متن درس
اسما و صفات الهی: جایگاه بنیادین سلام در نظام ایمانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیصد و چهارده)
مقدمه: جایگاه سلام در نظام الهی و ضرورت احیای آن
اسم «السلام»، چونان گوهری درخشان در تاج اسمای حسنی الهی، نماد سلامت، کمال و سعادت وجودی است که در قرآن کریم به مثابه کلیدی برای فهم دیانت و تحقق جامعه ایمانی معرفی شده است. این صفت الهی، فراتر از معنای ظاهری صلح، به سلامت وجودی و معنوی اشاره دارد که تمامی شئون انسانی و اجتماعی را در بر میگیرد. بااینحال، غفلت تاریخی از این مفهوم بنیادین در متون علمی و فرهنگ اسلامی، چونان سایهای سنگین، جوامع اسلامی را از تحقق «دارالسلام» محروم ساخته و به پراکندگی افکار معنوی و انحطاط اجتماعی انجامیده است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر آیات قرآنی و تحلیلهای عمیق، به تبیین جایگاه بنیادین «السلام» در نظام ایمانی و نقد اهمال تاریخی آن میپردازد.
درنگ: «السلام» چونان چشمهای زلال از سرچشمه حیات الهی جاری است که بدون آن، علم، قدرت و اراده به گمراهی، ظلم و بیجهتی میانجامد.
بخش نخست: مبانی نظری جایگاه سلام در نظام الهی
۱. جایگاه بنیادین سلام در سلسله مراتب اسمای الهی
در نظام اسمای حسنی الهی، «السلام» پس از «الحی» بهعنوان اُمّ الأسماء، جایگاهی بنیادین دارد و مقدم بر علم، قدرت و اراده است. این تقدم، چونان نقشهای دقیق، نشاندهنده نقش محوری سلامت در تحقق کمال وجودی و سعادت انسانی است. حیات، بهعنوان پایه وجود، بستری است که سلام بر آن استوار میشود. بدون سلامت، علم به گمراهی، قدرت به ظلم و اراده به بیجهتی میانجامد. از منظر فلسفه الهی، «السلام» بهعنوان صفتی ذاتی، همه ابعاد وجودی را در بر میگیرد و پیشنیازی برای کارکرد سایر صفات الهی است. این جایگاه، ضرورت توجه به سلامت را در تمامی شئون دینی و اجتماعی آشکار میسازد، چنانکه قرآن کریم آن را چونان ستونی استوار در بنای دیانت معرفی میکند.
درنگ: «السلام» چونان ستونی استوار در بنای دیانت است که بدون آن، علم به تاریکی گمراهی و قدرت به سایه ظلم فرو میغلتد.
۲. تمامیت و اطلاق سلام در نظام وجودی
«السلام» در قرآن کریم، مفهومی جامع و اطلاقی است که تمامی مراحل وجودی انسان – از تولد تا مرگ و بعث – را در بر میگیرد. این تمامیت، چونان دریایی بیکران، از هرگونه تقييد و محدودیت مبراست. فقدان سلام، به نقص در عمل و معنا منجر میشود و جامعهای که از سلامت محروم است، از احاطه عملی و معنوی لازم برای سعادت بیبهره میماند. از منظر فلسفه وجود، این اطلاق، با صفت الهی «السلام» همخوانی دارد و نشاندهنده کمال وجودی است که در سایه سلامت محقق میشود.
۳. سلام بهعنوان معیار پاداش الهی
قرآن کریم، سلام را بهعنوان پاداشی الهی برای انبیاء و مؤمنانی که در راه حق استقامت ورزیده و بلا کشیدهاند، معرفی میکند. این پاداش، چونان مدالی نورانی، نشاندهنده سلامت وجودی و عملکرد نیکوی آنان است. در سوره صافات، آیات متعدد این حقیقت را آشکار میسازند:
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ
(صافات: ۱۰۹، : «سلام بر ابراهیم.»)
این سلام، پس از امتحان بزرگ ابراهیم علیهالسلام در قربانی کردن فرزند و تحقق صدق رؤیا، چونان تاجی بر سر استقامت او نهاده شده است. همچنین در آیه ۱۲۰ سوره صافات آمده است:
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
(: «سلام بر موسی و هارون.»)
این سلام، پس از نجات آنها و قومشان از کرب عظیم و غلبه بر دشمنان، نشاندهنده سلامت در مجاهدت و هدایت است. در آیه ۱۳۰ همین سوره نیز میفرماید:
سَلَامٌ عَلَى آلِ يَاسِينَ
(: «سلام بر آل یاسین.»)
این سلام، که به الیاس و پیروانش تعلق دارد، پس از مجادله با کفار و تحمل تکذیب، از فرد به جمع گسترش یافته و نشاندهنده سلامت جمعی است. سرانجام، در آیه ۱۸۱ سوره صافات آمده است:
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ
(: «و سلام بر مرسلین.»)
این سلام، چونان گوهری در میان دو صفت عزت و حمد الهی قرار گرفته و پاداش کلی برای تلاش و زحمت مرسلین در راه حق است. از منظر کلام اسلامی، این آیات نشان میدهند که سلام، نه لقلقه زبانی، بلکه پاداشی الهی است که به سلامت وجودی و عملکرد نیکو در میدان بلا و مجاهدت تعلق میگیرد.
درنگ: سلام، چونان مدالی نورانی بر سینه انبیاء و مؤمنان است که در میدان بلا و استقامت، سلامت وجودی خویش را به اثبات رساندهاند.
جمعبندی بخش نخست
مبانی نظری «السلام» در نظام الهی، چون نقشهای جامع، جایگاه بنیادین این صفت را پس از حیات و پیش از علم، قدرت و اراده ترسیم میکنند. تمامیت و اطلاق سلام، آن را بهعنوان پیشنیاز کمال وجودی معرفی میکند، در حالی که آیات سوره صافات، سلام را بهعنوان پاداشی الهی برای استقامت و مجاهدت انبیاء و مؤمنان نشان میدهند. این اصول، ضرورت توجه به سلامت را در تمامی شئون دینی و اجتماعی آشکار میسازند.
بخش دوم: تفاوتهای ظریف سلام در آیات قرآنی
۱. تفاوت سلام در آیات مربوط به یحیی و عیسی علیهماالسلام
آیات ۱۵ و ۳۳ سوره مریم، تفاوتهای ظریفی در کاربرد «سلام» برای حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهماالسلام نشان میدهند که مراتب مختلف سلامت را آشکار میسازند:
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
(مریم: ۱۵، : «و سلام بر او [یحیی] روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود.»)
در این آیه، «سلام علیه» بهصورت غایب و از سوی غیر (حق یا ملائکه) بیان شده و نشاندهنده سلامت در مراحل تولد، مرگ و بعث است. این سلام، محدود به قول غیر است و اطلاق آن نسبی است. در مقابل، آیه ۳۳ سوره مریم میفرماید:
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا
(: «و سلام بر من [عیسی] روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم.»)
در این آیه، «والسلام علی» بهصورت حاضر و از زبان خود حضرت عیسی علیهالسلام بیان شده و با «الف و لام» (والسلام) بر تمامیت سلام تأکید دارد. این سلام، به دلیل خوداظهاری و اطلاق، از مرتبهای بالاتر برخوردار است. تفاوت این دو، چونان تفاوت نوری است که از آیینهای بازتاب مییابد با نوری که خود سرچشمه آن است. از منظر تفسیر قرآنی، این تفاوت به مراتب وجودی انبیاء و نقش آنها در تحقق سلامت اشاره دارد.
درنگ: سلام حضرت عیسی علیهالسلام، چونان نوری است که از سرچشمه وجودی خویش میتابد، در حالی که سلام حضرت یحیی علیهالسلام، بازتاب نور الهی از آیینه قول غیر است.
۲. تقييد سلام در «والسلام على من اتبع الهدى»
در آیه ۴۷ سوره طه، سلام به پیروی از هدایت مقید شده و از اطلاق به تقييد میرسد:
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
(: «و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.»)
برخلاف آیات مربوط به یحیی و عیسی علیهماالسلام که سلام به شخص تعلق دارد، در این آیه، سلام به یک عنوان کلی («من اتبع الهدى») نسبت داده شده و مشروط به پیروی از هدایت است. این تقييد، چونان حریمی است که سلامت را در ظرف هدایت حفظ میکند. از منظر فلسفه اخلاق، این قانونمندی، سلام را از یک لفظ تشریفاتی به یک حقیقت وجودی ارتقا میدهد و نشان میدهد که سلامت در غیر حقیقت (خارج از هدایت) وجود ندارد.
درنگ: سلام، چونان گوهری است که تنها در صدف هدایت میدرخشد و خارج از آن، به لقلقه زبانی فروکاسته میشود.
۳. سلام قولاً من رب رحیم
آیه ۵۸ سوره یس، سلام را بهعنوان قول مستقیم پروردگار رحیم معرفی میکند:
سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ
(: «سلام، سخنی است از پروردگاری مهربان.»)
این آیه، سلام را چونان جوهره کلام الهی معرفی میکند که از رحمت پروردگار سرچشمه میگیرد. برخلاف سایر آیات که با «الف و لام» (والسلام) آمدهاند، در اینجا «سلام» بدون «الف و لام» بیان شده و بر سادگی و اصالت آن تأکید دارد. تأکید بر «رب رحیم» بهجای صفات جلالی، چونان نسیمی است که از باغ رحمت الهی میوزد و نشاندهنده پیوند سلام با تربیت و رحمت الهی است. از منظر فلسفه دین، این آیه، سلام را بهعنوان جوهرهای معرفی میکند که تمامی ظرف قول الهی را پر میکند.
درنگ: سلام، چونان کلامی است که از چشمه رحمت الهی جاری میشود و تمامی وجود را به نور سلامت میآراید.
جمعبندی بخش دوم
تفاوتهای ظریف در کاربرد «سلام» در آیات قرآنی، چونان لایههای نوری است که مراتب سلامت را آشکار میسازد. سلام حضرت عیسی علیهالسلام، به دلیل خوداظهاری و اطلاق، از مرتبهای بالاتر برخوردار است، در حالی که سلام حضرت یحیی علیهالسلام، به قول غیر محدود است. تقييد سلام به هدایت در آیه سوره طه، قانونمندی سلامت را نشان میدهد، و آیه سوره یس، سلام را بهعنوان جوهره کلام رحمانی معرفی میکند. این تفاوتها، عمق و گستردگی مفهوم سلام در نظام ایمانی را آشکار میسازند.
بخش سوم: اهمال تاریخی سلام و انحطاط جوامع اسلامی
۱. غفلت از سلام در متون و فرهنگ اسلامی
غفلت از بحث «السلام» در متون علمی و فرهنگ اسلامی، چونان آفتی است که ریشههای سلامت معنوی و اجتماعی را خشکاند. در طول بیش از هزار سال تاریخ علمی حوزههای اسلامی، این مفهوم بنیادین در متون تفسیری، اعتقادی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی و کلامی به حاشیه رانده شد. بهجای تمرکز بر سلامت، مباحث صوری و تشریفاتی در اولویت قرار گرفتند و جوامع اسلامی از تحقق «دارالسلام» محروم ماندند. این غفلت، چونان سایهای تاریک، به پراکندگی افکار معنوی و انحطاط جوامع اسلامی منجر شد.
درنگ: غفلت از «السلام»، چونان آفتی است که گلستان دیانت را پژمرده ساخت و جوامع اسلامی را از سلامت و سعادت محروم کرد.
۲. پیامدهای اهمال سلام: حرمان و انحطاط
نتیجه این غفلت، حرمان، سستی و نابودی جوامع اسلامی بود. نمونههای تاریخی، مانند هرجومرج و غارت در جوامع اسلامی پس از سقوط رژیمها (مانند عراق)، چونان آیینهای است که فقدان سلامت اجتماعی و اخلاقی را نمایان میسازد. مردمی که بهجای حفظ سلامت و همبستگی، به غارت اموال خود روی میآورند، نشاندهنده عمق انحطاطی هستند که ریشه در غفلت از «السلام» دارد. از منظر جامعهشناسی دینی، این انحطاط با اصل قرآنی «الناس على دين ملوكهم» تشدید شد، زیرا علما و بزرگان از این اصل بنیادین غافل ماندند.
این وضعیت، چونان بیماریای مزمن، به کاهش اعتماد اجتماعی، افزایش فساد و بینظمی منجر شده است. تصاویری از غارت میزها، صندلیها و اموال عمومی در جوامع اسلامی، نشاندهنده فقدان سلامت اجتماعی است که بهجای تحقق جامعهای سالم و معنوی، به هرجومرج و بیاخلاقی انجامیده است.
درنگ: انحطاط جوامع اسلامی، چونان میوهای تلخ از درخت غفلت از «السلام» است که به جای «دارالسلام»، میدان هرجومرج و غارت را پدید آورد.
۳. نقد فرهنگ تشریفاتی سلام
سلام در فرهنگ کنونی جوامع اسلامی، چونان گوهری گرانبها که به لقلقه زبانی فروکاسته شده، از معنای اصیل خود تهی گشته است. برخلاف صدر اسلام که سلام با توجه به هویت و عملکرد افراد و با قصد تربیت و سلامت معنوی ادا میشد، امروزه به عبارتی تشریفاتی مانند «مرسی» یا «متشکرم» تبدیل شده است. این فروکاهش، چونان سایهای است که نور سلامت را پنهان کرده و سلام را به عملی صوری و بیمعنا بدل ساخته است.
از منظر فلسفه اجتماعی، این فرهنگ تشریفاتی، به کاهش مسئولیتپذیری اخلاقی و تضعیف نظام ارزشی جامعه منجر شده است. سلام در قرآن کریم، عملی است که با قصد انشاء یا اخبار، به تحقق سلامت و تربیت معنوی کمک میکند، اما در فرهنگ کنونی، این قصد و معنا گم شده و به عادتی بیروح تبدیل شده است.
درنگ: سلام، چونان گوهری است که در فرهنگ تشریفاتی به لقلقه زبانی فروکاسته شده و از جوهره سلامت و تربیت معنوی تهی گشته است.
جمعبندی بخش سوم
اهمال تاریخی «السلام» در متون و فرهنگ اسلامی، چونان زخمی عمیق بر پیکره دیانت، به انحطاط جوامع اسلامی منجر شده است. غفلت از این اصل بنیادین، حرمان و هرجومرج را به ارمغان آورده و سلام را به عملی تشریفاتی فروکاسته است. نمونههای تاریخی و معاصر، مانند غارت در جوامع اسلامی، نشاندهنده عمق این انحطاط است که ریشه در غفلت علما و بزرگان دارد.
بخش چهارم: ضرورت احیای سلام و بازسازی جامعه ایمانی
۱. ضرورت احیای بحث سلام
احیای بحث «السلام» بهعنوان یک اصل بنیادین قرآنی، چونان بارانی است که میتواند گلستان دیانت را سیراب کند. این احیا، نیازمند کالبدشکافی علمی آیات قرآنی، استخراج اصول و قواعد سلامت، و ترویج آن در فرهنگ و عمل است. غفلت از سلام، به کاهش سلامت و افزایش حرمان، فساد و انحطاط در جوامع اسلامی منجر شده و مسئولیت علما و بزرگان را در این زمینه سنگینتر میکند.
از منظر جامعهشناسی دینی، احیای «السلام» میتواند به بازسازی اعتماد اجتماعی، کاهش تنشها و تحقق آرمانهای قرآنی در جامعه اسلامی منجر شود. این پروژه فرهنگی و علمی، با بازگشت به اصول قرآنی و سیره معصومین علیهمالسلام، راه را برای تحقق جامعهای سالم و معنوی هموار میسازد.
درنگ: احیای «السلام»، چونان بارانی است که گلستان دیانت را سیراب میکند و راه را برای تحقق جامعهای سالم و معنوی هموار میسازد.
۲. نقد پاداشهای بیمبنای سلام
تفاسیر نادرستی که برای سلام پاداشهای بیمبنا و صوری قائلند، چونان زهری هستند که شجره طیبه دیانت را پژمرده میسازند. ادعاهایی مانند «صد حسنه برای یک سلام» یا «ثوابهای گونیای» بدون توجه به سلامت و قصد واقعی، با منطق قرآنی ناسازگارند. قرآن کریم تأکید دارد که هر پاداشی، چونان میوهای است که باید در بذر دنیا کاشته شود تا در آخرت درو گردد. سلام بدون سلامت، مانند درختی بیریشه است که میوهای به بار نمیآورد.
از منظر فلسفه اخلاق، این نقد به اهمیت مناط و ملاک در دیانت اشاره دارد. سلام، تنها در صورتی ثواب دارد که با سلامت وجودی و قصد تربیت همراه باشد. ادعاهای صوری و بیمبنا، به تجرّی و بیاعتنایی به اصول اخلاقی منجر میشوند و جامعه را از سلامت معنوی محروم میسازند.
درنگ: سلام بدون سلامت، چونان درختی بیریشه است که میوهای به بار نمیآورد و پاداشهای صوری، راه را بر تجرّی و انحطاط هموار میسازد.
۳. نقش علما و بزرگان در احیای سلام
علما و بزرگان، چونان مشعلداران دیانت، مسئولیت سنگینی در احیای «السلام» بر عهده دارند. اصل قرآنی «الناس على دين ملوكهم» نشان میدهد که غفلت بزرگان از سلامت، به انحطاط جامعه منجر شده است. احیای این اصل، نیازمند بازنگری در متون علمی و ترویج فرهنگ سلامت در روابط اجتماعی است. علما باید با استخراج اصول سلامت از قرآن کریم و سیره معصومین علیهمالسلام، جامعه را به سوی تحقق «دارالسلام» هدایت کنند.
نمونههای معاصر، مانند هرجومرج و غارت در جوامع اسلامی، نشاندهنده فقدان سلامت اجتماعی است که تنها با بازگشت به «السلام» قابل رفع است. این مسئولیت، چونان بار امانتی است که بر دوش علما و بزرگان نهاده شده تا با ترویج تواضع، سلامت و عدالت، جامعهای سالم و معنوی را بازسازی کنند.
درنگ: علما، چونان مشعلداران دیانت، با احیای «السلام» میتوانند جامعه را از سایه انحطاط به نور سلامت و سعادت رهنمون شوند.
جمعبندی بخش چهارم
احیای «السلام» بهعنوان یک اصل بنیادین قرآنی، چونان کلید گشاینده قفلهای حرمان و انحطاط است. نقد پاداشهای صوری و تأکید بر نقش علما در ترویج سلامت، راه را برای بازسازی جامعه ایمانی هموار میسازد. این احیا، با استخراج اصول قرآنی و ترویج فرهنگ سلامت، میتواند جامعهای را پدید آورد که در آن تواضع، عدالت و سلامت معنوی شکوفا شود.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین جایگاه بنیادین «السلام» در نظام ایمانی، نشان داد که این صفت الهی، چونان خورشیدی است که تمامی شئون وجودی را روشن میسازد. جایگاه «السلام» پس از «الحی» و مقدم بر علم، قدرت و اراده، بر نقش محوری سلامت در تحقق سعادت تأکید دارد. آیات قرآنی، از سوره مریم تا صافات و یس، مراتب مختلف سلام را از اطلاق کامل تا تقييد به هدایت و پاداش الهی ترسیم میکنند. غفلت تاریخی از این اصل، به انحطاط جوامع اسلامی و فروکاهش سلام به عملی تشریفاتی منجر شده است. احیای «السلام» از طریق کالبدشکافی علمی آیات و ترویج فرهنگ سلامت، میتواند جامعهای را پدید آورد که در آن سلامت معنوی و اجتماعی شکوفا شود. این تبیین، نه تنها برای فهم عمیقتر اسمای حسنی، بلکه برای بازسازی جامعهای سالم و معنوی در دنیای مدرن نیز الهامبخش است.
با نظارت صادق خادمی