متن درس
اسماء و صفات الهی: تأملی در اسم بسیط و گشادگی وجودی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۷)
دیباچه
شناخت اسماء و صفات الهی، چونان کلیدی است که قفلهای معرفت به ذات اقدس پروردگار و نظام هستی را میگشاید. در این میان، اسم «بسیط»، بهمنزله یکی از صفات الهی، دریچهای فراخ به سوی فهم گشادگی وجودی و رهایی از محدودیتها میگشاید. این اثر، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین این اسم الهی و نسبت آن با مفاهیم گشادگی، رهایی، و تقابل با محدودیت در چارچوبی فلسفی، کلامی، و لغوی میپردازد.
بخش نخست: مبانی نظری اسم بسیط
تعریف لغوی و قرآنی بسیط و بسط
اسم «بسیط»، مشتق از ریشه «بسط»، به معنای گسترده، باز، و رها از هرگونه محدودیت یا ترکیب است. «بسط» در قرآن کریم به معنای گشادگی، توسعه، و رهایی به کار رفته و صفتی است که هم در امور الهی و هم در شئون خلقی نمود یافته است. برخلاف تعریف سنتی که «بسیط» را به «ما لا جزء له» (فاقد اجزاء) فرو میکاهد، معنای اصلی این اسم، وجودی و ایجابی است و به گشادگی و رهایی از ترکیب، اجزاء، و احتیاج دلالت دارد. این تعریف، نه تنها لازمه «ما لا جزء له» را در بر میگیرد، بلکه فراتر از آن، به صفتی پویا و مثبت اشاره میکند که گویی ذات الهی را چون دریایی بیکران، رها از هرگونه محدودیت و وابستگی، ترسیم میکند.
برای نمونه، در آیه ۲۲ سوره شوری، خداوند میفرماید:
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا [مطلب حذف شد] : «و اگر خدا روزی را بر بندگانش گشاده میداشت، در زمین سرکشی میکردند»). در این آیه، «بسط» به معنای توسعه و گشادگی رزق است که میتوانست به طغیان بندگان منجر شود. این کاربرد، نشاندهنده نقش «بسط» بهعنوان صفتی فعلی است که در تعامل خداوند با مخلوقات نمود مییابد.
| درنگ: «بسیط» به معنای گشادگی و رهایی از ترکیب و احتیاج است، نه صرفاً «ما لا جزء له». این صفت، وجودی و ایجابی بوده و ذات الهی را از هرگونه محدودیت و وابستگی مبرا میداند. |
تمایز بسط و وسع
اگرچه «بسط» و «وسع» هر دو به گشادگی اشاره دارند، اما در معنا و کاربرد متفاوتاند. «بسط» به توسعه و رهایی از محدودیت دلالت میکند، در حالی که «وسع» به ظرفیت ذاتی و فراگیری اشاره دارد. در قرآن کریم، «بسط» اغلب با رزق (مانند «بسط الله الرزق») یا ید (مانند «بسط ید») همراه است، اما «وسع» بیشتر با کرسی الهی مرتبط است، چنانکه در آیه ۲۵۵ سوره بقره میفرماید:
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ [مطلب حذف شد] : «کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته است»). این تمایز، نشاندهنده دقت لغوی قرآن کریم است، که گویی هر واژه را چون نگینی در جای خویش نشانده است.
«بسط» صفتی فعلی و خلقی است که به عمل توسعهدهنده الهی در عالم خلقت اشاره دارد، در حالی که «وسع» بیشتر به کمال ذاتی خداوند مرتبط است. این تفاوت، مانند تمایز میان رودی جاری که به سوی دریا میرود (بسط) و خود دریای بیکران (وسع) است، که هرکدام جلوهای از کمال الهی را آشکار میسازند.
نقد تعاریف سنتی در کتب لغت
تعریف «بسیط» بهعنوان «ما لا جزء له» در کتب لغت، به دلیل نادیده گرفتن معنای اصلی آن، یعنی گشادگی و رهایی، ناقص و غیرعلمی است. این تعریف، معنای ایجابی «بسیط» را به مفهومی سلبى فرو میکاهد و از عمق وجودی آن غفلت میورزد. «ما لا جزء له» لازمه «بسیط» است، نه معنای اصلی آن، گویی که به جای توصیف خورشید، تنها به فقدان سایه آن بسنده کنیم. برای فهم دقیق «بسیط»، باید به قرآن کریم رجوع کرد، که در آن، «بسط» به معنای گشادگی و توسعه به کار رفته است.
برای نمونه، در آیه ۵۴ سوره اسراء آمده است:
وَلَا تَبْسُطْهَا [مطلب حذف شد] : «و آن را به تمامی گشادهدار نکن»). در اینجا، «بسط» به معنای گشادگی بیش از حد (اسراف) است، که هیچ ارتباطی با فقدان اجزاء ندارد. این آیه، نشاندهنده ضرورت بازنگری علمی در لغتشناسی دینی است تا مفاهیم قرآنی با دقت و عمق بیشتری تبیین شوند.
| درنگ: تعریف «بسیط» بهعنوان «ما لا جزء له» در کتب لغت، ناقص است، زیرا معنای اصلی آن، یعنی گشادگی و رهایی، را نادیده میگیرد. رجوع به قرآن کریم، کلید فهم دقیق این صفت است. |
تمایز بسط و مطلق
«بسط» با «مطلق» نیز تفاوت دارد. «مطلق» به معنای رهایی و ارسال است، در حالی که «بسط» به گشادگی و توسعه اشاره میکند. برای نمونه، «طلاق» از ریشه «اطلاق» به معنای رهایی و آزادی است، اما «بسط» به معنای گستردگی و باز بودن، مانند بسط ید (گشادگی دست) یا بسط رزق (توسعه روزی). این تمایز، مانند تفاوت میان پرندهای که از قفس رها میشود (مطلق) و آسمانی که فراخ و گسترده است (بسط)، نشاندهنده دقت در کاربرد این مفاهیم در نظام لغوی قرآن کریم است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به تبیین مبانی نظری اسم «بسیط» پرداخت. «بسیط» به معنای گشادگی، رهایی، و باز بودن از ترکیب و احتیاج است و معنایی وجودی و ایجابی دارد. تمایز آن با «وسع» (ظرفیت ذاتی) و «مطلق» (رهایی) نشاندهنده عمق و دقت لغوی قرآن کریم است. نقد تعاریف سنتی، بر ضرورت رجوع به قرآن کریم برای فهم دقیق این صفت تأکید میکند. این مبانی، گویی نقشهای است که راه را برای کاوش در مصادیق و کاربردهای «بسط» در قرآن کریم هموار میسازد.
بخش دوم: مصادیق و کاربردهای بسط در قرآن کریم
مصادیق بسط و متعلقات آن
«بسط» در قرآن کریم حدود ۲۵ بار به کار رفته و متعلقات آن شامل رزق، ید، علم، جسم، بساط، و سحاب است. این کاربردها، جامعیت این صفت را در امور الهی و خلقی نشان میدهند، گویی که «بسط» چون نوری است که در شئون گوناگون هستی پرتو میافکند.
- بسط رزق: توسعه روزی، مانند آیه ۱۲ سوره رعد:
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ [مطلب حذف شد] : «خدا روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میدارد»). این آیه، به حکمت الهی در توزیع رزق اشاره دارد. - بسط ید: گشادگی دست و قدرت، مانند آیه ۴۸ سوره مائده:
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ [مطلب حذف شد] : «اگر تو دستت را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمیکنم»). در اینجا، «بسط ید» به معنای اقدام به عمل است. - بسط علم و جسم: توسعه در دانش و جثه، مانند آیه ۲۴۷ سوره بقره:
وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي [مطلب حذف شد] : «و او را در دانش و جثه برتری بخشید»). این آیه، به برتری در ابعاد مادی و معنوی اشاره دارد. - بساط: گستردگی زمین، مانند آیه ۲۵ سوره نوح:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ [مطلب حذف شد] : «و خدا زمین را برای شما گسترد»). زمین بهعنوان بساط، نه تنها از نظر کمی (وسعت)، بلکه از نظر کیفی (تنوع و کیفیت) بر دیگر کرات برتری دارد. - بسط سحاب: گستردگی ابر در آسمان، مانند آیه ۴۸ سوره روم:
فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ [مطلب حذف شد] : «و آن را در آسمان چنان که بخواهد میگسترد»). این آیه، به گشادگی در نظام طبیعت اشاره دارد.
این مصادیق، نشاندهنده جامعیت «بسط» در شئون مختلف هستی است، گویی که خداوند با این صفت، پردههای محدودیت را از پیش روی مخلوقات برمیدارد و جهانی گسترده و پویا میآفریند.
| درنگ: «بسط» در قرآن کریم با متعلقاتی چون رزق، ید، علم، جسم، بساط، و سحاب، جامعیت این صفت را در امور الهی و خلقی نشان میدهد و به گشادگی و رهایی در نظام هستی دلالت دارد. |
مقابلهای بسط در قرآن کریم
«بسط» در قرآن کریم در مقابل سه مفهوم قرار دارد: «قبض»، «قدر»، و «کف». هرکدام از این مفاهیم، جلوهای از محدودیت را در برابر گشادگی «بسط» نمایان میسازند.
- قبض: به معنای بههمپیچیدگی و تنگنای شدید، مانند آیه ۲۴۵ سوره بقره:
وَاللَّهُ [مطلب حذف شد] : «و خدا تنگ میگیرد و گشاده میدارد»). «قبض» شامل محدودیت و گرفتاریهای متعدد، مانند بیماری یا تصادف، است. - قدر: به معنای محدودیت عادی، مانند آیه ۵۲ سوره قصص:
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ [مطلب حذف شد] : «همانا پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میدارد»). «قدر» به محدودیت بدون گرفتاری شدید، مانند درآمد کم، اشاره دارد. - کف: به معنای بسته شدن و تنگ شدن، مانند آیه ۲۹ سوره فاطر:
إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ [مطلب حذف شد] : «هنگامی که قومی خواستند دستهایشان را به سوی شما دراز کنند، پس دستهایشان را بازداشت»). «کف» به محدودیت در اقدام و عمل دلالت دارد.
تمایز میان «قبض» و «قدر» در شدت محدودیت نهفته است. «قبض» به گرفتاریهای شدید و بههمپیچیدگی اشاره دارد، در حالی که «قدر» به محدودیت عادی و بدون گرفتاریهای پیچیده دلالت میکند. این تقابلها، گویی پردهای از حکمت الهی را کنار میزنند و نشان میدهند که خداوند چگونه با گشادگی و محدودیت، نظام هستی را اداره میکند.
محدودیت بهعنوان مرحمت الهی
در برخی موارد، محدودیت (قدر) جلوهای از مرحمت الهی است، بهویژه هنگامی که با عبارت «من عباده» همراه باشد. در آیاتی مانند آیه ۳۲ سوره زمر:
إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ [مطلب حذف شد] : «همانا پروردگارم روزی را برای هر که از بندگانش بخواهد گشاده یا تنگ میدارد»)، «یقدر» به معنای محدودیتی است که به صلاح بنده است. برای نمونه، فردی با درآمد کم ممکن است در آرامش زندگی کند، اما اگر رزقش گشاده شود، به طغیان بیفتد.
در مقابل، «یقبض» با «من عباده» همراه نیست و به گرفتاری و مکافات اشاره دارد، مانند آیه ۲۴۵ سوره بقره. این تمایز، نشاندهنده حکمت الهی در توزیع رزق است، گویی که خداوند چون باغبانی حکیم، برای هر بندهای آنچه به صلاح اوست، مقدر میفرماید.
| درنگ: محدودیت (قدر) در برخی موارد، بهویژه با «من عباده»، مرحمت الهی است، در حالی که «قبض» به گرفتاری و مکافات اشاره دارد. این تمایز، حکمت الهی در توزیع رزق را آشکار میسازد. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به بررسی مصادیق و کاربردهای «بسط» در قرآن کریم اختصاص یافت. «بسط» با متعلقاتی چون رزق، ید، علم، جسم، بساط، و سحاب، جامعیت این صفت را در شئون الهی و خلقی نشان میدهد. تقابل آن با «قبض»، «قدر»، و «کف»، نظاممندی حکمت الهی در گشادگی و محدودیت را آشکار میسازد. محدودیت در برخی موارد، بهویژه با «من عباده»، جلوهای از مرحمت الهی است که بندگان را از انحراف حفظ میکند. این تحلیل، گویی پنجرهای است که منظرهای از نظم و حکمت الهی در عالم خلقت را به نمایش میگذارد.
بخش سوم: نقدهای فلسفی، روایی، و اجتماعی
نقد تعابیر روایی و فقهی درباره طلاق
تعابیر سنتی درباره طلاق، مانند «ابغض الأشیاء عندی الطلاق» (مبغوضترین چیز نزد من طلاق است)، به دلیل فقدان درایت و فهم حکمی، نادرست معنا شدهاند. طلاق، از ریشه «اطلاق»، به معنای رهایی و آزادی است و در موارد موجه، نه تنها مبغوض نیست، بلکه میتواند مستحب یا حتی واجب باشد. برای نمونه، اگر زندگیای پر از گناه، آزار، و فساد باشد، طلاق بهمنزله کلیدی است که انسان را از بنبست رها میسازد.
این برداشت نادرست، ریشه در ازدواجهای غیرمهندسی و عدم توجه به حکمت دینی دارد. ازدواجهایی که بدون برنامهریزی و مشاوره دقیق شکل میگیرند، اغلب به طلاقهای غیرمنطقی منجر میشوند. برای نمونه، توصیههای غیرعلمی مانند فرزندآوری برای بهبود روابط، گاه به تشدید مشکلات میانجامد. طلاق پس از شش ماه، معقولتر از ادامه زندگی پرگناه یا افزودن فرزندان به مشکلات است.
این نقد، با سیره پیامبر اکرم (ص) همخوانی دارد، که خود چندین ازدواج و طلاق داشتند و زندگی ایشان نشاندهنده حکمت و درایت در این امور است. طلاق، گویی رودی است که از سنگلاخهای زندگی میگذرد و انسان را به ساحل آرامش میرساند، مشروط بر آنکه با حکمت و قاعده انجام شود.
| درنگ: طلاق، به معنای رهایی و آزادی، در موارد موجه مستحب یا واجب است. برداشت نادرست از روایات، ریشه در فقدان درایت و ازدواجهای غیرمهندسی دارد. |
نقد فقدان درایت در فهم روایات
فقدان درایت در تفسیر روایات، به خرافات معنوی و تعابیر غیرمنطقی منجر شده است. برای نمونه، روایت «أباحی بكثرة الأمم» به معنای ترغیب به تولید نسل بیحساب، حتی اگر ولگرد و بیسواد باشند، نیست. این روایت باید با حکمت پیامبر اکرم (ص)، که فرمودند «بعثت لأتمم مكارم الأخلاق»، معنا شود. مفسران، بدون شناخت صاحب کلام (پیامبر و ائمه)، روایات را بد معنا کردهاند، گویی که گوهری را در خاک مدفون ساختهاند.
ضرورت تبدیل تفسیر روایات به علمی مستقل، مانند تفسیر قرآن کریم، برای رفع خرافات و تبیین دقیق معارف دینی تأکید شده است. پیشنهاد «جراحی روایات»، به معنای بازنگری علمی و درایتمحور است، که گویی تیغی است برای جدا ساختن حقیقت از خرافه. این نقد، به ضعف تاریخی در حوزههای علمیه اشاره دارد، که به جای درایت، به نقل صرف اکتفا کردهاند.
نقد اجتماعی: ازدواج و طلاق
ازدواجهای غیرمهندسی، که فاقد برنامهریزی و حکمتاند، به طلاقهای غیرمنطقی و مشکلات اجتماعی دامن زدهاند. راهحل، مهندسی ازدواج با مشاوره دقیق و توجه به حکمت دینی است. برای نمونه, طلاق در مراحل اولیه, پیش از افزودن فرزندان و پیچیدهتر شدن مشکلات, معقولتر است. این دیدگاه, با مفهوم «بسط» همخوانی دارد, زیرا طلاق موجه, نوعی رهایی از بنبست و گشادگی در زندگی است.
اصلاح فرهنگ ازدواج و طلاق در جوامع اسلامی, نیازمند بازنگری در رویکردهای سنتی و توجه به حکمت دینی است. ازدواج, گویی بنایی است که با خشتهای حکمت و برنامهریزی ساخته میشود, و طلاق, دریچهای است که در صورت نیاز, انسان را از تنگنای گناه و آزار رها میسازد.
| درنگ: ازدواجهای غیرمهندسی به طلاقهای غیرمنطقی منجر شدهاند. مهندسی ازدواج و اصلاح فرهنگ طلاق, با مفهوم «بسط» (رهایی) همخوانی دارد و راهحلی برای مشکلات اجتماعی است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم, به نقدهای فلسفی, روایی, و اجتماعی اختصاص یافت. نقد تعابیر نادرست درباره طلاق, نشاندهنده ضرورت درایت در فهم روایات و اصلاح فرهنگ ازدواج است. طلاق موجه, بهمنزله رهایی و گشادگی, با مفهوم «بسط» همخوانی دارد. نقد فقدان درایت در تفسیر روایات, بر نیاز به علمی مستقل برای رفع خرافات تأکید میکند. نقد اجتماعی, مهندسی ازدواج را راهحلی برای کاهش مشکلات طلاق معرفی میکند. این تحلیلها, گویی چراغهایی هستند که راه را برای احیای حکمت دینی و تحول فرهنگی در جوامع اسلامی روشن میسازند.
نتیجهگیری کلی
تأمل در اسم «بسیط» و مفهوم «بسط», دریچهای به سوی شناخت عمیقتر صفات الهی و نظام هستی میگشاید. این نوشتار, با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره, به تبیین این موضوع در چارچوبی فلسفی, کلامی, و اجتماعی پرداخت. «بسیط» به معنای گشادگی و رهایی از ترکیب و احتیاج است و در مقابل «قبض», «قدر», و «کف» قرار دارد. مصادیق «بسط» در قرآن کریم, از رزق و ید تا بساط و سحاب, جامعیت این صفت را نشان میدهد. تمایز «بسط» از «وسع» و «مطلق», دقت لغوی قرآن کریم را آشکار میسازد.
نقدهای فلسفی و روایی, بر ضرورت درایت در فهم روایات و بازنگری علمی در لغتشناسی دینی تأکید کردند. نقد اجتماعی, مهندسی ازدواج و اصلاح فرهنگ طلاق را راهحلی برای مشکلات اجتماعی معرفی کرد. این اثر, با ارائه ساختاری علمی و زبانی فاخر, تلاش دارد تا منبعی جامع برای پژوهشگران حوزه الهیات و فلسفه اسلامی فراهم آورد. قرآن کریم, بهمنزله چراغی هدایتگر, نه تنها راه سعادت اخروی را نشان میدهد, بلکه قواعدی نظاممند برای فهم عالم خلقت ارائه میکند. دعوت به درایت, حکمت, و رهایی از خرافات, از جمله پیامهای بنیادین این تأملات است که در این نوشتار به روشنی آشکار شد.
| با نظارت صادق خادمی |