در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 395

متن درس

 

تبیین صفت قاسم در منظومه اسماء الحسنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۵)

مقدمه: جایگاه صفت قاسم در الهیات اسلامی

صفت «قاسم» در زمره اسماء جلالی پروردگار، جایگاهی ممتاز در الهیات و عرفان اسلامی دارد. این صفت، به مثابه نگینی درخشان در منظومه اسماء الحسنی، تجلی‌گر اقتدار و حکمت الهی در تجزیه و تقسیم حکیمانه است. در درس‌گفتار شماره ۳۹۵ از سلسله درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این صفت با رویکردی لغوی، کلامی، فلسفی و عرفانی مورد تحلیل قرار گرفته و با تأکید بر معنای واحد آن، یعنی تجزیه حکیمانه، از دیدگاه‌های لغوی که معانی متعدد برای آن قائل‌اند، فاصله گرفته است. این نوشتار، صفت «قاسم» را به‌عنوان جلوه‌ای از نظم و تناسب الهی معرفی می‌کند.

بخش اول: تحلیل مفهومی و لغوی صفت قاسم

تمایز قاسم و قاصم در اسماء جلالی

در میان اسماء جلالی، دو صفت «قاسم» (با سین) و «قاصم» (با صاد) به دلیل شباهت لفظی و معنایی، مورد توجه‌اند. «قاسم» به معنای تقسیم‌کننده حکیمانه و «قاصم» به معنای برنده و قاطع، هر دو جلوه‌هایی از اقتدار الهی‌اند، اما «قاصم» شدت و قاطعیت بیشتری دارد. به‌عنوان نمونه، در قرآن کریم، آیه ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ (فجر: ۱۴) به قاطعیت الهی اشاره دارد که با «قاصم» هم‌خوانی دارد: «بی‌گمان پروردگارت [مطلب حذف شد] ). این تمایز، مانند تفاوت میان شمشیری تیز و خنجری دقیق، نشان‌دهنده مراتب مختلف جلال الهی است.

درنگ: «قاسم» و «قاصم» هر دو اسماء جلالی‌اند، اما «قاصم» با شدت و قاطعیت بیشتری در تجزیه و جداسازی عمل می‌کند.

«قاسم» با تمرکز بر تقسیم حکیمانه، به نظم و تناسب در خلقت اشاره دارد، در حالی که «قاصم» قاطعیت در اجرای عدالت الهی را متجلی می‌سازد. این دو صفت، مانند دو بال یک پرنده، در نظام الهی مکمل یکدیگرند.

وحدت معنایی قاسم و مشتقات آن

صفت «قاسم» و مشتقات آن، از جمله قسم، تقسیم، مقسم، مقسوم و استقسام، همگی به یک معنای واحد بازمی‌گردند: تجزیه حکیمانه و تقدیرشده. این معنا، مانند ریشه‌ای تنومند، تمام شاخه‌های لغوی و استعمالات آن را تغذیه می‌کند. برخلاف برخی لغت‌شناسان که برای «قاسم» معانی متعدد (تقسیم، زیبایی، سوگند) قائل‌اند، وحدت معنا اصل است. هر لغت، مانند نخی یگانه، باید به یک معنای اصلی بازگردد، و استعمالات مختلف آن، ظروفی‌اند که این معنا در آن‌ها جلوه‌گر می‌شود.

درنگ: «قسم» و مشتقات آن تنها یک معنا دارند: تجزیه حکیمانه و تقدیرشده. معانی متعدد، ناشی از ناتوانی در جمع معانی است.

این وحدت، مانند نوری که از یک منشور می‌گذرد و رنگ‌های مختلف می‌سازد، نشان‌دهنده تنوع در کاربرد و یگانگی در حقیقت است. «قاسم» به مثابه مهندسی الهی، نظم و تناسب را در خلقت و عدالت را در کنش‌های الهی تضمین می‌کند.

نقد دیدگاه‌های لغوی معانی متعدد

برخی لغت‌شناسان، مانند مؤلفان مقاییس‌اللغه، برای «قاسم» سه معنا قائل‌اند: تقسیم، زیبایی (حسن‌الوجه) و سوگند (قسامه). این دیدگاه، ناشی از ناتوانی در تمییز استعمالات و جمع آن‌ها تحت یک معنای واحد است. در حقیقت، زیبایی و سوگند نیز به تجزیه حکیمانه بازمی‌گردند. این نقد، مانند آینه‌ای است که ضعف تحلیل‌های سنتی را نمایان می‌سازد و راه را برای فهمی عمیق‌تر هموار می‌کند.

درنگ: دیدگاه معانی متعدد برای «قاسم» نادرست است؛ زیبایی و سوگند نیز به تجزیه حکیمانه بازمی‌گردند.

این رویکرد، مانند حکاکی دقیق بر سنگ، معانی پراکنده را به یک حقیقت واحد پیوند می‌دهد و از پراکندگی معانی جلوگیری می‌کند.

بخش دوم: زیبایی و تجزیه حکیمانه

زیبایی به مثابه نتیجه تقسیم موزون

زیبایی (حسن‌الوجه) نتیجه تجزیه حکیمانه اجزای خلقت است. چهره‌ای زیباست که اجزای آن، مانند چشم، بینی، گوش و لب، به‌صورت موزون و متناسب تقسیم شده باشند. اگر این تناسب مختل شود، زشتی پدید می‌آید. به‌عنوان نمونه، دماغی بزرگ یا چشمی تنگ، نظم زیبایی را برهم می‌زند. این اصل، در توحید مفضل نیز تأیید شده، جایی که نقص عضو به اختلال در تقسیم خلقی نسبت داده می‌شود.

درنگ: زیبایی (حسن‌الوجه) نتیجه تجزیه موزون و حکیمانه اجزای خلقت است؛ اختلال در این تقسیم، زشتی می‌آفریند.

زیبایی، مانند تابلویی است که نقاش حکیم، هر جزء آن را با دقت و تناسب در جای خود قرار داده است. هرگونه بی‌نظمی، مانند خطی ناهماهنگ در این تابلو، هارمونی را مخدوش می‌کند.

زیبایی‌شناسی اسلامی و تناسب ریاضی

در زیبایی‌شناسی اسلامی، تناسب و تعادل اجزا معیار زیبایی است. زیبایی‌شناسان حرفه‌ای، برخلاف عامه که سفیدی چهره یا گیسوی بلند را معیار می‌دانند، به تناسب ریاضی اجزا توجه دارند. فاصله میان گونه و بناگوش، نسبت لب بالا و پایین، یا تناسب خال و کمان ابرو، همگی در زیبایی نقش دارند. این اصل، مانند معادلاتی دقیق در هندسه، زیبایی را به نظم و تناسب وابسته می‌کند.

درنگ: زیبایی در اسلام، امری ریاضی و موزون است که به تناسب اجزا وابسته است، نه برداشت‌های عامیانه.

این دیدگاه، مانند دریچه‌ای است که زیبایی را از سطح ظاهری به عمق حکمت الهی می‌برد و آن را جلوه‌ای از «قاسم» می‌داند.

زیبایی صوت و تناسب موسیقایی

زیبایی صوت نیز به تجزیه حکیمانه وابسته است. صدایی زیباست که نت‌ها، دستگاه‌ها و اوج و حضیض آن به‌درستی تقسیم شده باشند. متخصصان موسیقی، برخلاف عامه که از صدای بلند خوششان می‌آید، به تناسب دستگاه‌ها و نت‌ها توجه دارند. صدایی که دستگاه بیات را به‌درستی اجرا نکند یا نت‌ها را بی‌نظم بخواند، زیبا نیست.

درنگ: زیبایی صوت، نتیجه تجزیه حکیمانه نت‌ها و دستگاه‌هاست؛ بی‌نظمی در این تقسیم، صوت را نازیبا می‌کند.

این زیبایی، مانند نغمه‌ای است که از سازی خوش‌ساز برمی‌خیزد، اما اگر سیم‌ها کوک نباشند، جز ناهنجاری چیزی به گوش نمی‌رسد.

بخش سوم: سوگند و تجزیه حکیمانه

قسامه و تقسیم عدالت

سوگند (قسم) نیز به تجزیه حکیمانه بازمی‌گردد. در فقه اسلامی، قسامه نمونه‌ای از این تجزیه است. هنگامی که اولیای دم مقتول دلیلی بر قاتل ندارند، قسم‌ها میان آن‌ها تقسیم می‌شود تا عدالت استیفا گردد. این تقسیم، مانند ترازویی دقیق، حق را از باطل جدا می‌کند.

درنگ: سوگند (قسامه) از تجزیه حکیمانه قسم‌ها میان اولیای دم ناشی می‌شود و ابزار اجرای عدالت است.

قسامه، مانند کلیدی است که قفل عدالت را می‌گشاید و با تقسیم قسم‌ها، حقیقت را آشکار می‌سازد.

قسم‌های قرآنی و تجزیه حکیمانه

قسم‌های قرآنی به دو نوع لفظی و معنایی تقسیم می‌شوند. قسم‌های لفظی، مانند ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ﴾ (بلد: ۱): «سوگند [مطلب حذف شد] )، و قسم‌های معنایی، مانند ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ﴾ (تین: ۱): «سوگند به [مطلب حذف شد] ). همه این قسم‌ها، تجزیه حکیمانه را نشان می‌دهند و نظم الهی را متجلی می‌سازند.

درنگ: قسم‌های قرآنی، چه لفظی و چه معنایی، جلوه‌ای از تجزیه حکیمانه و نظم الهی‌اند.

این قسم‌ها، مانند نغمه‌های یک سمفونی الهی، هر یک در جای خود، حکمت و نظم پروردگار را به گوش جان می‌رسانند.

بخش چهارم: تجزیه حکیمانه در خلقت و عدالت

نقص عضو و اختلال در تقسیم خلقی

نقص عضو، نتیجه اختلال در تجزیه خلقی است، نه ظلم الهی. قرآن کریم در آیه ﴿لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾ (آل‌عمران: ۱۸۲) می‌فرماید: «[خدا] به [مطلب حذف شد] ). در توحید مفضل، نقص‌هایی مانند کوسه بودن به عوامل خلقی (نطفه، لقمه، نسل) نسبت داده شده است. خدا همه را زیبا آفریده، اما خطاهای خلقی، نظم تقسیم را مختل می‌کند.

درنگ: نقص عضو، نتیجه اختلال در تجزیه خلقی است، نه ظلم الهی؛ خدا همه را زیبا آفریده است.

این اصل، مانند باغی است که باغبان حکیم، بذرهای سالم در آن کاشته، اما عوامل محیطی، رشد برخی نهال‌ها را مختل کرده است.

تقسیم معیشت و نظم الهی

قرآن کریم در آیه ﴿وَقَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾ (زخرف: ۳۲) می‌فرماید: «و معیشتشان را در زندگی دنیا [مطلب حذف شد] ). این تقسیم، مانند نقشه‌ای حکیمانه، هر فرد را در جایگاه مقدر خود قرار می‌دهد و نظم الهی را در خلقت متجلی می‌سازد.

درنگ: تقسیم معیشت در قرآن کریم، جلوه‌ای از تجزیه حکیمانه است که نظم الهی را در خلقت تضمین می‌کند.

این تقسیم، مانند چیدمان ستارگان در آسمان، هر جزء را در جای خود قرار داده و هارمونی خلقت را حفظ می‌کند.

بخش پنجم: نقد لغت‌شناسی سنتی و وضع لغات

نقد دیدگاه معانی متعدد

دیدگاه‌هایی که لغات را دارای معانی متعدد (له اصلان) می‌دانند، به دلیل ناتوانی در جمع استعمالات، نادرست‌اند. هر لغت، مانند رودی یگانه، از یک سرچشمه برمی‌خیزد و شاخه‌های آن، جلوه‌های مختلف همان سرچشمه‌اند. «قاسم» نیز تنها یک معنا دارد: تجزیه حکیمانه.

درنگ: هر لغت یک معنای واحد دارد؛ معانی متعدد، ناشی از ناتوانی در جمع استعمالات است.

این نقد، مانند چراغی است که تاریکی تحلیل‌های پراکنده را روشن می‌کند و راه را برای فهمی منسجم هموار می‌سازد.

نقد وضع تعیینی

دیدگاه واضع تعیینی، که معتقد است شخصی لفظ را برای معنا وضع کرده، نادرست است. وضع لغات، تعیّنی و خودجوش است و از اقتدار انسانی ناشی می‌شود. خدا این اقتدار را به انسان داده، اما مستقیماً وضع نمی‌کند. این اصل، مانند جویباری است که از چشمه حکمت الهی می‌جوشد، اما انسان آن را هدایت می‌کند.

درنگ: وضع لغات، تعیّنی و خودجوش است؛ خدا اقتدار واضع بودن را به انسان داده است.

این دیدگاه، انسان را خلیفه‌ای خلاق در نظام معنایی می‌داند که با عنایت الهی، لغات را وضع می‌کند.

بخش ششم: تأثیر محیط بر زیبایی و خلقت

محیط و تجزیه خلقی

عوامل محیطی، مانند خشکی یا رطوبت، در تجزیه خلقی و زیبایی اثر دارند. در مناطقی مانند قم، خشکی محیط باعث کاهش زیبایی و سلامت (مانند یبوست) می‌شود. ایجاد فضای سبز، مانند نسیمی حیات‌بخش، رطوبت را افزایش می‌دهد و بر زیبایی و سلامت اثر می‌گذارد.

درنگ: عوامل محیطی مانند خشکی، تجزیه خلقی را مختل کرده و بر زیبایی و سلامت اثر می‌گذارند.

محیط، مانند بستری است که نهال خلقت در آن رشد می‌کند؛ اگر خاک حاصلخیز نباشد، زیبایی نهال کاهش می‌یابد.

کاهش زیبایی در جامعه

کاهش زیبایی در جامعه، نتیجه عوامل محیطی، تغذیه و سبک زندگی است. چهره‌ها و اندام‌ها به تدریج کوچک‌تر و کم‌تناسب‌تر می‌شوند. این امر، مانند فرسایش خاکی حاصلخیز، زیبایی‌شناسی جامعه را تضعیف می‌کند.

درنگ: کاهش زیبایی در جامعه، نتیجه عوامل محیطی و تغذیه‌ای است که تجزیه خلقی را مختل می‌کند.

این کاهش، مانند غروبی است که نور زیبایی را از آسمان جامعه می‌ستاند و نیاز به اصلاح محیط را گوشزد می‌کند.

بخش هفتم: تحلیل راغب و زیبایی‌شناسی قاسم

راغب اصفهانی قسم را به تجزیه حکیمانه (تفریق نسیم) تعریف کرده و قسم‌الوجه را به زیبایی ناشی از تقسیم موزون نسبت داده است. این تعریف، مانند گواهی روشن، وحدت معنای «قاسم» را تأیید می‌کند و زیبایی را جلوه‌ای از نظم الهی می‌داند.

درنگ: راغب قسم را تجزیه حکیمانه می‌داند و زیبایی را نتیجه تقسیم موزون اجزا.

این دیدگاه، مانند نقشی حکاکی‌شده، زیبایی را در پیوند با حکمت الهی قرار داده و «قاسم» را صفتی جامع می‌داند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین دقیق صفت «قاسم» در درس‌گفتار شماره ۳۹۵، جایگاه این صفت را در منظومه اسماء الحسنی روشن ساخت. «قاسم» به‌عنوان تجلی تجزیه حکیمانه، نه‌تنها نظم و تناسب را در خلقت متجلی می‌کند، بلکه در زیبایی، سوگند و عدالت نیز نقش‌آفرین است. تحلیل‌های لغوی، قرآنی و فلسفی، همراه با نقد دیدگاه‌های سنتی و تمثیلات، عمق این صفت را آشکار کردند. تأکید بر وحدت معنا، نقد واضع تعیینی و تبیین تأثیر محیط بر زیبایی، این متن را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان و فلسفه بدل کرده است.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی 'قاسم' چیست؟

2. طبق متن، کدام یک از معانی زیر برای 'قسم' در کتاب‌های لغت ذکر شده است؟

3. در متن، 'قسم الوجه' به چه معنایی تفسیر شده است؟

4. بر اساس متن، چرا 'المقسم مغبون او ملعون' گفته شده است؟

5. طبق متن، قسم در سوگند چگونه به تقسیم مرتبط است؟

6. در متن بیان شده که یک لغت نمی‌تواند بیش از یک معنا داشته باشد.

7. متن اشاره می‌کند که 'قاسم' و 'قاصم' معانی کاملاً متفاوتی دارند.

8. بر اساس متن، زیبایی (حسن الوجه) نتیجه تقسیم حکیمانه اجزای چهره است.

9. طبق متن، 'قسم' در قرآن تنها به معنای سوگند به کار رفته است.

10. متن تأکید دارد که نقص عضو نتیجه اختلالات در تقسیم خلقی است.

11. چرا متن تأکید دارد که یک لغت نمی‌تواند بیش از یک معنا داشته باشد؟

12. 'قسم الوجه' چگونه به زیبایی مرتبط است؟

13. چرا 'المقسم مغبون او ملعون' گفته می‌شود؟

14. رابطه 'قسم' در سوگند با تقسیم چیست؟

15. چگونه نقص عضو طبق متن به تقسیم مرتبط است؟

پاسخنامه

1. تقسیم و تجزیه حکیمانه

2. زیبایی، سوگند و تقسیم

3. زیبایی چهره به دلیل تقسیم حکیمانه

4. چون در تقسیم یا خودش کم می‌آورد یا دیگران را کم می‌گذارد

5. از طریق قسامه و تقسیم بین اولیای دم

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا هر لغت به یک معنای اصلی برمی‌گردد و مشتقات آن به همان معنای واحد وابسته‌اند.

12. 'قسم الوجه' به معنای تقسیم حکیمانه اجزای چهره است که منجر به زیبایی می‌شود.

13. چون تقسیم‌کننده یا خودش در تقسیم کم می‌آورد (مغبون) یا به دیگران کم می‌دهد (ملعون).

14. قسم در سوگند از قسامه گرفته شده که تقسیم قسم‌ها بین اولیای دم برای اثبات جرم است.

15. نقص عضو نتیجه اختلالات در تقسیم خلقی نطفه یا لقمه است که به عدم تناسب منجر می‌شود.