متن درس
تحلیل و تبیین اسم جبار در معرفتشناسی الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیصد و شصت و چهارم)
مقدمه: جایگاه اسم جبار در الهیات و عرفان اسلامی
در سپهر معرفت الهی، اسماء حسنی خداوند چونان ستارگانی درخشان، راه شناخت حقیقت ذات باریتعالی را برای سالکان و پژوهشگران روشن میسازند. اسم «جبار»، یکی از این گوهرهای ناب، در سوره حشر قرآن کریم جایگاهی ویژه دارد و به دلیل عظمت و ثقل معناییاش، از دیرباز موضوع تأملات عمیق الهیدانان، فیلسوفان و عارفان بوده است. این اسم، که در زمره اسماء جلالی و ذاتی خداوند قرار دارد، نهتنها بیانگر عظمت و بلندی ذاتی حقتعالی است، بلکه به دلیل کاربرد محدود و خاصش در قرآن، چالشهایی در تفسیر و تحلیل ایجاد کرده است.
این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی علمی، عرفانی و انتقادی، به تحلیل و تبیین اسم «جبار» میپردازد.
ساختار این نوشتار به گونهای است که تمامی جزئیات درسگفتار اصلی و تحلیلهای مرتبط را با شرح و تفصیل کامل در بر میگیرد. با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، پیوندهای معنایی و استناد به آیات قرآن کریم، تلاش شده تا محتوایی جامع، جذاب و متناسب با فضای دانشگاهی ارائه گردد. نقد فرهنگ برونگرایانه، تأکید بر درونگرایی و وحدتمحوری، و پیشنهادهایی برای بازنگری در روشهای تفسیری، از محورهای اصلی این اثر هستند.
بخش اول: جایگاه اسم جبار در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر
موقعیت جبار در سوره حشر
اسم «جبار» در آیه ۲۳ سوره حشر، در کنار سایر اسماء حسنی، با نظمی معنادار و مهندسیشده ذکر شده است:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ [مطلب حذف شد] : اوست خدایی که جز او معبودی نیست؛ [اوست] پادشاه، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، متکبر.)
قرار گرفتن «جبار» پس از اسماء «مؤمن»، «مهیمن» و «عزیز» و پیش از «متکبر»، نشاندهنده جایگاه آن در سلسلهمراتب اسماء جلالی است. این ترتیب، از اسماء آرامشبخش مانند «سلام» و «مؤمن» به سوی اسماء اقتداری و عظمتی چون «جبار» و «متکبر» حرکت میکند، گویی که قرآن کریم با این چینش، از لطافت به سوی عظمت و جلال الهی گذر میکند. این ساختار معنایی، بیانگر پیوند عمیق میان اسماء و انعکاس نظم الهی در نظام هستی است.
کاربرد محدود جبار در قرآن کریم
یکی از ویژگیهای برجسته اسم «جبار»، کاربرد محدود آن در قرآن کریم است. این اسم تنها یکبار بهعنوان صفت الهی در سوره حشر ذکر شده و در سایر موارد، با بار منفی برای غیرخدا، مانند قوم عاد یا فرعون، به کار رفته است. به عنوان مثال، در آیه ۲۲ سوره مائده آمده است:
إِنَّ [مطلب حذف شد] : همانا در آنجا قومی جبار [و سرکش] هستند.)
این تمایز، نشاندهنده اختصاص صفت «جبار» به ذات الهی است. برخلاف اسم «عزیز» که به پیامبر و مؤمنان نیز نسبت داده شده (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ، منافقون: ۸)، «جبار» صفتی است که سیطره و اقتدار مطلق را بیان میکند و در غیر خداوند با بار منفی ظلم و استکبار همراه است. این ویژگی، بر ثقل و سنگینی این اسم دلالت دارد، گویی که عظمت آن برای عالم وجود بیش از حد است و تنها در ذات حقتعالی بهصورت حقیقی تجلی مییابد.
قرآن کریم حتی به پیامبر اکرم (ص) خطاب میکند که:
وَمَا [مطلب حذف شد] : و تو بر آنان جبار [و زورگو] نیستی، ق: ۴۵.)
این خطاب، نشان میدهد که صفت «جبار» به معنای سیطره مطلق، حتی برای پیامبر خدا نیز قابل اطلاق نیست، چه رسد به سایر مخلوقات. این نکته، بر اختصاص این صفت به ذات الهی تأکید میورزد و ضرورت دقت در کاربرد اسماء را آشکار میسازد.
بخش دوم: ماهیت ذاتی و جلالی اسم جبار
جبار بهعنوان صفت ذاتی و ایجابی
اسم «جبار» در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهعنوان صفتی ذاتی، جلالی و حقی معرفی شده که بیانگر «بلندی و عظمت ذاتی» خداوند است. این تعریف، برخلاف دیدگاههای سنتی که «جبار» را به معانی فعلی مانند اصلاح امور یا شکستن تقلیل میدهند، بر وجودی بودن و ایجابی بودن این صفت تأکید دارد. «جبار»، چونان قلهای رفیع در سپهر اسماء الهی، عظمت و اقتدار مطلق ذات حق را نمایان میسازد و از هرگونه وابستگی به متعلق خارجی آزاد است.
از منظر فلسفی، صفت ذاتی آن است که در ذات حقتعالی قرار دارد و نیازی به غیر ندارد. «جبار» در این معنا، نه به معنای فعل الهی بر خلق، بلکه به معنای کمال وجودی و بلندی ذاتی است که در ذات الهی متجلی است. این صفت، گویی آینهای است که عظمت بیکران حق را بازتاب میدهد و هرگونه نقص یا محدودیت را از ساحت ذات الهی نفی میکند.
تمایز جبار از صفات فعلی و سلبي
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، تمایز «جبار» از صفات فعلی و سلبي است. صفات فعلی، مانند «مصلح امور»، به فعل الهی بر خلق وابستهاند و نیازمند متعلق خارجی هستند. صفات سلبي، مانند تنزیه، به معنای فقدان صفتی (مانند رأفت یا لطافت) هستند و به پوچی و عدمی بودن گرایش دارند. در مقابل، «جبار» بهعنوان صفت ذاتی، وجودی و ایجابی، به حضور کمال و عظمت در ذات الهی اشاره دارد.
این تمایز، با استناد به سیاق سوره حشر روشنتر میشود. در این آیه، «جبار» در کنار اسماء ذاتی مانند «ملک»، «قدوس» و «عزیز» قرار گرفته و هیچ اشارهای به فعل الهی یا متعلق خارجی ندارد. این همنشینی، نشان میدهد که «جبار» صفتی است که در ذات حقتعالی ریشه دارد و ظهور آن در خلق، تنها بهصورت غیرحقیقی و ظهوري است، گویی که نور خورشید بر آیینهای میتابد، اما حقیقت نور در خورشید است.
ریشهشناسی و تحلیل صرفی جبار
از منظر لغوی، «جبار» از ریشه «جبر» (یجبر، به وزن نصر ینصر) مشتق شده و به صیغه مبالغه (فعّال) است که بر شدت و عظمت دلالت دارد. برخلاف تفاسیر سنتی که «جبر» را به معانی متعدي مانند «شکستن استخوان» یا «جبران نقص» محدود میکنند، درسگفتار بر معنای لازم و ذاتی این ریشه تأکید میورزد. «جبار» در این معنا، صفتی است که به بلندی و استحکام ذاتی اشاره دارد، گویی که ذات الهی چونان صخرهای استوار، هرگونه ضعف یا نقص را از خود دور میسازد.
این تحلیل صرفی، با قواعد زبان عربی سازگار است و نشان میدهد که «جبار» بهعنوان صفت ذاتی، نیازی به متعلق خارجی ندارد. این نکته، برخلاف معانی سنتی که «جبر» را به فعل الهی (مانند اصلاح یا جبران) وابسته میدانند، بر استقلال و کمال ذاتی این صفت تأکید دارد.
بخش سوم: نقد دیدگاههای سنتی در تفسیر جبار
نقد معانی سنتی جبار
درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقدی روشمند، معانی سنتی «جبار» را که در آثار لغوی و تفسیری مانند مصباح المنیر و تفسیر فخر رازی آمده، به چالش میکشند. این معانی، که شامل «شکستن استخوان» (جبر العظم)، «جبران نقص یتیم» یا «اصلاح امور» هستند، به دلیل وابستگی به متعلق خارجی و تقلیل صفت ذاتی به فعل الهی، ناکافی و محدود تلقی میشوند.
به عنوان مثال، در مصباح المنیر، «جبر» به معنای «بستن استخوان شکسته» یا «جبران کمبود یتیم» تعریف شده است. این معانی، که به فعل متعدي وابستهاند، نمیتوانند عظمت ذاتی «جبار» را در سوره حشر بیان کنند. گویی که این تفاسیر، به جای توجه به اقیانوس بیکران عظمت الهی، به قطرهای از ظهورات آن بسنده کردهاند.
نقد تفسیر فخر رازی
فخر رازی، متکلم و مفسر برجسته، در تفسیر خود از «جبار» به وجوه متعددی اشاره میکند، از جمله «العالی الذی لا ینال» (بلند و غیرقابلدسترس)، «مصلح امور» و صفت تنزیهی. این تفاسیر، به دلیل گرایش به کثرت، غیریت و سلبیت، از حقیقت ذاتی «جبار» فاصله گرفتهاند. درسگفتار با نقدی ظریف، این رویکرد را به چالش میکشد و تأکید میکند که «جبار» باید بهعنوان صفتی وحدتمحور و ذاتی تحلیل شود.
به عنوان مثال، فخر رازی «جبار» را به معنای «بلندی که کسی به آن نمیرسد» تفسیر میکند، اما با افزودن متعلق خارجی (کسی)، از ذات الهی دور میشود. این رویکرد، گویی که عظمت ذات حق را به مقایسه با غیر تقلیل میدهد. همچنین، معنای «مصلح امور» به فعل الهی وابسته است و نمیتواند صفت ذاتی را بیان کند. معنای تنزیهی نیز، به دلیل سلبیت، به پوچی و عدمی بودن گرایش دارد.
نقد معنای تنزیهی جبار
یکی از انتقادات اصلی درسگفتار، به معنای تنزیهی «جبار» است که در تفاسیر سنتی رایج است. این معنا، «جبار» را به فقدان صفتی (مانند رأفت یا لطافت) تقلیل میدهد و به جای ایجاب و وجود، به سلب و پوچی گرایش دارد. این رویکرد، گویی که ذات الهی را به سایهای از کمالات خلقی فرو میکاهد و از حقیقت عظمت آن غافل میشود.
درسگفتار تأکید میکند که «جبار» صفتی ایجابی است که به حضور کمال و عظمت در ذات الهی اشاره دارد. این دیدگاه، با حکمت متعالیه ملاصدرا همسو است، که صفات الهی را تجلیات وجودی ذات حق میداند. «جبار» در این معنا، نه به معنای منزه بودن از نقص، بلکه به معنای حضور بلندی و اقتدار مطلق است.
بخش چهارم: نقد فرهنگ برونگرایی در تحلیل اسماء الهی
فرهنگ برونگرایی و تأثیر آن بر تفسیر اسماء
یکی از عمیقترین نقدهای درسگفتار، به فرهنگ برونگرایانهای است که در جوامع اسلامی ریشه دوانده و تحلیل اسماء الهی را به معانی غیری و سلبي سوق داده است. این فرهنگ، که به «انصراف الی الغیر» (توجه به غیر) بیش از «انصراف الی النفس» (توجه به خود) گرایش دارد، ریشه در مشکلات روانشناختی و اجتماعی دارد. انسان در این فرهنگ، به جای تأمل در ذات خویش، به امور خارجی مانند مال، مقام، علم یا دیگران مشغول است.
این برونگرایی، در تحلیل اسماء الهی نیز اثر گذاشته و مفسران را به تفسیر اسماء بر اساس فعل الهی یا متعلق خارجی سوق داده است. به عنوان مثال، «جبار» به جای آنکه بهعنوان صفت ذاتی و عظمت الهی تفسیر شود، به معانی فعلی مانند «شکستن» یا «اصلاح» تقلیل یافته است. این رویکرد، گویی که نور بیکران ذات الهی را در ظرف تنگ خلق محصور میکند.
پیامدهای روانشناختی و اجتماعی برونگرایی
درسگفتار با تمثیلی زیبا، برونگرایی را به پوکی استخوان تشبیه میکند که بدون استحکام درونی، هرگونه ظاهر بیرونی را بیاثر میسازد. انسان برونگرا، گویی که در آینه دیگران را میبیند، اما خویشتن خویش را نمیشناسد. این فقدان خودشناسی، به گمگشتگی در معرفت الهی منجر شده و انسان را از شناخت ذات حق محروم میسازد.
در سطح اجتماعی، این فرهنگ به ضعف جوامع اسلامی در مسائل علمی، معرفتی و اجتماعی انجامیده است. تأکید صرف بر امور خارجی، مانند قانون، انتخابات یا رفراندوم، بدون توجه به اصلاح فرهنگ درونی، گویی که کشتیای را در طوفان بدون ناخدا رها کرده است. درسگفتار تأکید میکند که اصلاح این فرهنگ، نیازمند بازنگری در ساختار ذهنی و بازگشت به درونگرایی است.
ضرورت درونگرایی در معرفتشناسی اسماء
درسگفتار، درونگرایی را کلید شناخت صحیح اسماء الهی میداند. درونگرایی، به معنای تأمل در ذات و وحدت الهی، گویی که سالک را از دامنه کوه معرفت به قله حقیقت رهنمون میشود. این رویکرد، برخلاف برونگرایی که به کثرت و غیریت گرایش دارد، به وحدت و ذات الهی توجه میکند و از تقلیل اسماء به معانی فعلی یا سلبي جلوگیری میکند.
به تعبیری، شناخت اسماء الهی چون شکار گوهری نایاب است که با سوزن صبوری و دقت به دست میآید. این شکار، نه با پتک و باروت، بلکه با ظرافت و استقامت ممکن میشود. درسگفتار تأکید میکند که درونگرایی، نهتنها در معرفتشناسی اسماء، بلکه در خودشناسی و خداشناسی نیز ضروری است.
بخش پنجم: نقد فرهنگ کثرتگرایی و اصلاح روشهای تفسیری
نقد گرایش به کثرت در تحلیل اسماء
درسگفتار با نقدی روشمند، گرایش به کثرت در تحلیل اسماء الهی را به چالش میکشد. مفسران سنتی، به جای توجه به وحدت و ذات الهی، به وجوه متعدد و معانی کثرتی گرایش دارند. به عنوان مثال، فخر رازی با ذکر وجوه متعدد برای «جبار»، از حقیقت ذاتی آن فاصله گرفته و به کثرت و غیریت سوق یافته است.
این گرایش، گویی که به جای ریشه درخت معرفت، به شاخ و برگ آن بسنده میکند. درسگفتار تأکید میکند که تحلیل صحیح اسماء، نیازمند یافتن ریشه و وحدت است، نه پراکندگی در کثرت. این رویکرد، با فلسفه وحدتمحور حکمت متعالیه همسو است و میتواند مبنای بازنگری روشهای تفسیری قرار گیرد.
نقد فرهنگ شعری و ادبی
درسگفتار با نقدی جسورانه، فرهنگ شعری و ادبی را که به برونگرایی و کثرت دامن زده، به چالش میکشد. اشعار حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی، با وجود ارزشهای معنوی و ادبی، گاهی به مفاهیم برونگرایانه گرایش دارند و نیازمند ارزیابی علمی و معنوی هستند. این نقد، خواستار محاکمه آثار ادبی برای اصلاح فرهنگ برونگرایانه است.
به تعبیری، فرهنگ شعری گویی که آینهای است که ظاهر را نشان میدهد، اما از باطن غافل است. درسگفتار پیشنهاد میکند که آثار ادبی از منظر علمی، معنوی و فرهنگی ارزیابی شوند تا مفاهیم وحدتمحور و درونگرا ترویج یابند. این رویکرد، میتواند در مطالعات فرهنگی و ادبی پیگیری شود.
پیشنهادهایی برای اصلاح روشهای تفسیری
برای رفع مشکلات ناشی از کثرتگرایی و برونگرایی، درسگفتار پیشنهادهایی برای اصلاح روشهای تفسیری ارائه میدهد:
- تأکید بر وحدت و ذات: تحلیل اسماء باید از ذات و وحدت الهی آغاز شود، نه از کثرت و غیریت.
- تقویت درونگرایی: معرفتشناسی اسماء نیازمند تأمل در ذات و خودشناسی است.
- اجتناب از سلبیت: تفاسیر سلبي باید با رویکردهای ایجابی جایگزین شوند.
- بازنگری آثار سنتی: تفاسیر سنتی، مانند آثار فخر رازی، باید با رویکردی علمی و انتقادی بازنگری شوند.
این پیشنهادات، گویی که بذرهایی نو در زمین معرفت الهی میکارند تا ثمرهای پربار در شناخت اسماء به ارمغان آورند.
بخش ششم: کاربردهای عملی و عرفانی شناخت جبار
شناخت جبار و خودشناسی
درسگفتار تأکید میکند که شناخت اسم «جبار» بهعنوان صفت ذاتی و عظمت الهی، به خودشناسی و خداشناسی منجر میشود. حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» در این معنا، راهگشای سالکان است. انسان با تأمل در ذات خویش، گویی که آینهای در برابر ذات الهی قرار میدهد و عظمت «جبار» را در وجود خود بازمییابد.
این خودشناسی، نه به معنای توجه به ظاهر و غیریتها، بلکه به معنای یافتن حقیقت نفسی است. انسان در این مسیر، از کفش و کلاه، مال و مقام، و حتی علم و سواد خود فراتر میرود و به ذات خویش میرسد، گویی که از پوسته به مغز میرسد و گوهر وجود را مییابد.
کاربرد اجتماعی شناخت جبار
شناخت صحیح اسم «جبار» نهتنها در معرفت فردی، بلکه در اصلاح جامعه نیز اثرگذار است. فرهنگ برونگرایانه، که به کثرت و غیریت گرایش دارد، به ضعف جوامع اسلامی در مسائل علمی، معرفتی و اجتماعی انجامیده است. درسگفتار تأکید میکند که با بازگشت به درونگرایی و شناخت اسماء ذاتی، میتوان جامعهای وحدتمحور و ایجابی بنیان نهاد.
این جامعه، گویی که بنایی استوار است که بر پایه عظمت الهی بنا شده و از تزلزل کثرت و غیریت در امان است. اصلاح فرهنگ، از طریق آموزش و ترویج معرفتشناسی وحدتمحور، میتواند این هدف را محقق سازد.
جمعبندی و پیشنهادات
اسم «جبار»، بهعنوان یکی از اسماء حسنی الهی، با عظمت و ثقل معناییاش، دریچهای به سوی شناخت ذات باریتعالی گشوده است. این نوشتار، با تحلیل درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تفسیری ذاتی، وحدتمحور و ایجابی از این اسم ارائه داد و با نقد دیدگاههای سنتی، که به کثرت، غیریت و سلبیت گرایش دارند، بر ضرورت بازنگری در معرفتشناسی اسماء الهی تأکید ورزید.
نقد فرهنگ برونگرایانه، که ریشه در مشکلات روانشناختی و اجتماعی دارد، نشان داد که تحلیل صحیح اسماء نیازمند درونگرایی، توجه به ذات و وحدت الهی است. کاربرد محدود «جبار» در قرآن کریم، اختصاص آن به ذات الهی، و تمایز آن از صفات فعلی و سلبي، بر اهمیت این صفت دلالت دارد. پیشنهادات زیر برای ادامه تحقیقات و اصلاح فرهنگ ارائه میشود:
- بازنگری تفاسیر سنتی: حوزههای علمیه باید با تأکید بر رویکرد ذاتی و وحدتمحور، از تفاسیر کثرتی و سلبي فاصله بگیرند.
- ترویج درونگرایی: برنامههای آموزشی باید معرفتشناسی اسماء را با تأکید بر خودشناسی و خداشناسی ترویج کنند.
- ارزیابی آثار ادبی: میراث شعری و ادبی باید از منظر علمی و معنوی ارزیابی شود تا مفاهیم وحدتمحور ترویج یابند.
- توسعه تحقیقات بینرشتهای: تحلیل اسماء الهی در حوزههای الهیات، فلسفه، روانشناسی و مطالعات قرآنی پیگیری شود.
این نوشتار، چونان سوزنی ظریف، کوشیده است تا کوه معرفت را بشکافد و راهی نو به سوی شناخت اسماء الهی هموار سازد. تحقق این پیشنهادات، نیازمند همکاری پژوهشگران، حوزههای علمیه و نهادهای آموزشی است تا معرفتشناسی اسماء الهی به رویکردی ذاتی، وحدتمحور و ایجابی تبدیل شود و جامعهای شکوفا و معنوی شکل گیرد.