متن درس
اسماء و صفات الهی: تبیین السلام در پرتو تسبیح
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۴۴)
مقدمه
اسم «السلام» از جمله اسماء حسنی الهی است که در قرآن کریم به مثابه آیینهای از سلامت، کمال و سعادت جلوهگر است. این اسم، در سلسلهمراتب اسماء الهی، جایگاهی بنیادین دارد و ظرفی است که همه شئون وجودی را در بر میگیرد. تسبیح، به عنوان حرکتی موزون، طبیعی و سالم، در پیوند با این اسم، نمایانگر نظمی وجودی است که از هرگونه اعوجاج و کاستی به دور است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفهوم تسبیح در قرآن کریم و ارتباط آن با اسم «السلام» میپردازد.
بخش اول: مفهوم تسبیح و پیوند آن با السلام
تعریف تسبیح و سلامت وجودی
تسبیح در قرآن کریم به مثابه حرکتی موزون و طبیعی است که در نظمی سالم و عاری از هرگونه کاستی و اعوجاج جریان مییابد. این مفهوم از ریشه «سبح» به معنای شناوری و حرکت روان گرفته شده و در پیوند با اسم «السلام» قرار میگیرد، زیرا سلامت و کمال از ویژگیهای بنیادین این اسم الهی است. تسبیح، همچون جریانی زلال در بستر هستی، نظم و هماهنگی الهی را بازتاب میدهد.
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ» (اسراء: ۴۴، : «آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست، او را تسبیح میگویند.»)
این آیه نشاندهنده فراگیری تسبیح در کل هستی است که به مثابه سمفونی عظیمی از نظم و سلامت، در همه اجزای خلقت جاری است. تسبیح، به عنوان عملی عبادی، نیازمند نظم درونی و سلامت نفسی است و با هرگونه کاستی، مانند گناه، ناسازگار است. از منظر فلسفه دین، تسبیح تجلی هماهنگی وجودی است که در آن هر جزء در جایگاه طبیعی خود عمل میکند، مانند ستارگان که در مدارهای خود به رقص الهی مشغولاند.
پیشنیازهای تسبیح: توکل بر حی الذی لا یموت
تسبیح، به مثابه پلی میان انسان و حقیقت الهی، نیازمند توکل بر «حی الذی لا یموت» است که در نظام اسماء الهی، جایگاهی بیهمتا دارد. این اسم، به عنوان امالاسماء، مبنای همه صفات الهی، از جمله علم، قدرت و اراده، است.
«وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ» (فرقان: ۵۸، : «و توکل بر آن زندهای که نمیمیرد و با ستایش او تسبیح گوی.»)
این آیه، تسبیح را با توکل بر «حی الذی لا یموت» پیوند میدهد، که حيات ازلی و ابدی الهی را نشان میدهد. «حی» به مثابه سرچشمهای زوالناپذیر، مقدم بر همه صفات است و «السلام» در سلسلهمراتب اسماء، پس از آن قرار میگیرد، زیرا حيات سالم، شرط وجود علم و قدرت است. توکل بر حی الذی لا یموت، انسان را از محدودیتهای عالم ناسوت، مانند مرگ، رها میسازد و به تسبیح حقیقی متصل میکند، مانند پرندهای که با بالهای توکل، در آسمان ازلیت و ابدیت پرواز میکند.
بخش دوم: تسبیح در نسبت با استغفار و ظرفهای زمانی و وجودی
رابطه تسبیح و استغفار
تسبیح و استغفار، به مثابه دو بال برای پرواز معنوی انسان، ارتباطی تنگاتنگ دارند و ترتیب آنها در آیات قرآنی، معانی متفاوتی را آشکار میسازد.
«فَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ» (غافر: ۵۵، : «پس برای گناهت آمرزش بخواه و پروردگارت را تسبیح گوی به شامگاه و سحرگاه.»)
در این آیه، استغفار مقدم بر تسبیح است، زیرا گناه، مانند غباری بر آیینه نفس، مانع حرکت موزون تسبیح میشود. استغفار، با تطهیر نفس، زمینهساز سلامت نفسی برای تسبیح است، مانند جویباری که پیش از جاری شدن، نیاز به پاکسازی بستر دارد.
«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا» (نصر: ۳، : «پس پروردگارت را با ستایش تسبیح گوی و از او آمرزش بخواه، که او توبهپذیر است.»)
در سوره نصر، تسبیح مقدم بر استغفار است، زیرا تسبیح به مثابه کمال، نقایص را رفع میکند و استغفار، تکمیلکننده این فرآیند است. این آیه به استغفار خاص پیامبر اشاره دارد، که به جای دیدن ناصر و فاتح (خدا)، به ناس (مردم) توجه کرده و از این رو استغفار میجوید. از منظر روانشناسی دینی، استغفار تطهیر نفسی و تسبیح کمالبخشی است، مانند نقاشی که پس از پاک کردن بوم، شاهکار خود را خلق میکند.
ظرف زمانی و وجودی تسبیح: شب و سجده
تسبیح، به مثابه گلی که در باغ معنویت شکوفا میشود، نیازمند ظرف زمانی خاص (شب) و حالت وجودی ویژه (سجده) است.
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا» (انسان: ۲۶، : «و از شب برای او سجده کن و او را شبی دراز تسبیح گوی.»)
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ» (ق: ۶، : «و از شب او را تسبیح کن و پس از سجدهها.»)
شب، به دلیل آرامش و طهارت، و سجده، به دلیل خضوع و اتصال به حق، بسترهای مناسبی برای تسبیحاند. شب، مانند آسمانی پرستاره، فضایی معنوی فراهم میکند که تسبیح در آن به رقصی الهی تبدیل میشود. سجده نیز، به مثابه فرو افتادن در پیشگاه حق، انسان را به حقیقت متصل میسازد.
بخش سوم: نقد تسبیح صوری و ضرورت قانونمندی
نقد تسبیح صوری و بیحرمتی به آن
تسبیح صوری، مانند گفتن «سبحانالله» در اوقات بیکاری یا مکانهای نامناسب، به دلیل فقدان حرمت و نظم، فاقد اثر معنوی است. این نوع تسبیح، مانند گلی بیریشه در خاک نامناسب، نمیتواند به بار بنشیند.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (احزاب: ۴۱، : «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را بسیار یاد کنید.»)
این آیه بر ذکر با حضور قلب و در ظرف مناسب تأکید دارد. تسبیح صوری، مانند گفتن «سبحانالله» در صف نانوایی یا مکانهای نامناسب، به دلیل فقدان قداست، مانع دستیابی به کمالات دینی میشود. از منظر جامعهشناسی دینی، این سطحینگری به کاهش تأثیرات معنوی منجر شده است، مانند جامعهای که به جای بهرهمندی از چشمه زلال دین، به آبهای راکد بسنده میکند.
تفاوت روز و شب در تسبیح
شب، به دلیل قداست و آرامش، ظرف اصلی تسبیح است، در حالی که روز به امور دنیوی اختصاص دارد.
«إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا» (مزمل: ۱۷، : «برای تو در روز، تسبیحی دراز است.»)
این آیه روز را به امور دنیوی، مانند کار و خوراک، اختصاص داده و تسبیح در آن را صوری و متعلق به خود انسان میداند. در مقابل، شب، به دلیل ارتباط با لیلهالقدر و نزولات الهی، ارزش معنوی بالاتری دارد.
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا» (انسان: ۲۶، : «و از شب برای او سجده کن و او را شبی دراز تسبیح گوی.»)
شب، مانند گوهری در صدف تاریکی، بستر اتصال به حقیقت است، در حالی که روز، مانند بازاری پرهیاهو، به امور مادی اختصاص دارد. برای اولیای خدا، جدایی از شب و آمدن صبح، مانند جدایی کودکی از آغوش مادر، دردناک است.
بخش چهارم: دقت مکانیکی قرآن و تسبیح اولیای خدا
دقت مکانیکی قرآن در ارائه تسبیح
قرآن کریم با دقتی مکانیکی و علمی، تسبیح را در ظرفهای خاص (شب، سجده) و بدون قیود غیرضروری ارائه میکند.
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا» (انسان: ۲۶، : «و از شب برای او سجده کن و او را شبی دراز تسبیح گوی.»)
در این آیه، «سبحه» بدون قید «له» آمده، زیرا تسبیح در ظرف شب و سجده، خودبهخود متصل به حق است. این حذف قید، مانند حذف واسطهها در اتصال به حقیقت، نشاندهنده دقتی زبانی و ساختاری در قرآن کریم است که آن را به متنی فوقصنعتی و مکانیکی تبدیل میکند.
نقد جرمانگاری قرآن به عنوان کتاب غیرعلمی
بزرگترین ظلم به قرآن کریم، خارج کردن آن از جرگه علم و محدود کردن آن به داستان و موعظه است.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلی: ۱، : «نام پروردگار بلندمرتبهات را تسبیح گوی.»)
این آیه، تسبیح را به عنوان عملی نظاممند و متصل به اسم اعلی معرفی میکند. قرآن کریم، مانند سیستمی دقیق و عملی، اگر به درستی اجرا شود، میتواند جامعه را از هرجومرج نجات دهد. اما عدم استفاده از آن به عنوان یک سیستم عملی، مانند سیدی که بدون نصب بیفایده است، جوامع اسلامی را از خیرات آن محروم کرده است.
تسبیح اولیای خدا و ذکر خفی
تسبیح اولیای خدا، به مثابه جریانی زلال در شب و سجده، همراه با ذکر خفی است که در همه حال جاری است.
روایت از امام سجاد علیهالسلام نقل شده است: «هزار بار گفت: لا إله إلا الله حقاً حقاً، إیماناً و تصدیقاً، عبودیتاً و رقاً.» این روایت، تسبیح مستمر و عمیق اولیای خدا را نشان میدهد که با اتصال به حق همراه است. ذکر خفی، مانند جریانی پنهان در زیر پوست زندگی، به اولیای خدا امکان میدهد در همه حال، حتی هنگام کار و سخن، تسبیح کنند.
«قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا» (مزمل: ۲۵، : «شب را جز اندکی به پا خیز.»)
این آیه بر ایستادگی در شب برای تسبیح تأکید دارد. از منظر عرفان عملی، ذکر خفی، مانند قلبی که در هر لحظه میتپد، ظرفیت بالای اولیای خدا را در حفظ اتصال معنوی نشان میدهد.
بخش پنجم: قانونمندی تسبیح و اصلاح فرهنگ دینی
ضرورت قانونمندی تسبیح
برای بهرهمندی از خیرات تسبیح، لازم است معیارها و شرایط آن، مانند شب، سجده و طهارت، قانونمند شده و در جامعه نهادینه شوند.
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا» (انسان: ۲۶، : «و از شب برای او سجده کن و او را شبی دراز تسبیح گوی.»)
این آیه میتواند مبنای تدوین قوانین تسبیح باشد، مانند شرایطی که برای نماز (وضو، قبله، مکان پاک) وضع شده است. قانونمندی تسبیح، مانند حصاری است که گلی را از گزند حفظ میکند، و میتواند از تسبیح صوری جلوگیری کرده و به رشد معنوی جامعه کمک کند.
جمعبندی
تسبیح، به مثابه جلوهای از اسم «السلام»، حرکتی موزون، طبیعی و سالم است که در نظم الهی جریان مییابد. این عمل، نیازمند توکل بر «حی الذی لا یموت» و استغفار برای تطهیر نفسی است و در ظرف شب و سجده به کمال میرسد. شب، به دلیل آرامش و قداست، و سجده، به دلیل خضوع، بسترهای اصلی تسبیحاند، در حالی که روز به امور دنیوی اختصاص دارد. تسبیح صوری، به دلیل فقدان حرمت، مانند گلی بیریشه است و مانع دستیابی به کمالات دینی میشود.
قرآن کریم، با دقتی مکانیکی و علمی، تسبیح را در نظامهای دقیق ارائه میدهد و حذف قید «له» در برخی آیات، نشاندهنده اتصال بیواسطه به حقیقت است. بزرگترین ظلم به قرآن کریم، خارج کردن آن از جرگه علم و محدود کردن آن به موعظه است، در حالی که این کتاب، سیستمی علمی و عملی است که میتواند جامعه را از هرجومرج نجات دهد. تسبیح اولیای خدا، همراه با ذکر خفی، مانند جریانی زلال در همه حال جاری است. برای بهرهمندی از خیرات تسبیح، قانونمندی آن ضروری است، مانند قانونی که نظم را به جامعهای پراکنده بازمیگرداند.