در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 324

متن درس

 

کتاب اسماء و صفات الهی: تأملاتی در مفاهیم سلام، اسلام و ایمان

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۲۴)


مقدمه

اسم «السلام»، یکی از اسماء الحسنی الهی، در قرآن کریم نمادی از سلامت، کمال و سعادت است که در سلسله مراتب صفات الهی، جایگاهی بنیادین دارد. این صفت، به‌عنوان ظرفی برای ظهور شئون وجودی، از دنیا تا آخرت را در بر می‌گیرد و جوهره‌ای از وحدت، نور و گشادگی وجودی را در خود نهفته دارد. در کنار آن، مفهوم «ایمان» به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی در سلسله مراتب وجودی، مکمل مفهوم اسلام است که از ریشه «سلم» به معنای سلامت و صلح نشأت می‌گیرد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۳۲۴، به تحلیل دقیق و عمیق رابطه میان سلام، اسلام و ایمان می‌پردازد.

بخش اول: مفهوم سلام و اسلام در پرتو قرآن کریم

سلام به‌مثابه سلامت کامل

اسم «السلام» در قرآن کریم، تجلی‌گاه سلامت کامل و صلحی است که همه شئون وجودی را از نقص، کژی و فساد مصون می‌دارد. واژه «اسلام» از ریشه «سلم» به معنای سلامت و صلح، جوهره دین الهی را تشکیل می‌دهد. این سلامت، در مقابل اضلال، ضیق صدر و حرج قرار دارد و به‌عنوان وصفی بنیادین، مقابل همه امراض، مشکلات و نگرانی‌های اخلاقی و عملی است.

درنگ: اسلام، به‌مثابه دین سلامت، با نور، حقیقت، پاکی و صفا هم‌خوانی دارد و هرگونه انحراف از آن، به نقص و فساد وجودی منجر می‌شود.

قرآن کریم در آیات متعدد، این مفهوم را برجسته می‌سازد. به‌عنوان نمونه:

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ
(آل‌عمران: ۱۹، : همانا دین نزد خدا اسلام است.)

و همچنین:

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ
(آل‌عمران: ۸۵، : و هر کس جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نشود.)

این آیات، اسلام را به‌عنوان دین مقبول الهی معرفی می‌کنند که از هرگونه نقص و کژی به دور است. از منظر کلام اسلامی، اسلام به‌عنوان دین سلامت، نه‌تنها راه رستگاری را نشان می‌دهد، بلکه با ایجاد وحدت وجودی، انسان را از تفرقه و کثرت مصون می‌دارد. این سلامت، همانند چشمه‌ای زلال، وجود مؤمن را از آلودگی‌های روحی و اخلاقی پاک می‌سازد.

تحلیل و تبیین

مفهوم سلامت در اسلام، فراتر از یک صفت ظاهری، به معنای گشادگی وجودی و مصونیت از هرگونه نقص است. این سلامت، در مقابل اضلال (گمراهی) و ضیق صدر (تنگنای سینه) قرار می‌گیرد و به‌عنوان معیاری برای حقانیت دین، وحدت و یکپارچگی را تضمین می‌کند. همان‌گونه که خورشید با نور خود تاریکی را می‌زداید، اسلام نیز با سلامت ذاتی خود، کژی‌ها و فسادهای وجودی را از میان می‌برد.

بخش دوم: رابطه اسلام و ایمان

پیوند جار و مجرور

رابطه میان اسلام و ایمان، به‌سان رابطه جار و مجرور در زبان عربی است که اگر با هم آیند، دو معنای متمایز دارند و اگر جداگانه ذکر شوند، معنای یکدیگر را در بر می‌گیرند. به بیان دیگر، هنگامی که اسلام و ایمان در کنار هم ذکر شوند، هرکدام معنای خاص خود را دارند، اما وقتی جداگانه به کار روند، گاه اسلام معنای ایمان را می‌گیرد و گاه ایمان معنای اسلام را. این رابطه در قرآن کریم به‌وضوح دیده می‌شود:

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ
(بقره: ۲۸۵، : پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان آورده‌اند.)

درنگ: اسلام، به‌عنوان مبدأ ایمان، ظرف ورود به ایمان است و بدون آن، تحقق ایمان ممکن نیست، همانند طهارت که شرط ورود به صلاة است.

این آیه نشان می‌دهد که ایمان، در مرتبه‌ای متعالی‌تر از اسلام، به باور کامل و عمیق به شئون الهی اشاره دارد. با این حال، اسلام به‌عنوان ظرف طهارت و سلامت، مقدمه ضروری برای ورود به ایمان است. همان‌گونه که بدون طهارت، صلاة ممکن نیست، بدون اسلام نیز ایمان تحقق نمی‌یابد.

تحلیل و تبیین

از منظر فلسفه دین، اسلام به‌عنوان مبدأ و ظرف ایمان، نقش زیربنایی در سیر وجودی انسان دارد. این رابطه، همانند بنای عمارتی است که بدون پایه‌های استوار (اسلام)، امکان برپایی طبقات بالاتر (ایمان) را ندارد. در قرآن کریم، گاه اسلام به معنای ایمان و گاه ایمان به معنای اسلام به کار رفته است، اما هنگامی که در کنار هم قرار می‌گیرند، اسلام به‌عنوان ظرف نازل‌تر و ایمان به‌عنوان مرتبه متعالی‌تر معرفی می‌شود.

بخش سوم: افضلیت اسلام بر ایمان

نازل بودن و افضل بودن اسلام

گرچه اسلام در مرتبه وجودی نازل‌تر از ایمان است، اما به دلیل نقش بنیادین آن به‌عنوان مبدأ و ظرف ورود به ایمان، افضل است. این افضلیت، از آن‌روست که بدون اسلام، ایمان تحقق نمی‌یابد. به تعبیر قرآن کریم، «کَلِمَةُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ» حصن و دژ ایمان است که ورود به آن، انسان را از عذاب الهی مصون می‌دارد:

درنگ: اسلام، به‌سان دژی است که ایمان در آن محفوظ می‌ماند و بدون آن، ورود به ایمان ممکن نیست، همانند طهارت که بدون آن، صلاة باطل است.

این حدیث نبوی که می‌فرماید: «فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» (هرکس به دژ من وارد شود، از عذابم ایمن است)، نشان‌دهنده نقش اسلام به‌عنوان مبدأ و ظرف ایمان است. بدون این دژ، انسان به ایمان نمی‌رسد و از خطاها مصون نمی‌ماند.

تحلیل و تبیین

از منظر عرفان اسلامی، اسلام به‌عنوان ظرف طهارت، انسان را برای ورود به مراتب متعالی ایمان آماده می‌سازد. این رابطه، همانند آماده‌سازی زمین برای کاشت بذر است که بدون آن، هیچ محصولی به بار نمی‌نشیند. افضلیت اسلام، نه به معنای برتری ذاتی بر ایمان، بلکه به دلیل نقش زیربنایی آن در تحقق ایمان است.

بخش چهارم: نفس درجی و درکی در اسلام و ایمان

تمایز نفس درجی و درکی

موضوع اسلام و ایمان، نفس درجی است، نه نفس درکی. نفس درجی، نفسی است که قابلیت ارتقا و صعود به مراتب وجودی را دارد، درحالی‌که نفس درکی، نفسی است که در مراتب نازل باقی می‌ماند و حتی حیوانات و کافران نیز آن را دارا هستند. نفس درکی، به دلیل فقدان قابلیت ارتقا، نمی‌تواند موضوع اسلام و ایمان باشد.

درنگ: نفس درجی، شرط لازم برای ورود به اسلام و ایمان است، درحالی‌که نفس درکی، فاقد قابلیت تحقق این مفاهیم است و در مراتب نازل باقی می‌ماند.

این تمایز، در قرآن کریم با اشاره به تفاوت میان مؤمنان و کافران روشن می‌شود:

بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
(فرقان: ۹، : بلکه آنها گمراه‌ترند.)

این آیه نشان می‌دهد که کافران، به دلیل دارا بودن نفس درکی، از مراتب وجودی پایین‌تر برخوردارند و حتی از حیوانات نیز گمراه‌ترند، زیرا نفس درکی آنها فاقد قابلیت صعود به مراتب ایمان است.

تحلیل و تبیین

از منظر روان‌شناسی دینی، نفس درجی به‌عنوان نفسی که قابلیت انصاف و ارتقا دارد، ظرف تحقق اسلام و ایمان است. نفس درکی، همانند باتلاقی است که هرچه بیشتر در آن تقلا شود، فروتر می‌رود. این تمایز، نشان‌دهنده ضرورت بازشناسی نفس درجی در مسیر سلوک و تحقق ایمان است.

بخش پنجم: انصاف به‌مثابه جوهره نفس درجی

نقش انصاف در تحقق اسلام

انصاف، به‌عنوان جوهره نفس درجی، شرط لازم برای ورود به اسلام و ایمان است. حدیث «لَا دِينَ لِمَنْ لَا أَنْصَفَ لَهُ» (کسی که انصاف ندارد، دینی ندارد) نشان‌دهنده پیوند عمیق انصاف با اسلام است. فردی که فاقد انصاف است، حتی اگر به‌ظاهر مسلمان باشد، نمی‌تواند به حقیقت اسلام و ایمان دست یابد.

درنگ: انصاف، جوهره نفس درجی است و بدون آن، ادعای مسلمانی صرفاً صوری و فاقد حقیقت است.

این اصل، در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته است:

رَبٌّ تَالٍ الْقُرْآنَ وَالْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ
(حدیث قرآنی: برخی قرآن می‌خوانند و قرآن آنها را لعن می‌کند.)

این حدیث نشان می‌دهد که بدون انصاف و نفس درجی، حتی قرائت قرآن نیز نمی‌تواند انسان را به حقیقت ایمان برساند.

تحلیل و تبیین

از منظر فلسفه اخلاق، انصاف به‌عنوان معیاری برای سلامت وجودی، انسان را از تنگناهای نفس درکی رها می‌سازد. این اصل، همانند کلیدی است که قفل‌های وجودی را می‌گشاید و انسان را به سوی حقیقت اسلام و ایمان هدایت می‌کند. فقدان انصاف، انسان را در مراتب نازل نفس درکی نگاه می‌دارد و از تحقق ایمان بازمی‌دارد.

بخش ششم: نقد صوری شدن اسلام

مغالطه در مفهوم مسلمانی

یکی از مشکلات اساسی در جوامع اسلامی، صوری شدن مفهوم مسلمانی است که نتیجه خلط نفس درجی و درکی است. بسیاری از افراد، به صرف داشتن شناسنامه اسلامی یا انجام مناسک ظاهری، خود را مسلمان می‌دانند، درحالی‌که فاقد نفس درجی و انصاف هستند. این مغالطه، به کاهش تأثیر اسلام در زندگی عملی و افزایش مشکلات اجتماعی منجر شده است.

درنگ: صوری شدن اسلام، نتیجه خلط نفس درجی و درکی است که به کاهش اعتبار دین و افزایش مشکلات اجتماعی منجر شده است.

این مشکل، در جوامع اسلامی به‌گونه‌ای است که گاه آمار جرایم، مانند سرقت و خشونت، تفاوت چندانی با جوامع غیراسلامی ندارد. این امر نشان‌دهنده فقدان تأثیر عملی اسلام در زندگی افراد است، گویی چشمه زلال دین به باتلاقی از صوری‌گری تبدیل شده است.

تحلیل و تبیین

از منظر جامعه‌شناسی دینی، صوری شدن اسلام نتیجه تمرکز بر ظواهر صوری و غفلت از محتوای سلامت و انصاف است. این انحراف، نه‌تنها اعتبار دین را کاهش داده، بلکه به افزایش مشکلات اجتماعی، از جمله خشونت و بی‌اخلاقی، منجر شده است. همانند درختی که ریشه‌هایش از آب محروم مانده، جوامع اسلامی نیز از برکت سلامت و انصاف بی‌بهره مانده‌اند.

بخش هفتم: مراتب ایمان در قرآن کریم

تنوع و گستردگی ایمان

ایمان در قرآن کریم، مفهومی بسیط و یکنواخت نیست، بلکه دارای مراتب و اقسام متعدد است. قرآن کریم، با ذکر حدود ۸۷۰ مورد از واژه ایمان، به گستردگی و تنوع آن اشاره دارد. این مراتب شامل ایمان ابتدایی، ایمان تفصیلی، ایمان عالی، ایمان دانی، ایمان قوی و ایمان ضعیف است.

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ
(بقره: ۱۳، : و چون به آنان گفته شود: همان‌گونه که مردم ایمان آورده‌اند، ایمان بیاورید.)

درنگ: ایمان در قرآن کریم دارای مراتب متعدد است، از ایمان ابتدایی ناس تا ایمان تفصیلی مؤمنان که به باور کامل به خدا، فرشتگان، کتاب‌ها و رسولان اشاره دارد.

این آیه، ایمان ابتدایی را که برای «ناس» (مردم عادی) است، از ایمان تفصیلی که برای مؤمنان متعالی است، متمایز می‌کند. ایمان ابتدایی، همانند گام نخست در مسیر سلوک است، درحالی‌که ایمان تفصیلی، به قله‌های معرفت و قرب الهی می‌رسد.

تحلیل و تبیین

از منظر عرفان اسلامی، ایمان به‌عنوان سفری وجودی، دارای مراتب متعدد است که هرکدام نیازمند شرایط و ظروف خاصی است. این مراتب، همانند طبقات یک عمارت عظیم، هرکدام نقش خاصی در ارتقای وجودی انسان دارند. فقدان توجه به این مراتب، به صوری شدن ایمان و کاهش تأثیر آن در زندگی منجر شده است.

بخش هشتم: ضرورت قانون‌مندی اسلام و ایمان

بازسازی هویت دینی

برای رفع مشکلات جوامع اسلامی، لازم است محتوای سلام و اسلام با قانون‌مندی آثار و خصوصیات آن احیا شود. این احیا، نیازمند تدوین اصول قرآنی، ترویج فرهنگ انصاف و سلامت، و بازسازی هویت دینی است.

درنگ: قانون‌مندی سلام و اسلام، به‌عنوان یک پروژه فرهنگی، می‌تواند هویت دینی را بازسازی کرده و آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهد.

این احیا، همانند بازسازی بنایی کهن، نیازمند بازشناسی اصول قرآنی و ترویج فرهنگ سلامت در همه شئون زندگی است. جامعه‌ای که این اصول را در خود نهادینه کند، به چشمه‌ای زلال از سعادت و کمال تبدیل خواهد شد.

تحلیل و تبیین

از منظر جامعه‌شناسی دینی، قانون‌مندی سلام و اسلام، به‌عنوان یک پروژه فرهنگی، می‌تواند آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهد. این احیا، نیازمند بازشناسی اصول قرآنی و ترویج فرهنگ انصاف و سلامت در همه شئون زندگی است، گویی جامعه‌ای که این مسیر را بپیماید، به باغی پرثمر از سعادت و کمال تبدیل خواهد شد.

بخش نهم: تحلیل اسم محصي در پرتو قرآن کریم

نقد تعریف سنتی محصي

اسم «محصي»، به‌عنوان یکی از صفات فعلی الهی، در قرآن کریم به معنای ضبط احاطی ترتیبی بر جزئیات ظاهر شده و در سلوک عرفانی، نقش کلیدی در افزایش معرفت و وقوف به حقایق عالم دارد. راغب اصفهانی در مفردات، احصاء را به تحصیل بالعدد (شمارش) تعریف کرده و مثال‌هایی مانند شمارش با انگشتان یا ریگ‌ها (حَصَاة) آورده است. این تعریف، دو اشکال اساسی دارد:

    • اشکال اول: احصاء به معنای ضبط و احاطه ترتیبی بر جزئیات است، نه صرف شمارش. آیه زیر این معنا را تأیید می‌کند:

أَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا
(جن: ۲۸، : هر چیزی را به عدد احصا کرده است.)

    • اشکال دوم: تحصیل (از باب تفعیل) دلالت بر زحمت و کوشش دارد، درحالی‌که محصي الهی ذاتی و بدون زحمت است:

وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا
(نبأ: ۲۹، : و هر چیزی را در کتابی احصا کرده‌ایم.)

درنگ: محصي، به معنای ضبط احاطی ترتیبی بر جزئیات است، نه صرف شمارش یا تحصیل، و تعریف راغب به دلیل خلط معنای حقیقی با استعمالات، ناقص است.

تحلیل و تبیین

از منظر فلسفه الهیات، محصي به معنای احاطه ذاتی الهی بر همه شئون وجودی است که مستقل از ابزارهای نقص انسانی، مانند شمارش یا تحصیل، عمل می‌کند. این صفت، همانند آینه‌ای است که تمامی جزئیات هستی را در خود بازتاب می‌دهد، بدون نیاز به کوشش یا ابزار.

بخش دهم: معنای حقیقی احصاء و کاربرد آن

احصاء در مرتبه الهی و انسانی

احصاء در مرتبه الهی، به معنای ضبط ذاتی و احاطه کامل بر جزئیات است، چه با عدد باشد و چه بدون آن:

لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا
(مریم: ۹۴، : به‌راستی که آنها را احصا کرده و به عدد شمرده است.)

كُلُّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ
(یس: ۱۲، : هر چیزی را در امامی مبین احصا کرده‌ایم.)

درنگ: احصاء در مرتبه الهی، ضبط ذاتی و بدون نیاز به مقدمات است، درحالی‌که در مرتبه انسانی، افراد ضعیف برای ضبط از ابزارهایی مانند عدد استفاده می‌کنند.

در مرتبه انسانی، افراد ضعیف برای ضبط از ابزارهایی مانند انگشتان، ریگ‌ها یا تسبیح استفاده می‌کنند، اما این لوازم، معنای حقیقی احصاء را تغییر نمی‌دهند.

تحلیل و تبیین

از منظر عرفان اسلامی، احصاء در مرتبه الهی، نشانه‌ای از کمال و احاطه بی‌نهایت الهی است که تمامی شئون هستی را در بر می‌گیرد. در مرتبه انسانی، این صفت به معنای تلاش برای معرفت و وقوف به جزئیات است که نیازمند تهذیب نفس و گشادگی وجودی است.

بخش یازدهم: کاربرد اسماء مرتبط با محصي در سلوک

کاربرد حسب، حسيب، حاسب و محاسب

اسماء حسب، حسيب، حاسب و محاسب، هرکدام کاربردهای متفاوتی در سلوک و زندگی دارند:

    • حسب و حسبي: در سلوک، برای تقویت توکل و رفع توجه به غیر مؤثر است. ذکر «حَسْبِيَ اللَّهُ» قلب را استحکام می‌بخشد:

حَسْبِيَ اللَّهُ
(زمر: ۳۸، : خدا برایم بس است.)

  • حسيب، حاسب، محاسب: برای دفع غفلت، گناه و طغیان نفس اماره مؤثر است و حتی برای گناهکاران نیز کاربرد دارد.

درنگ: اسماء حسب، حسيب، حاسب و محاسب، هرکدام مانند دارویی خاص، برای موقعیت‌های متفاوت در سلوک و زندگی طراحی شده‌اند.

تحلیل و تبیین

از منظر سلوک عرفانی، این اسماء مانند ابزارهایی هستند که سالک را در مسیر تهذیب نفس و قرب الهی یاری می‌کنند. انتخاب درست اسم، همانند انتخاب داروی مناسب، به حال و مرتبه سالک بستگی دارد و نیازمند ارشاد مرشد است.

بخش دوازدهم: محصي در سلوک عرفانی

نقش محصي در معرفت و وقوف

اسم «محصي» برای سالکانی مناسب است که نفس را صافی کرده‌اند و به دنبال معرفت و وقوف به حقایق آفاقی و انفسی هستند. این اسم، استجماع حواس، حافظه، عقل و ایمان را تقویت می‌کند و به سالک امکان می‌دهد تا به جزئیات عینی و خارجی اشراف یابد.

درنگ: محصي، مانند دارویی دقیق، برای سالکانی که به مراتب بالای معرفت می‌رسند مناسب است و نیازمند وسعت نفس و کتمان معارف است.

ذکر «یا مُحْصِی» یا ترکیب آن با اسماء دیگر، مانند «یا حَسِیب یا مُحْصِی»، برای معرفت سلوکی و عرفانی مؤثر است، اما نیازمند رعایت شرایط و ارشاد مرشد است.

تحلیل و تبیین

از منظر عرفان اسلامی، محصي به‌عنوان صفتی الهی، سالک را به سوی معرفت کامل هدایت می‌کند. این صفت، همانند چراغی است که مسیر تاریک سلوک را روشن می‌سازد و سالک را از گمراهی و پراکندگی حواس مصون می‌دارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

مفاهیم «السلام»، «اسلام» و «ایمان» در قرآن کریم، جوهره‌ای از سلامت، وحدت و معرفت الهی را نمایان می‌سازد. آیات متعدد، از جمله:

  • إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ (آل‌عمران: ۱۹)
  • وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ (آل‌عمران: ۸۵)
  • آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ (بقره: ۲۸۵)
  • أَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا (جن: ۲۸)

نقش محوری سلام، اسلام و ایمان در تحقق سلامت و معرفت الهی را نشان می‌دهند. اسلام، به‌عنوان ظرف طهارت و سلامت، مبدأ ورود به ایمان است و بدون آن، ایمان تحقق نمی‌یابد. نفس درجی و انصاف، شروط لازم برای ورود به این مفاهیم هستند، درحالی‌که نفس درکی، فاقد قابلیت تحقق آنهاست. اسم «محصي»، با معنای ضبط احاطی ترتیبی، در سلوک عرفانی نقش کلیدی در معرفت و وقوف به حقایق دارد. غفلت از محتوای این مفاهیم، به صوری شدن دین و افزایش مشکلات اجتماعی منجر شده است. برای رهایی از این انحرافات، لازم است محتوای سلام، اسلام و ایمان احیا شده و آثار و خصوصیات آن قانون‌مند گردد. این احیا، از طریق استخراج اصول قرآنی و ترویج فرهنگ سلامت و انصاف امکان‌پذیر است. تحقق جامعه سالم، به‌عنوان تجلی «السلام» و «محصي»، نیازمند بازشناسی این اصول و اهتمام عملی به آنهاست، گویی جامعه‌ای که این مسیر را بپیماید، به باغی پرثمر از سعادت و کمال تبدیل خواهد شد.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، رابطه بین اسلام و ایمان چگونه توصیف شده است؟

2. در درسگفتار، چه چیزی به عنوان شرط اولیه ورود به اسلام و ایمان ذکر شده است؟

3. بر اساس متن، چرا اسلام از ایمان افضل تلقی می‌شود؟

4. در درسگفتار، چه عبارتی به عنوان حصن (دژ) ایمان معرفی شده است؟

5. طبق درسگفتار، تعداد موارد ذکر ایمان در قرآن کریم حدوداً چند مورد است؟

6. بر اساس درسگفتار، نفس درکی برای ورود به اسلام و ایمان کافی است.

7. اسلام و ایمان وقتی جداگانه ذکر شوند، می‌توانند معنای یکدیگر را داشته باشند.

8. انصاف به عنوان یکی از ویژگی‌های نفس درجی در درسگفتار ذکر شده است.

9. مسلمانی که نفس درکی دارد، به معنای واقعی کلمه مومن محسوب می‌شود.

10. بر اساس درسگفتار، ایمان دارای اقسام و مراتب مختلفی است.

11. تفاوت اصلی بین نفس درجی و نفس درکی چیست؟

12. چرا اسلام به عنوان ظرف مبادی ایمان معرفی شده است؟

13. انصاف در درسگفتار چه نقشی در موضوع اسلام و ایمان دارد؟

14. چرا در درسگفتار گفته شده که برخی از قاریان قرآن ممکن است ملعون باشند؟

15. بر اساس درسگفتار، چرا برخی از مردم از مومنان به عنوان بدتر از کافران یاد می‌کنند؟

پاسخنامه

1. اسلام ظرف نازل‌تر اما افضل است زیرا مبادی ایمان است.

2. نفس درجی

3. چون ایمان بدون اسلام ممکن نیست، مانند طهارت برای نماز.

4. لا اله الا الله

5. حدود ۸۷۰ مورد

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. نفس درجی قابلیت ارتقا و ورود به اسلام و ایمان را دارد، اما نفس درکی چنین قابلیتی ندارد و در سطح حیوانات یا کافران است.

12. زیرا بدون اسلام، که مانند طهارت است، ورود به ایمان، مانند عبادت، ممکن نیست.

13. انصاف نشانه نفس درجی است و شرط اولیه برای ورود به اسلام و ایمان محسوب می‌شود.

14. زیرا قاریانی که نفس درکی دارند و انصاف ندارند، از نظر قرآن فاقد دین واقعی‌اند.

15. چون نفس درکی برخی مسلمانان با نفس درجی مخلوط شده و رفتارشان با ادعای مسلمانی‌شان سازگار نیست.

فوتر بهینه‌شده