. دین توصیفی، نه فرمانی

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:


وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا

(نساء: ۱۲۵، ترجمه فولادوند: «و کیست خوش‌دین‌تر از آنکه چهره خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حق‌گرا پیروی کرده است»).

این آیه، دین را به‌صورت توصیفی و نه فرمانی ارائه می‌دهد. قرآن کریم، مانند نقاشی زبردست، زیبایی‌های دین را توصیف می‌کند تا انسان با میل و اختیار به سوی آن گام بردارد، نه با اجبار و دستور.

نکته کلیدی: دین قرآنی توصیفی است و با زیبایی و جاذبه، انسان را به سوی حق دعوت می‌کند.

۱۲. نقد دین فرمانی

دین فرمانی، که مبتنی بر دستورات «بکن، نکن» در رساله‌ها، منبرها و فرهنگ سنتی رایج است، ناکارآمد و کهنه شده و به انحراف منجر می‌شود. این رویکرد، مانند قفسی است که روح آزاد انسان را در بند می‌کشد و از اختیار و سلامت وجودی محروم می‌کند.

نکته کلیدی: دین فرمانی، با فطرت انسانی ناسازگار است و به انحراف و ناکارآمدی می‌انجامد.

۱۳. تأثیر فرهنگ سلطنتی بر دین

فرهنگ سه‌هزارساله سلطنتی ایران، دین را به رویکردی آمرانه و زورمدار آلوده کرده و مفاهیمی مانند «تسلیم» را به اجبار و اسارت تحریف نموده است. این آلودگی، مانند سمی است که در رگ‌های فرهنگ دینی نفوذ کرده و نیازمند پالایش عمیق است.

نکته کلیدی: فرهنگ سلطنتی، دین را به رویکردی آمرانه آلوده کرده و نیازمند اصلاح است.

۱۴. نقد روش‌های فرمانی در پزشکی و استخاره

روش‌های فرمانی در پزشکی (دستور بدون توضیح) و استخاره (عدم شفافیت در تفسیر آیات) نیز از فرهنگ سلطنتی نشأت گرفته و مانع فهم و اختیار انسان می‌شوند. این روش‌ها، مانند پرده‌ای تاریک، آگاهی و مشارکت انسان را از او سلب می‌کنند.

نکته کلیدی: روش‌های فرمانی در پزشکی و استخاره، انسان را از آگاهی و اختیار محروم می‌کنند.

۱۵. خطر انسداد دین فرمانی

ادامه دین به‌صورت فرمانی، به انسداد و منسوخ شدن آن منجر خواهد شد. بازسازی دین به‌صورت توصیفی، مانند حیاتی دوباره به کالبد دیانت، ضرورتی برای بقای آن است.

نکته کلیدی: دین فرمانی محکوم به انسداد است و بازسازی توصیفی، کلید بقای آن است.

۱۶. توصیف زیبایی‌های دین

قرآن کریم در آیه نساء: ۱۲۵ با عبارت «وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا» زیبایی‌های دین را توصیف می‌کند تا انسان با میل و اختیار به سوی آن حرکت کند. این روش، مانند دعوتی است به ضیافتی الهی که با جاذبه و زیبایی، دل‌ها را به سوی خود می‌کشاند.

نکته کلیدی: توصیف زیبایی‌های دین، انسان را با میل و اختیار به سوی حق هدایت می‌کند.

۱۷. تسلیم با احسان

در آیات بقره: ۱۱۲ و نساء: ۱۲۵، «تسلیم وجه» با احسان، صفا و عمل صالح همراه است و بدون این ویژگی‌ها کامل نمی‌شود. احسان، مانند گلی است که در باغ تسلیم می‌شکفد و آن را به کمال می‌رساند.

نکته کلیدی: تسلیم بدون احسان و عمل صالح، ناقص است و به کمال نمی‌رسد.

۱۸. تسلیم فطری و نفسی

قرآن کریم می‌فرماید:


أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

(آل‌عمران: ۸۳، ترجمه فولادوند: «آیا جز دین خدا را می‌جویند؟ در حالی که هر که در آسمان‌ها و زمین است، خواه و ناخواه تسلیم اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوند»).

تسلیم موجودات به دو صورت طوعی (فطری) و کرهی (نفسی) است. تسلیم فطری، با اختیار و میل همراه است، در حالی که تسلیم کرهی، از محدودیت‌های نفسانی ناشی می‌شود. این دوگانگی، مانند دو بال است که انسان را بین فطرت و نفس در نوسان نگه می‌دارد.

نکته کلیدی: تسلیم فطری با اختیار و میل است، در حالی که تسلیم کرهی از نفسانیت ناشی می‌شود.

۱۹. اختیار در انتخاب دین

آیه آل‌عمران: ۸۳ با استفهام توصیفی، انسان را به انتخاب آزادانه دین خدا دعوت می‌کند و هرگونه اجبار را نفی می‌کند. این دعوت، مانند در گشوده‌ای است که انسان را با آزادی به سوی حقیقت فرا می‌خواند.

نکته کلیدی: انتخاب دین در قرآن کریم آزادانه و بدون اجبار است.

۲۰. نقد سوءاستفاده از لا اکراه فی الدین

برخی با تحریف آیه:


لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ

(بقره: ۲۵۶، ترجمه فولادوند: «در دین هیچ اکراهی نیست»)، ادعا می‌کنند که دین با زور همراه است. این تحریف، مانند پرده‌ای است که حقیقت دین را از دیدگان پنهان می‌کند. قرآن کریم، دین را مبتنی بر اختیار و سلامت معرفی می‌کند.

نکته کلیدی: تحریف «لا اکراه فی الدین» ریشه در فرهنگ زورمدار دارد و با حقیقت قرآنی ناسازگار است.

۲۱. امر توصیفی به پیامبر

قرآن کریم می‌فرماید:


قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

(انعام: ۱۴، ترجمه فولادوند: «بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که تسلیم شده و از مشرکان مباش»).

این امر به پیامبر، توصیفی و مبتنی بر اختیار است، نه اجبار. این امر، مانند دعوتی است که پیامبر را به الگوبرداری از تسلیم آزادانه فرا می‌خواند.

نکته کلیدی: امر به پیامبر برای تسلیم، توصیفی و با اختیار است، نه آمرانه.

۲۲. تسلیم پیامبر، پیش‌نیاز هدایت

پیامبر باید ابتدا خود تسلیم حق باشد تا بتواند دیگران را هدایت کند. این تسلیم، مانند نوری است که از وجود پیامبر به امت تابیده و راه هدایت را روشن می‌کند.

نکته کلیدی: تسلیم پیامبر، شرط هدایت امت و الگویی برای تسلیم آزادانه است.

۲۳. تسلیم و رشد

قرآن کریم می‌فرماید:


وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا

(جن: ۱۴، ترجمه فولادوند: «و از ما برخی تسلیم‌شدگانند و برخی ستم‌پیشگان. پس کسانی که تسلیم شدند، آنان راه رشد را جسته‌اند»).

تسلیم قرآنی به رشد، آزادی و حرارت وجودی منجر می‌شود. این تسلیم، مانند بذری است که در خاک وجود انسان کاشته شده و به درختی تنومند بدل می‌شود.

نکته کلیدی: تسلیم قرآنی، به رشد و کمال وجودی انسان می‌ می‌انجامد.

۲۴. نقد فرهنگ عمومی در خانواده و جامعه

فرهنگ عمومی در خانواده، آموزش و جامعه، که مبتنی بر دستورات آمرانه است (مانند اخراج فرزندان یا تحمیل به کودکان)، ریشه در فرهنگ سلطنتی دارد و با دین قرآنی ناسازگار است. این فرهنگ، مانند بادی سوزناک است که به جای تربیت، تفرقه و آسیب می‌آفریند.

نکته کلیدی: فرهنگ آمرانه در جامعه و خانواده، با روح قرآنی ناسازگار است و به آسیب‌های اجتماعی منجر می‌شود.

۲۵. نقد برخورد با قاسطین

قرآن کریم در آیه جن: ۱۴، قاسطین را بدون تهدید و اجبار توصیف کرده و تنها عاقبت آنها را بیان می‌کند:


وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

(جن: ۱۵، ترجمه فولادوند: «و اما ستم‌پیشگان، هیزم جهنم شدند»).

این روش، مانند نقاشی است که عاقبت را به تصویر می‌کشد، اما اختیار را به انسان واگذار می‌کند.

نکته کلیدی: قرآن کریم با قاسطین به‌صورت توصیفی برخورد می‌کند و از تهدید و اجبار پرهیز دارد.

۲۶. نقد صفات طاغوتی

صفات طاغوتی مانند قلدری، زورگویی و استبداد، ریشه مشکلات فرهنگی و دینی هستند، نه مصادیق ظاهری مانند سینما یا شرابفروشی. این صفات، مانند علف‌های هرزی هستند که باغ فرهنگ را آلوده کرده‌اند و نیازمند ریشه‌کنی‌اند.

نکته کلیدی: صفات طاغوتی مانند زورگویی، ریشه مشکلات فرهنگی و دینی است.

۲۷. سلامت، پیش‌نیاز قیامت

بدون سلامت دنیوی، سعادت اخراتی ممکن نیست. سلامت، از اصول اولیه دیانت و مقدم بر علم و قدرت است. این اصل، مانند بنیانی است که عمارت دیانت بر آن استوار می‌شود.

نکته کلیدی: سلامت دنیوی، شرط سعادت اخراتی و پایه دیانت است.

۲۸. نقد تحریف مفهوم تسلیم

مفهوم «تسلم» در فرهنگ سنتی به اسارت، ناتوانی و اجبار تحریف شده است، در حالی که در قرآن کریم به معنای اختیار، میل و سلامت است. این تحریف، مانند غباری است که حقیقت تسلم را از دیده‌ها پنهان کرده است.

نکته کلیدی: تسلم در قرآن کریم به معنای اختیار و سلامت است، نه اسارت و اجبار.

۲۹. ولایت غیرزورمدار

ولایت پیامبر، امام یا فقیه به معنای خادمی، تقوی و تسلم به حق است، نه قلدری و زورگویی. این ولایت، مانند چشمه‌ای است که با خدمت و هدایت، جامعه را سیراب می‌کند، نه با فشار و اجبار.

نکته کلیدی: ولایت قرآنی، مبتنی بر خادمی و تقوی است، نه زور و سلطه.

۳۰. ضرورت بازسازی فرهنگ دینی

برای رفع بیماری‌های جامعه، باید دین را از رویکرد آمونی به توصیحی بازسازی کرد و مفاهیم «سلام» و «تسلم» را اصلاح نمود. این بازسازی، مانند حیاتی نوین، فرهنگ دینی را از آلودگی‌های زورمدارانه پالایش می‌کند و به سوی حقیقت بازمی‌گرداند.

نکته کلیدی: بازسازی دین به‌صورت توصیفی، کلید احیای فرهنگ قرآنی و رفع بیماری‌های اجتماعی است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، نشان داد که «سلام» به‌عنوان اصل‌الاصول اعتقادی و از اسماء اُم الهی، بستری بنیادین برای تحقق توحید، ولایت، معاد و سعادت فراهم می‌آورد. آیات قرآن کریم، مانند بقره: ۱۱۲، نساء: ۱۲۵، آل‌عمران: ۸۳، انعام: ۱۴ و جن: ۱۴، بر این حقیقت تأکید دارند که «سلام» و «تسلم» با اختیار، احسان و سلامت همراه‌اند و از زور و اجبار به دورند. فرهنگ سلطنی، دین را به رویکردی آمرانه آلوده کرده و مفاهیم قرآنی را تحریف نموده است. غفلت از «سلام» در علوم دینی، به نقص در فهم دیانت منجر شده است. بازسازی دین با رویکرد توصیفی، اصلاح برداشت‌ها از «تسلم» و تربیت مبتنی بر سلامت و اختیار، ضرورتی برای احیای فرهنگ اسلامی است.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با تبیین مفهوم «سلام» در پرتو اسماء الحسنی، حکمت قرآنی را در ارائه این اسم به‌عنوان اصل‌الاصول اعتقادی و بستری برای سعادت دنیوی و اخراتی آشکار ساخت. «سلام»، برخلاف برداشت‌های سنتی، حقیقتی وجودی است که با اختیار، میل و احسان در ذات الهی، انسان و هستی متجلی می‌شود. آیات قرآن کریم، مانند:


بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ

و

وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ

بر این حقیقت تأکید دارند. نقد فرهنگ آمرانه و زورمدار، که ریشه در تاریخ سلطنی دارد، نشان‌دهنده ضرورت بازسازی دین به‌صورت توصیفی است. غفلت از «سلام» در علوم کلامی، فلسفی و عرفانی، به عقب‌ماندگی معرفتی جامعه اسلامی منجر شده است. اصلاح مفاهیم «تسلم» و «ولایت»، تربیت مبتنی بر سلامت و اختیار، و بازگشت به رویکرد توصیفی قرآن کریم، راه را برای احیای فرهنگ دینی و تحول معرفتی هموار می‌سازد. این اثر، با دعوت به تأمل در حقیقت «سلام»، پژوهشگران را به ادامه این مسیر فرامی‌خواند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، اسم 'سلام' در چه جایگاهی نسبت به دیگر اسماء الهی قرار دارد؟

2. کدام آیه در متن به عنوان مبنای بحث تسليم و سلامت ذکر شده است؟

3. طبق متن، چه چیزی شرط اصلی سعادت معرفی شده است؟

4. بر اساس متن، ویژگی اصلی دین اسلام چیست؟

5. طبق آیه 'له اسلم من في السموات و الارض'، موجودات چگونه تسلیم خدا هستند؟

6. سلامت در متن به عنوان پیش‌نیاز توحید، ولایت و معاد معرفی شده است.

7. طبق متن، دین اسلام بر اساس زور و اجبار عمل می‌کند.

8. آیه 'من اسلم وجهه لله و هو محسن' نشان‌دهنده لزوم ترکیب تسليم و احسان است.

9. متن بیان می‌کند که عناوین مذهبی مانند شیعه یا یهودی به تنهایی برای ورود به بهشت کافی است.

10. در قرآن، دین به صورت فرمانی و دستوری معرفی شده است.

11. چرا طبق متن، سلامت از اصول اولیه دیانت محسوب می‌شود؟

12. تفاوت دین توصیفی و دین فرمانی در متن چیست؟

13. چرا عناوین مذهبی مانند یهودی یا نصرانی به تنهایی برای سعادت کافی نیست؟

14. منظور از 'طوعاً و کرهاً' در آیه 'له اسلم من في السموات و الارض' چیست؟

15. چرا متن تأکید دارد که زور و قلدری در دین جایی ندارد؟

پاسخنامه

1. جزء اصول اولیه و ایمه اسماء

2. و من احسن ديناً ممن اسلم وجهه لله

3. سلامت

4. توصیفی بودن

5. به اختیار و اجبار

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. زیرا بدون سلامت، سعادت و کمالات دینی از جمله توحید، ولایت و معاد محقق نمی‌شود.

12. دین توصیفی زیبایی‌ها را نقاشی می‌کند تا انسان با اختیار دنبال کند، اما دین فرمانی با زور و دستور عمل می‌کند.

13. زیرا سعادت به تسليم وجهه به خدا و احسان وابسته است، نه صرف ادعای عنوان.

14. طوعاً به معنای تسلیم فطری و کرهاً به معنای تسلیم نفسانی یا قسری است.

15. زیرا دین اسلام توصیفی است و بر اختیار، اراده و محبت بنا شده، نه اجبار.

کد فوتر