متن درس
کتاب اسماء و صفات الهی: تحلیل صفات مؤوی، مؤید و استعاذه در پرتو کثرت ملائکه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۷۵)
دیباچه
در منظومه اسماء و صفات الهی، صفات «مؤوی» (پناهدهنده) و «مؤید» (تأییدکننده) بهسان دو گوهر درخشان، نقش خداوند را در حمایت و تقویت بندگان مؤمنش در برابر پیچیدگیها و مخاطرات عالم به نمایش میگذارند. در کنار این دو، مفهوم «استعاذه» (پناهجویی)، چونان پلی میان خالق و مخلوق، انسان را به سوی پناهگاه امن الهی رهنمون میشود. این مفاهیم، که ریشه در قرآن کریم و معارف اسلامی دارند، نهتنها در حوزه الهیات و عرفان، بلکه در فلسفه، روانشناسی دینی و زیستشناسی طبیعی نیز از اهمیتی بیبدیل برخوردارند. عالم، با ساختاری قلهای و درهای، پر از کثرت و ظرافت است، و ملائکه، بهعنوان ایادی الهی، نقشی محوری در اداره و حفاظت از این نظام پیچیده ایفا میکنند.
بخش یکم: ریشهشناسی و ماهیت صفات مؤوی، مؤید و استعاذه
ریشهشناسی صفات مؤوی و مؤید
صفت «مؤوی» از ریشه «أوی» در زبان عربی، به معنای پناه دادن و فراهم آوردن مأوی و سرپناه، مشتق شده است. این صفت، چونان چشمهای زلال، دلالت بر کنش فعال خداوند در حمایت و پناهدهندگی به بندگانش در برابر سختیها و خطرات دارد. صفت «مؤید» نیز از ریشه «أید» به معنای تقویت و پشتیبانی، سرچشمه گرفته و بر نقش خداوند در تأیید و توانبخشی به مؤمنان تأکید میکند. هر دو صفت، بهعنوان اسماء فعلی، هم در ظرف حقّی (مختص خداوند) و هم در ظرف خلقی (قابلاعمال به موجودات) به کار میروند. برای مثال، انسان نیز میتواند به دیگری پناه دهد یا او را تأیید کند، اما این کنشها در مرتبهای نازلتر از فعل الهی قرار دارند.
از منظر زبانشناسی عربی، ریشههای «أوی» و «أید» حامل معنایی پویا و عاطفیاند که رابطهای عمیق میان خالق و مخلوق را به تصویر میکشند. صفت مؤوی، چونان مادری مهربان، بندگان را در آغوش امن الهی جای میدهد، و صفت مؤید، مانند استواری کوه، مؤمنان را در برابر طوفانهای زندگی تقویت میکند.
ماهیت استعاذه و تفاوت آن با صفات الهی
استعاذه، از ریشه «عوذ» به معنای پناه بردن، کنشی خلقی است که انسان و دیگر موجودات در برابر شرور و خطرات به آن متوسل میشوند. برخلاف مؤوی و مؤید، استعاذه صفت الهی نیست، زیرا خداوند، بهعنوان پناهگاه مطلق (ملتجَی)، خود به چیزی پناه نمیبرد. این کنش، چونان حرکت پرندهای به سوی آشیانه، انسان را به سوی پناهگاه امن الهی هدایت میکند. استعاذه در قرآن کریم، مانند سوره ناس، آیه ۱ (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ، «بگو: پناه [مطلب حذف شد] )، بهعنوان سپری معنوی در برابر شرور معرفی شده است.
تفاوت استعاذه با صفات مؤوی و مؤید، مانند تفاوت میان حرکت به سوی پناهگاه و خود پناهگاه است. استعاذه نیازمند معرفت به شرور و ایمان به خداوند است، در حالی که مؤوی و مؤید کنشهای فعال الهیاند که در پرتو رحمت و قدرت خداوند تحقق مییابند.
جمعبندی بخش یکم
صفات مؤوی و مؤید، چونان دو ستاره در آسمان اسماء حسنی، نقش خداوند را در پناهدهندگی و تأیید بندگانش روشن میسازند. این صفات، که هم حقّی و هم خلقیاند، رابطهای عمیق میان خالق و مخلوق برقرار میکنند. استعاذه، بهعنوان کنشی خلقی، انسان را به سوی پناهگاه الهی هدایت کرده و نیازمند ایمان و معرفت است. این بخش، بنیانهای نظری این مفاهیم را روشن ساخت و زمینه را برای تحلیل عمیقتر در آیات قرآن کریم و نقش آنها در عالم فراهم آورد.
بخش دوم: ساختار عالم و ضرورت صفات مؤوی، مؤید و استعاذه
پیچیدگی و کثرت عالم
عالم، چونان دریایی پهناور و پرتلاطم، از کثرت و ظرافتی بیمانند برخوردار است. از سنگ و خاک تا موجودات غیبی مانند جن و ملائکه، این نظام خلقت چنان شلوغ و پیچیده است که انسان در هر لحظه در معرض خطرات و موانع قرار دارد. این پیچیدگی، مانند تار و پودی در هم تنیده، ضرورت پناهجویی (استعاذه) و دریافت تأیید (مؤید) و پناه (مؤوی) را ایجاب میکند. قرآن کریم در سوره ناس، آیه ۶ (مِنَ ٱلْجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ، [مطلب حذف شد] ) به وجود شرور از جن و انسان اشاره دارد که انسان را به استعاذه به خداوند وا میدارد.
از منظر فلسفی، این کثرت و ظرافت نشاندهنده عظمت الهی در خلقت است. عالم، مانند کتابی با صفحات بیشمار، هر لحظه در حال تغییر و تحول است، و انسان بدون حمایت الهی در این دریای متلاطم غرق خواهد شد.
ساختار قلهای و درهای عالم
عالم، برخلاف تصور ساده و کفّی (آرام و بیخطر)، ساختاری قلهای و درهای دارد که انسان را در موقعیتهای پرخطر قرار میدهد. مانند کوهنوردی بر فراز قلهای بلند یا گذر از درهای عمیق، هر غفلت ممکن است به نابودی منجر شود. این ساختار، انسان را به هوشیاری، استعاذه و دریافت تأیید الهی وامیدارد. در محیطهای امن، مانند خانه، انسان میتواند بیتوجه حرکت کند، اما در عالم، مانند راهرویی پر از موانع، هر گام نیازمند دقت و حمایت الهی است.
از منظر روانشناسی دینی، این ساختار قلهای و درهای نشاندهنده چالشهای ذاتی حیات است که انسان را به سوی رشد معنوی و تقویت ایمان هدایت میکند. استعاذه، مانند سپری در برابر خطرات، و مؤوی و مؤید، مانند دستانی استوار، انسان را در این مسیر پرمخاطره یاری میرسانند.
نقش وحی و قرآن کریم در کاهش خطرات
وحی و قرآن کریم، چونان چراغی در تاریکی، با ارائه ابزارهایی مانند استعاذه، ذکر و عبادات، خطرات و افتهای عالم را کاهش داده و موفقیتها و طول عمر را افزایش میدهند. آیاتی مانند سوره فلق و ناس، استعاذه را بهعنوان سپری در برابر شرور معرفی میکنند. این ابزارها، مانند نخ تسبیح، انسان را به خداوند متصل کرده و او را از لغزش در درههای عالم حفظ میکنند.
از منظر عرفان عملی، ذکر و استعاذه بهعنوان مکانیسمهای معنوی، روان انسان را آرام ساخته و او را در برابر اضطراب و ترس مصون میدارند. وحی، مانند نقشهای الهی، انسان را به استفاده از اسباب مطوی (مانند مؤوی و مؤید) برای غلبه بر موانع هدایت میکند.
جمعبندی بخش دوم
عالم، چونان دریایی پرتلاطم، با کثرت و ظرافت خود، انسان را در معرض خطرات قرار داده و ضرورت صفات مؤوی، مؤید و استعاذه را ایجاب میکند. ساختار قلهای و درهای عالم، هوشیاری و پناهجویی به خداوند را ضروری میسازد. وحی و قرآن کریم، مانند مشعلی فروزان، با ارائه ابزارهای معنوی، انسان را در این مسیر پرمخاطره هدایت کرده و از لغزش حفظ میکنند. این بخش، زمینه را برای بررسی نقش ملائکه در اداره این عالم پیچیده فراهم آورد.
بخش سوم: نقش ملائکه در نظام خلقت
کثرت و جایگاه ملائکه در قرآن کریم
ملائکه، چونان ستارگان آسمان خلقت، در قرآن کریم در حدود ۶۸ مورد ذکر شدهاند و نقشی محوری در اداره عالم، حفاظت از موجودات و اجرای اوامر الهی دارند. این موجودات غیرمادی، مانند ایادی الهی، وظایفی متنوع از وحیآوری تا توفی ارواح و حمایت از مؤمنان را بر عهده دارند. آیات متعدد قرآن کریم، جایگاه والای ملائکه را نشان میدهند:
- سوره بقره، آیه ۳۰: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي ٱلْأَرْضِ خَلِيفَةً («و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در [مطلب حذف شد] ). این آیه، گفتوگوی خداوند با ملائکه را نشان میدهد که جایگاه آنها را در نظام خلقت برجسته میسازد.
- سوره آلعمران، آیه ۱۲۴: إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفٍ مِّنَ ٱلْمَلَٰٓئِكَةِ مُنزَلِينَ («هنگامی که به مؤمنان میگفتی: آیا شما را بس نیست که پروردگارتان با سه هزار [مطلب حذف شد] ). این آیه، ملائکه را بهعنوان گروه ضربت الهی معرفی میکند.
- سوره آلعمران، آیه ۱۲۵: بَلَىٰٓ إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ ءَالَٰفٍ مِّنَ ٱلْمَلَٰٓئِكَةِ مُسَوِّمِينَ («آری، اگر شکیبایی ورزید و پرهیزگاری کنید و آنان به همین شتاب بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار [مطلب حذف شد] ). این آیه، کثرت و نظاممندی ملائکه (مسوّمین) را نشان میدهد.
- سوره نحل، آیه ۲: يُنَزِّلُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةَ بِٱلرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦ («فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر کس از بندگانش [مطلب حذف شد] ). این آیه، نقش ملائکه در انتقال روح و وحی را برجسته میکند.
- سوره فصلت، آیه ۳۰: إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسْتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ («بیگمان کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرو میآیند [و میگویند:] [مطلب حذف شد] ). این آیه، حمایت ملائکه از مؤمنان پایدار را نشان میدهد.
این آیات، مانند گوهرهایی در صدف قرآن کریم، کثرت، تنوع وظایف و جایگاه والای ملائکه را به تصویر میکشند. ملائکه، مانند سپاهی منظم، در خدمت اوامر الهیاند و عالم را از نابودی و هرجومرج حفظ میکنند.
تصورات نادرست از ملائکه و جن
تصورات رایج از ملائکه، مانند موجوداتی با بال پرنده، و جن، مانند موجوداتی با دم و سم، عمدتاً ریشه در داستانها و قصههای غیرقرآنی دارند و از واقعیتهای الهی دورند. این تصورات، مانند نقاشیهایی خیالی بر بوم ذهن، نتیجه عدم کار علمی و فلسفی دقیق در حوزه موجودات غیرمادی است. قرآن کریم ملائکه را بهعنوان موجوداتی غیرمادی با اقتدار و وظایف متنوع معرفی میکند، نه موجوداتی با ویژگیهای مادی. برای مثال، در سوره آلعمران، آیه ۱۲۵، ملائکه بهعنوان «مسوّمین» (نشاندار) توصیف شدهاند که نشاندهنده نظم و اقتدار آنهاست، نه ویژگیهای مادی مانند بال.
از منظر فلسفی، این تصورات نادرست نتیجه غفلت از تمایز میان حقیقت (خارج) و معرفت (نفسانی) است. فلاسفهای مانند ابنسینا در «اشارات» با شواهدی مانند الهامات و تجارب غیرمادی، وجود موجودات غیرمادی را اثبات کردهاند، اما عدم کار علمی در حوزههای دینی، این مفاهیم را به خرافات سوق داده است.
نقش اولیاء خدا در بهرهمندی از ملائکه
اولیاء خدا، چونان ستارگان هدایت، با اقتدار معنوی خود از ملائکه و تأییدات الهی بهره میبرند و بدون نیاز به امکانات مادی، در برابر دشمنان و موانع مقاومت میکنند. این حمایت، مانند نسیمی الهی، آنها را در برابر طوفانهای زندگی حفظ میکند. سوره فصلت، آیه ۳۰ (إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسْتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحْزَنُواْ) این حمایت را بهروشنی نشان میدهد.
از منظر عرفان اسلامی، اولیاء خدا با قرب به اسباب مطوی (مانند مؤوی و مؤید)، از فیض ملائکه بهرهمند میشوند. این اقتدار، مانند کلیدی طلایی، درهای موفقیت و حفاظت را به روی آنها میگشاید.
جمعبندی بخش سوم
ملائکه، مانند ایادی الهی، با کثرت و تنوع وظایفشان، نظام خلقت را اداره کرده و مؤمنان را در برابر خطرات حفظ میکنند. قرآن کریم با ذکر مکرر ملائکه، جایگاه والای آنها را نشان میدهد، اما تصورات نادرست و خرافاتی مانع فهم صحیح این موجودات شده است. اولیاء خدا، با بهرهمندی از حمایت ملائکه، نمونهای از اقتدار معنویاند. این بخش، نقش محوری ملائکه را روشن ساخت و زمینه را برای بررسی ضرورت کار علمی در حوزههای دینی فراهم آورد.
بخش چهارم: ضرورت رویکرد علمی به مفاهیم دینی
ضعف کار علمی در حوزههای دینی
طی هزار سال گذشته، حوزههای دینی عمدتاً به علوم صرفی، نحوی و فقهی پرداختهاند و مسائل کلیدی مانند ملائکه، جن و صفات الهی به دلیل سختی یا ترس از اتهام خرافه کنار گذاشته شدهاند. این ضعف، مانند غباری بر آینه معرفت، مانع درخشش حقایق قرآنی شده است. برای مثال، بحث درباره جن یا ملائکه در برخی محافل دینی با وحشت یا تمسخر مواجه شده، گویی این مفاهیم خرافاتیاند، در حالی که قرآن کریم صراحتاً به آنها اشاره دارد.
از منظر تاریخی، این رویکرد محافظهکارانه نتیجه فضای بسته فکری و فقدان جرئت علمی است. حوزههای علمیه، مانند باغی که تنها شاخههای ساده آن هرس شده، از پرورش مفاهیم عمیق و پیچیده بازماندهاند.
خرافات در برابر حقایق قرآنی
گرایش به خرافات، مانند شرفالشمس یا خاصیتدادن به جواهرات، نتیجه غفلت از حقایق قرآنی و عدم کار علمی در حوزههای دینی است. این خرافات، مانند علفهای هرز در باغ معرفت، جای حقایق پیچیده قرآنی را گرفتهاند. برای مثال، باور به شرفالشمس در نوزدهم فروردین، بدون پشتوانه علمی یا قرآنی، نشاندهنده تمایل انسان به امور ملموس و در دسترس است.
از منظر روانشناسی اجتماعی، انسان به دلیل سهولت پذیرش، به خرافات گرایش دارد، در حالی که حقایق قرآنی نیازمند تأمل و کار علمیاند. این گرایش، مانند چسبیدن به سایه به جای نور، انسان را از حقیقت دور میکند.
حقیقت و معرفت در فلسفه اسلامی
در فلسفه اسلامی، دو راستا وجود دارد: حقیقت (خارج) و معرفت (نفسانی). پرسش کلیدی این است که آیا حقیقت و معرفت منحصر به مادهاند یا اعم از ماده. فلاسفهای مانند ابنسینا در «اشارات» معتقدند که موجودات غیرمادی (مانند ملائکه) وجود دارند و ذهنیتها نیز اعم از مادهاند. شواهدی مانند الهامات و تجارب غیرمادی (مانند رؤیاهای مجانین) این دیدگاه را تأیید میکنند.
از منظر فلسفی، مادیگرایان نتوانستهاند اثبات کنند که هستی منحصر به ماده است. این ناکامی، مانند دریچهای به سوی حقیقت، ضرورت کار فلسفی برای اثبات موجودات غیرمادی را نشان میدهد.
اقتدار وحی و ضرورت اثبات آن
ادعای وحی، مانند قرآن کریم، نیازمند اثبات علمی و عملی است تا اقتدار آن در برابر کفر و الحاد نشان داده شود. این اثبات، مانند ساختن پلی استوار، شامل تصور صحیح، اثبات وجود و تبیین کثرت موجودات غیرمادی (مانند ملائکه) است. بدون این کار، جوامع اسلامی از اقتدار معنوی محروم خواهند ماند.
از منظر اجتماعی، اثبات علمی ملائکه و جن میتواند تمایز جوامع اسلامی را از جوامع غیراسلامی نشان دهد، همانطور که پیشرفت تکنولوژیک کشورهای پیشرفته آنها را متمایز کرده است. این اقتدار، مانند مشعلی فروزان، راه را برای آینده اسلام روشن میکند.
نقش تحریک مسلمین در بیداری علمی
دشمنان اسلام، با حملاتی مانند اهانت به پیامبر، میتوانند مسلمین را تحریک کنند تا حقایق قرآنی را اثبات کنند. این تحریک، مانند زنگ بیدارباشی، برای بیداری و پیشرفت علمی ضروری است. اگر مسلمین تحریک شوند، مانند شیری خفته، اقتدار خود را بازخواهند یافت.
از منظر نظریههای اجتماعی، چالشهای خارجی میتوانند جوامع را به سوی پیشرفت هدایت کنند. این تحریک، مانند بادی که آتش را شعلهور میکند، مسلمین را به دفاع علمی از حقایق دینی وا میدارد.
جمعبندی بخش چهارم
ضعف کار علمی در حوزههای دینی، گرایش به خرافات و غفلت از حقایق قرآنی، جوامع اسلامی را از اقتدار معنوی محروم کرده است. فلسفه اسلامی با اثبات موجودات غیرمادی، ضرورت کار علمی را نشان میدهد. اقتدار وحی، مانند گوهری پنهان، نیازمند اثبات علمی است تا در دنیای مدرن درخشان شود. تحریک مسلمین توسط دشمنان، فرصتی برای بیداری علمی و بازسازی اقتدار اسلامی فراهم میآورد. این بخش، ضرورت رویکرد علمی به مفاهیم دینی را روشن ساخت و راه را برای نتیجهگیری نهایی هموار کرد.
نتیجهگیری نهایی
صفات «مؤوی» و «مؤید»، چونان دو بال برای پرواز معنوی، نقش خداوند را در پناهدهندگی و تأیید بندگانش در عالمی پر از کثرت و مخاطرات به تصویر میکشند. استعاذه، مانند ریسمانی استوار، انسان را به پناهگاه امن الهی متصل میکند. عالم، با ساختار قلهای و درهای خود، انسان را به هوشیاری و پناهجویی به خداوند وا میدارد. ملائکه، مانند ایادی الهی، با کثرت و تنوع وظایفشان، نظام خلقت را اداره کرده و مؤمنان را در برابر خطرات حفظ میکنند. قرآن کریم، با ذکر مکرر ملائکه (حدود ۶۸ مورد)، جایگاه والای آنها را نشان میدهد، اما تصورات نادرست و خرافاتی مانع فهم صحیح این موجودات شده است. ضعف کار علمی در حوزههای دینی طی هزار سال گذشته، مسلمین را به خرافات سوق داده و از اقتدار وحی محروم کرده است. آینده اسلام، مانند گوهری در صدف، در گرو رویکرد علمی به مفاهیم قرآنی، اثبات وجود موجودات غیرمادی و ارائه حقایق دینی بهگونهای است که در دنیای مدرن قابلقبول باشد.