متن درس
قداست و صفا در اسماء الهی: تبیین قدوس و سبوح در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۵۵)
مقدمه: قداست و صفا، آیینه ذات و صفات الهی
مفاهیم «قدوس» و «سبوح»، بهعنوان دو گوهر درخشان از اسماء جلالی خداوند، در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر، جلوهای بیمانند از قداست ذاتی و صفا در صفات و افعال الهی را به نمایش میگذارند. این دو اسم، نهتنها بیانگر کمال مطلق ذات حقاند، بلکه نظم وجودی هستی را در پرتو صفا و غنای الهی تبیین میکنند. درسگفتار شماره ۳۵۵ از سلسله درسگفتارهای اسماء و صفات الهی آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی عمیق و دقیق، این دو مفهوم را از منظری وجودی و ایجابی بررسی کرده و با نقد تفاسیر سنتی مبتنی بر سلب، راهی نو به سوی فهم حقیقت این اسماء میگشاید.
بخش یکم: چیستی قدوس و سبوح و جایگاه آنها در نظام الهی
تمایز قدوس و سبوح: وصف ذات در برابر وصف صفات و افعال
قدوس و سبوح، دو اسم از اسماء جلالی خداوند، هرکدام جلوهای از صفا و طهارت الهی را در مراتب مختلف هستی نمایان میسازند. قدوس، به معنای صفا و طهارت ذاتی خداوند، وصف ذات الهی است، در حالی که سبوح، به صفا و تنزیه صفات و افعال الهی اشاره دارد. این تمایز، ریشه در معنای لغوی «قدس یقدس» و «سبح یسبح» دارد. «قدس»، فعلی لازم به معنای صفا و طهارت ذاتی است، مانند شرف که ذاتاً در وجود صاحبش متجلی است. در مقابل، «سبح»، به معنای تنزیه صفات و افعال، به مرتبهای از تجلیات الهی مربوط میشود که در ظرف خلقت ظاهر میگردد. مانند نوری که از خورشید ساطع شده و در آیینههای هستی منعکس میشود، سبوح صفا را در صفات و افعال الهی متجلی میسازد، در حالی که قدوس، خود آن خورشید بیمانند است.
در دعای جوش کبیر، فقره ۵۷ با عبارت «یا سبوح یا قدوس»، این ترتیب را تأیید میکند، گویی از مراتب پایینتر (صفات و افعال) به سوی مرتبه اعلای ذات الهی صعود میکند. همچنین، در قرآن کریم، آیه
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقَدُوسِ
[مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند، پادشاه قدوس») قدوس را بهعنوان وصف ذات الهی در کنار «ملک» قرار داده و سبوح را در قالب تسبیح موجودات به کار برده است. این تمایز، مانند نقشهای دقیق از نظام هستی، مراتب وجودی را از ذات تا فعل الهی ترسیم میکند.
درنگ: قدوس، وصف صفا و طهارت ذاتی خداوند است، در حالی که سبوح، صفا و تنزیه را در صفات و افعال الهی متجلی میسازد.
وجودی بودن قدوس و سبوح: نفی تفاسیر سلبی
برخلاف تفاسیر سنتی که قدوس و سبوح را به معنای تنزیه عدمی (منزه از نقص) تفسیر میکنند، این دو اسم، صفاتی وجودی و ایجابیاند. قدوس، به صفا و غنای ذاتی خداوند اشاره دارد، مانند چشمهای زلال که از عمق وجود حق جوشیده و هیچ ناخالصی در آن راه ندارد. سبوح نیز، صفا و تنزیه را در صفات و افعال الهی نشان میدهد، مانند نسیمی پاک که از آن چشمه برخاسته و عالم را عطرآگین میکند. این دیدگاه، با حکمت متعالیه ملاصدرا همخوانی دارد که صفات الهی را تجلیات وجودی ذات حق میداند. تفاسیر سلبی، مانند «خداوند ماده ندارد، ماهیت ندارد»، به جای تمرکز بر حقیقت وجودی این اسماء، به انتزاعات ذهنی بسنده کردهاند، گویی به جای توصیف زیبایی باغ، تنها گفته شود که علف هرز ندارد.
صیغه مبالغه در قدوس و سبوح، نه به معنای کثرت، بلکه به ذاتی بودن این صفات دلالت دارد. برای مثال، «علیم» به معنای علم ذاتی خداوند است، نه کثرت علم. قدوس نیز، صفا و طهارت ذاتی حق را نشان میدهد که از هرگونه الحاق و عرضیت مبراست. این حقیقت، مانند گوهری است که در ذات خود میدرخشد و نیازی به نور بیگانه ندارد.
درنگ: قدوس و سبوح، صفاتی وجودی و ایجابیاند که صفا و غنای ذاتی و صفاتی خداوند را متجلی میسازند، نه صرف تنزیه عدمی.
جمعبندی بخش یکم
قدوس و سبوح، دو اسم جلالی خداوند، صفا و طهارت را در مراتب ذات، صفات و افعال الهی آشکار میسازند. قدوس، بهعنوان وصف ذات، غنای مطلق و طهارت ذاتی حق را نشان میدهد، در حالی که سبوح، صفا را در صفات و افعال الهی متجلی میکند. این دو اسم، برخلاف تفاسیر سلبی، وجودی و ایجابیاند و نظام هستی را بر پایه صفا و غنا ترسیم میکنند. مانند دو بال که پرنده حقیقت را به سوی آسمان معرفت پرواز میدهند، قدوس و سبوح راه را برای فهم عمیقتر اسماء الهی هموار میسازند.
بخش دوم: قدوس و سبوح در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر
قدوس در قرآن کریم: وصف ذات و فعل الهی
در قرآن کریم، قدوس دو بار بهعنوان وصف ذات الهی و هشت بار در قالب مشتقات (مانند روح القدس و ارض المقدسه) بهعنوان وصف فعل الهی به کار رفته است. آیه
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقَدُوسِ
[مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند، پادشاه قدوس») قدوس را در کنار «ملک» قرار داده و طهارت ذاتی خداوند را در مقام مالکیت هستی نشان میدهد. همچنین، در سوره بقره، آیه
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً… وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ
[مطلب حذف شد] : «و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار میدهم… ما با سپاس تو تسبیح میگوییم و برای تو تقدیس میکنیم») ملائکه تقدیس را بهعنوان ظرف اعلای عبودیت خود معرفی میکنند. این تقدیس، مانند نغمهای آسمانی، صفا و طهارت ذاتی حق را در مرتبه ذات تأیید میکند.
مهندسی دقیق قرآن کریم در استفاده از قدوس (کمیاب) و مشتقات آن (فراوان) نشاندهنده اهمیت و افضلیت قدوس است. قدوس، بهعنوان وصف ذات، مانند قلهای است که تنها اولیای الهی به آن نزدیک میشوند، در حالی که مشتقات آن، مانند روح القدس و ارض المقدسه، صفا را در ظرف خلقت متجلی میسازند.
درنگ: قدوس در قرآن کریم، وصف ذات الهی است که در دو مورد به کار رفته، در حالی که مشتقات آن، صفا را در ظرف فعل الهی نشان میدهند.
سبوح و تسبیح: صفا در صفات و افعال
سبوح، در قالب مشتقات تسبیح، در ۸۹ مورد در قرآن کریم به کار رفته و صفا و تنزیه را در صفات و افعال الهی نشان میدهد. تسبیح، مانند جویباری است که از چشمه قداست الهی جاری شده و همه موجودات، از سنگ تا ملائکه، را در بر میگیرد. در آیه
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
(سوره حشر، آیه ۱)، تسبیح موجودات، هماهنگی عالم را با صفا و نظم الهی تأیید میکند. برخلاف تقدیس که ظرف اعلای ملائکه و اولیای الهی است، تسبیح عمومیت دارد و همه مخلوقات را در بر میگیرد. این عمومیت، مانند سمفونی عظیمی است که هر موجود، نغمهای از صفا و تنزیه را در آن مینوازد.
در دعای جوشن کبیر، سبوح پیش از قدوس ذکر شده، گویی راهی از مراتب فعل و صفت به سوی ذات الهی میگشاید. این ترتیب، مانند پلکانی است که سالک را از تسبیح موجودات به تقدیس ذات حق هدایت میکند.
درنگ: سبوح، صفا و تنزیه را در صفات و افعال الهی متجلی میسازد و تسبیح، نغمه هماهنگی همه موجودات با نظم الهی است.
روح القدس: مظهر قداست در ظرف خلقت
روح القدس، بهعنوان مظهر قداست الهی، در ظرف انبیا و مؤمنین عمل کرده و نقش تأیید و تثبیت ایمان را بر عهده دارد. در آیه
وَلَقَدْ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ
[مطلب حذف شد] : «و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم»)، روح القدس، عیسی را با کمالات عالي، مانند تکلم در مهد، تأیید میکند. همچنین، در آیه
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا
[مطلب حذف شد] : «بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل کرده تا کسانی را که ایمان آوردهاند استوار سازد»)، روح القدس واسطه انتقال حقایق الهی به مؤمنین است. این روح، مانند نسیمی از عالم قدس، صفا و طهارت را به ظرف ناسوت میآورد و اولیای الهی را در مسیر کمال یاری میرساند.
روح القدس، از ملائکه اعظم است و کارکردی فراتر از مدبرات امر دارد. برخلاف ملائکهای که ممکن است به کافران نیز یاری رسانند، روح القدس تنها در ظرف انبیا و مؤمنین عمل میکند، مانند باغبانی که تنها گلهای حقیقت را آبیاری میکند.
درنگ: روح القدس، مظهر قداست الهی، با تأیید انبیا و مؤمنین، صفا و کمال را در ظرف خلقت متجلی میسازد.
جمعبندی بخش دوم
قدوس و سبوح در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر، صفا و طهارت را در مراتب ذات، صفات و افعال الهی تبیین میکنند. قدوس، وصف ذات الهی، و مشتقات آن، مانند روح القدس، صفا را در ظرف خلقت نشان میدهند. سبوح، با عمومیت تسبیح، هماهنگی عالم را با نظم الهی تأیید میکند. این دو اسم، مانند دو ستاره درخشان در آسمان معرفت، راه را برای شناخت حقیقت الهی روشن میسازند.
بخش سوم: نقد تفاسیر سلبی و تأکید بر معرفتشناسی وجودی
نقد تفاسیر سلبی: از انتزاعات ذهنی تا حقیقت وجودی
تفاسیر سلبی، مانند «خداوند ماده ندارد، ماهیت ندارد»، به جای تمرکز بر حقیقت وجودی قدوس و سبوح، به انتزاعات ذهنی بسنده کردهاند. این تفاسیر، مانند توصیف دریایی بیکران با گفتن «خشکی نیست»، از حقیقت صفا و غنای الهی دور میمانند. صفا و غنا، حقایق وجودیاند که اساس هستی را تشکیل میدهند. حکمت متعالیه، با تأکید بر وجودی بودن صفات الهی، این دیدگاه را تأیید میکند. سوره توحید، با عبارات
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ
[مطلب حذف شد] : «بگو او خداست، یگانه، خداوند بینیاز») بر صفات وجودی (احد و صمد) تمرکز دارد، و عبارات سلبی (مانند
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ)
صرفاً برای دفع شبهات (مانند ادعای ابنالله) آمدهاند.
این نقد، مانند زنگ بیداری است که پژوهشگران را به سوی فهم وجودی اسماء الهی فرا میخواند. قدوس و سبوح، نه صرف تنزیه عدمی، بلکه تجلیات غنا و صفا در ذات و صفات حقاند.
درنگ: تفاسیر سلبی، با تمرکز بر انتزاعات ذهنی، از حقیقت وجودی قدوس و سبوح دور میمانند و باید جای خود را به معرفت وجودی بدهند.
لزوم معرفتشناسی وجودی: شکار حقیقت با صبر و طهارت
شناخت قدوس و سبوح، نیازمند قرب به حق، طهارت نفس و صبوری در شکار حقیقت است، مانند صیادی که با سوزنی ظریف، گوهر معرفت را از دریای وجود صید میکند. تکیه بر سلبيات، مانند فرار از حقیقت به سایههای ناپیدا، مانع از وصول به صفا و غنای الهی میشود. جوامع اسلامی، به دلیل تکیه بر سلبيات (نهی بدون امر) و فقدان رویکرد وجودی، در مسائل علمی، معرفتی و اجتماعی دچار ضعف شدهاند. رویکرد وجودی، با تأکید بر صفا، غنا و خلاقیت، مانند کلیدی است که درهای معرفت و پیشرفت را میگشاید.
مثال «شکار حقیقت با سوزن» نشاندهنده نیاز به صبوری و دقت در معرفتشناسی است. انسان باید از معانی عدمی (مانند «فقیر نیست، گدا نیست») فاصله گرفته و به حقیقت صفا و غنا نزدیک شود، مانند مسافری که از بیابان سلب به باغ وجود میرسد.
درنگ: شناخت قدوس و سبوح، نیازمند معرفتشناسی وجودی با طهارت نفس و صبوری است تا حقیقت صفا و غنا آشکار شود.
جمعبندی بخش سوم
نقد تفاسیر سلبی و تأکید بر معرفتشناسی وجودی، راهی نو به سوی فهم قدوس و سبوح میگشاید. این دو اسم، نه صرف تنزیه عدمی، بلکه تجلیات صفا و غنای الهیاند که باید با طهارت نفس و صبوری شناخته شوند. مانند چراغی که در شب معرفت میدرخشد، این رویکرد، انسان را به سوی حقیقت وجودی اسماء الهی هدایت میکند.
بخش چهارم: جامعه سبحانی و قدوسی: از ناسوت تا مجردات
جامعه سبحانی: زیست مبتنی بر صفا و تسبیح
جامعه سبحانی، مدینهای ایجابی و خلاق است که بر پایه صفا، غنا و نظم الهی در ظرف ناسوت شکل میگیرد. این جامعه، مانند باغی است که در آن عبادت غیر خدا، معبودهای بیتأثیر و نفسانیات جایی ندارند. تسبیح، مانند نغمهای هماهنگ، این جامعه را با صفا و نظم الهی پیوند میدهد. فقدان جامعه سبحانی در جهان اسلام، به دلیل تکیه بر سلبيات و نفسانیات است، مانند نهی بدون امر که مانند بذری ناکارآمد، میوهای به بار نمیآورد.
اصل عالم، بر غنا و صفا استوار است، و کاستیها، از نفسانیات و شیطان سرچشمه میگیرند. جامعه سبحانی، با تقویت نظم، شفافیت و خلاقیت، مقدمهای برای تحقق مدینهای است که فراتر از دارالاسلام و مدینه فاضله، صفا و طهارت را در زندگی بشری متجلی میسازد.
درنگ: جامعه سبحانی، مدینهای است مبتنی بر صفا و تسبیح که در ظرف ناسوت با نظم و خلاقیت الهی شکل میگیرد.
جامعه قدوسی: قداست در عوالم مجرد
جامعه قدوسی، که مبتنی بر تقدیس و صفا در ذات الهی است، مختص اولیای الهی و عوالم مجردات است. این جامعه، مانند قلهای است که تنها کیمنترین سالکان به آن میرسند و در ظرف ناسوت، تنها اولیای الهی به آن نزدیک میشوند. تقدیس، ظرف اعلای عبودیت است، مانند نغمهای که تنها ملائکه و اولیا در آن همنوا میشوند. جامعه قدوسی، فراتر از تکلیف و ناسوت، در عوالم بالاتر تحقق مییابد و مانند باغی آسمانی، صفا و طهارت ذاتی حق را متجلی میسازد.
تمایز جامعه سبحانی و قدوسی، مانند تفاوت تسبیح و تقدیس است: یکی نغمهای عمومی برای همه موجودات، و دیگری سرودی اختصاصی برای اولیای الهی. این تمایز، مراتب هستی را در پرتو صفا و قداست ترسیم میکند.
درنگ: جامعه قدوسی، مبتنی بر تقدیس، در عوالم مجرد و برای اولیای الهی تحقق مییابد، در حالی که جامعه سبحانی در ناسوت شکل میگیرد.
جمعبندی بخش چهارم
جامعه سبحانی و قدوسی، دو جلوه از صفا و قداست در نظام الهیاند. جامعه سبحانی، با تسبیح و نظم در ناسوت، و جامعه قدوسی، با تقدیس در عوالم مجرد، صفا و طهارت الهی را متجلی میسازند. تحقق این جوامع، نیازمند فاصلهگیری از سلبيات و تقویت رویکرد وجودی است، مانند بذرهایی که در خاک حقیقت کاشته شده و باغی پرثمر را به وجود میآورند.
جمعبندی نهایی و پیشنهادات
مفاهیم قدوس و سبوح، بهعنوان دو اسم جلالی خداوند، صفا و طهارت را در ذات، صفات و افعال الهی آشکار میسازند. قدوس، وصف ذات و طهارت ذاتی حق، و سبوح، صفا در صفات و افعال الهی را نشان میدهد. این دو اسم، برخلاف تفاسیر سلبی، وجودی و ایجابیاند و نظام هستی را بر پایه غنا و صفا ترسیم میکنند. روح القدس، بهعنوان مظهر قداست، صفا را در ظرف انبیا و مؤمنین متجلی میسازد، و مهندسی دقیق قرآن کریم، تمایز میان قدوس و سبوح را با ظرافت نشان میدهد. نقد تفاسیر سلبی و تأکید بر معرفتشناسی وجودی، راه را برای فهم عمیقتر این اسماء هموار میکند. جامعه سبحانی و قدوسی، بهعنوان آرمانهایی مبتنی بر صفا و تقدیس، میتوانند جوامع اسلامی را به سوی نظم و اقتدار هدایت کنند.
برای تحقق این آرمانها، پیشنهادات زیر ارائه میشود:
- بازنگری در تفاسیر سنتی: حوزههای علمیه باید با تأکید بر جنبههای وجودی قدوس و سبوح، از تفاسیر سلبی فاصله گرفته و رویکردی نوآورانه اتخاذ کنند، مانند بازسازی نظامهای تفسیری بر اساس حکمت متعالیه.
- ترویج معرفتشناسی وجودی: برنامههای آموزشی باید با تأکید بر طهارت نفس و صبوری، شناخت وجودی اسماء الهی را ترویج کنند، مانند کارگاههایی برای پرورش معرفت و خلاقیت.
- ایجاد نظامهای ایجابی: جوامع اسلامی باید نظامهای ایجابی در آموزش، فرهنگ و سیاستگذاری را بر پایه صفا و غنا تقویت کنند، مانند سیاستهایی که خلاقیت و شفافیت را ترویج میدهند.
- تحقق جامعه سبحانی: با تقویت نظم، شفافیت و خلاقیت، جامعهای مبتنی بر تسبیح و صفا شکل گیرد که مقدمهای برای جامعه قدوسی در عوالم بالاتر باشد.
این نوشتار، مانند چراغی در مسیر حقیقت، میکوشد تا با تبیین قدوس و سبوح، راه را برای بازسازی معرفت و جامعه در پرتو صفا و قداست الهی هموار سازد. تحقق این آرمانها، نیازمند همکاری حوزههای علمیه، نهادهای آموزشی و محققان است تا جامعهای شکوفان و مبتنی بر حقیقت وجودی حق شکل گیرد.
با نظارت صادق خادمی