در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 402

متن درس

 

کتاب اسما و صفات الهی: تبیین اسم مقسط

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 402)

دیباچه

در گستره معارف الهی، اسماء الحسنی چونان گوهرهایی درخشان، جلوه‌گاه صفات کمال خداوند و آیینه‌ای از حقیقت وجودی او هستند. اسم «مقسط» یکی از این اسمای متعالی است که در قرآن کریم با وصف «قائماً بالقسط» تجلی یافته و به قیام عملی در راستای عدالت اشاره دارد. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین دقیق و عمیق این اسم و ماده لغوی «قسط» می‌پردازد. چالش‌های معنایی مرتبط با این ماده، از جمله امکان یا امتناع وجود معانی متضاد (عدل و جور) و تمایز آن با مفهوم عدل، در کانون این بررسی قرار دارد.

بخش اول: مفهوم مقسط در نظام اسماء الهی

اسم مقسط و کارکرد آن در قسم و تقسیم

اسم «مقسط» در زمره اسمای تفريضى قرار دارد که به معنای قیام‌کننده به عدالت عملی است. این اسم، در قرآن کریم با وصف قَائِمًا بِالْقِسْطِ در آیه 18 سوره آل‌عمران آمده است: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ (: «خداوند گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان و صاحبان دانش [نیز گواهی دادند] که او به عدالت قیام کرده است»). این وصف، به اجرای عدالت در تقسیم و رساندن حق به جایگاهش دلالت دارد، گویی خداوند چونان باغبانی حکیم، رزق هر موجود را به‌دقت به جایگاهش می‌رساند. مقسط، برخلاف «قاسم» که به تقسیم کلی اشاره دارد، بر عملی بودن و اجرای عدالت تأکید می‌ورزد، چنان‌که عدالت در آن نه تنها نظری، بلکه در ظرف وجود خارجی متجلی می‌شود.

درنگ: اسم مقسط، تجلی عدالت عملی در نظام خلقت است که خداوند را به‌عنوان قیام‌کننده به ایصال حق به جایگاهش معرفی می‌کند.

ابعاد عملی قسط در نظام خلقت

قسط، به معنای «إیصال الشیء إلی مورده» (رساندن شیء به جایگاهش)، در مقام اجرای عدالت و اعمال آن ظهور می‌یابد. این مفهوم، در تقسیم عادلانه مال، نفقه یا حتی داستان‌ها میان شرکا یا عیال تجلی می‌یابد. برخلاف عدل که به نفس توازن و موزونی اشاره دارد، قسط چونان جریانی پویا، عدالت را از مفهومی انتزاعی به واقعیتی ملموس بدل می‌سازد. مثلاً، تقسیم عادلانه نفقه میان عیال یا مال میان شرکا، مصداقی از قسط است که در آن، عدالت در ظرف عمل خارجی محقق می‌شود. این بعد عملی، قسط را به‌عنوان پلی میان نظریه و عمل معرفی می‌کند، گویی عدالت چون نوری است که در آیینه قسط به ظهور می‌رسد.

بخش دوم: چالش‌های معنایی ماده قسط

تضاد ظاهری در معانی قسط

یکی از چالش‌های بنیادین در فهم ماده «قسط»، تضاد ظاهری در معانی آن است. در قرآن کریم، قسط در آیه 9 سوره حجرات به معنای عدل آمده است: اقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (: «عدالت کنید که خداوند عادلان را دوست دارد»). در این آیه، مقسطین به معنای عادلان معرفی شده‌اند. اما در آیه 15 سوره جن، قاسطون به ستمگران اشاره دارد: فَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (: «اما ستمگران، هیزم جهنم خواهند بود»). این تضاد ظاهری، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کند: چگونه یک ماده لغوی می‌تواند معانی متضادی چون عدل و جور را در خود جای دهد؟

درنگ: تضاد ظاهری میان معانی عدل و جور در ماده قسط، چالشی است که نیازمند تحلیل دقیق زمینه‌های قرآنی و تمایز میان مشتقات این ماده است.

امتناع معانی متضاد در یک ماده لغوی

اصل زبان‌شناختی مورد تأکید درس‌گفتار، امتناع وجود معانی متضاد در یک ماده لغوی است. این اصل، ریشه در حکمت و دقت واضعان زبان دارد که از تخصیص یک لفظ به معانی متضاد خودداری می‌کنند. به‌عنوان مثال، واژه «طهر» نمی‌تواند هم به معنای پاکی و هم حیض باشد، زیرا این دو معنا متضادند و تخصیص آن‌ها به یک ماده، به ابهام و خطا در فهم منجر می‌شود. این اصل، در مورد قسط نیز صادق است: قسط نمی‌تواند هم به معنای عدل و هم جور باشد، حتی اگر در تفاسیر سنتی چنین آمده باشد. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، ضرورت بازنگری در روش‌های لغت‌شناسی سنتی را روشن می‌سازد.

چالش ترادف قسط و عدل

پرسش دیگری که درس‌گفتار مطرح می‌کند، امکان ترادف میان قسط و عدل است. اگر قسط به معنای عدل باشد، عدل به چه معناست؟ ترادف در زبان عربی، به دلیل حکمت واضعان زبان، امری نادر است. هر واژه، بار معنایی و کاربردی خاص خود را دارد. قسط، به‌عنوان اجرای عملی عدالت، از عدل که به نفس توازن و موزونی اشاره دارد، متمایز است. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو مفهوم، از افتادن در دام ترادف جلوگیری می‌کند. گویی قسط، روح عدالت را در کالبد عمل جاری می‌سازد، در حالی که عدل، اصل نظری آن است.

درنگ: قسط، به معنای ایصال حق به جایگاهش، از عدل که به توازن نظری اشاره دارد، متمایز است و این تمایز، مسئله ترادف را حل می‌کند.

بخش سوم: نقد تفاسیر لغوی و فلسفی

نقد تفاسیر لغوی سنتی

در مفردات راغب، قسط به‌عنوان «نصیب بالعدل» (سهم عادلانه) تعریف شده، اما در عین حال، هم به معنای عدل (انصاف) و هم جور (ستم) تفسیر گردیده است. برای مثال، «قسط الرجل إذا جار» (ستم کرد) و «أقسط إذا عدل» (عدالت کرد). این دوگانگی، مورد نقد درس‌گفتار است، زیرا یک ماده نمی‌تواند معانی متضاد را در خود جای دهد. مصباح و مقابیس اللغة نیز قسط را با دو معنای متضاد (عدل با کسره و جور با فتحه) آورده‌اند، اما این تمایز حرکتی، راه‌حلی صوری است و نمی‌تواند تناقض معنایی را به‌طور کامل رفع کند. این نقد، چونان تیغی برنده، ضعف‌های تحلیل‌های لغوی سنتی را آشکار می‌سازد.

تحلیل معانی قسط در منابع لغوی

در مصباح، قسط به معنای نصیب و جمع آن اقساط آمده، و تقسیط به معنای تجزیه به اجزای مشخص (قسط‌بندی) تعریف شده است. مقابیس اللغة نیز قسط را با دو معنای متضاد تفسیر کرده و تفاوت در حرکت (کسره برای عدل و فتحه برای جور) را مطرح می‌کند. این تمایز، اگرچه تلاشی برای رفع تناقض است، اما به دلیل یکسان بودن ماده اصلی، ناکافی است. درس‌گفتار تأکید دارد که این تفاسیر، به دلیل عدم دقت در مبانی زبان‌شناختی، به ابهام و خطا منجر شده‌اند. گویی لغت‌شناسان سنتی، در پی یافتن گوهری یکتا، به گردابی از تناقضات گرفتار آمده‌اند.

نقد ترادف در تفاسیر فلسفی

درس‌گفتار به نقد رویکردهای فلسفی سنتی نیز می‌پردازد. برای مثال، شیخ اشراق و ملاصدرا، واژگان «عليم» و «خبير» را به یکدیگر ارجاع داده‌اند، حال آن‌که هر یک معنای خاص خود را دارد. این ارجاع، ناشی از عدم دقت در تمایزهای معنایی است و به ابهام در فهم منجر می‌شود. در مورد قسط نیز، ارجاع آن به عدل یا جور، بدون تحلیل دقیق، به خطا می‌انجامد. این نقد، چونان آیینه‌ای، ضعف‌های روش‌شناختی در تفاسیر فلسفی را بازمی‌تاباند.

درنگ: نقد تفاسیر سنتی و فلسفی، ضرورت بازنگری در روش‌های لغت‌شناسی و تحلیل معانی را آشکار می‌سازد، زیرا هر واژه، دارای بار معنایی خاص خود است.

بخش چهارم: تبیین تمایزهای ساختاری و معنایی

تمایز اقساط و تقسیط

درس‌گفتار، تفاوت میان «اقساط» و «تقسیط» را با دقت تبیین می‌کند. اقساط (از باب افعال) به قیام فاعلی در برقراری عدالت اشاره دارد، در حالی که تقسیط (از باب تفعیل) به نتیجه این کنش در مفعول (مانند قسط‌بندی بدهی) دلالت می‌کند. این تمایز، ظرافت‌های ساختاری زبان عربی را نشان می‌دهد، گویی هر صیغه چون کلیدی است که دری متفاوت از معنا را می‌گشاید. اقساط، به کنش فاعل در اجرای عدالت نظر دارد، در حالی که تقسیط، نتیجه این کنش را در مفعول متجلی می‌سازد.

قائماً بالقسط به‌عنوان وصف الهی

وصف قَائِمًا بِالْقِسْطِ در قرآن کریم، خداوند را به‌عنوان قیام‌کننده به عدالت عملی معرفی می‌کند. او رزق همه موجودات، از ملائکه تا انسان، سنگ و درخت را به جایگاهشان می‌رساند. این وصف، قسط را به‌عنوان اصلی کیهانی معرفی می‌کند که در نظام خلقت جاری است. خداوند، چونان چشمه‌ای جوشان، حق هر موجود را به او می‌رساند و عدالت را در همه سطوح وجودی متجلی می‌سازد.

درنگ: وصف قائماً بالقسط، خداوند را به‌عنوان ضامن اجرای عدالت کیهانی معرفی می‌کند که رزق هر موجود را به جایگاهش می‌رساند.

بخش پنجم: چالش قاسطون و حل تناقض ظاهری

تناقض ظاهری قاسطون در قرآن کریم

یکی از دشوارترین چالش‌های مطرح‌شده، تفسیر «قاسطون» در آیه فَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا است. اگر قسط به معنای عدل عملی باشد، چگونه قاسطون به‌عنوان ستمگران و هیزم جهنم معرفی شده‌اند؟ این تناقض ظاهری، پرسشی است که درس‌گفتار با جدیت به آن می‌پردازد. پاسخ پیشنهادی این است که قاسطون، کسانی هستند که از عدالت عملی منحرف شده و به جای ایصال حق، به ستم روی آورده‌اند. گویی قاسطون، چونان باغبانانی خطاکار، به جای توزیع عادلانه، حق را از جایگاهش محروم کرده‌اند.

امتناع معنای متضاد در قسط

درس‌گفتار با قاطعیت تأکید دارد که قسط تنها به معنای عدل عملی است و معنای جور برای آن پذیرفتنی نیست. حتی اگر در قرآن کریم، قاسطون به ستمگران تفسیر شده باشد، این معنا باید در پرتو زمینه قرآنی بازتعریف شود. قسط، چونان جریانی زلال، تنها به ایصال حق و اجرای عدالت دلالت دارد و نمی‌تواند به ستم آلوده شود. این دیدگاه، ضرورت تحلیل دقیق‌تر مشتقات قسط و زمینه‌های کاربردی آن‌ها را گوشزد می‌کند.

درنگ: قسط، تنها به معنای عدل عملی است و معنای جور برای آن پذیرفتنی نیست؛ قاسطون، به کسانی اشاره دارد که از عدالت عملی منحرف شده‌اند.

بخش ششم: ضرورت اصلاح ادبیات و فهم معانی

نقد ادبیات عاميانه در تفاسیر

درس‌گفتار، ریشه عقب‌ماندگی علمی و معرفتی جوامع اسلامی را در اتکا به ادبیات عاميانه و حفظی می‌داند. عدم درک دقیق معانی واژگان، مانع رشد علوم فقهی، فلسفی و معقول شده است. این نقد، چونان زنگ خطری، ضرورت اصلاح نظام‌های آموزشی و علمی را گوشزد می‌کند. گویی فهم دقیق معانی، کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و بی‌توجهی به آن، چونان قفلی سنگین، پیشرفت را متوقف می‌سازد.

ضرورت فهم معنای واژگان

تأکید درس‌گفتار بر این است که گفتار بدون درک معنای دقیق واژگان، به ابهام و خطا منجر می‌شود. این اصل، در تحلیل متون دینی و علمی اهمیت ویژه‌ای دارد. فهم معانی، چونان نقشه‌ای است که راه را در تاریکی معرفت روشن می‌سازد. بدون این فهم، گفتار به تکراری طوطی‌وار بدل می‌شود که از ژرفای حقیقت دور است.

درنگ: فهم دقیق معانی واژگان، پیش‌نیاز هر پیشرفت علمی و معرفتی است و بدون آن، گفتار به خطا و ابهام گرفتار می‌شود.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین اسم «مقسط» و ماده «قسط» در قرآن کریم پرداخت. قسط، به‌عنوان اجرای عملی عدالت و ایصال حق به جایگاهش، از عدل که به توازن نظری اشاره دارد، متمایز است. چالش معانی متضاد (عدل و جور) در قسط، با تأکید بر امتناع چنین دوگانگی‌هایی و نقد تفاسیر سنتی حل شد. وصف قَائِمًا بِالْقِسْطِ، خداوند را به‌عنوان ضامن عدالت کیهانی معرفی می‌کند که رزق هر موجود را به جایگاهش می‌رساند. نقد ادبیات عاميانه و تأکید بر فهم دقیق معانی، دعوتی است به اصلاح نظام‌های آموزشی و علمی برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های عمیق قرآن کریم. این بررسی، چونان سفری در ژرفای معارف الهی، مخاطب را به تأمل در ظرافت‌های زبان قرآنی و اهمیت دقت در معانی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، معنای اصلی «قسط» چیست؟

2. در قرآن کریم، عبارت «قائما بالقسط» در کدام سوره آمده است؟

3. طبق نظر راغب در مفردات، «قسط» به چه معنایی به کار رفته است؟

4. بر اساس متن، تفاوت اصلی بین «قسط» و «عدل» چیست؟

5. در آیه «فاما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا»، قاسطون به چه معنایی به کار رفته است؟

6. بر اساس متن، یک ماده زبانی نمی‌تواند دو معنای متضاد مانند عدل و جور داشته باشد.

7. در قرآن، عبارت «ان الله یحب المقسطین» به معنای دوست داشتن افراد ظالم است.

8. مفهوم «تقسیط» در متن به معنای تقسیم‌بندی حق به اجزای مشخص اشاره دارد.

9. طبق متن، «قسط» و «عدل» معنای کاملاً یکسانی دارند و مترادف هستند.

10. بر اساس متن، «قاسطون» در آیه قرآنی به معنای افرادی است که عدالت را به صورت عملی اجرا می‌کنند.

11. تفاوت اصلی بین «قسط» و «عدل» طبق متن چیست؟

12. چرا متن استدلال می‌کند که یک ماده زبانی نمی‌تواند دو معنای متضاد داشته باشد؟

13. مفهوم «تقسیط» در متن چگونه تعریف شده است؟

14. چرا عبارت «قائما بالقسط» در قرآن به خدا نسبت داده شده است؟

15. طبق متن، مشکل اصلی در تفاسیر سنتی از «قسط» چیست؟

پاسخنامه

1. ایصال حق به جایگاهش

2. سوره آل عمران

3. به معنای عدل و جور

4. قسط شامل ایصال عملی است و عدل موزون بودن بدون عمل

5. افراد ظالم

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. نادرست

11. قسط به معنای ایصال حق به جایگاهش با اجرای عملی است، در حالی که عدل به معنای موزون بودن بدون الزام به عمل است.

12. زیرا واضع زبان عاقل و حکیم است و ایجاد دو معنای متضاد برای یک ماده محال است.

13. تقسیط به معنای تقسیم‌بندی حق یا چیزی به اجزای مشخص و معین است.

14. زیرا خدا رزق همه موجودات را به جایگاهشان می‌رساند و عدالت را به صورت عملی اجرا می‌کند.

15. تفاسیر سنتی قسط را هم به معنای عدل و هم به معنای جور گرفته‌اند که متن آن را نادرست می‌داند.

فوتر بهینه‌شده