در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 367

متن درس

 

اسما و صفات الهی: تحلیل و تبیین اسم جبار

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه سیصد و شصت و هفتم)

پیش‌گفتار

اسم «جبار»، یکی از اسمای حسنای الهی که در قرآن کریم، سوره حشر، آیه 23 (هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ) ذکر شده، از جمله صفات الهی است که به دلیل پیچیدگی اشتقاقی و عمق معنایی، جایگاه ویژه‌ای در الهیات، فلسفه، عرفان و لغت‌شناسی اسلامی دارد. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه سیصد و شصت و هفتم، به تحلیل جامع و عمیق این اسم پرداخته و با رویکردی علمی و انتقادی، چارچوبی نوین برای فهم آن ارائه می‌دهد.

بخش یکم: اشتقاق و معنای ماده جبر

اهمیت اشتقاق در فهم اسم جبار

بررسی اشتقاق ماده «جبر» و معنای آن، ضرورتی بنیادین در فهم اسم «جبار» به‌عنوان یکی از اسمای حسنای الهی دارد. این ماده، که ریشه در عظمت و بلندی دارد، کلیدی برای درک جایگاه این اسم در نسبت با ذات الهی و تجلیات آن در خلق است. اشتقاق، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و با روش‌های لغوی قرآنی، مانند آنچه در مفردات راغب دیده می‌شود، همخوانی دارد. این رویکرد، نه‌تنها معنای ذاتی «جبار» را روشن می‌سازد، بلکه در مطالعات الهیاتی و لغوی، دریچه‌ای نو به سوی فهم عمیق‌تر می‌گشاید.

نکته کلیدی: اشتقاق ماده «جبر» به‌عنوان مبنای فهم معنای «جبار»، نه‌تنها عظمت ذاتی خداوند را آشکار می‌کند، بلکه رابطه میان ذات و فعل الهی را در ظرف خلق تبیین می‌نماید.

جبار: ذاتی یا فعلی؟

پرسش از ذاتی یا فعلی بودن «جبار»، یکی از مسائل محوری در تحلیل این اسم است. «جبار»، که از «جابر» (اسم فاعل) مشتق شده و به ماده «جبر» بازمی‌گردد، می‌تواند به اقتدار ذاتی خداوند یا نفوذ و تأثیر او در عالم اشاره داشته باشد. اگر «جبار» ذاتی باشد، به عظمت و بلندی ذات الهی دلالت می‌کند؛ و اگر فعلی باشد، به فعل و تأثیر خداوند در خلق اشاره دارد. تحلیل دقیق نشان می‌دهد که «جبار» هر دو جنبه را در برمی‌گیرد: اقتداری ذاتی که در ذات الهی ریشه دارد و نفوذی که در عالم خلق متجلی می‌شود. این دوگانگی، مانند نوری است که هم در سرچشمه خود می‌درخشد و هم سایه‌اش بر جهان می‌افتد.

معنای جبر: لازم یا متعددی؟

ماده «جبر» در لغت‌شناسی عربی، معانی متعددی دارد که گاه به عظمت ذاتی (لازم) و گاه به التيام یا شکستن (متعدی) اشاره می‌کند. این پیچیدگی معنایی، ضرورت بازنگری در تعاریف لغوی سنتی را آشکار می‌سازد. معنای لازم «جبر»، به عظمت و بلندی ذاتی خداوند اشاره دارد، در حالی که معنای متعددی آن، به فعل الهی در عالم خلق، مانند التيام شکستگی‌ها یا شکستن دشمنان، دلالت می‌کند. این دوگانگی، مانند رودی است که از سرچشمه عظمت الهی جاری شده و در بستر خلق، به اشکال گوناگون تجلی می‌یابد.

نکته کلیدی: معنای جامع «جبر» به نفوذ و اقتدار در غیر اشاره دارد که هم عظمت ذاتی (لازم) و هم تأثیر در خلق (متعدی) را در برمی‌گیرد، و این معنا، تعارض ظاهری میان شکستن و بستن را رفع می‌کند.

اصل معنای جبر: عظمت و بلندی

اصل ماده «جبر»، به معنای «عظم» (عظمت و بلندی) است که در معنای لازم، به ذات متعال خداوند اشاره دارد. این تعریف، «جبار» را به‌عنوان صفتی ذاتی معرفی می‌کند که اقتدار بی‌حد الهی را نشان می‌دهد. این دیدگاه، با تفاسیر قرآنی مانند المیزان همخوانی دارد که «جبار» را به اقتدار ذاتی نسبت می‌دهد. عظمت «جبار»، مانند کوهی است که قله‌اش در آسمان بی‌کران الهی گم شده و هیچ مخلوقی را یارای صعود به آن نیست.

بخش دوم: تحلیل صیغه‌های مبالغه و افعل در اسمای الهی

مقایسه جبار و اکبر

با استناد به روایت امام صادق علیه‌السلام درباره «الله اکبر» (اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ، خداوند بزرگ‌تر از آن است که توصیف شود)، «جبار» به بلندی‌ای اشاره دارد که هیچ چیز بر فرازش قرار نمی‌گیرد. این بلندی، از «اکبر» نیز والاتر است، زیرا «اکبر» به صیغه افعل، به مقایسه نیاز دارد، اما «جبار» به صیغه مبالغه، مستقیماً به ذاتیت الهی اشاره می‌کند. این تمایز، مانند تفاوت میان ستاره‌ای است که در آسمان می‌درخشد و خورشیدی که خود سرچشمه نور است.

نکته کلیدی: صیغه مبالغه در «جبار»، به دلیل مستقیم بودن و عدم نیاز به متعلق، اقتدار ذاتی خداوند را با وسعت بیشتری نسبت به صیغه افعل در «اکبر» نشان می‌دهد.

ذاتیت در صیغه‌های مبالغه

صیغه‌های مبالغه، مانند «جبار» و «علیم»، در خداوند به ذاتیت بازمی‌گردند، نه به کمیت یا زیادی. برای مثال، «علیم» به معنای علم ذاتی خداوند است، نه علم بیشتر از دیگران. این اصل، با تنزیه ذات الهی در کلام اسلامی همخوانی دارد و مانند آینه‌ای است که ذات بی‌کران الهی را بدون تحدید و مقایسه بازمی‌تاباند.

عدم وجود غیر در حق تعالی

در خداوند، به دلیل فقدان غیر، صیغه‌های افعل و مبالغه هر دو به ذاتیت بازمی‌گردند، اما صیغه مبالغه به دلیل معونه کمتر، مناسب‌تر است. این دیدگاه، با اصل وحدت ذات در عرفان اسلامی، مانند آرای ابن‌عربی، سازگار است. فقدان غیر، مانند دریایی است که هیچ ساحلی آن را محدود نمی‌کند، و صیغه مبالغه، این بی‌کرانگی را بهتر نشان می‌دهد.

بخش سوم: طبقه‌بندی اسمای الهی و جایگاه رحمن

جبار: صفت جلالی

«جبار» صفتی جلالی است که با اقتدار و سطوت همراه است، در حالی که «عظیم» جمالی و با ملاحت، و «رحمن» کمالی است. این طبقه‌بندی، مانند رنگ‌های گوناگونی است که از یک نور واحد ساطع می‌شوند و هر یک جلوه‌ای متفاوت از ذات الهی را نمایان می‌کنند.

برتری رحمن بر جبار و عظیم

قرآن کریم در سوره اسراء، آیه 110 می‌فرماید: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ (بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید). این آیه، جایگاه «رحمن» را به‌عنوان اسم اعظم برجسته می‌کند. «رحمن»، به دلیل شمول کمالی، بر صفت‌های جلالی («جبار») و جمالی («عظیم») برتری دارد. این برتری، مانند خورشیدی است که نورش همه ستارگان را در خود فرو می‌برد.

نکته کلیدی: «رحمن» به دلیل کمال مطلق و شمول، بر «جبار» و «عظیم» برتری دارد و به‌عنوان اسم اعظم، در ابتدای قرآن کریم (بسم الله الرحمن الرحیم) آمده است.

نقد عنوان قاصم الجبارین

عنوان «قاصم الجبارین» (شکننده جباران)، در مقایسه با «رحمن»، خدا را کوچک می‌کند، زیرا «جبار» و «قاصم» هر دو مراتب نازل‌تر از «رحمن» هستند. «رحمن»، مانند اقیانوسی است که بدون نیاز به ابزار قهری، همه چیز را در برمی‌گیرد، در حالی که «قاصم» به ابزار قهری وابسته است.

بخش چهارم: وحدت و کثرت در اسمای الهی

وحدت در حقیقت و کثرت در ظهور

اسمای الهی در حقیقت یکی هستند، اما در ظهور، حیثیات متفاوتی (جلالی، جمالی، کمالی) دارند. این دیدگاه، مانند نوری است که در منشور وجود به رنگ‌های گوناگون تجزیه می‌شود، اما در سرچشمه، یک حقیقت واحد است.

طواف اسما: تقرب به حق

ذکر اسمای الهی، مانند «یا الله»، «یا رحمن» و «یا رحیم»، به‌سان طواف است که انسان را به سوی حق متعال می‌کشاند، زیرا ذات الهی مستقیماً قابل درک نیست. این طواف، مانند گردش عاشقانه‌ای است که دل را به سوی معشوق بی‌کران هدایت می‌کند.

نکته کلیدی: طواف اسمای الهی، راهی عرفانی برای تقرب به ذات غیرقابل‌درک الهی است که انسان را از کثرت ظهور به وحدت حقیقت رهنمون می‌شود.

بخش پنجم: نقد رویکردهای سنتی و ضرورت ماده‌شناسی

نقد لغت‌نامه‌های سنتی

تعریف راغب از «جبر» (اصلاح الشیء بضرب من القهر) به دلیل تمرکز بر معنای فعلی و قهر، از معنای ذاتی «جبر» (عظمت) غافل است. این نقد، مانند هشداری است که ضرورت بازنگری در منابع لغوی سنتی را گوشزد می‌کند.

نقد استناد به شعر در لغت‌شناسی

استناد به شعر، مانند «قد جبر دینه الله فجبر»، نمی‌تواند مبنای معنای حقیقی باشد، زیرا شعر به دلیل ماهیت ادبی‌اش، گاه معانی مجازی را منتقل می‌کند. این نقد، مانند چراغی است که راه را از بیراهه در لغت‌شناسی جدا می‌سازد.

نقد استعمال به‌عنوان علامت حقیقت

دیدگاه سنتی که استعمال را علامت حقیقت می‌داند، با اصول علم اصول، مانند دیدگاه آخوند خراسانی در کفایه، ناسازگار است. تبادر، صحت سلب و انصراف، مانند ابزارهای کهنه‌ای هستند که نمی‌توانند معیار حقیقت باشند.

اهمیت ماده‌شناسی در علوم دینی

ماده‌شناسی (اشتقاق) در منطق، ادبیات و فقه، مانند ستون‌هایی است که بنای علوم دینی را استوار می‌کنند. غفلت از ماده‌شناسی در حوزه‌های علمیه، مانند ساختن خانه‌ای بدون پی است که به فروپاشی منجر می‌شود.

نکته کلیدی: ماده‌شناسی، به‌عنوان مبنای فهم معانی حقیقی، ضرورتی بنیادین در علوم دینی است که بدون آن، علوم به صورت‌گرایی تقلیل می‌یابد.

نقد آموزش صرف و نحو بدون ماده‌شناسی

آموزش صرف و نحو بدون ماده‌شناسی، مانند نقاشی بر بوم بی‌رنگ است که به بدبختی علوم دینی منجر شده است. ماده‌شناسی، روح دانش است که صورت را معنا می‌بخشد.

افت اعتقادات در فقه

حذف اعتقادات از کتب فقهی و شروع فقه از تقلید یا خمس، مانند کاشتن درختی بدون ریشه است که به تضعیف علوم دینی انجامیده است. اعتقادات، ماده فقه هستند و بدون آن، فقه به پوسته‌ای صوری تبدیل می‌شود.

نقد حفظ قرآن بدون فهم معنا

حفظ قرآن کریم بدون فهم معنا، مانند طوطی‌وار تکرار کردن کلمات است که به خرفتی و عقب‌ماندگی منجر می‌شود. این نقد، با رویکرد درایتی شیعه همخوانی دارد که فهم را بر حفظ مقدم می‌دارد.

نقد نظام آموزشی اهل سنت

نظام آموزشی اهل سنت، با تأکید بر حفظ قرآن کریم بدون فهم، مانند ساختن بنایی بدون نقشه است که به ضعف فهم می‌انجامد. این نقد، تفاوت رویکرد درایتی شیعه و روایتی سنی را برجسته می‌کند.

تأثیر استعمار بر انحطاط ماده‌شناسی

استعمار، آگاهانه یا ناآگاهانه، ماده‌شناسی را از حوزه‌های علمیه حذف کرد و انقلاب ۵۷ را به عروسکی بی‌فایده تبدیل نمود. این انحطاط، مانند از دست دادن روح از کالبد علوم دینی است.

نیاز به ماده‌شناسی برای جامعه‌سازی

جامعه‌سازی، مانند بنای عمارتی است که نیازمند ماده (گچ، آهن، آب) است. صرف و نحو، مانند عمله و بنا هستند که بدون ماده، بی‌فایده‌اند. ماده‌شناسی، مانند خونی است که در رگ‌های علوم دینی جاری می‌شود و حیات می‌بخشد.

نکته کلیدی: ماده‌شناسی، مبنای تحول اجتماعی و احیای علوم دینی است که بدون آن، انقلاب ۵۷ نمی‌تواند به اهداف متعالی خود دست یابد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تحلیل اشتقاق و معنای «جبار»، چارچوبی علمی و عرفانی برای فهم این اسم ارائه داد. «جبر» به معنای نفوذ و اقتدار در غیر، معنای جامعی است که هم عظمت ذاتی و هم تأثیر در خلق را در برمی‌گیرد. تمایز «جبار» (جلالی) از «عظیم» (جمالی) و «رحمن» (کمالی)، همراه با نقد لغت‌نامه‌های سنتی و تأکید بر ماده‌شناسی، از نقاط قوت این تحلیل است. نقد انحطاط ماده‌شناسی در حوزه‌های علمیه، حذف اعتقادات از فقه، و حفظ قرآن کریم بدون فهم، ضرورت اصلاح نظام آموزشی و بازگشت به درایت شیعی را نشان می‌دهد. تأثیر استعمار بر انحطاط علوم دینی و ناکارآمدی انقلاب ۵۷ بدون ماده‌شناسی، هشداری جدی برای احیای علوم دینی کاربردی است. این تحلیل، زمینه‌ساز تحقیقات بین‌رشته‌ای در حوزه الهیات، عرفان، لغت‌شناسی، فلسفه و جامعه‌شناسی دینی است. حوزه‌های علمیه باید با احیای ماده‌شناسی و درایت، به بازسازی علوم دینی و تحقق اهداف انقلاب ۵۷ بپردازند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، اصل ماده جبر به چه معنایی اشاره دارد؟

2. کدام صیغه در متن به عنوان دارای معونه کمتر برای ذاتیت معرفی شده است؟

3. در متن، حیثیت غالب اسم جبار چیست؟

4. کدام اسم الهی در متن به عنوان بزرگ‌تر از جبار و عظیم توصیف شده است؟

5. طبق متن، چرا جبر نمی‌تواند به دو معنای شکستن و بستن به طور همزمان باشد؟

6. جبار در متن به عنوان اسمی ذاتی و جلالی معرفی شده است.

7. در متن، صیغه افعل به ذاتیت بدون هیچ معونه‌ای برمی‌گردد.

8. اسم عظیم در متن دارای حیثیت جمالی غالب است.

9. طبق متن، جبر به معنای زور و قهر در حق تعالی استعمال می‌شود.

10. رحمان در متن به عنوان اسمی که هم جلال و هم جمال را در بر می‌گیرد، معرفی شده است.

11. تفاوت اصلی بین صیغه افعل و صیغه مبالغه در متن چیست؟

12. چرا جبر در متن به معنای نفوذ و اقتدار تعریف شده است؟

13. حیثیت جلالی جبار در مقایسه با عظیم و رحمان در متن چگونه توصیف شده است؟

14. چرا در متن گفته شده که استعمال لفظ جبر در دو معنای شکستن و بستن ممکن نیست؟

15. منظور از اینکه رحمان در متن بزرگ‌تر از جبار و عظیم توصیف شده چیست؟

پاسخنامه

1. نفوذ و اقتدار

2. صیغه مبالغه

3. حیثیت جلالی

4. رحمان

5. چون ماده نمی‌تواند دو معنا داشته باشد

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. صیغه افعل به کمیت و تفضیل اشاره دارد، در حالی که صیغه مبالغه با معونه کمتر به ذاتیت برمی‌گردد.

12. زیرا جبر به معنای نفوذ قدرت در غير است که هم شکستن و هم بستن را به عنوان مصداق در بر می‌گیرد.

13. حیثیت جلالی جبار غالب‌تر از عظیم است، اما رحمان از هر دو بزرگ‌تر و کامل‌تر است.

14. زیرا یک ماده نمی‌تواند دو معنای متضاد داشته باشد و جبر به معنای نفوذ و اقتدار است.

15. رحمان دارای حیثیت کمالی است که هم جلال جبار و هم جمال عظیم را در بر می‌گیرد.

فوتر بهینه‌شده