متن درس
تحلیل و تبیین اسم جبار در معرفتشناسی الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیصد و شصت و هشت)
مقدمه: جایگاه اسم جبار در الهیات و عرفان اسلامی
در سپهر معرفت الهی، اسماء حسنی خداوند چونان ستارگانی درخشان، راه شناخت حقیقت ذات باریتعالی را برای سالکان و پژوهشگران روشن میسازند. اسم «جبار»، یکی از این گوهرهای ناب، در سوره حشر قرآن کریم جایگاهی ویژه دارد و به دلیل عظمت و ثقل معناییاش، از دیرباز موضوع تأملات عمیق الهیدانان، فیلسوفان و عارفان بوده است. این اسم، که در زمره اسماء جلالی و ذاتی خداوند قرار دارد، نهتنها بیانگر عظمت و بلندی ذاتی حقتعالی است، بلکه به دلیل کاربرد محدود و خاصش در قرآن کریم، چالشهایی در تفسیر و تحلیل ایجاد کرده است.
این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی علمی، عرفانی و انتقادی، به تحلیل و تبیین اسم «جبار» میپردازد. هدف آن است که تفسیری ذاتی، وحدتمحور و ایجابی از این اسم ارائه شود و با نقد دیدگاههای سنتی، که اغلب به معانی غیری، سلبي یا فعلی گرایش دارند، راهی نو به سوی معرفتشناسی اسماء الهی گشوده گردد.
ساختار این نوشتار به گونهای است که تمامی جزئیات درسگفتار اصلی و تحلیلهای مرتبط را با شرح و تفصیل کامل در بر میگیرد. با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، پیوندهای معنایی و استناد به آیات قرآن کریم، تلاش شده تا محتوایی جامع، جذاب و متناسب با فضای دانشگاهی ارائه گردد. نقد فرهنگ برونگرایانه، تأکید بر درونگرایی و وحدتمحوری، و پیشنهادهایی برای بازنگری در روشهای تفسیری، از محورهای اصلی این اثر هستند.
بخش اول: جایگاه اسم جبار در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر
موقعیت جبار در سوره حشر
اسم «جبار» در آیه ۲۳ سوره حشر، در کنار سایر اسماء حسنی، با نظمی معنادار و مهندسیشده ذکر شده است:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ (: اوست خدایی که جز او معبودی نیست؛ [اوست] پادشاه، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، متکبر.)
قرار گرفتن «جبار» پس از اسماء «مؤمن»، «مهیمن» و «عزیز» و پیش از «متکبر»، نشاندهنده جایگاه آن در سلسلهمراتب اسماء جلالی است. این ترتیب، از اسماء آرامشبخش مانند «سلام» و «مؤمن» به سوی اسماء اقتداری و عظمتی چون «جبار» و «متکبر» حرکت میکند، گویی که قرآن کریم با این چینش، از لطافت به سوی عظمت و جلال الهی گذر میکند. این ساختار معنایی، بیانگر پیوند عمیق میان اسماء و انعکاس نظم الهی در نظام هستی است.
کاربرد محدود جبار در قرآن کریم
یکی از ویژگیهای برجسته اسم «جبار»، کاربرد محدود آن در قرآن کریم است. این اسم تنها یکبار بهعنوان صفت الهی در سوره حشر ذکر شده و در سایر موارد، با بار منفی برای غیرخدا، مانند قوم عاد یا فرعون، به کار رفته است. به عنوان مثال، در آیه ۱۵ سوره ابراهیم آمده است:
كَلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ (: هر جبار سرکشی.)
همچنین، در آیه ۲۲ سوره مائده آمده است:
إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ (: همانا در آنجا قومی جبار [و سرکش] هستند.)
این تمایز، نشاندهنده اختصاص صفت «جبار» به ذات الهی است. برخلاف اسم «عزیز» که به پیامبر و مؤمنان نیز نسبت داده شده (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ، منافقون: ۸)، «جبار» صفتی است که سیطره و اقتدار مطلق را بیان میکند و در غیر خداوند با بار منفی ظلم و استکبار همراه است. این ویژگی، بر ثقل و سنگینی این اسم دلالت دارد، گویی که عظمت آن برای عالم وجود بیش از حد است و تنها در ذات حقتعالی بهصورت حقیقی تجلی مییابد.
قرآن کریم حتی به پیامبر اکرم (ص) خطاب میکند که:
وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ (: و تو بر آنان جبار [و زورگو] نیستی، ق: ۴۵.)
این خطاب، نشان میدهد که صفت «جبار» به معنای سیطره مطلق، حتی برای پیامبر خدا نیز قابل اطلاق نیست، چه رسد به سایر مخلوقات. این نکته، بر اختصاص این صفت به ذات الهی تأکید میورزد و ضرورت دقت در کاربرد اسماء را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این نوشتار، جایگاه اسم «جبار» را در قرآن کریم و دعای جوشن کبیر بررسی کرد. کاربرد محدود این اسم در سوره حشر، در کنار اسماء جلالی، و اختصاص آن به ذات الهی، نشاندهنده عظمت و اقتدار بیمانند آن است. ترتیب معنادار اسماء در آیه ۲۳ سوره حشر، از لطافت به سوی جلال، و تمایز کاربرد «جبار» برای غیرخدا با بار منفی، بر ضرورت تحلیل دقیق این اسم تأکید میورزد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی ماهیت ذاتی و جلالی «جبار» در بخش بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: ماهیت ذاتی و جلالی اسم جبار
جبار بهعنوان صفت ذاتی و ایجابی
اسم «جبار» در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهعنوان صفتی ذاتی، جلالی و حقی معرفی شده که بیانگر «بلندی و عظمت ذاتی» خداوند است. این تعریف، برخلاف دیدگاههای سنتی که «جبار» را به معانی فعلی مانند اصلاح امور یا شکستن تقلیل میدهند، بر وجودی بودن و ایجابی بودن این صفت تأکید دارد. «جبار»، چونان قلهای رفیع در سپهر اسماء الهی، عظمت و اقتدار مطلق ذات حق را نمایان میسازد و از هرگونه وابستگی به متعلق خارجی آزاد است.
از منظر فلسفی، صفت ذاتی آن است که در ذات حقتعالی قرار دارد و نیازی به غیر ندارد. «جبار» در این معنا، نه به معنای فعل الهی بر خلق، بلکه به معنای کمال وجودی و بلندی ذاتی است که در ذات الهی متجلی است. این صفت، گویی آینهای است که عظمت بیکران حق را بازتاب میدهد و هرگونه نقص یا محدودیت را از ساحت ذات الهی نفی میکند.
تمایز جبار از صفات فعلی و سلبي
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، تمایز «جبار» از صفات فعلی و سلبي است. صفات فعلی، مانند «مصلح امور»، به فعل الهی بر خلق وابستهاند و نیازمند متعلق خارجی هستند. صفات سلبي، مانند تنزیه، به معنای فقدان صفتی (مانند رأفت یا لطافت) هستند و به پوچی و عدمی بودن گرایش دارند. در مقابل، «جبار» بهعنوان صفت ذاتی، وجودی و ایجابی، به حضور کمال و عظمت در ذات الهی اشاره دارد.
این تمایز، با استناد به سیاق سوره حشر روشنتر میشود. در این آیه، «جبار» در کنار اسماء ذاتی مانند «ملک»، «قدوس» و «عزیز» قرار گرفته و هیچ اشارهای به فعل الهی یا متعلق خارجی ندارد. این همنشینی، نشان میدهد که «جبار» صفتی است که در ذات حقتعالی ریشه دارد و ظهور آن در خلق، تنها بهصورت غیرحقیقی و ظهوري است، گویی که نور خورشید بر آیینهای میتابد، اما حقیقت نور در خورشید است.
ریشهشناسی و تحلیل صرفی جبار
از منظر لغوی، «جبار» از ریشه «جبر» (یجبر، به وزن نصر ینصر) مشتق شده و به صیغه مبالغه (فعّال) است که بر شدت و عظمت دلالت دارد. برخلاف تفاسیر سنتی که «جبر» را به معانی متعدي مانند «شکستن استخوان» یا «جبران نقص» محدود میکنند، درسگفتار بر معنای لازم و ذاتی این ریشه تأکید میورزد. «جبار» در این معنا، صفتی است که به بلندی و استحکام ذاتی اشاره دارد، گویی که ذات الهی چونان صخرهای استوار، هرگونه ضعف یا نقص را از خود دور میسازد.
این تحلیل صرفی، با قواعد زبان عربی سازگار است و نشان میدهد که «جبار» بهعنوان صفت ذاتی، نیازی به متعلق خارجی ندارد. این نکته، برخلاف معانی سنتی که «جبر» را به فعل الهی (مانند اصلاح یا جبران) وابسته میدانند، بر استقلال و کمال ذاتی این صفت تأکید دارد.
جلالی بودن جبار و تمایز آن از عظیم و کبیر
درسگفتار تأکید میورزد که «جبار» صفتی جلالی است، یعنی با سطوت و اقتدار همراه است، نه جمالی یا کمالی. این ویژگی، آن را از اسماء «عظیم» (جمالی) و «کبیر» (کمالی) متمایز میسازد. جلال «جبار» به اقتدار بیحد آن اشاره دارد، گویی که ذات الهی چونان کوهی رفیع، هرگونه نقص یا ضعف را از خود دور میسازد. این تمایز، با دیدگاههای عرفانی، مانند تحلیل ابنعربی از حیثیات اسماء، همسو است و بر غلبة جلال بر جمال و کمال در «جبار» دلالت میکند.
صیغه مبالغه در «جبار» نیز بر عظمت ذاتی و اقتدار بیمانند آن تأکید میورزد. این ویژگی، کاربرد آن را برای خلق، که فاقد چنین حد از جلال هستند، نامناسب میسازد، حتی برای انبیا. این نکته، بر اختصاص «جبار» به ذات الهی تأکید میکند و آن را از سایر اسماء متمایز میسازد.
جبار بهعنوان زیرمجموعه قادر
درسگفتار بیان میدارد که «جبار» زیرمجموعه اسم «قادر» است، اما با غلبة جلال (قاصم، قاطع، باطش) و مغلوب بودن لطف، از «قادر» که لطفش غالب است، متمایز میشود. این رابطه، نظام ظهور اسماء را نشان میدهد، گویی که «قادر» لطف خود را برای خویش نگه میدارد و جلال را به «جبار» واگذار میکند. این تحلیل، پیوند عمیق میان اسماء را آشکار میسازد و بر چندلایگی معنایی «جبار» تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، ماهیت ذاتی و جلالی اسم «جبار» را بررسی کرد. این اسم، بهعنوان صفتی ایجابی و وجودی، بیانگر عظمت و بلندی ذاتی خداوند است و از صفات فعلی و سلبي متمایز میشود. تحلیل صرفی و تمایز آن از «عظیم» و «کبیر»، و رابطهاش با «قادر»، بر چندلایگی معنایی و جایگاه ویژه «جبار» در نظام اسماء دلالت دارد. این تحلیل، زمینه را برای نقد دیدگاههای سنتی در بخش بعدی فراهم میسازد.
بخش سوم: نقد دیدگاههای سنتی در تفسیر جبار
نقد معانی سنتی جبار
درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقدی روشمند، معانی سنتی «جبار» را که در آثار لغوی و تفسیری مانند مصباح المنور و تفسیر فخر رازی آمده، به چالش میکشند. این معانی، که شامل «شکستن استخوان» (جبر العظم)، «جمدان نقص یتیم» یا «اصلاح امور» هستند، به دلیل وابستگی به متعلق خارجی و تقلیل صفت ذاتی به فعل الهی، ناکافی و محدود تلقی میشوند.
به عنوان مثال، در مصباح المنور، «جبر» به معنای «بستن استخوان شکسته» یا «جمدان کمبود یتیم» تعریف شده است. این معانی، که به فعل متعدي وابستهاند، نمیتوانند عظمت ذاتی «جبار» را در سوره حشر بیان کنند. گویی این تفاسیر، به جای توجه به اقیانوس بیکران عظمت الهی، به قطرهای از ظهورات آن بسنده کردهاند.
نقد لغتنامههای سنتی
درسگفتارنگ، لغتنامههایی مانند مصباح المنیر را به دلیل فقدان علمی و ادبی مورد نقد قرار میدهد. این آثار، به جای استخراج معانی تطابقی (حقیقی) از ماده و اشتقاق، به معانی التزامی و استعمالی بسنده میکنند. به عنوان مثال، تعریف «جبرت العظم عجبرًا» به معنای «أصلحته» (اصلاح کردم)، «جبر» را فعلی و متعدي معرفی میکند و از معنای ذاتی (عظمت) غافل میماند. این نقد، با اصول لغتشناسی علمی همخوانی دارد و بر ضرورت بازنگری در روشهای لغوی تأکید میورزد.
نقد معنای صلح برای جبر
درسگفتار بیان میدارد که «جبر» به معنای صلح نیست، بلکه صلح لازمه اقتدار «جبر» است. اقتدار الهی، با رفع ضعف، زمینهساز صلح میشود، نه نزاع. این تحلیل، با تمثیل به بدن انسان (مقاومت در برابر ویروس به دلیل قدرت) و آیه ۶۰ سوره انفال:
وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (: و هرچه در توان دارید از نیرو برای آنان آماده کنید.)
نشان میدهد که اقتدار الهی، صلح را در نظام هستی و جامعه تضمین میکند. ضعف، علت نزاع است، و قدرت، با رفع ضعف، صلح را برقرار میسازد. این دیدگاه، رویکردی فلسفی و جامعهشناختی به «جبر» ارائه میدهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، دیدگاههای سنتی در تفسیر «جبار» را مورد نقد قرار داد. معانی سنتی، مانند «شکستن استخوان» یا «اصلاح امور»، به دلیل وابستگی به فعل و تقلیل صفت ذاتی، ناکافیاندند. نقد لغتنامههای سنتی و تأکید بر اهمیت معانی تطابقی، و تحلیل رابطه اقتدار و صلح، ضرورت بازنگری در روشهای تفسیری را روشن ساخت. این نقدها، زمینه را برای ارائه تفسیری جدید از «جبار» در بخش بعدی فراهم میکنند.
بخش چهارم: جبار به معنای فتح ذات و ظهور خلق
جبار بهعنوان فاتح ذات
درسگفتار، با رویکردی عرفانی و نوین، «جبار» را به معنای «فتحم نفسی» (گشودم ذات خود) و «ظههرت نفسی» (آشکار کردم ذات خود) معرفی میکند. این تعریف، برخلاف معانی سنتی که «جبار» را به شکستن یا اصلاح خلق تقلیل میدهند، بر گشادگی ذات الهی و ظهور خلق تأکید دارد. «جبار»، گویی کلیدی است که قفل ذات را میگشاید و خلقت را از کنز مخفی به آینه ظهور میرساند. این دیدگاه، با روایت «کمنت کنزا مخفیا» همسنخ است و خلقت را تجلی فتح ذات میداند.
خلقت، در این معنا، چونان شکافتنی است که ذات الهی را به ظهور میرساند. «خَلَقَ» خود نوعی فتح و استجلاست، و «جبار» مبنای این گشادگی است. این تحلیل، «جبار» را از صفتی فعلی به صفتی ذاتی ارتقا میدهد و آن را در قلب نظام خلقت قرار میدهد.
جبار بهعنوان فاتح، مفتاح و مفتح
درسگفتار، «جبار» را بهعنوان فاتح (گشاینده)، مفتاح (کلید) و مفتح (گشوده) معرفی میکند و سایر اسماء فتح، مانند «فتاح»، را زیرشبه آن میداند. «جبار»، چونان اصل گشودگی، مبنای خلقت و ظهور است. این تعریف، جایگاه جامع «جبار» را در نظام اسماء نشان میدهد، گویی که تمامی فتحها در ذات «جبار» ریشه دارند.
لطافت باطنی جبار
درسگفتار با تمثیلی زیبا، «جبار» را به خار و گل تشبیه میکند. «جبار» در ظاهر قهّار (شکننده) و در باطن لطیف است، مانند خاری که مهربانتر از گل است. گل، با ظاهر لطیفش، در باطن قشری دارد، اما خار، با سختی ظاهری، باطنی صاف و بیادعا دارد. این تمثیل، دوگانگی جلال و لطف را در «جبار» نشان میدهد و بر لطافت باطنی آن تأکید میورزد.
نقد تصویر قلدرانه از خدا
درسگفتار با نقل داستانی از فردی به نام وهاب، معنای رایج «جبار» (قلدری بر ضعفا) را به چالش میکشد. این معنا، خداوند را به پهلوانی زورگو تقلیل میدهد که بر ناتوانان سیطره مییابد. درسگفتار تأکید میکند که «جبار» به معنای فتح ذات و ظهور خلق است، نه زورگویی. این نقد، تأثیر تفاسیر نادرست بر تصورات دینی را نشان میدهد و بر ضرورت بازنگری در فهم اسماء تأکید میورزد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، تفسیری نوین و عرفانی از «جبار» ارائه داد. تعریف آن بهعنوان فتح ذات و ظهور خلق، جایگاه آن بهعنوان فاتح و مفتاح، و لطافت باطنیاش در تمثیل خار و گل، عمق معنایی این اسم را آشکار ساخت. نقد تصویر قلدرانه از خدا، ضرورت بازنگری در تفاسیر سنتی را تأکید کرد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی اقتضاء و اختیار در بخش بعدی فراهم میکند.
بخش ششم: اقتضاء، اختیار و نقد جبرگرایی
اقتضاء و اختیار در نظام الهی
درسگفتار با تمایز بین اقتضاء (توانمندی) و اختیار (گزینش)، رویکردی فلسفی به مسئله جبر و اختیار ارائه میدهد. اقتضاء، ظرفیت ذاتی است که خداوند به بندگان عطا میکند، و اختیار، انتخاب در چارچوب این ظرفیت است. این تحلیل، با تمثیل به سرمایهگذاری تشریح میشود: سرمایه (اقتضاء) به فرد داده میشود، اما استفاده شاکرآنه یا کفورآنه (اختیار) به انتخاب او بستگی دارد.
این دیدگاه، اختیار را محدود به اقتضاء میداند. مثلاً، انسانی که توان حمل صد کیلوگرم بار را دارد، اختیارش در این محدوده است. این تحلیل، جبر را نفی میکند و اقتضاء را مبنای فعل قرار میدهد، گویی که خداوند توان را عطا میکند و بنده در آن چارچوب گزینش میکند.
نقد جبرگرایی اهل سنت
درسگفتار، دیدگاه جبرگرایانه برخی («أن الله یجبر عباده على فعل المعاصی») را رد میکند و آن را خرافهای بشری میداند. خداوند بندگان را نه به معاصی مجبور میکند و نه به طاعات، بلکه اقتداری به آنها میدهد که در آن گزینش کنند. این دیدگاه، با الهیات شیعی (تأکید بر اقتضاء و اختیار) همسو است و جبر را از ساحت الهی نفی میکند.
جمعبندی بخش ششم
بخش پنجم، با تحلیل اقتضاء و اختیار، و نقد جبرگرایی، رویکردی فلسفی و شیعی به رابطه خداوند و بندگان ارائه داد. تأکید بر اقتضاء بهعنوان توانمندی الهی و اختیار بهعنوان گزینش بنده، جبر را نفی کرد و نظام الهی را مبتنی بر توانمندی و انتخاب معرفی نمود. این تحلیل، زمینه را برای جمعبندی نهایی فراهم میسازد.
جمعبندی و پیشنهادات
اسم «جبار»، بهعنوان یکی از اسماء حسنی الهی، با عظمت و ثقل معناییاش، دریچهای به سوی شناخت ذات باریتعالی گشوده است. این نوشتار، با تحلیل درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تفسیری ذاتی، وحدتمحور و ایجابی از این اسم ارائه داد و با نقد دیدگاههای سنتی، که به کثرت، غیریت و سلبیت گرایش دارند، بر ضرورت بازنگری در معرفتشناسی اسماء الهی تأکید کرد.
کاربرد محدود «جبار» در قرآن کریم، اختصاص آن به ذات الهی، و تمایز آن از صفات فعلی و سلبي، بر اهمیت این صفت دلالت دارد. تعریف «جبار» بهعنوان فتح ذات و ظهور خلق، و نقد تصویر قلدرانه از آن، راهی نو به سوی فهم عرفانی و فلسفی گشوده است. پیشنهادات زیر برای ادامه تحقیقات ارائه میشود:
- بازنگری تفاسیر سنتی: حوزههای علمیه باید با تأکید بر رویکرد ذاتی و وحدتمحور، از تفاسیر کثرتی و سلبي فاصله بگیرند.
- ترویج لغتشناسی علمی: لغتنامههای سنتی با استخراج معانی تطابقی بازنویسی شوند.
- توسعه تحقیقات بینرشتهای: تحلیل اسماء الهی در حوزههای الهیات، فلسفه، عرفان و لغتشناسی پیگیری شود.
این نوشتار، چونان سوزنی ظریف، کوشیده است تا کوه معرفت را بشکافد و راهی نو به سوی شناخت اسماء الهی هموار سازد. تحقق این پیشنهادات، نیازمند همکاری پژوهشگران و نهادهای آموزشی است تا معرفتشناسی اسماء الهی به رویکردی ذاتی و وحدتمحور تبدیل شود.