در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 512

متن درس





کتاب اسماء و صفات الهی: تبیین اسم مبطل

کتاب اسماء و صفات الهی: تبیین اسم مبطل

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۲)

دیباچه

اسماء الحسنی، چونان گوهرهایی درخشان در گنجینه الهیات اسلامی، بازتاب‌دهنده ذات، صفات و افعال بی‌کران خداوند متعال‌اند. این اسامی، که در قرآن کریم و روایات اسلامی به زیبایی تبیین شده‌اند، نه‌تنها راهنمایی برای شناخت پروردگار، بلکه چراغی برای هدایت انسان به سوی کمال و سعادت‌اند. در این نوشتار، با تمرکز بر اسم «مبطل»، یکی از اسماء فعلی و جلالی خداوند، سفری عمیق به ژرفای معانی فلسفی، کلامی و قرآنی این صفت آغاز می‌شود. «مبطل»، به معنای باطل‌کننده، مفهومی است که چونان دریایی عمیق، لایه‌های پیچیده‌ای از معنا را در خود نهفته دارد و فهم آن نیازمند تأمل دقیق علمی و عقلانی است.

بخش نخست: جایگاه و اهمیت اسم مبطل در میان اسماء الحسنی

اسم «مبطل»، به‌عنوان یکی از اسماء فعلی و جلالی خداوند، جایگاهی ویژه در الهیات اسلامی دارد. این اسم، که به معنای باطل‌کننده است، به فعل خداوند در ابطال شر، معصیت و محرومیت اشاره دارد و از پیچیدگی‌های نظری و علمی فراوانی برخوردار است. فهم این اسم، به دلیل ارتباط آن با مفهوم «باطل» در مقابل «حق»، نیازمند تأملی عمیق و دقیق است. همان‌گونه که در فرهنگ عامه گفته می‌شود «هرچه زشت‌تر، اطوارش بیشتر»، مفهوم باطل نیز در مقایسه با حق، به دلیل ابهام و پیچیدگی‌اش، دشوارتر فهمیده می‌شود. حق، چونان خورشیدی تابان، به‌واسطه وضوح و پیوندش با وجود، آسان‌تر درک می‌شود، اما باطل، چونان سایه‌ای در پس نور، نیازمند کاوشی عمیق‌تر است.

درنگ: جایگاه اسم مبطل

اسم «مبطل» به‌عنوان صفتی فعلی و جلالی، به قدرت خداوند در ابطال شر و معصیت اشاره دارد. این اسم، در کنار سایر اسماء فعلی مانند «خالق» و «رازق»، به افعال الهی مرتبط است و از منظر فلسفی و کلامی، بیانگر تنزیه خداوند از هرگونه نقص و ناکامی است.

تحلیل مفهومی اسم مبطل

اسماء فعلی، برخلاف اسماء ذاتی، به افعال خداوند اشاره دارند و نه به ذات او. «مبطل» در این دسته جای می‌گیرد و به فعل الهی در قطع ارتباط برخی امور از غایت اصلی‌شان دلالت دارد. این صفت، در الهیات اسلامی، با مفاهیم تنزیه و عظمت الهی پیوند خورده و نشان‌دهنده قدرت بی‌کران خداوند در نابودی باطل است. برای نمونه، خداوند به‌عنوان مبطل، نقشه‌های شریرانه یا اعمال گمراهانه را باطل می‌سازد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است:

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا

: و بگو حق آمد و باطل نابود شد. به‌راستی باطل نابودشدنی است (اسراء: ۸۱).

این آیه، چونان آیینه‌ای روشن، برتری حق بر باطل و ناپایداری باطل در برابر اراده الهی را نشان می‌دهد. «مبطل» در اینجا به معنای باطل‌کننده شر و گمراهی است، نه آنکه باطل به ذات الهی نسبت داده شود، زیرا خداوند از هرگونه نقص و ناکامی منزه است.

پیچیدگی مفهوم باطل

مفهوم باطل، در مقابل حق، به دلیل ماهیت چندلایه‌اش، از دشواری‌های نظری برخوردار است. باطل، نه به معنای پوچی مطلق، بلکه به معنای قطع ارتباط با غایت عقلانی و حقیقی است. این مفهوم، در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار ابن‌سینا و ملاصدرا، به‌عنوان انحراف از غایت حقیقی تبیین شده است. برای نمونه، اگر فردی برای دیدار دوست خود به سوی خانه او حرکت کند، اما دوستش را نیابد، فعل او نسبت به غایت عقلانی (دیدار دوست) باطل است، هرچند به مقصد ظاهری (رسیدن به خانه) دست یافته باشد. این تمثیل، چونان مشعلی در تاریکی، تفاوت میان غایات ظاهری و حقیقی را روشن می‌سازد.

بخش دوم: مبانی فلسفی فعل و غایت

در فلسفه اسلامی، هیچ فعلی بدون فاعل و غایت امکان‌پذیر نیست. این اصل، ریشه در حکمت الهی دارد که نظام هستی را هدفمند و معنادار می‌داند. هر کنش، چه ارادی و چه غیرارادی، دارای فاعلی مشخص و غایتی معین است. حتی افعال طبیعی، مانند حرکت سیارات یا رویش گیاهان، از این قاعده مستثنی نیستند، زیرا خداوند به‌عنوان فاعل نهایی، غایت همه افعال را در نظام هستی تعیین کرده است.

درنگ: ضرورت فاعل و غایت

هر فعل در عالم، چه ارادی و چه طبیعی، نیازمند فاعل و غایت است. فعل بدون فاعل محال است، زیرا کنش بدون عامل پدید نمی‌آید، و فعل بدون غایت نیز محال است، زیرا نظام هستی بر پایه حکمت الهی هدفمند است. این اصل، بنیان تحلیل مفهوم باطل و مبطل را تشکیل می‌دهد.

اصل علیت و غایت در فلسفه اسلامی

اصل علیت، که در فلسفه ارسطویی و اسلامی ریشه دارد، بیان می‌دارد که هر پدیده‌ای نیازمند علت فاعلی (عامل پدیدآورنده) و علت غایی (هدف) است. این دیدگاه در قرآن کریم نیز تأیید شده است:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

: و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدم (طه: ۵۱).

این آیه، چونان ستاره‌ای در آسمان معرفت، غایت خلقت را عبادت خداوند معرفی می‌کند و نشان می‌دهد که حتی خلقت انسان و جن، دارای غایتی عقلانی و الهی است. انکار غایت در افعال، به معنای پذیرش پوچی در نظام هستی است که با حکمت الهی ناسازگار است.

دو چهره غایت: لاجله الحرکة و الیه الحرکة

غایت در افعال به دو نوع تقسیم می‌شود: «لاجله الحرکة» (غایت حقیقی و عقلانی) و «الیه الحرکة» (غایت ظاهری و صوری). غایت لاجله الحرکة، هدفی است که فاعل به‌طور عقلانی برای آن حرکت می‌کند، مانند سعادت یا کمال. غایت الیه الحرکة، مقصد ظاهری فعل است، مانند رسیدن به یک مکان خاص. برای مثال، فردی که برای دیدار دوستش به خانه او می‌رود، غایت الیه الحرکة او رسیدن به خانه است، اما غایت لاجله الحرکة، لذت دیدار دوست است. اگر دوست در خانه نباشد، غایت الیه الحرکة محقق شده، اما غایت لاجله الحرکة خیر، و فعل نسبت به این غایت باطل می‌گردد.

مبادی سه‌گانه فعل ارادی

هر فعل ارادی انسان از سه مبدأ تشکیل می‌شود: مبدأ بعید (ذهنیت یا تصور غایت)، مبدأ متوسط (شوق) و مبدأ قریب (اراده). این سه مبدأ، چونان حلقه‌های زنجیری، فعل را از تصور به تحقق می‌رسانند. برای نمونه، فردی که تشنه است، ابتدا تشنگی را تصور می‌کند (مبدأ بعید)، سپس شوق به نوشیدن آب پیدا می‌کند (مبدأ متوسط) و در نهایت با اراده به سوی یافتن آب حرکت می‌کند (مبدأ قریب). اگر مانعی، مانند نبود آب، رخ دهد، فعل نسبت به غایت لاجله الحرکة باطل می‌شود.

بخش سوم: تبیین مفهوم باطل و رابطه آن با مبطل

مفهوم باطل، در فلسفه اسلامی و قرآن کریم، به معنای قطع ارتباط با غایت عقلانی (لاجله الحرکة) به دلیل وجود مانع یا نبود مقتضی است. باطل، نه پوچی مطلق، بلکه ناکامی در تحقق هدف حقیقی است. برای مثال، طنابی که برای بستن به دیوار کشیده می‌شود، تا جایی که کشیده شده، الیه الحرکة را محقق کرده است، اما اگر به دیوار نرسد، نسبت به غایت لاجله الحرکة باطل است.

درنگ: تعریف باطل

باطل به معنای قطع وصول به غایت لاجله الحرکة است، نه نبود غایت. این مفهوم، در مقابل حق، به ناکامی در تحقق هدف عقلانی اشاره دارد و در قرآن کریم به‌عنوان امری ناپایدار و نابودشدنی معرفی شده است.

باطل در قرآن کریم

در قرآن کریم، باطل به‌عنوان امری در مقابل حق معرفی شده که ناپایدار و محکوم به زوال است. برای نمونه:

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ

: ای اهل کتاب، در دین خود غلو نکنید و بر خدا جز حق نگویید (آل‌عمران: ۱۱۸).

این آیه، چونان چشمه‌ای زلال، باطل را به گفتار غیرحقیقی نسبت به خداوند مرتبط می‌داند و بر اهمیت پایبندی به حق تأکید می‌کند.

تفاوت باطل نسبت به غایات مختلف

هر فعل ممکن است نسبت به غایت الیه الحرکة محقق شود، اما نسبت به غایت لاجله الحرکة باطل گردد. برای نمونه، فردی که زمین را برای یافتن آب می‌کند، ممکن است به گنج برسد. در این حالت، غایت الیه الحرکة (کندن زمین) محقق شده، اما غایت لاجله الحرکة (یافتن آب) خیر، و فعل نسبت به این غایت باطل است. این تمثیل، چونان نقشی بر سنگ، پیچیدگی غایات در افعال انسانی را نشان می‌دهد.

باطل در افعال خیالی و غیرعقلانی

افعالی که از ذهنیت خیالی ناشی می‌شوند، مانند بازی کودکان، ممکن است به غایت الیه الحرکة برسند، اما فاقد غایت لاجله الحرکة باشند. کودکان، با تصوری خیالی، شوق به بازی پیدا می‌کنند و آن را انجام می‌دهند، اما غایت عقلانی مانند کمال یا سلامت در ذهنشان نیست. این افعال، نسبت به غایت الیه الحرکة حق‌اند، اما نسبت به غایت لاجله الحرکة باطل‌اند. در مقابل، بزرگسالانی که با نیت عقلانی (مانند کسب درآمد) همان بازی را انجام می‌دهند، غایت لاجله الحرکة دارند. قرآن کریم، افعال خیالی و بیهوده را مذموم می‌شمارد:

الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ

: کسانی که جز خدا را می‌خوانند، چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند (اعراف: ۱۹۱).

باطل در افعال عادتی و مزاجی

افعالی که از عادت یا مزاج ناشی می‌شوند، مانند بازی با ریش یا غلطیدن بیمار از یک پهلو به پهلوی دیگر، فاقد غایت لاجله الحرکة‌اند و نسبت به غایت عقلانی باطل‌اند. برای نمونه، بیمار با غلطیدن از یک پهلو به پهلوی دیگر، به غایت الیه الحرکة (تغییر حالت) می‌رسد، اما غایت لاجله الحرکة (شفا یا کمال) ندارد. این افعال، چونان نسیمی گذرا، ممکن است لذت یا آرامش موقتی ایجاد کنند، اما فاقد ارزش عقلانی‌اند.

وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا

: و در زمین با تکبر راه مرو (نور: ۳۲).

این آیه، چونان هشداری آسمانی، رفتارهای غیرعقلانی و فاقد غایت حقیقی را نکوهش می‌کند.

بخش چهارم: رابطه حق و باطل و جایگاه مبطل الهی

حق و باطل، برخلاف تصور رایج، متضاد نیستند، بلکه متخالف‌اند. باطل، مقابل خداوند نیست، زیرا خداوند مقابل ندارد. باطل، به معنای قطع از وصول به غایت عقلانی است و صفتی وجودی، اما ناقص، محسوب می‌شود. این دیدگاه، با حکمت متعالیه ملاصدرا همخوانی دارد که باطل را به‌عنوان انحراف از غایت حقیقی تبیین می‌کند.

درنگ: رابطه حق و باطل

حق و باطل، مانند خیر و شر، تخالف دارند، نه تضاد. باطل، صفتی است که به ناکامی در رسیدن به سعادت یا غایت حقیقی اشاره دارد. خداوند، به‌عنوان مبطل، باطل را نابود می‌سازد، اما خود از هرگونه باطل منزه است.

مبطل به‌عنوان اسم فعلی خداوند

خداوند، به‌عنوان «مبطل»، باطل‌کننده شر، معصیت و محرومیت است. این صفت، فعلی و وجودی است و به قدرت الهی در نابودی باطل اشاره دارد. برای نمونه، همان‌گونه که یک نهاد می‌تواند اعتبار پول رایج را باطل کند، خداوند نیز افعال باطل را ابطال می‌سازد. این مفهوم در قرآن کریم چنین آمده است:

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ

: و اگر خدا می‌خواست، همه را یک امت می‌کرد، ولی هر که را بخواهد در رحمت خود داخل می‌کند (شوری: ۸).

این آیه، چونان نغمه‌ای الهی، قدرت خداوند در هدایت و ابطال گمراهی را نشان می‌دهد.

تقدیر الهی و باطل

تقدیر الهی، هرچند ممکن است با ذهنیت انسانی همخوان نباشد، هیچ‌گاه بدون غایت نیست. فردی که تصور سعادت دارد، اما گمراه می‌شود، نسبت به ذهنیت خود باطل است، اما تقدیر الهی همچنان هدفمند است. برای نمونه، در داستان‌ها، فردی که خود را بدبخت می‌پندارد، ممکن است به پادشاهی برسد. این تفاوت میان تقدیر خیالی و واقعی، چونان دو سوی یک سکه، نشان‌دهنده پیچیدگی غایات در نظام الهی است.

وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ

: و ما پیامبران را جز بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده نفرستادیم (حجر: ۶۸).

این آیه، هدفمندی تقدیر الهی در هدایت و انذار را تأیید می‌کند.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تبیین اسم «مبطل» در این نوشتار، چونان سفری به اعماق اقیانوس معرفت، عمق فلسفی و کلامی الهیات اسلامی را نمایان ساخت. «مبطل»، به‌عنوان صفتی فعلی و جلالی، به قدرت خداوند در ابطال شر، معصیت و محرومیت اشاره دارد، بدون آنکه باطل به ذات الهی نسبت داده شود. مفهوم باطل، به معنای قطع از وصول به غایت عقلانی، نه پوچی مطلق، بلکه ناکامی در تحقق هدف حقیقی است. هر فعل در عالم، چه ارادی و چه طبیعی، دارای فاعل و غایت است، و تفاوت میان حق و باطل در تحقق یا عدم تحقق غایت لاجله الحرکة نهفته است.

تحلیل مبادی سه‌گانه فعل (ذهنیت، شوق و اراده) و تمایز میان غایات الیه الحرکة و لاجله الحرکة، چارچوبی علمی برای درک افعال انسانی و الهی ارائه داد. قرآن کریم، باطل را به‌عنوان امری ناپایدار و محکوم به زوال در برابر حق معرفی کرده است. از منظر اجتماعی و روان‌شناختی، فهم دقیق باطل و مبطل می‌تواند انسان را به سوی آگاهی و انتخاب غایات عقلانی و الهی هدایت کند.

اسم «مبطل»، چونان مشعلی فروزان، نه‌تنها قدرت الهی در نابودی باطل را نشان می‌دهد، بلکه انسان را به تأمل در غایات خویش و دوری از بطلان ناشی از ناآگاهی دعوت می‌کند. جامعه اسلامی، با بهره‌گیری از این اصول، می‌تواند افعال خود را به سوی سعادت و کمال سوق دهد و از موانع بطلان در امان ماند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، معنای اصلی «باطل» چیست؟

2. طبق درسگفتار، کدام یک از مبادی سه‌گانه فعل، مبدأ بعید محسوب می‌شود؟

3. بر اساس درسگفتار، کدام نوع غایت به هدف عقلانی اشاره دارد؟

4. طبق متن، کدام یک از موارد زیر می‌تواند مبدأ ذهنیت فعل باشد؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا خداوند به عنوان «باطل» توصیف نمی‌شود؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که هیچ فعلی بدون فاعل یا غایت وجود ندارد.

7. طبق متن، «باطل» به معنای فعل بدون غایت اليه الحرکة است.

8. بر اساس درسگفتار، باطل به معنای عدم وجود نیست، بلکه قطع از وصول به غایت است.

9. درسگفتار تأکید می‌کند که خداوند دارای صفت نفسی «باطل» است.

10. طبق متن، غایت لاجله الحرکة همیشه عقلانی است و غایت اليه الحرکة می‌تواند خیالی یا طبیعی باشد.

11. تفاوت اصلی بین «غایت اليه الحرکة» و «غایت لاجله الحرکة» در درسگفتار چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، هیچ فعلی بدون غایت نیست؟

13. منظور از «مبطل» به عنوان اسم فعلی خداوند در درسگفتار چیست؟

14. چگونه درسگفتار باطل را در مقابل حق قرار می‌دهد؟

15. چرا درسگفتار تأکید می‌کند که باطل مفهومی عدمی نیست؟

پاسخنامه

1. قطع از وصول به غایت

2. ذهنیت

3. غایت لاجله الحرکة

4. علم، خیال یا عادت

5. چون به هر غایتی می‌رسد

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. غایت اليه الحرکة هدف ظاهری یا صوری فعل است، در حالی که غایت لاجله الحرکة هدف عقلانی و حقیقی فعل است.

12. زیرا هر فعل نیازمند فاعل و غایت است، چه غایت عقلانی باشد و چه طبیعی یا خیالی.

13. مبطل به معنای باطل‌کننده شر، معصیت یا حرمان است، نه خود باطل.

14. باطل به معنای قطع از وصول به غایت عقلانی است، در حالی که حق به معنای وصول به آن غایت است.

15. زیرا باطل عدم وصول به غایت است، نه فقدان وجود، و دارای صفت وجودی است.

فوتر بهینه‌شده