در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 450

متن درس

 

اسما و صفات الهی: تحلیل قرآنی اسمای نفسانی، تقابلات و تمایز رحمت عام و خاص

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۵۰)


دیباچه

این اثر، بازنویسی علمی و دانشگاهی درس‌گفتار شماره ۴۵۰ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است که به بررسی عمیق اسمای نفسانی (رضا، کراهت، حب، غضب، لعن، سخط) و تقابلات تخالفی آنها در کنار تمایز رحمت عام و خاص در نظام آفرینش از منظر قرآنی می‌پردازد.

بخش نخست: اسمای نفسانی و تقابلات تخالفی در قرآن کریم

ماهیت اسمای نفسانی و افعال قلوب

اسمای نفسانی، چون رضا، کراهت، حب، غضب، لعن و سخط، به مثابه گوهرهایی در خزانه الهی‌اند که در آیینه قرآن کریم، تجلیات گوناگونی یافته‌اند. این اسما، که از افعال قلوب سرچشمه می‌گیرند، نه تنها صفات الهی را بازمی‌تابانند، بلکه به مخلوقات نیز نسبت داده می‌شوند و در نظام هستی، نقش بنیادین ایفا می‌کنند. رضا و کراهت، چون دو بال پرنده‌ای هستند که قلب انسان را در آسمان معرفت به پرواز درمی‌آورند؛ حب و غضب، گویی دو سوی کمان الهی‌اند که تیر محبت یا خشم را به سوی هدف رها می‌سازند؛ و سخط، چون طوفانی است که تنها از جانب حق وزیدن می‌گیرد. این اسما، در قرآن کریم، با دقتی شگفت‌انگیز و تناسبی حکیمانه، به کار رفته‌اند تا انسان را به تأمل در نظام آفرینش وادارد.

تقابل تخالفی، نه تضادی

تقابل میان اسمای نفسانی، از نوع تخالف تباعدی است، نه تضاد منطقی. برخلاف تصور رایج، تضاد در عالم خارج، مانند سواد و بیاض، وجود ندارد، بلکه آنچه هست، تباعد و دوری میان این اسما است. برای نمونه، رضا در برابر کراهت و حب در برابر غضب یا سخط قرار می‌گیرد، اما این تقابل، گویی دو سوی یک رودخانه است که هر یک جریان خاص خود را دارند، نه دو نیروی متضاد که یکدیگر را نابود کنند. قرآن کریم، این تقابل را در آیه‌ای شریف چنین به تصویر می‌کشد:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا [مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس»).
شاکر و کفور، در این آیه، تقابلی تخالفی دارند که نه تضاد، بلکه تباعد را نشان می‌دهد.

درنگ: اسمای نفسانی (رضا، کراهت، حب، غضب، سخط) تقابلی تخالفی و تباعدی دارند، نه تضادی، گویی دو سوی رودخانه‌ای که هر یک جریان خاص خود را دارند.

جمع‌بندی بخش نخست

اسمای نفسانی، چون رضا، کراهت، حب، غضب، لعن و سخط، در قرآن کریم، به مثابه آیینه‌هایی هستند که صفات الهی و حالات نفسانی انسان را بازمی‌تابانند. تقابل این اسما، تخالفی و تباعدی است، نه تضادی، و این تمایز، نظام‌مندی شگفت‌انگیز قرآن کریم را در توصیف اسما نشان می‌دهد. این بخش، بنیانی استوار برای فهم عمیق‌تر رحمت عام و خاص در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: رحمت عام و خاص در نظام آفرینش

تمایز زیرساخت‌ها و روکارها

نظام آفرینش، گویی بنایی است عظیم که بر دو پایه استوار شده: زیرساخت‌ها (رحمت عام) و روکارها (رحمت خاص). رحمت عام، چون نسیمی است که بر همه موجودات می‌وزد و افعال و صفات طبیعی، مانند تنفس، حیات و عقل را در بر می‌گیرد. این رحمت، کافر و مؤمن نمی‌شناسد و گویی سرمایه‌ای است که خداوند به همه انسان‌ها ارزانی داشته است. در مقابل، رحمت خاص، چون گوهری است که تنها به مؤمنان تعلق می‌گیرد و افعال ویژه، مانند عبادت و ایمان، را شامل می‌شود. قرآن کریم، این تمایز را در آیه‌ای شریف چنین بیان می‌کند:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي [مطلب حذف شد] : «ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم»).
این کرامت، رحمت عام است که به همه انسان‌ها عطا شده، اما رحمت خاص در آیه‌ای دیگر نمایان است:
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا [مطلب حذف شد] : «و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند»).

درنگ: رحمت عام، زیرساخت‌های طبیعی (تنفس، حیات، عقل) را در بر می‌گیرد که کافر و مؤمن در آن مشترک‌اند، اما رحمت خاص، افعال ایمانی (عبادت، ایمان) را شامل می‌شود.

افعال اکتسابی عام و خاص

افعال اکتسابی انسان، به دو گونه عام و خاص تقسیم می‌شوند. افعال عام، چون حیات و عقل، گویی بذرهایی‌اند که در خاک وجود همه انسان‌ها کاشته شده و کافر و مؤمن در آن مشترک‌اند. اما افعال خاص، مانند بت‌پرستی برای کافر یا عبادت برای مؤمن، گویی شاخه‌هایی‌اند که از این بذرها می‌رویند و مصادیق متفاوتی دارند. قرآن کریم، این تمایز را در آیه‌ای شریف چنین نشان می‌دهد:
هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا [مطلب حذف شد] : «آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند؟»).
علم، اکتسابی عام است، اما مصداق آن (ایمان یا کفر) به رحمت خاص وابسته است. این تمایز، نشان‌دهنده آن است که تفاوت میان کافر و مؤمن، نه در اصل اکتساب، بلکه در مصادیق آن است.

درنگ: افعال اکتسابی عام (حیات، عقل) کافر و مؤمن را شامل می‌شود، اما افعال خاص (بت‌پرستی، عبادت) مصادیق متفاوتی دارند.

عالم پدیده در برابر عالم آفریده

نگرش به عالم، دو گونه است: عالم به مثابه پدیده، گویی دستگاهی مکانیکی است که خودبه‌خود یا با علل مادی پیش می‌رود، بی‌آنکه فاعل یا غایتی مشخص داشته باشد. اما عالم به مثابه آفریده، چون کتابی است که هر واژه‌اش از قلم حکمت الهی نگاشته شده و فاعل (خدا) و غایت (هدف) آن روشن است. قرآن کریم، این دو نگرش را در آیه‌ای شریف متجلی می‌سازد:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ [مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نشان دادیم»).
هدایت سبيل، زیرساخت عام است که کافر و مؤمن در آن مشترک‌اند، اما شاکر یا کفور بودن، به رحمت خاص و نگرش آفریده وابسته است. این تمایز، گویی دو پنجره است که یکی به سوی ماده و دیگری به سوی معنا گشوده می‌شود.

درنگ: عالم پدیده، مکانیکی و بی‌هدف است، اما عالم آفریده، هدفمند و شعورمند، با فاعل و غایت مشخص.

جمع‌بندی بخش دوم

نظام آفرینش، بر دو پایه رحمت عام و خاص استوار است. رحمت عام، زیرساخت‌های طبیعی را در بر می‌گیرد که همه انسان‌ها در آن مشترک‌اند، در حالی که رحمت خاص، افعال ایمانی را شامل می‌شود که مختص مؤمنان است. افعال اکتسابی عام و خاص، تفاوت در مصادیق دارند، نه در اصل، و نگرش به عالم به مثابه آفریده، هدفمندی و شعورمندی آن را آشکار می‌سازد. این تمایزات، گویی نقشه‌ای است که راه سعادت انسان را در قرآن کریم ترسیم می‌کند.

بخش سوم: مسئولیت انسان در اکتساب و خطای دوقطبی

خطای نسبت دادن مشکلات به خدا یا اکتساب

انسان، گاه در دام دوقطبی‌های گمراه‌کننده می‌افتد: یا همه مشکلات را به خدا و رحمت خاص (دعا، شفاعت) نسبت می‌دهد، یا همه‌چیز را به اکتساب خود، بی‌توجه به خدا، واگذار می‌کند. هر دو نگرش، گویی دو سوی پرتگاهی‌اند که انسان را از صراط مستقیم دور می‌سازند. قرآن کریم، این مسئولیت را در آیه‌ای شریف چنین یادآور می‌شود:
لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا [مطلب حذف شد] : «برای انسان جز آنچه کوشیده نیست»).
این آیه، مسئولیت اکتساب را بر دوش انسان می‌نهد، اما رحمت خاص، چون دعا و شفاعت، نیز اثر خود را دارد. نگرش متعادل، گویی پلی است که میان این دو قطب کشیده شده و انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند.

درنگ: نسبت دادن مشکلات تنها به خدا (دعا، شفاعت) یا تنها به اکتساب (بی‌توجه به خدا)، هر دو گمراهی است؛ تعادل میان رحمت عام و خاص، راه سعادت است.

ریشه مشکلات جوامع در سوء اکتساب

مشکلات جوامع اسلامی یا پیشرفته، نه از ایمان یا کفر، بلکه از سوء اکتساب در سبقه عام سرچشمه می‌گیرد. فلاکت برخی جوامع اسلامی، گویی نتیجه نادانی، عدم نظافت یا سوء مدیریت است، نه دینداری؛ و فساد اخلاقی در جوامع پیشرفته، نتیجه غفلت از رحمت خاص است. قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای شریف چنین بیان می‌کند:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي [مطلب حذف شد] : «فساد در خشکی و دریا به سبب دستاوردهای مردم پدیدار شد»).
این آیه، فساد را نتیجه اکتساب نادرست انسان می‌داند، گویی آینه‌ای است که اعمال انسان را به او بازمی‌گرداند.

درنگ: مشکلات جوامع اسلامی یا پیشرفته، از سوء اکتساب در سبقه عام (نادانی، عدم نظافت، سوء مدیریت) سرچشمه می‌گیرد، نه ایمان یا کفر.

استقلال اکتساب در رحمت عام

در سبقه عام، انسان مسئول عمل خویش است و خداوند، اسباب را فراهم کرده، اما عمل به عهده انسان است. نجاست، با آب پاک می‌شود، نه با نماز؛ و مصیبت، نتیجه اکتساب نادرست است. قرآن کریم، این مسئولیت را در آیه‌ای شریف چنین تبیین می‌کند:
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ [مطلب حذف شد] : «هر مصیبتی به شما رسد، به سبب دستاورد خودتان است»).
این آیه، گویی هشداری است که انسان را به بازنگری در اعمال خویش فرا می‌خواند.

درنگ: در رحمت عام، انسان مسئول عمل خویش است؛ نجاست با آب، نه نماز، پاک می‌شود و مصیبت، نتیجه اکتساب نادرست است.

جمع‌بندی بخش سوم

انسان، در سبقه عام و خاص، مسئول اعمال خویش است. خطای دوقطبی در نسبت دادن مشکلات به خدا یا اکتساب، گمراهی می‌آفریند. مشکلات جوامع، از سوء اکتساب در سبقه عام سرچشمه می‌گیرد، و استقلال انسان در رحمت عام، او را به عمل مسئولانه فرا می‌خواند. این بخش، گویی مشعلی است که راه تعادل میان رحمت عام و خاص را روشن می‌سازد.

بخش چهارم: کسب و مسئولیت ارادی انسان در قرآن کریم

مفهوم کسب و فراوانی آن در قرآن کریم

کسب، در قرآن کریم، به فعل ارادی انسان اشاره دارد و با شصت مورد (کسب، کسبت، اکتسب و غیره)، مسئولیت انسان را در برابر اعمالش برجسته می‌سازد. کسب، گویی دانه‌ای است که انسان در خاک وجود خویش می‌کارد و میوه آن، خیر یا شر، به خود او بازمی‌گردد. قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای شریف چنین بیان می‌کند:
بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ [مطلب حذف شد] : «آری، هر کس بدی کند و گناهش او را فراگیرد»).
سیئه (گناه کوچک)، اگر تکرار شود و به خطیئه (گناه فراگیر) بدل گردد، انسان را به سوی جهنم می‌کشاند. این آیه، نشان می‌دهد که کسب، چه خیر باشد و چه شر، نتیجه مستقیم اراده انسان است.

درنگ: کسب، فعل ارادی انسان است که در قرآن کریم با شصت مورد ذکر شده؛ سیئه اگر به خطیئه بدل شود، انسان را به جهنم می‌کشاند.

کسب خوب و بد

کسب، عام است و شامل خیر و شر می‌شود. «الکاسب حبیب الله» به کسب حلال و سالم اشاره دارد، اما سرقت نیز کسب است، هرچند حرام. قرآن کریم، این تمایز را در آیه‌ای شریف چنین نشان می‌دهد:
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا [مطلب حذف شد] : «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای کاری که کرده‌اند ببرید»).
این آیه، سرقت را کسب می‌شمارد، اما جزای آن را نیز مشخص می‌کند. کسب، گویی آینه‌ای است که اعمال انسان، چه نیک و چه بد، در آن بازتاب می‌یابد.

درنگ: کسب، شامل خیر (کسب حلال) و شر (سرقت) است؛ «الکاسب حبیب الله» به کسب حلال اشاره دارد، اما سرقت نیز کسب حرام است.

فساد در بر و بحر و مغیبات قرآنی

فساد در خشکی و دریا، گویی طوفانی است که از اکتساب نادرست انسان سرچشمه گرفته و قرآن کریم، با پیش‌بینی شگفت‌انگیز، آن را از مغیبات خود دانسته است. آیه‌ای شریف می‌فرماید:
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي [مطلب حذف شد] : «فساد در خشکی و دریا به سبب دستاوردهای مردم پدیدار شد»).
در صدر اسلام، فساد دریاها مصداق چندانی نداشت، اما امروز، با کشتی‌سازی، زندان‌های دریایی و آلودگی آب‌ها، این آیه، گویی آینده را پیش‌بینی کرده است. این مغیبات، نشان‌دهنده آن است که قرآن کریم، کتابی برای هر روز است، نه تنها دیروز.

درنگ: فساد در بر و بحر، نتیجه اکتساب نادرست انسان است و از مغیبات قرآنی است که امروز (مثل آلودگی دریاها) آشکار شده.

جمع‌بندی بخش چهارم

کسب، فعل ارادی انسان است که در قرآن کریم، با شصت مورد، مسئولیت او را در برابر اعمالش برجسته می‌سازد. کسب، چه خیر باشد و چه شر، نتیجه مستقیم اراده انسان است و فساد در بر و بحر، از اکتساب نادرست سرچشمه می‌گیرد. این بخش، گویی هشداری است که انسان را به بازنگری در اعمال خویش و پذیرش مسئولیت در سبقه عام و خاص فرا می‌خواند.

بخش پنجم: تعادل میان سبقه عام و خاص

نقش انسان در سبقه عام و خاص

انسان، در سبقه عام، گویی کشاورزی است که باید بذر تلاش، نظافت و علم را در خاک وجود خویش بکارد و در سبقه خاص، چون عاشقی است که دل به رحمت الهی می‌سپارد. این تعادل، کلید سعادت است. قرآن کریم، این مسئولیت را در آیه‌ای شریف چنین بیان می‌کند:
وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا [مطلب حذف شد] : «هر کس آنچه کسب کرده دریافت می‌کند و به آنها ستم نمی‌شود»).
این آیه، نشان می‌دهد که کسب، نتیجه مستقیم عمل انسان است و خداوند، با عدالت، جزای آن را می‌دهد.

درنگ: انسان در سبقه عام (تلاش، نظافت، علم) و خاص (ایمان، دعا) مسئول است؛ تعادل میان این دو، کلید سعادت است.

عدالت الهی در جزای کسب

عدالت الهی، گویی ترازویی است که هر کسب را به دقت وزن می‌کند. اگر انسان کار نیک کند، نیکی می‌بیند و اگر بد کند، بدی. قرآن کریم، این عدالت را در آیه‌ای شریف چنین تبیین می‌کند:
ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا [مطلب حذف شد] : «سپس هر کس آنچه کسب کرده دریافت می‌کند و به آنها ستم نمی‌شود»).
این عدالت، نشان‌دهنده آن است که خداوند، نه ظلم می‌کند و نه به کسی که کار نکرده، پاداش می‌دهد.

درنگ: عدالت الهی، هر کسب را به دقت جزا می‌دهد؛ نیکی، نیکی می‌آورد و بدی، بدی، بدون ظلم به انسان.

نقد خلط رحمت عام و خاص

خلط رحمت عام و خاص، گویی آمیختن آب زلال با گل است که هر دو را تیره می‌سازد. انسان نباید نجاست را با نماز پاک کند یا کفر را با نظافت برطرف سازد. قرآن کریم، این تمایز را در آیه‌ای شریف چنین نشان می‌دهد:
مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا [مطلب حذف شد] : «مالش و آنچه کسب کرد، او را بی‌نیاز نکرد»).
این آیه، نشان می‌دهد که کسب عام (مال، نظافت) نمی‌تواند کفر را برطرف کند، گویی کلیدی است که قفل دیگری را نمی‌گشاید.

درنگ: خلط رحمت عام و خاص، گمراهی می‌آفریند؛ نجاست با آب، نه نماز، پاک می‌شود و کفر با ایمان، نه نظافت، برطرف می‌گردد.

جمع‌بندی بخش پنجم

تعادل میان سبقه عام و خاص، گویی راهی است که انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند. انسان، در سبقه عام، مسئول تلاش و علم است و در سبقه خاص، متکی به رحمت الهی. عدالت الهی، هر کسب را به دقت جزا می‌دهد و خلط این دو سبقه، گمراهی می‌آفریند. این بخش، انسان را به تأمل در مسئولیت خویش و حفظ تعادل میان این دو سبقه فرا می‌خواند.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با تبیین اسمای نفسانی (رضا، کراهت، حب، غضب، سخط) و تقابلات تخالفی آنها، و نیز تمایز رحمت عام و خاص در نظام آفرینش، نشان داد که قرآن کریم، کتابی است با مهندسی دقیق که مسئولیت انسان را در برابر اعمالش برجسته می‌سازد. رحمت عام، زیرساخت‌های طبیعی را در بر می‌گیرد و رحمت خاص، افعال ایمانی را شامل می‌شود. کسب، با شصت مورد در قرآن کریم، فعل ارادی انسان است که خیر و شر را در بر می‌گیرد و فساد در بر و بحر، نتیجه اکتساب نادرست است. تعادل میان سبقه عام و خاص، کلید سعادت است و خلط این دو، گمراهی می‌آفریند. قرآن کریم، این حقیقت را در آیه‌ای شریف چنین بیان می‌کند:
اهْدِنَا الصِّرَاطَ [مطلب حذف شد] : «ما را به راه راست هدایت کن»).
این آیه، دعوتی است به سوی پیمودن صراط مستقیم با تکیه بر تعادل میان رحمت عام و خاص.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، تقابل بین رضا و کراهت یا حب و غضب از چه نوع است؟

2. طبق درسگفتار، رحمت عام شامل چه نوع افعال یا صفاتی است؟

3. بر اساس درسگفتار، کدام آیه به مفهوم سبقه عام اشاره دارد؟

4. طبق درسگفتار، چند مورد از کلمه 'كسب' به صورت مختلف در قرآن آمده است؟

5. بر اساس درسگفتار، تفاوت اصلی بین سبقه عام و سبقه خاص چیست؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که تضاد منطقی در ظرف خارج وجود دارد.

7. بر اساس درسگفتار، رحمت عام شامل افعالی مانند تنفس است که برای کافر و مومن مشترک است.

8. طبق درسگفتار، تمام مشکلات زندگی انسان با دعا و عبادت قابل حل است.

9. درسگفتار تأکید دارد که سبقه عام و سبقه خاص نباید با هم مخلوط شوند.

10. بر اساس درسگفتار، ظهور فساد در دریا (بما كسبت أيدي الناس) در زمان نزول قرآن مصداق عینی داشته است.

11. تفاوت اصلی بین سبقه عام و سبقه خاص در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تأکید دارد که نباید تمام کارها را به خدا واگذار کرد؟

13. طبق درسگفتار، چرا کسبت سیئه با احاطت به خطیئه تفاوت دارد؟

14. بر اساس درسگفتار، چرا ظهور فساد در دریا از مغیبات قرآنی محسوب می‌شود؟

15. چرا درسگفتار می‌گوید که مخلوط کردن سبقه عام و خاص باعث گمراهی است؟

پاسخنامه

1. تقابل تخالفی

2. افعال عام مانند تنفس و حیات که کافر و مومن دارند

3. إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

4. 41 مورد

5. سبقه عام شامل افعال طبیعی و اكتسابی است که کافر و مومن دارند، اما سبقه خاص شامل دعا و عبادت است.

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. سبقه عام شامل افعال طبیعی و اکتسابی مانند تنفس است که برای همه مشترک است، اما سبقه خاص شامل دعا، عبادت و رحمت الهی است.

12. زیرا بسیاری از مشکلات از اکتسابات خود انسان ناشی می‌شود و باید در سبقه عام با تلاش و علم حل شوند.

13. کسبت سیئه گناه یک‌بار است، اما احاطت به خطیئه به معنای تکرار گناه و عادت شدن آن است.

14. زیرا در زمان نزول قرآن، استفاده از دریا محدود بود، اما قرآن پیش‌بینی کرده که فساد در آینده در دریا ظاهر می‌شود.

15. چون سبقه عام به تلاش و اکتسابات انسانی مربوط است و سبقه خاص به دعا و عبادت، و خلط آن‌ها باعث سوءتفاهم در مسئولیت انسان می‌شود.