در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 473

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تأملی در معوّی و مؤیّد در نظام آفرینش قرآنی

کتاب اسماء و صفات الهی: تأملی در معوّی و مؤیّد در نظام آفرینش قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۷۳)

دیباچه

در گستره معارف الهی، شناخت اسماء و صفات خداوند متعال، چونان دریایی بی‌کران است که هر موج آن، رازی از حکمت و عظمت حق تعالی را آشکار می‌سازد. درس‌گفتار شماره ۴۷۳ از مجموعه ارزشمند اسماء الحسنی، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در دو اسم جمالی «معوّی» و «مؤیّد» می‌پردازد و جایگاه این اسما را در نظام آفرینش قرآنی تبیین می‌نماید.

بخش نخست: تمایز معوّی و استعاذه در نظام آفرینش

ماهیت اسم معوّی و استعاذه

اسم «معوّی»، چونان نگینی در تاج اسماء الحسنی، صفتی ذاتی و حقی برای خداوند متعال است که بر پناه‌دهندگی مطلق الهی دلالت دارد. این اسم، بیانگر لطف بی‌کران حق تعالی است که مخلوقات را در برابر موانع و تهدیدات عالم در پناه خود می‌گیرد. در مقابل، «استعاذه» اسمی خلقی است که به فعل پناه‌جویی مخلوقات، به‌ویژه انسان، در برابر خطرات و شیاطین اشاره دارد. این تمایز، مانند تفکیک میان چشمه جوشان و جویباری است که از آن سرچشمه می‌گیرد؛ معوّی، سرچشمه فیض الهی است و استعاذه، جریانی است که از این فیض بهره می‌جوید.

این دو مفهوم، مکمل یکدیگرند و رابطه میان خالق و مخلوق را در چارچوب رحمت الهی تبیین می‌کنند. معوّی، چونان سایبانی است که خداوند بر سر مؤمنان گسترده و استعاذه، چونان حرکت مؤمن به سوی این سایه‌بان است. این رابطه، در نظام آفرینش، حکایت از نظامی دارد که در آن، خداوند پناه‌دهنده است و انسان، با ایمان و عمل صالح، به این پناهگاه نزدیک می‌شود.

درنگ: اسم «معوّی» صفتی ذاتی و حقی برای خداوند است که بر پناه‌دهندگی مطلق دلالت دارد، در حالی که «استعاذه» فعل خلقی پناه‌جویی مخلوقات است. این دو، رابطه خالق و مخلوق را در نظام رحمت الهی تبیین می‌کنند.

کارکرد معوّی و استعاذه در زندگی مؤمنانه

در زندگی مؤمنانه، اسم معوّی چونان سپری است که مؤمن را از گزند موانع و شیاطین حفظ می‌کند. استعاذه، به‌عنوان عملی عبادی، مانند ذکر «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، راهی است برای اتصال به این پناهگاه الهی. مؤمن، با پناه‌جویی به خداوند، خود را از اصطکاک‌ها و موانع عالم در امان می‌دارد و به تأییدات الهی متصل می‌شود. این فرایند، مانند کشتی‌ای است که در میان امواج خروشان، به بندری امن پناه می‌برد و در سایه لطف الهی آرام می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش نخست

تمایز میان معوّی و استعاذه، بیانگر دو وجه الهی و خلقی در نظام آفرینش است. معوّی، صفتی ذاتی و پناه‌دهنده است که خداوند را به‌عنوان مأمن مطلق معرفی می‌کند، و استعاذه، فعل انسانی است که با ایمان و عبادت، به این پناهگاه متصل می‌شود. این دو مفهوم، رابطه‌ای پویا میان خالق و مخلوق برقرار می‌کنند و مؤمن را به سوی قرب الهی هدایت می‌نمایند.

بخش دوم: دو چهره عالم: ملموس و مطوی

چهره ملموس: مکانیک عالم و اسباب طبیعی

عالم آفرینش، چونان کتابی دو صفحه دارد: صفحه‌ای ملموس و صفحه‌ای مطوی. چهره ملموس، به مکانیک عالم و اسباب طبیعی اشاره دارد که برای همه انسان‌ها، اعم از مؤمن و کافر، قابل درک است. این اسباب، مانند غذا برای رفع گرسنگی، لباس برای محافظت از سرما، یا آب برای رفع تشنگی، مبتنی بر قوانین ثابت الهی‌اند که نظام عالم را منظم و هدفمند می‌سازند. قرآن کریم، با تأکید بر این اسباب، عالم را به‌عنوان نظامی حکیمانه معرفی می‌کند که حتی غیرمؤمنان نیز آن را ادراک می‌کنند.

این چهره ملموس، مانند سطح ظاهری اقیانوسی است که امواج و جریان‌های آن برای همه پیداست. اسباب ملموس، چونان ابزارهایی هستند که خداوند در دسترس همگان قرار داده تا نیازهای اولیه زندگی را برآورده سازند. این اسباب، حکایت از حکمت الهی دارند که عالم را بر اساس قواعدی ثابت و قابل فهم اداره می‌کند.

درنگ: چهره ملموس عالم، به اسباب طبیعی و قوانین ثابت الهی اشاره دارد که برای همه انسان‌ها، اعم از مؤمن و کافر، قابل درک است و نظام حکیمانه خلقت را نشان می‌دهد.

چهره مطوی: اسباب غیبی و شعور ایمانی

در مقابل چهره ملموس، چهره مطوی عالم قرار دارد که غیرمحسوس است و تنها با شعور ایمانی، کشف و کرامت، یا شهود قلبی قابل درک می‌شود. این اسباب، مانند پناه‌دهی، یاری و تأیید الهی، در ورای حواس ظاهری قرار دارند و نیازمند بصیرتی الهی‌اند. قرآن کریم، این اسباب را در آیاتی مانند يَدُ اللَّهِ [مطلب حذف شد] : «دست خدا بالای دست‌های آن‌هاست») تبیین کرده است. این آیه، چونان نوری است که زوایای پنهان عالم را روشن می‌سازد و حضور فعال الهی را در اداره امور مؤمنان آشکار می‌کند.

چهره مطوی، مانند ژرفای اقیانوسی است که تنها غواصان ایمان می‌توانند به آن دست یابند. این اسباب، با ایمان و عبادت گشوده می‌شوند و مؤمن را به مراتب قرب الهی رهنمون می‌سازند. درک این اسباب، نیازمند ارتقای شعور از سطح محسوس به معقول و سپس به شهود قلبی است.

درنگ: چهره مطوی عالم، به اسباب غیبی مانند تأیید و پناه‌دهی الهی اشاره دارد که تنها با شعور ایمانی و شهود قلبی قابل درک است و مؤمن را به قرب الهی می‌رساند.

تفاوت مشاعر ملموس، معقول و شهودی

انسان، در ادراک عالم، از سه سطح شعور برخوردار است: مشاعر ملموس، معقول و شهودی. مشاعر ملموس، مانند حس، زودباور اما خطاپذیرند؛ مانند هنگامی که انسان در وسیله‌ای متحرک، آسفالت را در حال حرکت می‌بیند، در حالی که این وسیله است که حرکت می‌کند. مشاعر معقول، دیرباور اما کمتر خطاپذیرند و با تأمل و عقلانیت، به حقیقت نزدیک‌تر می‌شوند. اما بالاتر از این‌ها، شهود قلبی است که چونان بردی بلند، انسان را به درک اسباب مطوی قادر می‌سازد.

این سه سطح، مانند نردبانی هستند که انسان را از ادراک ظاهری به سوی حقیقت باطنی عالم بالا می‌برند. اولیای الهی، با بهره‌گیری از شهود قلبی، به‌طور مداوم با اسباب مطوی ارتباط برقرار می‌کنند و زندگی خود را بر اساس این شعور تنظیم می‌نمایند. این شهود، مانند چراغی است که در تاریکی عالم، راه را به سوی حقایق الهی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

عالم آفرینش، با دو چهره ملموس و مطوی، نظامی جامع و حکیمانه را به نمایش می‌گذارد. چهره ملموس، با اسباب طبیعی، برای همگان قابل درک است، در حالی که چهره مطوی، با اسباب غیبی، تنها با ایمان و شهود قلبی گشوده می‌شود. این دوگانگی، انسان را به تأمل در نظام خلقت دعوت می‌کند و مؤمن را به سوی بهره‌گیری از تأییدات الهی رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: نقش اولیا و انبیا در ادراک اسباب مطوی

شهود قلبی اولیا و انبیا

اولیا و انبیای الهی، چونان ستارگان در آسمان معرفت، با بهره‌گیری از شهود قلبی، به ادراک مستقیم اسباب مطوی دست می‌یابند. این شهود، مانند کلیدی است که درهای غیب را می‌گشاید و آن‌ها را به درک یاری، پناه‌دهی و تأیید الهی قادر می‌سازد. قرآن کریم، این ویژگی را در آیه إِنَّ اللَّهَ مَعَ [مطلب حذف شد] : «خدا با کسانی است که تقوا پیشه کرده‌اند») تأیید کرده است. این همراهی الهی، چونان نسیمی است که قلب اولیا را به سوی قرب حق تعالی می‌وزاند.

اولیا، با این شهود، زندگی خود را بر اساس اسباب مطوی تنظیم می‌کنند و از محدودیت‌های مشاعر ملموس و معقول فراتر می‌روند. این ویژگی، آن‌ها را از انسان‌های عادی متمایز می‌کند و به مراتب عالی‌تر از ادراک می‌رساند.

درنگ: اولیا و انبیای الهی، با شهود قلبی، به ادراک اسباب مطوی دست می‌یابند و زندگی خود را بر اساس تأییدات الهی تنظیم می‌کنند، که این ویژگی آن‌ها را از انسان‌های عادی متمایز می‌سازد.

نیاز به معونه الهی

وصول به ادراک اسباب مطوی، مانند پناه‌دهی و تأیید الهی، نیازمند معونه و فیض خاص الهی است که برای همه میسر نیست. این معونه، چونان بارانی است که بر زمین‌های آماده می‌بارد و قلب مؤمن را برای درک حقایق غیبی بارور می‌سازد. این فیض، با ایمان، عمل صالح و عبادات مداوم به دست می‌آید و انسان را از سطح ادراک ظاهری به سوی شهود باطنی ارتقا می‌دهد.

بدون این معونه، حتی مؤمنانی که به‌صورت تعبدی به اسباب مطوی ایمان دارند، ممکن است از درک مستقیم آن محروم بمانند. این محدودیت، مانند حجابی است که تنها با لطف الهی کنار می‌رود.

جمع‌بندی بخش سوم

اولیا و انبیا، با شهود قلبی، به ادراک اسباب مطوی دست می‌یابند و زندگی خود را بر اساس تأییدات الهی تنظیم می‌کنند. این ادراک، نیازمند معونه الهی است که با ایمان و عبادت به دست می‌آید. این ویژگی، اولیا را به مراتب قرب الهی می‌رساند و الگویی برای مؤمنان در بهره‌گیری از اسباب مطوی ارائه می‌دهد.

بخش چهارم: عبادات و نقش آن‌ها در قرب به اسباب مطوی

هدف عبادات و اذکار

عبادات، مانند نماز، روزه، دعا و تلاوت قرآن کریم، چونان ابزارهایی هستند که برای باز کردن مجاری ادراک اسباب مطوی و ارتقای انسان به قرب الهی طراحی شده‌اند. این اعمال، مانند پل‌هایی هستند که انسان را از ساحل محسوسات به سوی ژرفای غیب می‌رسانند. هدف این عبادات، نه تکرار مکانیکی، بلکه تحول وجودی و اتصال به تأییدات الهی است.

قرآن کریم، با تأکید بر اهمیت ذکر و عبادت، مؤمنان را به بهره‌گیری از این ابزارها دعوت می‌کند. این اعمال، قلب را صیقل می‌دهند و انسان را برای دریافت فیض الهی آماده می‌سازند.

درنگ: عبادات و اذکار، برای باز کردن مجاری ادراک اسباب مطوی و ارتقای انسان به قرب الهی طراحی شده‌اند و هدف آن‌ها، تحول وجودی و اتصال به تأییدات الهی است.

تکرار عبادات و ارتقای وجودی

تکرار عبادات، نه به دلیل درجا زدن، بلکه برای فراهم‌سازی زمینه ارتقای وجودی است. این تکرار، مانند کوبیدن میخی است که هر ضربه، آن را عمیق‌تر در زمین فرو می‌برد. بدون این ارتقا، عبادات به کارهای تکراری و بی‌نتیجه تبدیل می‌شوند. مؤمن، با نیت و توجه در عبادات، از سطح ظاهری به سوی باطن آن‌ها حرکت می‌کند و به مراتب قرب الهی می‌رسد.

این نکته، به ضرورت حضور قلب و نیت خالص در عبادات اشاره دارد. عبادات، اگر با هدف اتصال به اسباب مطوی انجام شوند، به تحول وجودی منجر می‌شوند، در غیر این صورت، به عادت‌های مکانیکی بدل می‌گردند.

عبادات معصومان و مراتب قرب

معصومان، با وجود مرتبه بالای ربوبیت، به عبادات بیشتری می‌پردازند، زیرا هدف آن‌ها وصول به قرب مطوی است، نه تکرار مکانیکی. این عبادات، مانند بال‌هایی هستند که آن‌ها را به سوی مراتب عالی‌تر الهی پرواز می‌دهند. قرآن کریم، با اشاره به عبادات انبیا، این الگو را برای مؤمنان ترسیم می‌کند.

این ویژگی، نشان‌دهنده رابطه مستقیم میان عبادت و قرب الهی است. معصومان، با عبادات فراوان، به مراتب عالی‌تر از قرب دست می‌یابند و این امر، راهنمایی برای مؤمنان در مسیر سلوک معنوی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

عبادات و اذکار، ابزارهایی برای باز کردن مجاری ادراک اسباب مطوی و ارتقای انسان به قرب الهی‌اند. تکرار این اعمال، برای تحول وجودی و اتصال به تأییدات الهی طراحی شده است. معصومان، با عبادات فراوان، به مراتب عالی‌تر قرب می‌رسند و الگویی برای مؤمنان ارائه می‌دهند.

بخش پنجم: شلوغی عالم و موانع آفرینش

موانع و اصطکاک در عالم

عالم آفرینش، چونان میدان نبردی است که مملو از موانع، اصطکاک‌ها و موجودات مزاحم است. این موانع، از شیاطین و موجودات موزی گرفته تا مشکلات طبیعی، برای همه مخلوقات، از حیوانات کوچک تا معصومان، چالش ایجاد می‌کنند. قرآن کریم، با تأکید بر وجود این موانع، انسان را به پناه‌جویی به خداوند دعوت می‌کند.

این موانع، مانند گرد و غباری هستند که در پرتو نور آفتاب آشکار می‌شوند. انسان، در زندگی روزمره، ناخواسته با این موجودات و مشکلات مواجه است و بدون تأیید الهی، قادر به ادامه حیات نیست. این شلوغی، حکایت از نظامی دارد که در آن، رشد و کمال در گرو غلبه بر چالش‌هاست.

درنگ: عالم آفرینش، مملو از موانع و اصطکاک‌هاست که برای همه مخلوقات چالش ایجاد می‌کنند. این موانع، انسان را به پناه‌جویی به خداوند و بهره‌گیری از تأییدات الهی دعوت می‌کنند.

غفلت الهی و حفاظت انسان

خداوند متعال، با غفلت الهی، انسان را از درک کامل این شلوغی و موانع عالم محافظت می‌کند. این غفلت، مانند پرده‌ای است که بر چشمان انسان کشیده شده تا از وحشت و اضطراب ناشی از آگاهی به این موانع در امان بماند. قرآن کریم، در آیه وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ [مطلب حذف شد] : «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است») به این محدودیت علم انسانی و نقش غفلت در حفظ آرامش اشاره دارد.

این غفلت، چونان لطفی الهی است که انسان را در میان امواج خروشان عالم، آرام و استوار نگه می‌دارد. بدون این لطف، انسان از شدت آگاهی به موانع، دچار وحشت و ناتوانی می‌شد.

جمع‌بندی بخش پنجم

عالم آفرینش، با شلوغی و موانع بی‌شمار خود، میدان آزمایشی برای رشد و کمال مخلوقات است. غفلت الهی، به‌عنوان لطفی از جانب خداوند، انسان را از درک کامل این موانع محافظت می‌کند و او را به پناه‌جویی به تأییدات الهی دعوت می‌نماید.

بخش ششم: اسم مؤیّد و تأیید الهی

ماهیت اسم مؤیّد

اسم «مؤیّد»، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان اسماء الحسنی، اسمی بسیط و جمالی است که به معنای تأیید و قدرت‌بخشی الهی به مؤمنان به کار رفته است. این اسم، خاص مؤمنان است و در آیاتی مانند وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ [مطلب حذف شد] : «و خدا هر که را بخواهد با یاری خود تأیید می‌کند») تجلی یافته است. مؤیّد، مانند نیرویی است که کشتی مؤمن را در میان طوفان‌های عالم به سوی ساحل نجات می‌راند.

این اسم، بیانگر حضور فعال الهی در حفظ و تقویت مؤمنان است. بدون این تأیید، انسان در برابر موانع عالم ناتوان می‌ماند و از ادامه حیات بازمی‌ماند.

درنگ: اسم «مؤیّد»، اسمی جمالی و خاص مؤمنان است که به تأیید و قدرت‌بخشی الهی اشاره دارد و در حفظ و تقویت مؤمنان در برابر موانع عالم نقش دارد.

روح‌القدس: عالی‌ترین مرتبه تأیید

روح‌القدس، چونان قله‌ای در مراتب تأیید الهی، خاص محبوبان الهی، مانند حضرت عیسی (ع)، است. قرآن کریم، در آیه وَأَيَّدْنَاهُ [مطلب حذف شد] : «و او را به روح‌القدس تأیید کردیم») به این مرتبه اشاره کرده است. روح‌القدس، مانند گروه ضربت الهی، قدرت و اقتدار بی‌نظیری به اولیا و انبیا می‌بخشد و آن‌ها را به انجام کارهای خارق‌العاده، مانند معجزات، قادر می‌سازد.

این مرتبه، از سایر تأییدات متمایز است و به قرب ویژه‌ای نیاز دارد. روح‌القدس، مانند نوری است که تنها بر قلب‌های پاک و آماده می‌تابد و آن‌ها را به مراتب عالی الهی می‌رساند.

تأیید عام و خاص در آیات قرآنی

تأیید الهی، در قرآن کریم به دو صورت عام و خاص تجلی یافته است. تأیید عام، مانند آیه وَأَيَّدَكُم [مطلب حذف شد] : «و شما را با یاری خود و با مؤمنان تأیید کرد») ذکر شده‌اند. این نقش، مانند همکاری سپاهیان در میدان نبرد است که هر یک، به سهم خود، به تحقق اراده الهی کمک می‌کنند.

همچنین، جنود غیرمرئی، مانند آنچه در آیه وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ [مطلب حذف شد] : «و او را با سپاهیانی که ندیدید تأیید کرد») آمده، نیروهای غیبی‌اند که در خدمت مؤمنان قرار می‌گیرند. این جنود، مانند بادهایی هستند که در پس پرده غیب، کشتی مؤمن را به سوی مقصد می‌رانند.

پیروزی مؤمنان با تأیید الهی

تأیید الهی، به پیروزی قطعی مؤمنان منجر می‌شود، چنان‌که در آیه فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ [مطلب حذف شد] : «پس کسانی را که ایمان آورده بودند بر دشمنانشان تأیید کردیم، تا پیروز شدند») آمده است. این پیروزی، مانند طلوع خورشید پس از شبی تاریک است که با نور الهی، دشمنان را مغلوب می‌سازد.

تأیید الهی، شکست را برای مؤمنان ناممکن می‌کند و آن‌ها را به سوی عزت و اقتدار هدایت می‌نماید.

درنگ: تأیید الهی، با مراتب عام و خاص، مؤمنان را به پیروزی قطعی می‌رساند. روح‌القدس، به‌عنوان عالی‌ترین مرتبه، خاص محبوبان الهی است و جنود غیرمرئی و مؤمنان، ابزارهای این تأییدند.

جمع‌بندی بخش ششم

اسم مؤیّد، به‌عنوان اسمی جمالی و خاص، بیانگر تأیید و قدرت‌بخشی الهی به مؤمنان است. این تأیید، با مراتب عام و خاص، از روح‌القدس تا جنود غیرمرئی و مؤمنان، عالم را برای مؤمنان امن و پیروز می‌سازد. این اسم، مؤمن را به سوی بهره‌گیری از فیض الهی و غلبه بر موانع هدایت می‌کند.

بخش هفتم: ضرورت بهره‌گیری از تأییدات الهی

شناسایی زمینه‌های تأیید الهی

شناسایی و دنبال کردن زمینه‌های تأیید الهی، مانند یافتن چشمه‌ای در بیابان، مشکلات زندگی را به‌راحتی حل می‌کند. مؤمن، با بصیرت و آگاهی، این زمینه‌ها را می‌جوید و از فیض الهی بهره‌مند می‌شود. بدون این شناسایی، انسان با دشواری و جان‌کندن زندگی می‌کند و از لطف الهی محروم می‌ماند.

این نکته، مانند راهنمایی است که مسافر گم‌گشته را به سوی مقصد هدایت می‌کند. مؤمن، با شناخت این زمینه‌ها، از موانع عالم عبور می‌کند و به سهولت به مقاصد خود می‌رسد.

درنگ: شناسایی و دنبال کردن زمینه‌های تأیید الهی، مشکلات زندگی را به‌راحتی حل می‌کند و مؤمن را از دشواری‌ها نجات می‌دهد.

اجتناب از تکیه بر توانمندی‌های شخصی

انسان نباید تنها به عقل و توانمندی‌های خود تکیه کند، بلکه باید به تأیید الهی وابسته باشد. این توکل، مانند تکیه بر صخره‌ای استوار در میان طوفان است که انسان را از سقوط نجات می‌دهد. تکیه بر توانمندی‌های شخصی، انسان را در محدودیت‌های بشری محصور می‌کند، در حالی که تأیید الهی، او را به رشد بی‌نظیر می‌رساند.

اولیای الهی، با بهره‌گیری از این تأیید، به مراتب خارق‌العاده‌ای دست یافتند که با معیارهای عادی قابل مقایسه نیست. این الگو، مؤمنان را به توکل و وابستگی به خداوند دعوت می‌کند.

رشد اولیا با تأیید الهی

اولیای الهی، مانند درختانی تنومند، با تأیید الهی به مراتب رشد و توانمندی‌هایی دست یافتند که فراتر از ادراک عادی است. این تأیید، مانند آبی است که ریشه‌های آن‌ها را سیراب کرد و به ثمر نشاند. معجزات حضرت عیسی (ع)، مانند خلق پرنده از گل یا شفا دادن بیماران، نمونه‌ای از این تأییدات است که در آیه إِذْ أَيَّدْتُكَ [مطلب حذف شد] : «آنگاه که تو را به روح‌القدس تأیید کردم») ذکر شده است.

این رشد، الگویی برای مؤمنان است تا با توکل و عبادت، به تأییدات الهی متصل شوند و از محدودیت‌های بشری فراتر روند.

جمع‌بندی بخش هفتم

بهره‌گیری از تأییدات الهی، نیازمند شناسایی زمینه‌های آن و اجتناب از تکیه بر توانمندی‌های شخصی است. اولیای الهی، با این تأیید، به مراتب خارق‌العاده‌ای رسیدند و الگویی برای مؤمنان ارائه دادند. این اصول، انسان را به توکل و اتصال به فیض الهی دعوت می‌کنند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کلان

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۴۷۳ از مجموعه اسماء الحسنی، اسمای «معوّی» و «مؤیّد» را به‌عنوان دو صفت جمالی و خاص مؤمنان تبیین کرد و نقش آن‌ها را در نظام آفرینش قرآنی کاوش نمود. معوّی، به پناه‌دهندگی مطلق الهی اشاره دارد و استعاذه، فعل انسانی برای اتصال به این پناهگاه است. عالم، با دو چهره ملموس و مطوی، نیازمند شعور ایمانی است تا اسباب غیبی آن درک شود. اولیا و انبیا، با شهود قلبی، به این اسباب دست می‌یابند و عبادات، ابزارهایی برای باز کردن مجاری ادراک آن‌هاست.

عالم، با شلوغی و موانع بی‌شمار خود، انسان را به پناه‌جویی به خداوند دعوت می‌کند. غفلت الهی، لطفی است که انسان را از وحشت این موانع حفظ می‌کند. اسم مؤیّد، با مراتب عام و خاص، از روح‌القدس تا جنود غیرمرئی، مؤمنان را به پیروزی و عزت می‌رساند. شناسایی زمینه‌های تأیید الهی و توکل به آن، انسان را از دشواری‌ها نجات می‌دهد و به رشد بی‌نظیر می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، اسباب ملموس به چه معناست؟

2. طبق درسگفتار، اسباب مطوی چه ویژگی‌ای دارد؟

3. بر اساس درسگفتار، کدام اسم الهی به عنوان معید در قرآن ذکر شده است؟

4. طبق درسگفتار، روح القدس به چه کسانی اختصاص دارد؟

5. بر اساس درسگفتار، هدف اصلی عبادات و اذکار چیست؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که اسباب ملموس به دلیل خطای زیاد حس، قابل اعتماد نیستند.

7. طبق درسگفتار، شعور مطوی از شعور ملموس و معقول قوی‌تر است و خطای کمتری دارد.

8. بر اساس درسگفتار، موید اسم عام الهی است که برای همه موجودات به کار می‌رود.

9. درسگفتار تأکید دارد که عالم پر از موانع و اصطکاک است که بدون تایید الهی ادامه حیات ممکن نیست.

10. طبق درسگفتار، روح القدس برای همه مومنین در دسترس است.

11. تفاوت اصلی بین اسباب ملموس و اسباب مطوی طبق درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار شعور ملموس را زودرس اما پرخطا می‌داند؟

13. طبق درسگفتار، چرا مومن به دنبال قرب مطوی است؟

14. منظور از 'روح القدس' به عنوان موید در درسگفتار چیست؟

15. چرا درسگفتار تأکید دارد که عبادات برای باز کردن مجاری قرب مطوی است؟

پاسخنامه

1. اسباب و علل طبیعی که همه انسان‌ها، کافر و مومن، آن‌ها را لمس می‌کنند

2. با اسباب ملموس حرکت می‌کند اما رويت و شهود آن محسوس نیست

3. اسم خاص جمالی مخصوص مومنین

4. محبوبین خاص مانند حضرت عیسی

5. باز کردن مجاری برای قرب به اسباب مطوی

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. اسباب ملموس علل طبیعی قابل لمس برای همه است، اما اسباب مطوی با شعور غیرمحسوس و شهود قلبی درک می‌شود.

12. زیرا حس به سرعت باور می‌کند اما به دلیل خطای زیاد، مانند دیدن حرکت آسفالت، قابل اعتماد نیست.

13. زیرا قرب مطوی به درک یَدالله و تایید الهی منجر می‌شود که مخصوص مومنین است.

14. روح القدس گروه ضربت الهی است که به محبوبین خاص مانند حضرت عیسی تایید و قدرت می‌دهد.

15. زیرا عبادات انسان را به شعور مطوی و درک تاییدات الهی نزدیک می‌کند تا از موانع عبور کند.