متن درس
تحلیل و تبیین اسم «حمید» در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۳۶)
مقدمه: جایگاه اسم «حمید» در فرهنگ قرآنی
اسم «حمید» از جمله اسماء حسنی الهی است که در قرآن کریم با تکرار ۱۶ مرتبه، جایگاهی ویژه در فرهنگ قرآنی یافته و ماده «حمد» با ۳۸ مرتبه کاربرد، بنیادیترین مفاهیم الهی را نمایندگی میکند. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین و تحلیل تخصصی این اسم و ماده آن در قرآن کریم پرداخته و با نگاهی علمی و عمیق، پیوند «حمد» و «تسبیح»، نقد صفات سلبی و جلالی، و ضرورت رویکرد علمی به قرآن کریم را بررسی میکند.
بخش اول: پیوند تسبیح و تحمید در اسم «حمید»
اجتماع جلال و جمال در «حمید»
اسم «حمید» به دلیل پیوند عمیق میان «حمد» و «تسبیح»، از جایگاهی ممتاز در میان اسماء الهی برخوردار است. این پیوند، تجلی وحدت صفات جلال (تسبیح و تقدیس) و جمال (تحمید و ستایش کمال) را در ذات الهی آشکار میسازد. در قرآن کریم، آیاتی چون
نَسْبِحُ بِحَمْدِكَ
(سوره بقره، آیه ۳۰، : «با ستایش تو تسبیح میکنیم») و
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ
(سوره حجر، آیه ۹۸، : «پس با ستایش پروردگارت تسبیح کن») این همافزایی را به زیبایی نشان میدهند. تسبیح، بهعنوان نفی هرگونه نقص از ذات حق، صفتی جلالی است، و تحمید، بهعنوان اثبات کمالات الهی، صفتی جمالی. این دو در «حمید» به وحدتی متعالی دست مییابند که ذات الهی را در اوج کمال و بینیازی نشان میدهد.
درنگ: «حمید» نماد وحدت جلال و جمال الهی است؛ تسبیح (نفی نقص) و تحمید (اثبات کمال) در این اسم به هم میرسند و ذات حق را در مقام کمال مطلق متجلی میسازند.
تسبیح در پیوند با اسم و حمد
در قرآن کریم، تسبیح گاه با «حمد» همراه است، مانند
يَسْبَحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ
(سوره غافر، آیه ۷، : «با ستایش پروردگارشان تسبیح میکنند»)، و گاه با «اسم»، مانند
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ
(سوره واقعه، آیه ۷۴، : «پس با نام پروردگار بزرگت تسبیح کن»). این همراهی نشاندهنده جامعیت «اسم» و «حمد» است. «اسم» در
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
(سوره حمد، آیه ۱) بهعنوان ظرف همه اسماء الهی، و «حمد» در
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(سوره حمد، آیه ۲) بهعنوان جامع همه ستایشها، نقشی محوری دارند. همانگونه که نهرهای پرآب در بستری واحد به دریا میپیوندند، «اسم» و «حمد» در تسبیح به وحدت رسیده و کمال الهی را متجلی میسازند.
حمد، فعل حق و تسبیح، فعل خلق
حمد در قرآن کریم به ذات حق اختصاص دارد، چنانکه در
الْحَمْدُ لِلَّهِ
(سوره حمد، آیه ۲) آمده است. اما تسبیح، هم فعل حق است و هم فعل خلق، مانند
يَسْبَحُ لِلَّهِ
(سوره حدید، آیه ۱، : «آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میکند»). با این حال، تسبیح خلق نیز به حمد الهی وابسته است، چنانکه در
نَسْبِحُ بِحَمْدِكَ
(سوره بقره، آیه ۳۰) آمده است. این رابطه نشان میدهد که حمد، صفتی ذاتی و کمالی است که تسبیح خلق را به وجود میآورد، مانند خورشیدی که نورش همه سایهها را روشن میکند.
درنگ: حمد، صفتی ذاتی و مختص حق است که تسبیح خلق را به وجود میآورد. همه تسبیحها ظهور حمد الهیاند و حمد، محور نظام هستی است.
بخش دوم: کاربردهای قرآنی «حامد» و «محمود»
حامدون: صفت مؤمنان
واژه «حامدون» تنها یکبار در قرآن کریم در
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
(سوره توبه، آیه ۱۱۲، : «توبهکنندگان، پرستندگان، ستایندگان، سیاحتکنندگان، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، امرکنندگان به معروف و نهیکنندگان از منکر، و نگهبانان حدود الهی؛ و مؤمنان را بشارت ده») آمده است. این صفت، پس از توبه و عبادت ذکر شده که نشاندهنده مرتبه والای آن در میان صفات مؤمنان است. حامدون، مؤمنانی هستند که پس از تطهیر نفس و عبادت، به مقام ستایش الهی میرسند، مانند گلی که پس از باران، عطر خود را در فضا میپراکند.
محمود: مقام خلقی
واژه «محمود» نیز تنها یکبار در
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا
(سوره اسراء، آیه ۷۹، : «و پاسی از شب را به تهجد بپرداز که ویژه توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند») بهصورت «مقاماً محموداً» ذکر شده است. این آیه با قیود متعدد (شب، تهجد، نافله، عسی) نشاندهنده محدودیت این صفت به مقام خلقی است. کمیابی «حامدون» و «محمود» در قرآن کریم، عظمت حمد و اختصاص آن به ذات حق را نشان میدهد، مانند قلهای که تنها با تلاشی عظیم قابل فتح است.
درنگ: کمیابی «حامدون» و «محمود» در قرآن کریم نشاندهنده عظمت حمد و اختصاص آن به ذات حق است. این صفات در شرایط خاص به خلق نسبت داده شده و حمد حقیقی تنها از آنِ الله است.
بخش سوم: نقد صفات سلبی و جلالی
وجودی بودن همه صفات الهی
برخلاف دیدگاه متکلمان سنتی که صفات الهی را به ثبوتی و سلبی یا جمالی و جلالی تقسیم میکردند، همه صفات الهی ثبوتی، وجودی و ذاتیاند. صفات سلبی، مانند «نه مرکب است، نه جسم»، صرفاً انتزاعات ذهنیاند و نه صفات واقعی. همچنین، صفات جلالی (مانند قهر و تسبیح) ظهور صفات جمالی (مانند لطف و حمد) هستند. شدت لطف به قهر، شدت علم به حیرت، و شدت جمال به جلال منجر میشود، مانند آتشی که از شدت نور، دیده را خیره میکند.
رد شر عدمی
برخلاف فلسفه ارسطویی که شر را عدمی میداند، خیر و شر هر دو وجودیاند. آیه
كُلُّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ
(سوره نساء، آیه ۷۸، : «همه چیز از جانب خداست») نشان میدهد که خیر و شر هر دو از خدا بوده و وجودیاند. شر، مانند غیریتی که از عشق زاده میشود، در نظام ناسوت به کمال و صفا کمک میکند، مانند تیغی که شاخههای زائد را میچیند تا درخت بارور شود.
درنگ: همه صفات الهی وجودی و ذاتیاند. صفات سلبی، انتزاعات ذهنی بوده و صفات جلالی، ظهور صفات جمالی هستند. خیر و شر هر دو وجودیاند و شر در نظام هستی به کمال کمک میکند.
بخش چهارم: ضرورت رویکرد علمی به قرآن کریم
قرآن کریم، کتابی مهندسیشده
قرآن کریم کتابی مهندسیشده و علمی است که فراتر از نگاه مذهبی و آیینی باید مورد توجه قرار گیرد. واژگان و آیات آن با دقتی بینظیر چیده شدهاند، مانند نقشهای که هیچ جزئی از آن قابل جابهجایی نیست. جامعه دینی، به دلیل وابستگی به سنت و محفوظات، از فهم عمیق و علمی این کتاب محروم مانده است. حوزههای علمی باید به جای حفظ روایات، به تحلیل علمی قرآن کریم بپردازند، مانند کاوشگری که گنجی نهان را از دل سنگ بیرون میکشد.
نقد وابستگی به معصوم
در فهم ابتدایی قرآن کریم، نیازی به واسطه معصوم نیست، زیرا این کتاب ناطق و خودکفاست. آیه
حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ
نشاندهنده خودبسندگی قرآن کریم در مراتب اولیه فهم است. معصوم در مراتب عالی و فهم معارف عمیق لازم است، مانند راهنمایی که در قلههای رفیع، مسیر را نشان میدهد. جامعه دینی، به دلیل تنبلی فکری، بیش از حد به معصوم وابسته شده و از ظرفیت خود برای فهم قرآن کریم غافل مانده است.
درنگ: قرآن کریم کتابی علمی و مهندسیشده است که باید با رویکردی فراتر از نگاه مذهبی بررسی شود. در فهم ابتدایی آن، نیازی به معصوم نیست، زیرا این کتاب ناطق و خودکفاست.
بخش پنجم: کاربردهای عملی و عرفانی «حمید»
ذکر «حمید» و آثار آن
ذکر «حمید»، مانند «یا حمید» یا «حمیدن حمید»، بهویژه در خلوت، انسان را به صفا، تواضع و دوری از استکبار سوق میدهد. این ذکر، مانند جویباری زلال، نفس را از آلودگیهای نفسانی پاک کرده و کرامت انسانی را تقویت میکند. «حمید» بهعنوان صفتی جمالی و کمالی، انسان را به خضوع در برابر کمالات الهی دعوت میکند و او را از خودبینی رها میسازد.
نقد دیدگاههای عرفا و فلاسفه
برخی عرفا و فلاسفه، مانند ملا هادی سبزواری، در عباراتی چون «نَحْمَدُ مَنْ عَلَّمَنَا الْبَيَانَ» بهاشتباه خود را در جایگاه حمد قرار دادهاند، در حالی که حمد حقیقی مختص ذات حق است. قرآن کریم باید محور فهم قرار گیرد، نه کتب فلسفی مانند اسفار. تمرکز بر قرآن کریم، مانند گشودن دریچهای به سوی نور حقیقت، انسان را از محرومیتهای معنوی رها میکند.
درنگ: ذکر «حمید» نفس را پاک کرده و به تواضع و خضوع هدایت میکند. حمد حقیقی مختص ذات حق است و قرآن کریم باید محور فهم معارف الهی قرار گیرد.
جمعبندی
اسم «حمید» در قرآن کریم، با ۱۶ مرتبه ذکر و ماده «حمد» با ۳۸ مرتبه کاربرد، از جایگاه ویژهای برخوردار است. این اسم، با پیوند تسبیح و تحمید، وحدت جلال و جمال الهی را متجلی میسازد. حمد، صفتی ذاتی و مختص حق است که تسبیح خلق را به وجود میآورد. «حامدون» و «محمود» در قرآن کریم به شرایط خاص خلقی محدود شده و عظمت حمد الهی را نشان میدهند. همه صفات الهی وجودی و ذاتیاند و صفات سلبی یا جلالی مستقل وجود ندارند. قرآن کریم، کتابی مهندسیشده و علمی است که باید با رویکردی علمی و فراتر از نگاه آیینی بررسی شود. ذکر «حمید» انسان را به صفا و تواضع هدایت کرده و از نفسانیات رها میسازد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاشی است برای ارائه تحلیلی جامع و آکادمیک از این اسم الهی و پیوندهای عمیق آن با فرهنگ قرآنی.
با نظارت صادق خادمی