در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 378

متن درس

 

کتاب اسما و صفات الهی: تحلیل کبیر، اکبر و متکبر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۷۸)

مقدمه: درآمدی بر تبیین اسماء کبیر، اکبر و متکبر

اسماء «کبیر»، «اکبر» و «متکبر» از جمله صفات الهی در قرآن کریم هستند که به دلیل عمق معنایی و تنوع کاربرد در سیاق‌های الهی و انسانی، از جایگاه ویژه‌ای در معارف توحیدی برخوردارند. این صفات، که در آیات قرآنی و روایات اسلامی با دقت و ظرافت به کار رفته‌اند، نیازمند تحلیلی دقیق و عمیق برای فهم تمایزات وجودی و معناشناختی آن‌ها هستند. در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی سند مرتبط، به بررسی این اسماء پرداخته شده است.

بخش نخست: تمایز وجودی و معنایی کبیر، اکبر و متکبر

تمایز کبیر به‌عنوان صفت نفسی و متکبر به‌عنوان صفت فعلی

صفت «کبیر» به بزرگی ذاتی و مستقل از غیر اشاره دارد، مانند عظمت یک کوه که بدون نیاز به ناظر یا منظور، بزرگ است. این صفت، که در قرآن کریم در آیه ﴿هُوَ الْعَلِيُّ [مطلب حذف شد] : «اوست والا و بزرگ»، آمده است، به کمال ذاتی و بی‌نیازی الهی دلالت می‌کند. در مقابل، «متکبر» صفتی فعلی است که به اظهار و ظهور این بزرگی در حضور ناظر یا منظور اشاره دارد، مانند آنچه در آیه ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ [مطلب حذف شد] : «اوست خدا که هیچ معبودی جز او نیست، پادشاه، پاک، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار و متکبر»، تجلی می‌یابد. این تمایز، ریشه در فلسفه اسلامی و عرفان قرآنی دارد، جایی که صفت نفسی به ذات واجب‌الوجود و صفت فعلی به تجلیات و افعال الهی مرتبط است.

درنگ: «کبیر» به بزرگی ذاتی و بی‌نیاز از ناظر اشاره دارد، در حالی که «متکبر» به ظهور و اظهار این بزرگی در فعل الهی دلالت می‌کند، مانند خلق آسمان‌ها و زمین که تجلی کبریایی الهی است.

اکبر: وصف تفصیلی و بزرگی فراتر از توصیف

صفت «اکبر» به بزرگی مطلق الهی اشاره دارد که از هر توصیف و مقایسه‌ای فراتر است. این صفت، که در تعابیر قرآنی و روایی مانند «اکبر من أن یوصف» (بزرگ‌تر از آن است که وصف شود) به کار رفته، بر تفوق ذاتی خدا تأکید دارد. این بزرگی، نه به معنای مقایسه کمی یا کیفی با غیر، بلکه به معنای اشراف‌ناپذیری ذات الهی است. به تعبیری، «اکبر» چونان قله‌ای است که هیچ دیده‌ای را یارای صعود به آن نیست، و این صفت، خدا را از هر نوع تشبیه و قیاس مبرا می‌سازد.

درنگ: «اکبر» به بزرگی مطلق و فراتر از توصیف اشاره دارد که ذات الهی را از هر مقایسه و اشراف مخلوقات مبرا می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

تحلیل تمایز میان «کبیر»، «اکبر» و «متکبر» نشان‌دهنده عمق معرفتی در فهم اسماء الحسنی است. «کبیر» به ذات بزرگ الهی، «اکبر» به تفوق مطلق و «متکبر» به ظهور این بزرگی در فعل و خلقت اشاره دارد. این تمایزات، بنیان فهم توحیدی را تقویت کرده و راه را برای تحلیل دقیق‌تر سیاق‌های الهی و انسانی این صفات هموار می‌سازد.

بخش دوم: متکبر در سیاق الهی و انسانی

متکبر در سیاق الهی: تجلی عظمت

در سیاق الهی، «متکبر» به اظهار بزرگی ذاتی خدا در خلقت و تجلیات الهی اشاره دارد. این صفت، به خلق آسمان‌ها، زمین، کوه‌ها و سایر مخلوقات عظیم دلالت می‌کند که همگی جلوه‌های کبریایی پروردگار هستند. این معنا، با آیه ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ [مطلب حذف شد] : «و اوست که آسمان‌ها و زمین را آفرید»، هم‌خوانی دارد. متکبر در این سیاق، نه تحقیر غیر، بلکه ظهور عظمت الهی در آفرینش است.

متکبر در سیاق انسانی: کبریایی یا کبر

در سیاق انسانی، «متکبر» دو وجه متمایز دارد: کبریایی و کبر. کبریایی، که کمال است، به اظهار بزرگی مؤمن در برابر باطل اشاره دارد، مانند تکبر مؤمن در برابر کافر یا متکبرین، که در قرآن کریم با آیه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ [مطلب حذف شد] : «و عزت از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است»، تأیید شده است. این کبریایی، به معنای ایستادگی در برابر باطل و اظهار حقانیت است، مانند سخنان حضرت علی (ع) یا امام سجاد (ع) در برابر دشمنان. در مقابل، کبر یا استکبار، که نقص است، به طلب بزرگی با جباریت و ظلم اشاره دارد، مانند آنچه در آیه ﴿كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ [مطلب حذف شد] : «این‌گونه خداوند بر هر دل متکبر ستم‌پیشه مهر می‌نهد»، مذموم شمرده شده است.

درنگ: «متکبر» در سیاق الهی، تجلی عظمت ذاتی در خلقت است، در حالی که در سیاق انسانی، یا به کبریایی مؤمن در برابر باطل (کمال) یا به کبر و استکبار (نقص) اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

تمایز سیاق‌های الهی و انسانی در کاربرد «متکبر» نشان‌دهنده ضرورت تحلیل سیاق‌محور در فهم اسماء الحسنی است. در سیاق الهی، متکبر به ظهور کبریایی در خلقت اشاره دارد، در حالی که در سیاق انسانی، این صفت یا به کبریایی پسندیده مؤمن یا به کبر ناپسند منجر می‌شود. این تحلیل، به فهم دقیق‌تر رابطه میان ذات، فعل و اخلاق انسانی کمک می‌کند.

بخش سوم: نقدهای معرفتی و فرهنگی در فهم اسماء الحسنی

نقد معنای تحقیر غیر در متکبر

یکی از مهم‌ترین نقدهای مطرح‌شده، به معنای نادرست «متکبر» به‌عنوان کسی که دیگران را حقیر می‌بیند، مانند تعبیر غزالی که می‌گوید: «المتكبر هو الذي يرى الكله حقيرآ»، بازمی‌گردد. این معنا، که خدا را به تحقیر مخلوقات متهم می‌کند، با حکمت خلقت و عدالت الهی مغایر است. قرآن کریم در آیه ﴿فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ هَلْ تَرَى مِنْ [مطلب حذف شد] : «پس دیده بازگردان دو بار، آیا خللی می‌بینی؟»، بر کمال خلقت تأکید دارد. تحقیر غیر، نقصی اخلاقی است و به ذات الهی، که خالق کمال است، نسبت داده نمی‌شود.

درنگ: معنای «متکبر» به‌عنوان تحقیر غیر، مغایر با حکمت الهی و کمال خلقت است و به اشتباه به خدا نسبت داده شده است.

نقد تشبیه خدا به سلاطین

تشبیه خدا به سلاطین یا اشرافی که به مخلوقات به‌سان رعیت حقیر می‌نگرند، از دیگر تعابیر نادرست است. این دیدگاه، که ریشه در فرهنگ‌های طبقاتی و غیرتوحیدی دارد، با آیه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ [مطلب حذف شد] : «چیزی مانند او نیست»، ناسازگار است. خدا به مخلوقات به‌عنوان جلوه‌های فعل خود می‌نگرد، نه موجوداتی حقیر که باید تحقیر شوند.

درنگ: تشبیه خدا به سلاطین، که مخلوقات را حقیر می‌بینند، با توحید قرآنی مغایر است و ریشه در فرهنگ‌های غیرتوحیدی دارد.

نقد فرهنگ تحقیر غیر و خودتخریبی

دو فرهنگ نادرست در فهم اسماء الحسنی مورد نقد قرار گرفته‌اند: نخست، تحقیر دیگران برای بزرگ نشان دادن خود، که به کبر و استکبار می‌انجامد؛ و دوم، خودتخریبی به نام تواضع، مانند گفتن «من خاک بر سرم»، که نوعی دروغ و خودآزاری است. تواضع واقعی، دیدن همه چیز از خدا و بزرگ دیدن خود به‌عنوان جلوه حق است، نه تحقیر خود یا دیگران. این دیدگاه، با سیره امام سجاد (ع) و آیه ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «پس بدان که هیچ معبودی جز خدا نیست»، هم‌خوانی دارد.

درنگ: تحقیر دیگران یا خودتخریبی به نام تواضع، هر دو فرهنگ‌هایی نادرست و مغایر با اخلاق توحیدی هستند. تواضع واقعی، دیدن بزرگی از خدا و اجتناب از تحقیر است.

نقد تعابیر غیرمعتبر در روایات

تعابیری مانند «الكبرياء ردائي و العظمة إزاري»، که در برخی روایات و تفاسیر عرفانی نقل شده، به دلیل فقدان سند معتبر و مغایرت با فرهنگ توحیدی مورد نقد قرار گرفته‌اند. این تعابیر، که خدا را به سلاطین تشبیه می‌کنند، با آیه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ (شوری: ۱۱) ناسازگارند. پالایش منابع دینی از این‌گونه تعابیر، برای فهم صحیح اسماء الحسنی ضروری است.

درنگ: تعابیر غیرمعتبر مانند «الكبرياء ردائي و العظمة إزاري» به دلیل فقدان سند و مغایرت با توحید، نمی‌توانند مبنای فهم اسماء الحسنی باشند.

اهمیت معرفت در فهم اسماء الحسنی

مشکل اصلی در فهم نادرست اسماء الحسنی، نه کمبود تقوا، بلکه فقدان معرفت و علم دقیق است. معرفت، کلید فهم صحیح صفات الهی است و با آیه ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ (محمد: ۱۹) هم‌خوانی دارد. تأکید بر معرفت، به جای صرف تقوا، به تولید دانشی دقیق‌تر در حوزه توحید و اسماء الهی منجر می‌شود.

درنگ: معرفت و علم، پیش‌نیاز فهم صحیح اسماء الحسنی هستند و کمبود معرفت، ریشه اصلی تعابیر نادرست است.

جمع‌بندی بخش سوم

نقدهای معرفتی و فرهنگی به تعابیر نادرست در فهم اسماء الحسنی، ضرورت بازنگری در منابع و پالایش فرهنگ‌های غیرتوحیدی را نشان می‌دهد. تحقیر غیر، خودتخریبی، تشبیه خدا به سلاطین و تعابیر غیرمعتبر، همگی موانعی در مسیر فهم توحیدی هستند. معرفت دقیق، راه‌حل این چالش‌هاست و به ترویج اخلاق و معرفت توحیدی کمک می‌کند.

بخش چهارم: اصلاح فرهنگ اخلاقی در پرتو اسماء الحسنی

کبریایی مؤمن در برابر باطل

کبریایی مؤمن در برابر باطل، به معنای اظهار حقانیت و عزت در برابر دشمنان حق است. این کبریایی، که با تواضع در برابر حق منافاتی ندارد، در سیره اولیای الهی مانند حضرت علی (ع) و امام سجاد (ع) تجلی یافته و با آیه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (منافقون: ۸) هم‌خوانی دارد. این کبریایی، چونان مشعلی است که در تاریکی باطل می‌درخشد و حق را آشکار می‌سازد.

درنگ: کبریایی مؤمن در برابر باطل، اظهار حقانیت و عزت است که با تواضع در برابر حق سازگار بوده و نقص محسوب نمی‌شود.

اصلاح فرهنگ خودتخریبی و تحقیر غیر

فرهنگ خودتخریبی به نام تواضع، مانند گفتن «من خاک بر سرم»، و تحقیر دیگران برای بزرگ‌نمایی خود، هر دو مغایر با اخلاق توحیدی هستند. تواضع واقعی، دیدن همه چیز از خدا و بزرگ دیدن خود به‌عنوان جلوه حق است، نه خودآزاری یا تحقیر دیگران. این دیدگاه، چونان آیینه‌ای است که حقیقت را بی‌غبار و روشن منعکس می‌کند.

درنگ: تواضع واقعی، دیدن بزرگی از خدا و اجتناب از خودتخریبی یا تحقیر دیگران است، که با سیره اولیای الهی هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

اصلاح فرهنگ اخلاقی در پرتو اسماء الحسنی، نیازمند ترویج کبریایی مؤمن در برابر باطل و اجتناب از خودتخریبی و تحقیر غیر است. این اصلاح، به تقویت اخلاق توحیدی و معرفت دینی منجر شده و راه را برای فهمی اصیل از صفات الهی هموار می‌کند.

نتیجه‌گیری کل

تحلیل اسماء «کبیر»، «اکبر» و «متکبر» در پرتو درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، یکی از عمیق‌ترین مباحث در حوزه اسماء الحسنی است. «کبیر» به بزرگی ذاتی، «اکبر» به تفوق مطلق و «متکبر» به اظهار این بزرگی در فعل و خلقت اشاره دارد. تمایز این صفات در سیاق‌های الهی و انسانی، نیازمند تحلیل دقیق سیاق‌محور است. نقد تعابیر نادرست، مانند تحقیر غیر، تشبیه خدا به سلاطین و تعابیر غیرمعتبر، به ضرورت پالایش فرهنگی و معرفتی تأکید دارد. معرفت و علم، کلید فهم صحیح این صفات هستند و اصلاح فرهنگ‌های نادرست، مانند خودتخریبی یا تحقیر دیگران، برای ترویج اخلاق توحیدی ضروری است. این تحلیل، با تکیه بر مرجعیت قرآن کریم و نقد منابع غیرمعتبر، راه را برای فهم دقیق‌تر توحید و اسماء الهی هموار می‌کند. این نوشتار، چونان چشمه‌ای زلال، معرفت توحیدی را به مخاطبان عرضه می‌دارد و دعوتی است به تأمل عمیق در کبریایی الهی و اصلاح فرهنگ دینی.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مفهوم «صفات عين ذات» به چه معناست؟

2. در متن، معقولات ثانيه‌ي فلسفي به چه نوع وجودي اشاره دارند؟

3. بر اساس متن، تفاوت اصلي ميان صفات در خلق و صفات در پروردگار چيست؟

4. مطابق متن، چرا در علم حق کثرت وجود ندارد؟

5. در متن، مفهوم «عين واحدة» در عبارت «و العين واحدة من المجموع فى المجموع» به چه اشاره دارد؟

6. بر اساس متن، صفات الهي وجودات خارجي حقيقي نفس‌اند و هيچ‌گونه ذهنيت يا اضافه‌اي ندارند.

7. مطابق متن، در مخلوقات صفات عين ذات هستند و هيچ‌گونه زيادتي بر ذات ندارند.

8. متن بيان مي‌کند که تمام اسماء الهي عين ذات‌اند و کثرت تنها در ظهورات آن‌هاست.

9. طبق متن، اعيان ثابته در علم حق داراي کثرت و تعدد هستند.

10. متن اشاره دارد که صفات الهي به دليل عينيت با ذات، معقولات اوليه‌ي فلسفي هستند.

11. تفاوت اصلي ميان معقولات اوليه و معقولات ثانيه‌ي فلسفي در متن چيست؟

12. چرا در متن گفته شده که صفات الهي زايد بر ذات نيستند؟

13. منظور از «ظهورات» در متن درسگفتار چيست؟

14. چرا در علم حق، کثرت در اعيان ثابته وجود ندارد؟

15. تفاوت ميان اسم و صفت در متن چگونه تبيين شده است؟

پاسخنامه

1. صفات عين ذات هستند و زايد بر ذات نيستند.

2. وجود خارجي بدون لحاظ انحصاري

3. صفات در خلق زايد بر ذات هستند، اما در پروردگار عين ذات‌اند.

4. چون اعيان ثابته در علم حق متشتت و متعدد نيستند.

5. به وحدت حقيقت در ميان صور متعدد

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. معقولات اوليه وجودات خارجي با ما بازاء مستقل‌اند، اما معقولات ثانيه وجود خارجي بدون لحاظ انحصاري دارند.

12. زيرا صفات الهي عين ذات‌اند و هيچ‌گونه جدائي يا زيادتي نسبت به ذات ندارند.

13. ظهورات به جلوه‌ها و مظاهر حق در اعيان ثابته و وجودات خارجي اشاره دارد.

14. چون اعيان ثابته در علم حق متشتت و متعدد نيستند و وحدت دارند.

15. اسم ترکيب لحاظي ذات و صفت است، اما صفت بدون لحاظ ذات مطرح مي‌شود.