در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 340

متن درس

 

تحلیل تخصصی تسبيح در قرآن کریم: سیر طبیعی، تنوع، و دلالت‌های علمی و معرفتی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۴۰)

دیباچه

مفهوم «تسبيح» در قرآن کریم، به‌عنوان یکی از جلوه‌های بنیادین عالم خلقت، جایگاهی والا و عمیق دارد. این مفهوم، فراتر از برداشت‌های عامیانه و ظاهری، به سیر طبیعی و سالم موجودات اشاره دارد که در نظمی بی‌نقص و هماهنگ، گواهی بر توحید و حکمت الهی می‌دهد. درس‌گفتار سیصد و چهلم از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی عمیق و نظام‌مند، به تبیین معنای تسبيح به‌عنوان سیر وجودی سالم، تنوع و تمایز تسبيحات، و دلالت‌های علمی و معرفتی آن پرداخته است.

بخش نخست: معنای تسبيح در قرآن کریم

سیر طبیعی و سالم: جوهره تسبيح

تسبيح در فرهنگ قرآنی، به معنای سیر طبیعی و سالم موجودات، بدون اصطکاک، استهلاک، کاستی، کجی، یا آفت تعریف می‌شود. این معنا، که در آیه شریفه «يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (سوره حشر، آیه ۱) تجلی یافته، بیانگر نظمی وجودی است که تمامی مخلوقات، از ویروس‌ها و میکروب‌ها تا ملائکه و موجودات مجرد، در آن مشارکت دارند.

يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ

[مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌کنند»). این آیه، تسبيح را به‌عنوان حرکتی طبیعی و بی‌نقص معرفی می‌کند که در آن، هر موجودی، اعم از سیب سالم یا میکروب در سیب گندیده، در مسیر وجودی خود به کمال سیر می‌کند. تسبيح، چون جویباری زلال، عاری از هرگونه اعوجاج و کاستی است و گواهی بر سلامت خلقت و حکمت خالق می‌دهد.

حتی رشد میکروب در سیب گندیده، که از منظر انسانی منفی تلقی می‌شود، در ذات خود سیر طبیعی آن موجود است و تسبيح محسوب می‌گردد. این دیدگاه، تسبيح را از مفهومی صرفاً مذهبی به قانونی وجودی ارتقا می‌دهد که نظم عالم را در بر می‌گیرد، گویی هر ذره در هستی، در رقصی موزون با آهنگ توحید، به سوی مقصد خویش روان است.

درنگ: تسبيح به معنای سیر طبیعی و سالم موجودات، بدون اصطکاک، کاستی، یا اعوجاج است که نظم وجودی عالم و حکمت الهی را آشکار می‌سازد.

اطلاق تسبيح بر همه مخلوقات

تسبيح، به‌عنوان ویژگی ذاتی خلقت، بر تمامی موجودات، از عالم ناسوت تا موجودات مجرد، اطلاق دارد. آیه «يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (سوره حشر، آیه ۱) این اطلاق کامل را نشان می‌دهد، که هیچ موجودی از این سیر سالم و طبیعی مستثنا نیست. از ویروس‌های میکروسکوپی تا ملائکه الهی، همه در مداری بی‌نقص سیر می‌کنند، گویی عالم چون ارکستری عظیم، تحت رهبری حکمت الهی، نغمه توحید را می‌نوازد.

این اطلاق، گواهی بر توحید در خلقت است، چنان‌که قرآن کریم در سوره ملک، آیه ۳ می‌فرماید:

لَا تَرَى فِي خَلْقِ [مطلب حذف شد] : «در آفرینش رحمان هیچ ناسازگاری نمی‌بینی»). این آیه، نظم و کمال خلقت را تأیید می‌کند و تسبيح را به‌عنوان نشانه‌ای از این کمال معرفی می‌نماید.

درنگ: تسبيح بر همه مخلوقات، از ناسوت تا موجودات مجرد، اطلاق دارد و گواهی بر نظم و توحید در خلقت است.

بخش دوم: تنوع و تمایز تسبيحات

تمایز وجودی و تسبيحی موجودات

هر موجود در عالم، تسبيح خاص خود را دارد که به مرتبه وجودی و طبیعت آن وابسته است. این تنوع در آیه «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۳۳) به‌وضوح بیان شده است:

كُلٌّ [مطلب حذف شد] : «هر یک در مداری شناورند (تسبیح می‌کنند)»). این آیه نشان می‌دهد که هر موجود، از ستارگان آسمانی تا موجودات زمینی، در مداری خاص و با تسبيحی منحصربه‌فرد سیر می‌کند. هیچ دو موجودی تسبيح مشابه ندارند، و حتی یک موجود در دو لحظه، تسبيح یکسان ارائه نمی‌دهد. این تمایز، چون اثر انگشتی بی‌همتا، نشان‌دهنده حکمت الهی در خلقت است.

همان‌گونه که هر موجود از نظر وجودی، غذا، و تشکل ممتاز است، تسبيح آن نیز ممتاز است. این عدم تکرار، از تکرار و تشريك (شرک) در تسبيح جلوگیری می‌کند، زیرا تکرار تسبيح به معنای نفي آن است. تسبيح، گویی نغمه‌ای یگانه است که هر ذره از هستی، در لحظه‌ای خاص، آن را به آوازی بی‌مانند برای خالق می‌سراید.

درنگ: تسبيحات موجودات، مانند وجوداتشان، ممتاز و غیرتکراری‌اند و تکرار در تسبيح به تشريك و نفي آن منجر می‌شود.

تسبيح و نفي شرك

تسبيح به دلیل ماهیت خود، که نفي نقص و تعدد است، ذاتاً با شرك ناسازگار است. اگر تسبيحی تکراری باشد، تشريك ایجاد می‌شود و تسبيح نفي می‌گردد. این ویژگی، تسبيح را به ابزاری برای اثبات توحید و نفي شرك تبدیل می‌کند، گویی هر تسبيح، چون پرچمی از توحید، در عالم برافراشته می‌شود و هرگونه شائبه تعدد را از میان می‌برد.

این نفي شرك، ریشه در توحید حق دارد که یکتاست و هیچ مشابهی ندارد. همان‌گونه که خداوند یکتا و بی‌همتاست، تسبيحات نیز، به‌عنوان جلوه‌ای از خلقت او، یکتا و بی‌تکرارند. این تمایز، حکایت از مهندسی دقیق عالم دارد که در آن، هیچ موجودی زائد یا تکراری نیست.

درنگ: تسبيح، با نفي نقص و تعدد، ذاتاً شرك را نفي می‌کند و گواهی بر توحید و یکتایی خلقت است.

بخش سوم: لازم و متعدی بودن تسبيح

تسبيح لازم: سیر ذاتی موجودات

تسبيح لازم، به سیر طبیعی و ذاتی هر موجود در مدار وجودی خود اشاره دارد، چنان‌که در آیه «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۳۳) بیان شده است. این تسبيح، مانند تنفس در انسان، غیرارادی و جبلی است و نشان‌دهنده سلامت ذاتی موجودات است. هر موجود، از ستارگان آسمانی تا گیاهان زمینی، در مداری خاص و بدون اعوجاج سیر می‌کند، گویی در رقصی موزون، به آهنگ طبیعت خویش می‌رقصد.

درنگ: تسبيح لازم، سیر ذاتی و طبیعی موجودات در مدار وجودی خود است که بدون اعوجاج و به‌صورت جبلی انجام می‌شود.

تسبيح متعدی: حکایت از کمال حق

تسبيح متعدی، که در آیه «يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (سوره حشر، آیه ۱) آمده، به تسبيحی ارادی اشاره دارد که برای خدا انجام می‌شود. این تسبيح، حکایت از سلامت و کمال حق دارد و بیانگر آن است که موجودات، با سیر طبیعی خود، عظمت و کمال خالق را گواهی می‌دهند. این تسبيح، چون آینه‌ای است که نور حق را در عالم منعکس می‌کند و سلامت خلقت را به نمایش می‌گذارد.

تفاوت تسبيح لازم و متعدی، مانند تفاوت حرکت طبیعی (تنفس) و حرکت ارادی (راه رفتن) در انسان است. تسبيح لازم، ذاتی و جبلی است، در حالی که تسبيح متعدی، ارادی و معطوف به خالق است و جلوه‌ای از معرفت و عبادت را در خود دارد.

درنگ: تسبيح متعدی، با حکایت از کمال و سلامت حق، سیر طبیعی موجودات را به ستایش الهی پیوند می‌دهد.

بخش چهارم: اقسام تسبيح

تسبيح جزئی و کلی

تسبيحات بر اساس مرتبه وجودی موجودات به انواع جزئی و کلی تقسیم می‌شوند. تسبيح جزئی، مختص اجسام، نباتات، و برخی حیوانات است که محدود و خاص است. در مقابل، تسبيح کلی، به ملائکه و انسان کامل اختصاص دارد که تنزیهي و احاطي است. تسبيح ملائکه، به دلیل مجرد بودن، تنزیهي است و از هرگونه تخلیط مادی مبراست، در حالی که تسبيح انسان کامل، جمع میان جزئی، کلی، و تنزیهي است و احاطه‌ای وجودی دارد.

این تنوع، گویی رنگ‌آمیزی بی‌نهایت عالم است که هر موجود، با تسبيحی خاص، نقشی یگانه در تابلوی خلقت ایفا می‌کند. تسبيح انسان کامل، چون خورشیدی است که نورش همه عالم را روشن می‌سازد و تسبيح دیگر موجودات را در خود جمع می‌کند.

درنگ: تسبيح جزئی به اجسام و نباتات و تسبيح کلی به ملائکه و انسان کامل اختصاص دارد که احاطه‌ای وجودی و تنزیهي را در بر می‌گیرد.

تسبيح فردی و جمعی

تسبيح می‌تواند فردی یا جمعی باشد. تسبيح فردی، به سیر خاص یک موجود اشاره دارد، در حالی که تسبيح جمعی، معادل تسبيح کل عالم است. در روایات آمده است: «ضَرْبَةُ عَلِيٍّ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ» (یک ضربه علی علیه‌السلام برتر از عبادت ثقلین است). این بیان نشان می‌دهد که تسبيح فردی اولیاء، گاه چنان قدرتمند است که با تسبيح جمعی کل موجودات برابری می‌کند.

تسبيح اولیاء، چون شارژری معنوی، دیگر موجودات را به حرکت درمی‌آورد. در متون عرفانی آمده که وقتی سالک ذکری می‌گوید، درختان و ریگ‌ها با او همراه می‌شوند. این همراهی، نتیجه مسانخت ذکری است که تسبيح سالک را با تسبيح موجودات هم‌نوا می‌سازد، گویی عالم در سمفونی توحید، با آواز اولیاء هم‌آهنگ می‌شود.

درنگ: تسبيح فردی اولیاء می‌تواند معادل تسبيح جمعی کل عالم باشد و چون شارژری معنوی، موجودات را به نور توحید متصل می‌سازد.

تسبيح قولی، عملی، علمی، و معرفتی

تسبيح به اشکال مختلف ظهور می‌یابد: قولی، عملی، علمی، و معرفتی. تسبيح قولی، مانند ذکر «سُبْحَانَ اللَّهِ»، اگر با غفلت همراه باشد، ممکن است به دروغ یا تشريك آلوده شود. تسبيح عملی، در اعمال روزمره مانند خوردن، راه رفتن، یا خوابیدن نمود می‌یابد. روایت «نَوْمُ الْمُؤْمِنِ عِبَادَةٌ» (خواب مؤمن عبادت است) نشان می‌دهد که مؤمن، با نیت خالص، حتی خواب خود را به تسبيح تبدیل می‌کند، گویی با هر نفس و حرکت، نغمه توحید را زمزمه می‌کند.

تسبيح علمی و معرفتی، که در اولیاء و انسان کامل بارز است، از ادراک و معرفت عمیق نشأت می‌گیرد و از غفلت و انانیت مبراست. این تسبيح، چون گوهری ناب، خلوص و عمق معرفتی را به نمایش می‌گذارد و انسان را به قرب الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: تسبيح قولی، عملی، علمی، و معرفتی، اشکال مختلف ظهور تسبيح‌اند که تسبيح عملی و معرفتی، به دلیل خلوص، از تسبيح قولی غفلت‌آلود متعالی‌تر است.

بخش پنجم: تسبيح و نفی جبر در عالم

تسبيح موجودات، برخلاف تصور رایج، جبری نیست، بلکه عاشقانه و جبلی است. آیه «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۳۳) نشان می‌دهد که موجودات، با عشق ذاتی و بدون اجبار، در مدار طبیعی خود سیر می‌کنند. جبر در عالم وجود ندارد، زیرا جبر مستلزم جابر بودن خداست که با حکمت و عدالت الهی ناسازگار است.

موجودات، چون عاشقانی سرمست، در سیر طبیعی خود به رقص درمی‌آیند و با عشق جبلی تسبيح می‌کنند. انسان نیز، با عشق اکتسابی و اختیار، تسبيح می‌سازد، هرچند گاه با چموشی و انکار، از این سیر عاشقانه بازمی‌ماند. این دیدگاه، تسبيح را به جلوه‌ای از عشق و آزادی در خلقت تبدیل می‌کند.

درنگ: تسبيح موجودات، عاشقانه و جبلی است و جبر در عالم وجود ندارد، زیرا جبر با حکمت و عدالت الهی ناسازگار است.

بخش ششم: دلالت‌های علمی تسبيح

تسبيحات موجودات، قابل شناسایی و استخراج علمی‌اند، مشابه شناسایی میکروب‌ها یا ویروس‌ها. اگرچه ابزار علمی کنونی محدود است، اما تئوری تسبيح، با تکیه بر آیات قرآنی و استدلال‌های معرفتی، قابل اثبات است. این کار نیازمند آزمایشگاه‌های فکری و مجامع علمی است که تسبيح هر موجود را از سیر وجودی‌اش استخراج کنند.

در آینده، به‌ویژه در زمان ظهور امام زمان (ع)، با شکوفایی مجامع علمی، این شناسایی ممکن خواهد شد. تسبيح، چون امضایی وجودی، می‌تواند با ابزار علمی و معرفتی کشف شود، گویی دانش بشری، با کاوش در این نغمه‌های توحیدی، به عمق حکمت خلقت راه می‌یابد.

درنگ: تسبيحات موجودات قابل شناسایی علمی‌اند و با پیشرفت علم و در زمان ظهور، امکان استخراج آن‌ها از سیر وجودی موجودات فراهم خواهد شد.

بخش هفتم: نقد فرهنگ دینی و علوم حوزوی

حوزه‌های علمیه، به دلیل غلبه ادبیات عامیانه، نتوانسته‌اند از ظرفیت علمی و معرفتی قرآن کریم بهره ببرند. آیاتی مانند «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» که مفاهیمی فوق مدرن و علمی دارند، به مسائل مذهبی سطحی تقلیل یافته‌اند. قرآن کریم، کتابی مهندسی‌شده است که تسبيح را به‌عنوان قانونی وجودی و نه صرفاً عبادی معرفی می‌کند.

این تقلیل، گویی فروکاستن اقیانوسی بی‌کران به کوزه‌ای کوچک است. حوزه‌ها باید با رویکردی علمی و نه عامیانه، به قرآن نزدیک شوند تا معارف آن، از سطح عوامانه به سطح جهانی ارتقا یابد. این تحول، نیازمند بازنگری در روش‌های تدریس و تفسیر است تا قرآن کریم به جایگاه واقعی خود به‌عنوان شناسنامه عالم هستی بازگردد.

درنگ: حوزه‌های علمیه، به دلیل ادبیات عامیانه، از ظرفیت علمی قرآن کریم بهره نبرده‌اند و نیازمند رویکردی علمی برای ارتقای معارف قرآنی‌اند.

بخش هشتم: تسبيح و عزت و حکمت الهی

سه آیه کلیدی تسبيح در قرآن کریم با عبارت «وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» ختم می‌شوند:

  • يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

    [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌کنند و او عزیز و حکیم است»).
  • يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

    [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌کنند و او عزیز و حکیم است»).
  • يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

    [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح می‌کنند و او عزیز و حکیم است»).

عزت الهی به عدم تکرار تسبيحات (نفي تشريك) و حکمت الهی به طراحی بی‌نقص عالم بدون تکرار اشاره دارد. این آیات، گویی مهندسی دقیق خلقت را به نمایش می‌گذارند، که در آن، هر تسبيح، چون نگینی یگانه، در تاج عزت و حکمت الهی می‌درخشد. فقدان تشريك در تسبيحات، نشان‌دهنده عظمت خالقی است که هیچ تکراری در خلقتش راه ندارد.

درنگ: عزت الهی در نفي تشريك و حکمت الهی در طراحی بی‌نقص عالم بدون تکرار تجلی می‌یابد که تسبيحات ممتاز گواه آن است.

بخش نهم: کاربرد عملی تسبيح

تسبيح قولی، مانند ذکر «سُبْحَانَ اللَّهِ»، اگر با غفلت همراه باشد، ممکن است بی‌ارزش یا به تشريك آلوده شود. در مقابل، تسبيح عملی و معرفتی، که در اعمال روزمره مانند خوردن، راه رفتن، یا خوابیدن نمود می‌یابد، خالص‌تر است. روایت «نَوْمُ الْمُؤْمِنِ عِبَادَةٌ» نشان می‌دهد که مؤمن، با نیت خالص، حتی خواب خود را به تسبيح تبدیل می‌کند، گویی هر لحظه از زندگی‌اش به نغمه‌ای توحیدی بدل می‌شود.

تسبيح اولیاء، به‌عنوان شارژری معنوی، می‌تواند موجودات دیگر را به حرکت درآورد. در متون عرفانی آمده که وقتی سالک ذکری می‌گوید، درختان و ریگ‌ها با او هم‌نوا می‌شوند. این همراهی، نتیجه مسانخت ذکری است که تسبيح سالک را با تسبيح عالم هم‌آهنگ می‌سازد، گویی عالم در حضور اولیاء، به نور توحید جلا می‌یابد.

درنگ: تسبيح عملی و معرفتی، به دلیل خلوص و معرفت، انسان را به قرب الهی سوق می‌دهد و تسبيح اولیاء، عالم را به نور توحید متصل می‌سازد.

بخش دهم: نقد مفاهیم سنتی و ضرورت تحول علمی

کتب لغت‌شناسی اسلامی، مانند مفردات راغب، تسبيح را به معانی سطحی مانند «نماز» یا «حرکت سریع» تقلیل داده‌اند. این تعاریف، به جای استخراج معنای دقیق از ریشه و کاربردهای قرآنی، به استعمالات عرفی بسنده کرده‌اند. تسبيح، سیر طبیعی موجودات است، نه صرفاً ذکر زبانی یا عبادت ظاهری. این کاستی، ریشه در فقدان رویکرد علمی و غلبه فرهنگ عامیانه دارد.

تحول در لغت‌شناسی و علوم دینی، نیازمند استخراج معنای تسبيح از آیات قرآنی و تحلیل‌های معرفتی است. این تحول، گویی کندن ریشه‌های یک درخت کهن از خاک است که حقیقت تسبيح را به‌عنوان قانونی وجودی نمایان می‌سازد. چنین رویکردی، معارف قرآنی را از سطح عوامانه به سطحی جهانی ارتقا می‌دهد و راه را برای فهم عمیق‌تر قرآن کریم هموار می‌کند.

درنگ: لغت‌شناسی علمی نیازمند استخراج معنای تسبيح از ریشه و کاربردهای قرآنی است تا معارف دینی را به سطحی جهانی ارتقا دهد.

جمع‌بندی

تسبيح در قرآن کریم، به معنای سیر طبیعی و سالم موجودات، بدون نقص و اعوجاج، قانونی وجودی است که نظم و توحید خلقت را آشکار می‌سازد. این مفهوم، که در آیاتی مانند «يَسْبَحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (سوره حشر، آیه ۱) و «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (سوره انبیاء، آیه ۳۳) تجلی یافته، بر همه مخلوقات اطلاق دارد و گواهی بر حکمت و عزت الهی است. تسبيحات، به دلیل تفاوت وجودی موجودات، ممتاز و غیرتکراری‌اند و تکرار آنها به تشريك و نفي تسبيح منجر می‌شود.

تسبيح، هم لازم (سیر ذاتی) و هم متعدی (برای خدا) است و به‌صورت جزئی، کلی، فردی، و جمعی ظهور می‌یابد. تسبيح اولیاء، که معادل تسبيح کل عالم است، چون شارژری معنوی، موجودات را به نور توحید متصل می‌سازد. تسبيح قولی، اگر با غفلت همراه باشد، ممکن است بی‌ارزش شود، اما تسبيح عملی و معرفتی، انسان را به قرب الهی رهنمون می‌کند.

قرآن کریم، با ارائه مفاهیمی فوق مدرن، تسبيح را به‌عنوان قانونی علمی و وجودی معرفی می‌کند که نیازمند شناسایی در آزمایشگاه‌های فکری است. حوزه‌های علمیه، به دلیل غلبه ادبیات عامیانه، از این ظرفیت بهره نبرده‌اند و نیازمند تحولی علمی‌اند. تسبيح، با نفي شرك و اثبات توحید، عالم را به سوی کمال و خلوص هدایت می‌کند و در آیاتی مانند «وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»، عزت و حکمت الهی را به نمایش می‌گذارد.

این اثر، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با زبانی فاخر و ساختار علمی، تلاشی است برای ارائه تحلیلی جامع از مفهوم تسبيح که راه را برای پژوهش‌های عمیق‌تر در حوزه الهیات و عرفان هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، معنای اصلی تسبیح چیست؟

2. طبق درسگفتار، تسبیح موجودات چگونه توصیف شده است؟

3. در سوره انبیاء، آیه 33، تسبیح چه موجوداتی ذکر شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، تسبیح انسان کامل چه ویژگی‌ای دارد؟

5. درسگفتار چه دلیلی برای عدم وجود جبر در تسبیح موجودات ارائه می‌دهد؟

6. تسبیح همه موجودات در عالم یکسان و مشابه است.

7. تسبیح می‌تواند به صورت عملی، قولی، علمی یا معرفتی باشد.

8. بر اساس درسگفتار، تسبیح موجودات نشانه سلامت و سیر طبیعی آن‌هاست.

9. تسبیح قولی اگر بدون اراده و سلامت باشد، ممکن است به شرك منجر شود.

10. درسگفتار بیان می‌کند که شر در عالم وجودی نیست و صرفاً عدمی است.

11. تفاوت اصلی بین تسبیح لازم و تسبیح متعدی چیست؟

12. چرا درسگفتار تسبیح را به حرکت موزون و سالم تشبیه می‌کند؟

13. چگونه تسبیح انسان کامل می‌تواند با تسبیح دیگر موجودات هماهنگ شود؟

14. چرا درسگفتار معتقد است هیچ تسبیح تکراری در عالم وجود ندارد؟

15. چرا درسگفتار تفاسیر سنتی تسبیح مانند معنای سریع را نادرست می‌داند؟

پاسخنامه

1. سیر طبیعی و سالم موجودات بدون اعوجاج

2. تسبیح هر موجود ممتاز و غیرتکراری است

3. شب، روز، خورشید و ماه

4. جمع بین تسبیح تنزیهی، کلی و جزئی

5. جبر به معنای ظلم است و خدا جابر نیست

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. درست

10. نادرست

11. تسبیح لازم سیر طبیعی موجود در فلك خود است، در حالی که تسبیح متعدی حكایت از طبیعت و سلامت حق برای خداست.

12. زیرا تسبیح سیر طبیعی موجودات بدون اعوجاج، كاستی یا انحراف است، مانند حركتی هماهنگ و سالم.

13. تسبیح انسان کامل به دلیل مسانخت ذكر، موجودات دیگر مانند درختان و ریگ‌ها را با خود همراه و شارژ می‌كند.

14. چون تکرار تسبیح به تشريك و شرك منجر می‌شود كه نفى تسبیح است، و هر موجود تسبیح ممتاز خود را دارد.

15. زیرا تسبیح به معنای سیر طبیعی و سالم موجودات است، نه صرفاً حركت سریع یا دعا.