در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 526

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تبیین اسم مثیب

کتاب اسما و صفات الهی: تبیین اسم مثیب

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۲۶)

مقدمه

در گستره بی‌کران معارف الهی، اسما و صفات پروردگار چونان نوری درخشان، راهنمای سالکان و پژوهشگران در مسیر شناخت حق‌تعالی‌اند. اسم «مثیّب»، از جمله اسمای حسنی، به‌سان جویباری زلال، مفهوم بازگشت عمل به صاحب آن را در قالب خیر یا شر به تصویر می‌کشد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، به بررسی عمیق و جامع این صفت الهی در قرآن کریم می‌پردازد. این اثر، با ساختاری علمی و بهره‌گیری از تمثیلات ادبی، درصدد است تا عمق معنایی «مثیّب» را در پرتو آیات قرآن کریم و روایات اسلامی روشن سازد.

بخش اول: تبیین لغوی و مفهومی اسم مثیب

معنای لغوی و ریشه‌شناسی

اسم «مثیّب» از ماده «ثَوَبَ» ریشه می‌گیرد که در لغت به معنای بازگشت و رجوع به مبدأ پیشین در ظرف عمل است. این واژه، برخلاف «رَجَعَ» که بازگشتی کلی و بدون قید خاص را نشان می‌دهد، به رجوعی اشاره دارد که نتیجه عمل را به فاعل آن بازمی‌گرداند، خواه این نتیجه خیر باشد یا شر. «ثَوَبَ» در باب إفعال به صورت «أَثَابَ» به معنای جزادهی خیر یا شر به صاحب عمل ظاهر می‌شود. این صفت، به‌سان لباسی که به تن انسان چسبیده و او را در بر می‌گیرد، جزای عمل را به فاعل آن پیوند می‌دهد.

تفاوت «ثَوَبَ» با «صَوَبَ» (با صاد) در این است که «صَوَبَ» به معنای صحت و درستی عمل است و صرفاً در ظرف خیر به کار می‌رود، حال آنکه «ثَوَبَ» فارغ از خیر یا شر بودن، صرفاً به رجوع عمل به فاعل آن اشاره دارد. این تمایز، چونان تفکیک دو جویبار از یک سرچشمه، نشان‌دهنده دقت زبانی قرآن کریم در به‌کارگیری واژگان است.

درنگ: «مثیّب» صفتی است که بازگشت عمل به فاعل را در قالب خیر یا شر، با دقتی الهی و بدون اهمال، به تصویر می‌کشد. این صفت، چونان آینه‌ای است که هر کنش انسان را با جزای متناسب آن بازمی‌تاباند.

مشتقات و کاربردهای لغوی

ماده «ثَوَبَ» در قالب‌های گوناگون چون «أَثَابَ»، «یَثیِبُ»، «ثَوَابًا»، و «مَثُوبَة» به کار می‌رود که همگی به معنای رجوع و بازگشت هستند. برای مثال، «مَثُوبَة» به‌عنوان اسم مفعول، به جزایی اشاره دارد که به عمل پیشین بازمی‌گردد. این مشتقات، مانند شاخه‌های درختی تنومند، معانی متعددی را در بر می‌گیرند که همگی به مفهوم رجوع عملی گره خورده‌اند. همچنین، واژه «ثَوْب» به معنای لباس نیز از همین ریشه است، که استعاره‌ای زیبا برای چسبندگی جزا به عمل فراهم می‌آورد، گویی جزا چون لباسی بر تن فاعل دوخته می‌شود.

بخش دوم: جایگاه اسم مثیب در قرآن کریم

کاربرد در آیات قرآنی

صفت «مثیّب» در قرآن کریم در قالب فعل «أَثَابَ» در سه آیه به صراحت به کار رفته است که هر یک بُعدی از این صفت الهی را روشن می‌سازد:

  • سوره آل‌عمران، آیه ۱۵۳:
    فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ ۗ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

    «پس [خدا] به [سزای] غمی، غمی به شما بازگرداند تا بر آنچه از دستتان رفت و بر آنچه به شما رسید اندوهگین نشوید، و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است» ().

  • سوره مائده، آیه ۸۵:
    فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ

    «پس خدا به [پاس] آنچه گفتند، به آنها باغ‌هایی پاداش داد که از زیر [درختان] آن جوی‌ها روان است و در آن جاودانه‌اند، و این است پاداش نیکوکاران» ().

  • سوره فتح، آیه ۱۸:
    فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ فَتْحًا قَرِيبًا

    «پس خدا به آنها فتحی نزدیک پاداش داد» ().

این آیات، چونان سه گوهر درخشان، ابعاد گوناگون صفت «مثیّب» را نمایان می‌سازند: جزای شر (غم به غم) در سوره آل‌عمران، جزای خیر (جنات) در سوره مائده، و پیروزی نزدیک (فتح قریب) در سوره فتح. این تنوع، نشان‌دهنده شمول این صفت در هر دو ساحت خیر و شر است.

درنگ: آیات قرآن کریم، صفت «مثیّب» را به‌سان پلی میان عمل و جزا ترسیم می‌کنند که خیر و شر را با عدالت الهی به فاعل آن بازمی‌گرداند.

تحلیل آیات مرتبط

در آیه ۱۵۳ سوره آل‌عمران، خداوند به سبب فرار مؤمنان از میدان نبرد و نافرمانی از پیامبر، غمی را به غم دیگر بازمی‌گرداند تا از اندوه زیان‌های مادی و معنوی رهایی یابند. این جزا، نه‌تنها تنبیه بلکه درس عبرتی است که به تعالی روحی آنان می‌انجامد. در سوره مائده، آیه ۸۵، خداوند به نصارای عالم و زاهد که به حق ایمان آورده‌اند، بهشت را عطا می‌کند، که نشان‌دهنده پاداش خیر برای ایمان و صداقت است. در سوره فتح، آیه ۱۸، بندگان مؤمنی که با پیامبر بیعت کرده‌اند، فتحی نزدیک دریافت می‌کنند که مصداق جزای خیر در دنیا است.

بخش سوم: شمول صفت مثیب بر همه موجودات

جزای اعمال در گستره خلقت

صفت «مثیّب» نه‌تنها به انسان بلکه به تمامی موجودات، از جمادات و نباتات تا حیوانات و ملائکه، تسری می‌یابد. خداوند، چونان باغبانی که به هر نهال به اقتضای نیازش آب می‌دهد، به هر موجودی بر اساس نقش و کارکردش جزا عطا می‌کند. در انسان، این جزا به دلیل اختیار، در ظرف خیر یا شر ظاهر می‌شود، اما در موجودات دیگر، به اقتضای جبلّی بودنشان، در قالب نظم طبیعی عالم جریان می‌یابد. زمین که دیوار را نگه می‌دارد، دیوار که سقف را استوار می‌سازد، و خورشید و ماه که نور به عالم می‌افشانند، همگی در دایره جزای الهی قرار دارند.

درنگ: صفت «مثیّب»، چونان جریانی فراگیر، جزای هر موجودی را در نظام خلقت، از سنگ و گیاه تا انسان و فرشته، با دقتی الهی عطا می‌کند.

اهمیت اهمال‌ناپذیری در جزادهی

خداوند، به‌عنوان «مثیّب»، هیچ عملی را بدون جزا نمی‌گذارد. این اهمال‌ناپذیری، چونان قانونمندی طبیعت که هیچ ذره‌ای از نظم آن خارج نمی‌ماند، در تمامی شئون هستی جاری است. انسان، حیوان، گیاه، و حتی جمادات، هر یک به اقتضای کارکردشان، در چرخه جزای الهی قرار می‌گیرند. این صفت، نشان‌دهنده عدالت مطلق الهی است که هیچ کنشی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد.

بخش چهارم: رابطه صفت مثیب با علم خبیر الهی

پیوند «مثیّب» و «خبیر»

در آیه ۱۵۳ سوره آل‌عمران، پس از ذکر «أَثَابَ»، خداوند می‌فرماید:

وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

«و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است» ().

صفت «خبیر»، بر خلاف «علیم» که به علم کلی الهی اشاره دارد، به علم جزئی خداوند به تک‌تک اعمال بندگان دلالت می‌کند. این علم، چونان نوری که هر گوشه‌ای از تاریکی را روشن می‌سازد، مبنای جزادهی دقیق و عادلانه «مثیّب» است. خداوند، با آگاهی کامل از ریز و درشت اعمال، جزای متناسب را عطا می‌کند.

درنگ: صفت «خبیر»، چونان چشمی بیدار، تمامی اعمال را زیر نظر دارد و مبنای عدالت «مثیّب» در بازگرداندن جزای خیر و شر است.

تفاوت «بِمَا تَعْمَلُونَ» و «بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

دقت زبانی قرآن کریم در به‌کارگیری «بِمَا تَعْمَلُونَ» به‌جای «بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» در آیه ۱۵۳ سوره آل‌عمران، نشان‌دهنده مطلق بودن علم الهی است. حذف «كُنْتُمْ» بیانگر آن است که خداوند، فارغ از آگاهی یا غفلت بنده، به تمامی اعمال او آگاه است. این دقت، چونان مهندسی ظریفی در کلام الهی، عظمت قرآن کریم را در انتقال معانی عمیق آشکار می‌سازد.

بخش پنجم: تأثیر اعتقاد به مثیب بر رفتار انسان

نقش اعتقاد در اصلاح رفتار

اعتقاد به صفت «مثیّب»، چونان مشعلی فروزان، انسان را از ارتکاب شر بازمی‌دارد و به سوی خیر هدایت می‌کند. هنگامی که انسان باور کند هر نفس، فکر، یا عملی، خیر یا شر، جزایی حتمی دارد، به سوی تقوا و پرهیز از گناه سوق می‌یابد. این باور، گویی سپری است که انسان را از لغزش محافظت می‌کند و نوعی عصمت الهی را در او پدید می‌آورد.

درنگ: اعتقاد به «مثیّب»، چونان کلیدی طلایی، قلب انسان را به سوی خیر می‌گشاید و او را از شر بازمی‌دارد.

نقد تصورات نادرست از خدا

تصورات نادرست از خدا، مانند خدایی کلی، بی‌قدرت، یا غیرواقعی، مانع از تأثیر صفت «مثیّب» در رفتار انسان می‌شود. خدایی که در برخی نظام‌های فلسفی یا عرفی معرفی شده، چونان سایه‌ای بی‌اثر است که زور و اقتداری برای جزادهی ندارد. در مقابل، خدای قرآنی، با صفت «مثیّب»، فعال، دقیق، و عادل است که هر عملی را با جزای متناسب پاسخ می‌دهد.

بخش ششم: تأثیر افکار و اعمال بر سلامت انسان

رابطه افکار منفی و بیماری

افکار و نفس‌های همراه با شر، چونان بذری مسموم، بیماری‌هایی چون سرطان را در جان انسان می‌کارند. این امر، مصداقی از جزای شر در صفت «مثیّب» است که حتی نفس‌های آلوده به افکار منفی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. آزمایش‌های علمی می‌توانند نشان دهند که چگونه افکار منفی، جسم و روان انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند، گویی هر فکر بدی، چون تیری زهرآگین، به سوی سلامت انسان پرتاب می‌شود.

ضرورت آزمایش‌های علمی در حوزه دینی

فقدان آزمایشگاه‌های علمی برای بررسی تأثیر افکار و اعمال بر سلامت، مانعی در اثبات عملی صفت «مثیّب» است. حوزه‌های علمیه و مراکز علمی باید با ایجاد آزمایشگاه‌هایی دقیق، تأثیر افکار منفی بر جسم و روان را بررسی کنند تا رابطه بین اعمال و جزای الهی به‌صورت علمی اثبات شود. این امر، چونان پلی میان علم و دین، می‌تواند باور به جزای الهی را در جامعه تقویت کند.

بخش هفتم: نقش حوزه‌های علمیه در اصلاح جامعه

کنترل و هدایت جامعه

حوزه‌های علمیه، چونان نگهبانانی بیدار، می‌توانند با تربیت علمی و اعتقادی، جامعه، نظام، و دولت را به سوی خیر هدایت کنند. این نهادها، با تمرکز بر اثبات علمی صفات الهی مانند «مثیّب»، باور به جزای الهی را در جامعه تقویت کرده و رفتار اجتماعی را اصلاح می‌کنند. حوزه‌های علمیه، گویی قلب تپنده جامعه‌اند که با نشر معارف الهی، حیات معنوی را در پیکر اجتماع جاری می‌سازند.

درنگ: حوزه‌های علمیه، چونان مشعل‌دارانی در تاریکی، با تربیت علمی و معنوی، جامعه را به سوی تقوا و عدالت هدایت می‌کنند.

بخش هشتم: استعاره لباس در صفت مثیب

رابطه «ثَوَبَ» و لباس

واژه «ثَوْب» به معنای لباس، استعاره‌ای زیبا برای صفت «مثیّب» است. همان‌گونه که لباس به بدن انسان چسبیده و او را در بر می‌گیرد، جزای الهی نیز به عمل انسان پیوند خورده و از آن جدایی‌ناپذیر است. این استعاره، چونان نقشی بر پارچه‌ای ظریف، عمق معنایی صفت «مثیّب» را آشکار می‌سازد.

بخش نهم: مقایسه یهود و نصارا در قرآن کریم

تحلیل آیه ۸۲ سوره مائده

در سوره مائده، آیه ۸۲، قرآن کریم می‌فرماید:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ

«به‌یقین، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت، و نزدیک‌ترینشان از نظر دوستی نسبت به مؤمنان را کسانی می‌یابی که گفتند: ما نصاراییم. این بدان سبب است که از میان آنان کشیشان و راهبانند و آنان تکبر نمی‌ورزند» ().

این آیه، یهود را به دلیل عداوت شدید با مؤمنان از نصارا متمایز می‌کند. نصارای واقعی، که عالمان و زاهدان غیرمستکبرند، به سبب فقدان استکبار، به حق گرایش دارند و از خداوند می‌خواهند جزو شاهدان حق باشند. این گروه، مصداقی از دریافت جزای خیر در صفت «مثیّب» هستند، گویی قلب‌های پاکشان، چون زمینی حاصلخیز، پذیرای بذر حقیقت است.

بخش دهم: عظمت زبانی قرآن کریم

دقت در کاربرد واژگان

تفاوت میان «بِمَا تَعْمَلُونَ» و «بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» در قرآن کریم، چونان ظرافتی در نگارگری، عظمت مهندسی زبانی این کتاب آسمانی را نمایان می‌سازد. حذف «كُنْتُمْ» در آیه ۱۵۳ سوره آل‌عمران، علم الهی را مطلق و بی‌نیاز از آگاهی بنده نشان می‌دهد. این دقت، گویی موجی است که انسان را در دریای معانی قرآن غرق می‌کند و او را به شگفتی وا می‌دارد.

درنگ: دقت زبانی قرآن کریم، چونان نگینی درخشان، عمق و عظمت معانی الهی را در قالب واژگان ساده اما پرمعنا به نمایش می‌گذارد.

جمع‌بندی

اسم «مثیّب»، چونان مشعلی فروزان در آسمان معارف الهی، مفهوم بازگشت عمل به فاعل آن را در قالب خیر یا شر روشن می‌سازد. این صفت، با حضور در سه آیه کلیدی قرآن کریم (آل‌عمران: ۱۵۳، مائده: ۸۵، فتح: ۱۸)، عدالت و اهمال‌ناپذیری الهی را در جزادهی به نمایش می‌گذارد. شمول این صفت بر همه موجودات، از جمادات تا انسان، و پیوند آن با علم خبیر الهی، عمق و گستردگی آن را آشکار می‌کند. اعتقاد به «مثیّب»، انسان را به سوی تقوا و پرهیز از شر هدایت می‌کند و نقد تصورات نادرست از خدا، ضرورت بازنگری در فهم الهی را برجسته می‌سازد. استعاره لباس برای «ثَوَبَ»، رابطه ناگسستنی عمل و جزا را به تصویر می‌کشد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، مفهوم 'ثوب' در اسم مثیب به چه معنایی اشاره دارد؟

2. طبق متن درسگفتار، تفاوت اصلی بین 'ثوب' و 'صواب' چیست؟

3. کدام آیه در درسگفتار به عنوان نمونه‌ای از مثیب بودن خداوند ذکر شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، خداوند به عنوان مثیب نسبت به چه موجوداتی جزا می‌دهد؟

5. طبق درسگفتار، صفت 'خبیر' در آیه 'والله خبیر بما تعملون' به چه معنایی به کار رفته است؟

6. بر اساس درسگفتار، 'ثوب' تنها در مورد خیر به کار می‌رود و شامل شر نمی‌شود.

7. درسگفتار بیان می‌کند که جزای اعمال در دنیا و آخرت، ظاهری و باطنی می‌تواند باشد.

8. طبق متن، خداوند نسبت به جزای اعمال موجودات اهمال یا تساهل دارد.

9. درسگفتار تأکید دارد که اعتقاد به مثیب بودن خدا می‌تواند مانع انجام کارهای بد شود.

10. بر اساس درسگفتار، صفت مثیب فقط در مورد انسان‌ها به کار می‌رود.

11. تفاوت اصلی بین 'ثوب' و 'رجع' در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تأکید دارد که خداوند فاعل مثیب است؟

13. منظور از 'غم بغم' در آیه 'فاثابکم غم بغم' چیست؟

14. طبق درسگفتار، چرا انسان‌ها از خدا واهمه ندارند؟

15. چرا درسگفتار 'مثیب' را صفتی عام و خاص می‌داند؟

پاسخنامه

1. رجوع به مبدأ پیشین

2. ثوب رجوع عملی است و صواب به معنای صحت

3. سوره آل عمران، آیه ۱۵۳

4. تمام موجودات از احجار تا ملائکه

5. آگاه به جزئیات اعمال

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. 'ثوب' رجوع به مبدأ پیشین در ظرف عمل است، در حالی که 'رجع' رجوع کلی بدون تأکید بر ظرف عمل است.

12. زیرا خداوند نسبت به تمام اعمال موجودات جزا می‌دهد و هیچ فعلی بدون جزا نمی‌ماند.

13. منظور جزای غم و زیان به دلیل شکست و فرار در ظرف عمل است.

14. چون خدا در ذهن آن‌ها به‌صورت خدایی بی‌عرضه و غیرواقعی تصور شده است.

15. زیرا هم بر خدا و هم بر غیر خدا اطلاق می‌شود و شامل رجوع خیر و شر است.

فوتر بهینه‌شده