متن درس
اسماء و صفات الهی: تبیین اسم سلام در پرتو آیات سوره نمل
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه دویست و نود و نه)
مقدمه
در گستره الهیات اسلامی، اسماء الحسنی چونان آیینهای زلال، تجلی صفات و کمالات بیکران الهی را به نمایش میگذارند. در این میان، اسم شریف «سلام»، به مثابه نوری فراگیر، نه تنها در ذات حق تعالی، بلکه در مظاهر خلقت و تعاملات انسانی، نقشی بنیادین ایفا میکند. سوره نمل، با روایت گفتمان حکیمانه حضرت سلیمان علیهالسلام و ملکه سبا (بلقیس)، بستری بینظیر برای تبیین این صفت الهی فراهم میآورد. این سوره، که به نام «نمل» (مورچه) مزین شده، نه به نام سلیمان یا بلقیس، نشان از فروتنی در برابر اقتدار الهی و توجه به جزئیات آفرینش دارد. نوشتار حاضربه تحلیل مفهوم «سلام» در آیات سوره نمل میپردازد. این بررسی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیلهای فلسفی و عرفانی، بر تمایز میان اقتدار و زور تأکید دارد و نشان میدهد که چگونه قدرت حقیقی، به جای خشونت و اجبار، به صلح، سلامت و تسلیم اختیاری منجر میشود.
بخش سیصد و نود و نه: سلام، تجلی اقتدار حکیمانه در گفتمان سلیمان و بلقیس
نامگذاری سوره نمل و اهمیت فروتنی در برابر اقتدار الهی
سوره نمل، برخلاف سوره یوسف که به نام پیامبرش مزین شده، به نام «مورچه» نامگذاری شده است، با وجود حضور شخصیتهای برجستهای چون حضرت سلیمان علیهالسلام و ملکه سبا. این انتخاب، چونان تلنگری معنوی، نشان از توجه قرآن کریم به فروتنی در برابر عظمت الهی و ارزشگذاری بر همه مخلوقات، حتی به ظاهر ناچیز، دارد. مورچه، که در این سوره نمادی از نظم و خرد جمعی است، نشان میدهد که اقتدار الهی در کوچکترین جزئیات خلقت نیز جاری است. این نامگذاری، پیامی عمیق به سالکان معرفت میدهد: حتی در اوج قدرت، فروتنی در برابر خالق، رمز تعالی است.
درنگ: نامگذاری سوره نمل به «مورچه»، نشانهای از فروتنی در برابر اقتدار الهی و توجه به جزئیات خلقت است که بر اهمیت تواضع در برابر حق تعالی تأکید دارد. |
اقتدار بینظیر سلیمان و زمینه تبیین مفهوم سلام
حضرت سلیمان علیهالسلام، به عنوان پیامبری با اقتدار بیهمتا بر جن، انس و حیوانات، در تاریخ بشر جایگاهی استثنایی دارد. این اقتدار، که در هیچ پیامبر دیگری به این گستردگی در ظرف ظاهری دیده نشده، بستری بینظیر برای بررسی مفهوم «سلام» فراهم میآورد. پرسش بنیادین این است که آیا این اقتدار به زور و اجبار منجر شده یا به صلح و تسلیم اختیاری؟ رفتار سلیمان، چونان آیینهای صاف، نشان میدهد که اقتدار حقیقی، نه در خشونت، بلکه در حکمت و سلامت نهفته است.
فَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَالِي لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (نمل: ۲۰-۲۱، : «پس پرندگان را بازرسی کرد و گفت: چرا هدهد را نمیبینم؟ یا شاید از غایبان است؟ * او را به عذابی سخت عذاب میکنم یا او را سر میبرم، مگر اینکه برایم دلیل روشنی بیاورد»).
این آیات، اقتدار شخصی سلیمان را در بازرسی دقیق از موجودات تحت فرمانش نشان میدهند. لحن شدید او («لَأُعَذِّبَنَّهُ» و «لَأَذْبَحَنَّهُ») در نگاه نخست تهدیدآمیز به نظر میرسد، اما مشروط شدن آن به ارائه دلیل («بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ») بیانگر عدالت و عقلانیت در اقتدار اوست. این گفتمان، با وجود شدت ظاهری، در چارچوب انصاف و منطق قرار دارد و نشان میدهد که اقتدار سلیمان، نه از سر خودکامگی، بلکه بر پایه حکمت و سلامت استوار است.
درنگ: اقتدار سلیمان، با وجود شدت ظاهری در گفتمان، بر پایه عدالت و عقلانیت استوار است و نشاندهنده پیوند قدرت با حکمت و سلامت در مفهوم «سلام» است. |
عقلانیت سلیمان در بررسی صداقت هدهد
هنگامی که هدهد از قومی سخن میگوید که به جای خدا به خورشید سجده میکنند، سلیمان با رویکردی عقلانی به بررسی ادعای او میپردازد:
سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (نمل: ۲۷، : «بزودی خواهیم دید آیا راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای»).
عبارت «سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ» نشاندهنده تعهد سلیمان به تحقیق و ارزیابی منصفانه است. او به جای پیشداوری یا اقدام عجولانه، با دقت و حکمت به بررسی حقیقت میپردازد. این رفتار، اقتدار او را با عقلانیت پیوند میدهد و از هرگونه شائبه خودکامگی دور میکند. تمایز میان اقتدار عملی سلیمان و محدودیتهای او در حوزه علم (مانند عدم آگاهی از مکان هدهد) نشان میدهد که اقتدار او، هرچند بینظیر، به علم الهی وابسته است و این وابستگی، او را از دیکتاتوری متمایز میسازد.
نامه سلیمان و دعوت به تسلیم اختیاری
سلیمان با ارسال نامهای به ملکه سبا، گفتمانی عاری از تهدید و خشونت را آغاز میکند:
اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (نمل: ۲۸، : «این نامهام را ببر و به سوی آنها بیفکن، سپس از آنها کنارهگیر و بنگر چه پاسخی میدهند»).
إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (نمل: ۳۰-۳۱، : «[در نامه نوشته بود:] از سلیمان است و به نام خداوند رحمان رحیم آغاز شده است * بر من سرکشی نکنید و تسلیمشده نزد من آیید»).
آغاز نامه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و دعوت به «أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»، نشاندهنده گفتمانی مبتنی بر صلح و سلامت است. عبارت «أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ» به معنای پرهیز از تجاوز و جنگ است، نه تهدید به نابودی. سلیمان، با اعتماد به اقتدار الهی خود، نیازی به زورگویی ندارد و با دعوت به تسلیم اختیاری، بستری برای صلح و سلامت فراهم میآورد. این گفتمان، چونان نسیمی روحافزا، دعوتی است به سوی توحید و سلامت وجودی.
درنگ: نامه سلیمان، با آغاز به نام خداوند و دعوت به تسلیم اختیاری، نشاندهنده گفتمانی عاری از زور و مبتنی بر صلح و سلامت در چارچوب مفهوم «سلام» است. |
درایت بلقیس در فهم کرامت نامه سلیمان
ملکه سبا، با دریافت نامه سلیمان، کرامت و عظمت آن را درک میکند:
قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ * إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (نمل: ۲۹-۳۰، : «گفت: ای بزرگان، به سوی من نامهای گرانقدر افکنده شده * از سلیمان است و به نام خداوند رحمان رحیم آغاز شده است»).
بلقیس، با درایت و ذکاوت خود، از آغاز نامه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» به غیردیکتاتوری بودن سلیمان پی میبرد. او میفهمد که سلیمان، برخلاف سلاطین خودکامه که خود را مستقل میپندارند، به قدرت الهی وابسته است. این فهم، نشاندهنده عمق ادراک بلقیس و پیوند گفتمان سلیمان با مفهوم «سلام» است که ریشه در توحید و فروتنی دارد. بلقیس، هرچند بتپرست، با زیرکی خود تشخیص میدهد که این نامه، نه از سر زورگویی، بلکه از سر کرامت و سلامت معنوی نگاشته شده است.
حکمت بلقیس در مواجهه با تهدید جنگ
بلقیس، در پاسخ به پیشنهاد درگیری از سوی درباریان، با حکمت و دوراندیشی سخن میگوید:
قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ * وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (نمل: ۳۴-۳۵، : «گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند، آن را تباه میکنند و عزیزانش را خوار میسازند و اینگونه میکنند * و من به سوی آنها هدیهای میفرستم و منتظر میمانم تا فرستادگان با چه بازگردند»).
تحلیل بلقیس از رفتار سلاطین خودکامه، نشاندهنده حکمت و دوراندیشی اوست. او با آگاهی از فساد و خواری ناشی از جنگ، به جای درگیری، استراتژی دیپلماتیک ارسال هدیه را انتخاب میکند تا واکنش سلیمان را بسنجد. این رویکرد، چونان چشمهای زلال، نشاندهنده تمایل او به صلح و سلامت است و با مفهوم «سلام» همسو میباشد.
درنگ: حکمت بلقیس در پرهیز از جنگ و انتخاب دیپلماسی، نشاندهنده پیوند عقلانیت و صلح در راستای مفهوم «سلام» است. |
پاسخ سلیمان به هدیه بلقیس و تأکید بر ارزشهای الهی
سلیمان، در پاسخ به هدیه بلقیس، بر ارزشهای الهی تأکید میکند:
فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِي بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (نمل: ۳۶، : «چون [هدیه] به سوی سلیمان آمد، گفت: آیا مرا با مال یاری میدهید؟ آنچه خدا به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است، بلکه شما به هدیهتان شادمان میشوید»).
پاسخ سلیمان، نشاندهنده بیاعتنایی او به مادیات و اعتماد به نعمتهای الهی است. او با رد هدیه، اقتدار معنوی خود را برجسته میکند و دعوت به تسلیم در برابر خداوند را تقویت مینماید. این رفتار، چونان ستارهای درخشان، نشاندهنده پیوند اقتدار با توحید و سلامت معنوی در مفهوم «سلام» است.
تهدید ظاهری سلیمان و نقش بلقیس در رفع درگیری
سلیمان، در پاسخ به هدیه بلقیس، لحنی به ظاهر تهدیدآمیز به کار میبرد:
ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ (نمل: ۳۷، : «به سویشان بازگرد، که با لشکرهایی بر آنها خواهیم آمد که توان مقاومت در برابر آنها را ندارند و آنها را از آنجا خوار و زبون بیرون خواهیم کرد»).
این لحن، در ظاهر شدید است، اما در بستر گفتمان سلیمان، به عنوان اتمام حجت و بازدارندگی از جنگ تفسیر میشود. با این حال، حکمت و دیپلماسی بلقیس، این تهدید را به فرصتی برای صلح تبدیل میکند. او با حضور خود و تسلیم اختیاری، از درگیری جلوگیری مینماید. این تعامل، چونان رقص ظریف دو روح حکیم، نشاندهنده پیوند اقتدار و صلح در مفهوم «سلام» است.
درنگ: حکمت بلقیس، تهدید ظاهری سلیمان را به فرصتی برای صلح تبدیل کرد و نشان داد که اقتدار حکیمانه، به تسلیم اختیاری و سلامت معنوی منجر میشود. |
امتحان بلقیس با عرش و ذکاوت او
سلیمان، برای سنجش درایت بلقیس، عرش او را تغییر داده و امتحانی پیچیده ترتیب میدهد:
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ * فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ (نمل: ۴۱-۴۲، : «گفت: عرش او را برایش ناشناخته کنید تا ببینیم آیا هدایت مییابد یا از کسانی است که هدایت نمییابند * چون آمد، گفته شد: آیا عرشت اینگونه است؟ گفت: گویی همان است»).
پرسش «أَهَكَذَا عَرْشُكِ» به جای «أَهَذَا عَرْشُكِ»، نشاندهنده پیچیدگی امتحان است که هدف آن سنجش عمق فهم بلقیس است. پاسخ بلقیس («كَأَنَّهُ هُوَ») بیانگر ذکاوت و دقت او در تشخیص عرش است. این پاسخ، نه تنها توانایی ادراکی او را نشان میدهد، بلکه به گفتمان صلحآمیز و عقلانی میان او و سلیمان کمک میکند. این تعامل، چونان رقص قلم بر کاغذ حقیقت، حکمت و درایت را در بستر صلح به نمایش میگذارد.
علم پیشین بلقیس و تسلیم او
بلقیس، با آگاهی پیشین و تسلیم خود، گامی به سوی حقیقت برمیدارد:
وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (نمل: ۴۲، : «و پیش از این به ما علم داده شده بود و ما تسلیم بودیم»).
عبارت «وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا» نشاندهنده آگاهی پیشین بلقیس از حقیقت است که احتمالاً از طریق درایت طبیعی یا الهام الهی حاصل شده است. «كُنَّا مُسْلِمِينَ» در اینجا به معنای تسلیم در برابر اقتدار سلیمان و پرهیز از درگیری است، نه پذیرش اسلام به معنای دینی. این تسلیم، مقدمهای برای ایمان نهایی اوست و نشان میدهد که سلامت وجودی، بستر پذیرش حقیقت است.
ایمان بلقیس و نقش سلیمان در هدایت او
بلقیس، در نهایت، با اعتراف به ستم بر خویش و تسلیم به خداوند، به ایمان میرسد:
قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (نمل: ۴۴، : «گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و با سلیمان به پروردگار جهانیان تسلیم شدم»).
عبارت «ظَلَمْتُ نَفْسِي» بیانگر آگاهی بلقیس از خطای پیشین خود در بتپرستی است. «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ» نشاندهنده نقش کلیدی سلیمان در هدایت او به سوی توحید است. این ایمان، نتیجه گفتمانی عاری از زور و مبتنی بر حکمت و کرامت است. مشابهت تجربه بلقیس با زلیخا، که به واسطه یوسف ایمان آورد، نشاندهنده تأثیر شخصیتهای الهی در هدایت دیگران است. رفتار متین و حکیمانه سلیمان، چونان چشمهای زلال، بلقیس را به سوی ایمان قلبی سوق داد.
درنگ: ایمان بلقیس، نتیجه گفتمان حکیمانه و کرامتمحور سلیمان است که بدون زور و اجبار، او را به سوی توحید و سلامت معنوی هدایت کرد. |
تمایز قدرت و زور در گفتمان قرآنی
تمایز میان قدرت (اقتدار مشروع و حکیمانه) و زور (خشونت و اجبار)، یکی از محورهای کلیدی این بررسی است. سلیمان، به واسطه اقتدار بینظیر خود، نیازی به زورگویی ندارد. رفتار او با بلقیس، مانند برگزاری میهمانی و امتحان عرش، نشاندهنده اعتماد به نفس و کرامت در اقتدار است. قدرت، چونان درختی تنومند، صلح و سلامت میآورد، در حالی که زور، ریشه در ضعف دارد و به درگیری و پریشانی منجر میشود.
وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال: ۶۰، : «و برای آنها هر چه در توان دارید از نیرو آماده کنید»).
این آیه، بر ضرورت کسب قدرت برای حفظ صلح و سلامت تأکید دارد. قدرت، در فلسفه قرآنی، در خدمت هدایت و صلح قرار دارد، نه زورگویی. سلیمان، با اقتدار خود، فضایی از کرامت و صلح ایجاد میکند که بلقیس را به تسلیم اختیاری و ایمان سوق میدهد.
ضرورت کسب قدرت در جامعه اسلامی
کسب قدرت در ابعاد علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی، لازمه تحقق «سلام» در جامعه اسلامی است. قدرت، چونان سپری استوار، امنیت و سلامت را تضمین میکند، در حالی که ضعف، به درگیری و پراکندگی منجر میشود. جامعه اسلامی باید با تکیه بر دانش، فرهنگ و اخلاق، اقتدار خود را تقویت کند تا بستری برای صلح و سلامت فراهم آورد.
درنگ: کسب قدرت علمی، فرهنگی و اخلاقی در جامعه اسلامی، لازمه تحقق صلح و سلامت در مفهوم «سلام» است. |
نقد ضعف و ذلت در جامعه اسلامی
ضعف و ذلت در برخی جوامع اسلامی، مانعی بزرگ در برابر تحقق اقتدار و کرامت است. وضعیت معیشتی برخی از علما و طلاب، که برای تأمین نیازهای اولیه به دیگران وابستهاند، نمونهای از این ذلت است. این وضعیت، چونان خاری در پای پیشرفت، نه تنها کرامت انسانی را خدشهدار میکند، بلکه مانع جذب نخبگان به حوزههای علمیه میشود.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ (زخرف: ۵۴، : «پس قومش را سبک شمرد و آنها از او اطاعت کردند»).
این آیه، به روشنی نشان میدهد که خواری و ضعف، انسان را به اطاعت کورکورانه و انفعال میکشاند. مشابهت این وضعیت با برخی از جوامع اسلامی، ضرورت اصلاح ساختاری و تقویت اقتدار علمی و اقتصادی را برجسته میسازد. جامعهای که از قدرت محروم باشد، چونان درختی بیریشه، نه شاخ و بری دارد و نه میوهای.
درنگ: ضعف و ذلت، مانع تحقق اقتدار و کرامت در جامعه اسلامی است و اصلاح آن، نیازمند تقویت قدرت علمی و اقتصادی است. |
رفتار بلقیس و کرامت در مواجهه با غیرمسلمانان
رفتار سلیمان با بلقیس، نمونهای درخشان از کرامت در مواجهه با غیرمسلمانان است. او با احترام به بلقیس، حتی در مقام کفر، فضایی از میهمانی و گفتوگوی عقلانی ایجاد میکند. این رفتار، چونان نسیمی روحافزا، نشاندهنده احترام به کرامت انسانی است که در مفهوم «سلام» ریشه دارد.
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ (نمل: ۴۴، : «به او گفته شد: به قصر درآی. چون آن را دید، پنداشت که آبگینهای است و دامن از ساقهایش برگرفت. گفت: این قصری است از شیشه صاف»).
این آیه، نشاندهنده راحتی و کرامت در رفتار بلقیس و پاسخ متین سلیمان است. سلیمان، با توضیح حقیقت قصر («إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ»)، به جای سرزنش، بلقیس را به سوی حقیقت هدایت میکند. این تعامل، نشاندهنده پیوند کرامت و صلح در گفتمان قرآنی است.
نقد فرهنگ افراط و تفریط در تعامل با زنان
فرهنگ افراط و تفریط در تعامل با زنان، یکی از موانع تحقق سلامت اجتماعی در جوامع اسلامی است. محدودیتهای غیرمنطقی و سختگیرانه، زنان را از جایگاه انسانی و اجتماعی خود محروم کرده و به انفعال و عقبماندگی منجر شده است. در مقابل، آزادیهای بیضابطه نیز به آشوب و از هم گسیختگی انجامیده است. رفتار بلقیس، که با متانت و درایت در محضر سلیمان حاضر میشود، نشاندهنده جایگاه والای زن به عنوان انسانی برابر است.
این آیه، با اشاره به رفتار طبیعی بلقیس («وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا»)، نشان میدهد که کرامت انسانی، فراتر از محدودیتهای غیرضروری است. قرآن کریم، با ترسیم این صحنه، بر ضرورت تعادل در تعاملات اجتماعی تأکید دارد. زنان، چونان نیمی از پیکره جامعه، باید در فضایی از سلامت و کرامت، نقشآفرینی کنند.
درنگ: تعادل در تعامل با زنان، لازمه تحقق سلامت اجتماعی و کرامت انسانی در جامعه اسلامی است. |
جمعبندی بخش سیصد و نود و نه
این بخش، با تبیین مفهوم «سلام» در آیات سوره نمل، نشان داد که اقتدار حکیمانه سلیمان، نه به زورگویی، بلکه به صلح و تسلیم اختیاری منجر شد. گفتمان او با بلقیس، مبتنی بر کرامت، حکمت و سلامت بود و زمینهساز ایمان بلقیس به توحید گردید. حکمت بلقیس، در پرهیز از جنگ و انتخاب دیپلماسی، مکمل اقتدار سلیمان بود و نشان داد که صلح و سلامت، در بستر عقلانیت و کرامت به کمال میرسد. نقد ضعف و ذلت در جوامع اسلامی، ضرورت کسب قدرت علمی، فرهنگی و اقتصادی را برجسته ساخت. رفتار سلیمان، به عنوان الگویی برای تعاملات اجتماعی و دینی، بر ضرورت احترام به کرامت انسانی، حتی در مواجهه با غیرمسلمانان، تأکید دارد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تکیه بر آیات سوره نمل و درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، مفهوم «سلام» را به عنوان صفتی الهی و بستری برای صلح، سلامت و تسلیم اختیاری تبیین کرد. اقتدار بینظیر سلیمان، نه در زورگویی، بلکه در حکمت و کرامت تجلی یافت و گفتمان او با بلقیس، نمونهای درخشان از پیوند قدرت و صلح بود. حکمت بلقیس، در پرهیز از جنگ و پذیرش حقیقت، نشاندهنده نقش عقلانیت در تحقق سلامت معنوی است. تمایز میان قدرت و زور، ضرورت کسب اقتدار در جامعه اسلامی، و نقد ضعف و ذلت، از محورهای کلیدی این بررسی بود. رفتار سلیمان و بلقیس، الگویی برای تعاملات اجتماعی و دینی در جوامع معاصر ارائه میدهد که در آن، صلح و سلامت، در سایه قدرت حکیمانه و کرامت انسانی به کمال میرسد. این نوشتار، پژوهشگران را به تأمل در پیوند ناگسستنی قدرت، حکمت و سلامت دعوت میکند و بر ضرورت بازسازی فرهنگ دینی با تأکید بر اقتدار و کرامت تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی |