متن درس
کتاب اسما و صفات الهی: تبیین اسم متبع
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۶)
مقدمه
در گستره بیکران معارف الهی، اسما و صفات پروردگار چونان مشعلی فروزان، راهنمای سالکان و پژوهشگران در مسیر شناخت حقتعالیاند. اسم «متبع»، از جمله اسمای حسنی، بهسان چشمهای زلال، مفهوم تبعیت و نظم موزون را در نظام خلقت به تصویر میکشد. این صفت، که در قرآن کریم بهعنوان صفتی فعلی، عام، و کمالی برای پروردگار بهکار رفته، بر ایجاد نظم و تبعیت در عالم دلالت دارد و در قالب مشتقات ماده «تَبِعَ» (مانند متبع، تبع، تابعین، تبّع) تجلی یافته است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۳۶ و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به کاوش عمیق و جامع این صفت الهی میپردازد.
ساختار این کتاب به گونهای طراحی شده که هر بخش، چونان شاخهای از درخت معرفت، بُعدی از صفت «متبع» را بررسی میکند.
بخش اول: تبیین لغوی و مفهومی اسم متبع
معنای لغوی و ریشهشناسی
اسم «متبع» از ماده «تَبِعَ» مشتق شده که در لغت به معنای پیروی کردن، دنبال کردن، و در پی کسی یا چیزی رفتن است. این واژه، چونان جویباری که به سوی سرچشمهای روان است، بر تبعیت و همراهی دلالت دارد. «متبع» از ثلاثی مجرد «تَبِعَ یَتْبَعُ تَبَعًا» گرفته شده و به معنای کسی است که دیگران را به تبعیت وامیدارد. این صفت، مانند معماری حکیم که نظمی استوار در بنا پدید میآورد، بر ایجاد نظم موزون در عالم تأکید میورزد.
واژه «تبع» (چه بهصورت مفرد و چه جمع) به معنای پیرو است، مانند عبارتی چون «چاکرم» که در فرهنگ عامه به معنای مطیع بودن و تبعیت است. «اتباع» در باب افتعال، بر تبعیت ارادی و آگاهانه دلالت دارد، برخلاف «تبع» که میتواند غیرارادی باشد. «تبّع» (با تشدید) نیز به معنای عصا یا فرماندهای است که دیگران از او تبعیت میکنند، مانند سلاطین یمن که به دلیل تبعیت گسترده مردم و حتی شاهان از یکدیگر، به این نام خوانده شدند.
مشتقات و کاربردهای لغوی
ماده «تَبِعَ» در قرآن کریم در قالبهای گوناگون چون «تبع»، «تابعین»، «اتباع»، «تبّع»، «تبيع»، و «تبيعه» ظاهر میشود که هر یک بُعدی از مفهوم تبعیت را نمایان میسازد. «تبع» به معنای پیرو، چه بهصورت مفرد و چه جمع، مانند تسبیحی که دانههایش با نخی واحد به هم پیوند یافتهاند، به تبعیت و همراهی اشاره دارد. «تابعین» به کسانی اطلاق میشود که از اصحاب پیامبر اکرم (ص) پیروی کردهاند، اما خود آن حضرت را ندیدهاند، مانند شاخههایی که از تنهای تنومند روییدهاند.
واژههای «تبيع» و «تبيعه» (مذکر و مؤنث) به گوسالهای اشاره دارند که به دلیل تبعیت کورکورانه از مادرش، نماد تبعیت غیرارادی است. این استعمال، چونان نقشی بر پارچهای ظریف، تفاوت میان تبعیت آگاهانه و غیرآگاهانه را آشکار میکند. «تبّع» نیز در سیاق تاریخی، به سلاطین یمن اشاره دارد که به دلیل تبعیت گسترده مردم و حتی شاهان از یکدیگر، به این نام شهرت یافتند.
تمایز تبع و تترا
«تبع» از ماده «تَبِعَ» به معنای تبعیت است، اما «تترا» از ماده «وَتَرَ» مشتق شده که به معنای تنهایی، پیوستگی، و ترتیب موزون است. این تمایز، مانند تفاوت میان جویباری که به سوی دریا روان است و نخی که مهرهها را به نظم درمیآورد، بر دو نوع نظم در عالم دلالت دارد. «تترا» در قرآن کریم، مانند آیه «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا تَتْرَى» (سوره مؤمنون، آیه ۴۴)، به معنای ارسال پیوسته و منظم انبیا است، در حالی که «تبع» بر پیروی و همراهی تأکید دارد.
این تفاوت، چونان دو رنگ متمایز در تابلویی واحد، عمق و زیبایی نظم قرآنی را آشکار میسازد. «تبع» به تبعیت از پیشوایان حق یا باطل اشاره دارد، اما «تترا» نظمی الهی را در سلسله رسالت به نمایش میگذارد.
بخش دوم: جایگاه اسم متبع در قرآن کریم
کاربرد مشتقات ماده تَبِعَ
مشتقات ماده «تَبِعَ» در قرآن کریم، چونان گوهرهایی درخشان، به تبعیت از حق و باطل اشاره دارند. این مشتقات، در سیاقهای گوناگون، ابعاد صفت «متبع» را بهعنوان صفتی الهی که نظم و تبعیت را در عالم ایجاد میکند، نمایان میسازند. آیات مرتبط عبارتاند از:
-
سوره آلعمران، آیه ۶۸:
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا ۗ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ«سزاوارترین مردم به ابراهیم، کسانیاند که از او پیروی کردند و این پیامبر و کسانی که ایمان آوردند. و خدا سرور مؤمنان است» ().
معنای کمالی: اتباع ارادی از حضرت ابراهیم (ع).
-
سوره سبأ، آیه ۲۰:
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ«و از آنچه شیاطین در ملک سلیمان تلاوت میکردند، پیروی کردند» ().
معنای جلالی: اتباع باطل و شیاطین.
-
سوره ص، آیه ۸۶:
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ«بگو: من برای آن از شما پاداشی نمیخواهم و از متکلفان نیستم» ().
اشاره به «تبّع» (فرمانروایان یمن) در سیاق تاریخی.
این آیات، مانند ستارگانی که در آسمان معرفت میدرخشند، ابعاد گوناگون صفت «متبع» را نشان میدهند. «اتباع» در آیه ۶۸ سوره آلعمران، تبعیت ارادی از حق را برجسته میکند، مانند پیروان حضرت ابراهیم (ع) که با آگاهی به راه او پیوستند. در مقابل، آیه ۲۰ سوره سبأ، اتباع باطل را نشان میدهد، گویی قومی در تاریکی شیاطین گمراه شدند. آیه ۸۶ سوره ص نیز به «تبّع» (سلاطین یمن) اشاره دارد که به دلیل تبعیت گسترده مردم و شاهان، به این نام شهرت یافتند.
تحلیل آیات مرتبط
آیه ۶۸ سوره آلعمران، تبعیت از حضرت ابراهیم (ع) را بهسان راهی روشن توصیف میکند که مؤمنان با اراده و آگاهی به آن میپیوندند. این تبعیت، مانند جویباری است که به دریای حقیقت میرسد. آیه ۲۰ سوره سبأ، تبعیت از شیاطین را مانند گمراهی در بیابانی تاریک تصویر میکند که قومی را به سوی هلاکت میبرد. آیه ۸۶ سوره ص، با اشاره به «تبّع»، به سلاطین یمن اشاره دارد که تبعیت گسترده مردم و حتی شاهان از یکدیگر، مانند تسبیحی با دانههای بههمپیوسته، نظام اجتماعی آنان را شکل داده بود.
این آیات، چونان آینههایی که نور حقیقت را بازمیتابانند، نشان میدهند که صفت «متبع» نظم و تبعیت را در عالم ایجاد میکند، اما نوع تبعیت (حق یا باطل) به اراده انسان وابسته است.
بخش سوم: استعمال تبعیت در گوساله و الاغ
گوساله: نماد تبعیت غیرارادی
واژههای «تبيع» و «تبيعه» (مذکر و مؤنث) به گوسالهای اشاره دارند که به دلیل تبعیت کورکورانه از مادرش، نماد تعبد غیرارادی است. این استعمال، مانند نقشی ظریف بر پارچهای گرانبها، تبعیت غیرآگاهانه را در برابر تبعیت عقلانی قرار میدهد. گوساله، چونان موجودی که سر به زیر و بیتأمل دنبال مادر میرود، نماد تعبدی است که عقل و اراده در آن غایب است.
این استعمال، مانند آینهای که حقیقت را عیان میکند، نقدی بر تعبد کورکورانه در جوامع انسانی است. گوساله، برخلاف الاغ که جفتک میزند و پیش میافتد، نظمی غیرارادی را حفظ میکند، اما این نظم، چونان زنجیری است که عقل را در بند میکشد.
الاغ: نماد آزادی بیضابطه
الاغ، که در استعمال با واژه «أعجَل» (از ریشه عجله) توصیف شده، به دلیل جفتک زدن، پیش افتادن، و عدم تبعیت منظم، نماد آزادی بیضابطه است. این موجود، مانند نسیمی که بیهدف در دشت میوزد، از نظم و تبعیت فاصله میگیرد و آزادیای بینظم را به نمایش میگذارد.
تفاوت گوساله و الاغ، مانند تفاوت میان زنجیر و باد است: گوساله در بند تعبد کور است، اما الاغ در بینظمی آزادی خود سرگردان. «أعجَل» به عجلهای غیرموزون اشاره دارد، مانند حرکتی که بیهدف و بیبرنامه است. این استعمال، نقدی بر آزادیهای بیانی و بیضابطی در جوامع مدرن است.
بخش سوم: نقد تبعیت کور و استبداد
تبعیت کور و موانع رشد
تبعیت کور (تعبد) و استبداد، مانند دو بالاغی که پرنده را از اوج بازمیدارند، موانع اصلی رشد فکری، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی در جوامع اسلامی بودهاند. تعبد کور، چونان گوسالهای که بیتأمل دنبال مادر میرود، انسان را از عقل و نوآوری محروم میکند. استبداد، مانند قفسی آهنین، اراده و آزادی را سرکوب میکند.
در تاریخ اسلام، ساخت اهرام مصر یا مساجد حکومتی، مانند بناهایی که بر شانههای مردم نهاده شده، از استبداد شاهانه نشأت گرفته است. این بناها، نه از دل فرهنگ مردمی، بلکه از خواستههای حاکمان برای کسب قداست و نامآوری پدید آمدهاند، مانند نقشی که برای نمایش قدرت کشیده شده است. تعبد کور و استبداد، جوامع اسلامی را از پیشرفت علمی، فرهنگی، و سیاسی باز داشته و وابستگی به غرب را تقویت کرده است.
نقد اجماع و شهرت در فقه
اجماع و شهرت در فقه شیعه، مانند ریشههایی که درختی را در خاک نگه میدارند، از تعبد کور سرچشمه گرفتهاند و حجت شرعی قطعی نیستند. اجماع، که در میان اهل سنت رواج دارد، در فقه شیعه فاقد دلیل معتبر است، مانند بنایی که بر پایهای سست نهاده شده باشد. شهرت نیز، به قول فقها، «ربما لا اصل لها»، ممکن است بیریشه باشد، مانند درختی که ریشه در خاک ندارد.
تأکید بر اجماع و شهرت، مانند راهبندی است که مسیر نوآوری فقهی را مسدود میکند. فقهای شیعه، مانند شیخ انصاری، اجماع را تنها از باب لطف یا کشف نسبی توجیه کردهاند، اما این توجیهات، مانند پلهایی سست، نمیتوانند بار حقیقت را تحمل کنند. تعبد کور به آرای پیشینیان، حوزههای علمیه را از پویایی و نوآوری باز داشته است.
نقد عبودیت غیر خدا
عبودیت در قرآن کریم
عبودیت و تبعیت از غیر خدا در قرآن کریم مضموم است، مانند باری که انسان را از عزت و آزادی محروم میکند. اصل قرآنی «لا تعبدوا إلا الله»، مانند مشعلی فروزان، بر آزادی و تبعیت عقلانی از حق تأکید دارد. آیهای مرتبط در این زمینه عبارت است از:
-
سوره زمر، آیه ۲۹:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ الْحَمَدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعَلْمُونَ«خدا مثلی زده: مردی که شریکانی ناسازگار در او شریکاند و مردی که تنها تسلیم یک مرد است. آیا این دو در مثل برابرند؟ سپاس خدا را، بلکه بیشترشان نمیدانند» ().
این آیه، مانند آینهای که حقیقت را عیان میکند، عبودیت غیر خدا را در برابر عبودیت حق قرار میدهد. تعبد کور، مانند زنجیری است که انسان را به ذلت میکشاند، در حالی که عبودیت خدا، مانند کلیدی است که درهای عزت و آزادی را میگشاید.
نقد واژههای مضموم
واژههایی مانند «غلام عباس» یا «کلب حسین»، مانند لکههایی بر پارچهای پاک، ذلت و تعبد کور را ترویج میکنند. این عبارات، مانند زنجیرهایی که عزت انسانی را در بند میکشند، با آزادمنشی و عزت دینی (مانند حرّ در کربلا) ناسازگارند. معصومان (ع) به آزادگان و رشیدان نیاز دارند، نه به غلامان یا سگان، مانند قشانی که با عزت و اراده به میدان خدمت میشتابد.
این واژهها، مانند سایههایی تاریک بر آفتاب حقیقت، در فرهنگ دینی رواج یافتهاند و باید با ترویج فرهنگ آزادمنشی و عزت، از میان بروند. حضرت ابوالفضل العباس (ع)، مانند کوهی استوار، نماد عزت و آزادگی است، نه نیازی به غلامانی که در ذلت سر میسپارند.
اهمیت علم اشتقاق
علم اشتقاق، مانند کلیدی که درهای معرفت را میگشاید، معانی دقیق واژهها (مانند گوساله، الاغ، تبع) را روشن میکند. فهم این تفاوتها، مانند تمایز میان «تبع» و «تترا»، برای تحلیل اجتماعی و دینی ضروری است. اشتقاق، مانند نوری که تاریکی را میزیدد، ظرافتهای زبان قرآنی را آشکار میسازد و از تفسیرهای نادرست جلوگیری میکند.
برای مثال، «گوساله» (تبعیت کور) و «الاغ» (آزادی بینظم) معانی متفاوتی دارند که تنها با علم اشتقاق قابل درک است. این علم، مانند نقشهای دقیق، پژوهشگران را در مسیر فهم عمیق قرآن کریم هدایت میکند.
بخش پنجم: نقد مظاهر غربی در جوامع اسلامی
تمدن اسلامی، به دلیل تبعیت کور و استبداد، مانند درختی که ریشه در خاک آبی ندارد، فاقد مظاهر بومی و راهانداز است و به غرب وابسته شده است. از چاپ قرآن تا سیستمهای شهری (آب، برق، خیابان)، جوامع اسلامی به مظاهر غربی وابستهاند، مانند مسافری که در بیابانی بیآب به چشمهای غیر بومی پناه میبرد.
تنها حوزههای علمیه، مانند قلبی که هنوز به فرهنگ بومی میتپد، از این وابستگی مصون ماندهاند، اما به دلیل عدم هماهنگی با نظامهای مدرن، کارایی محدودی دارند، مانند چراغی که در روز روشن نمیدرخشد. این وابستگی، مانند سایهای سنگین، جوامع اسلامی را از خودباوری و نوآوری محروم کرده است.
تقسیمبندی انسانها
سه دسته انسانی
انسانها به سه دسته تقسیم میشوند: گوسالهوار (تعبد کور)، الاغوار (آزادی بیضابطه)، و خردمند (عقللگرا و منشگرا). این تقسیمبندی، مانند سه رنگ در تابلویی از حیات انسانی، حقیقت را به تصویر میکشد. گوسالهوارها، مانند گوسالهای که دنبال مادر میرود، در بند تعبد کورند. الاغوارها، مانند الاغی که جفتک میزند، در آزادی بینظم سرگردانند. خردمندان، مانند ستارگانی در آسمان، با عقل و انصاف حرکت میکنند.
جوامع بشری، مانند جنگلی انبوه، عمدتاً از دو دسته اول تشکیل شدهاند، و خردمندان، مانند گوهرهایی نایاب، در اقلیتاند. این اقلیت، مانند مشعلهایی فروزان، راه صراط مستقیم را مینمایانند.
اهمیت انصاف در تبعیت
انصاف، مانند بنیادی استوار، اساس تبعیت عقلانی است و از «نصف» (تقسیم عادلانه) مشتق شده است. انصاف، انسان را به معنای قرار دادن خود به جای دیگری میداند، مانند آیینهای که تصویر حقیقت را بیتحریف نشان میدهد. ضربالمثل «یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری»، مانند نقشی نادرست، نقد شده و باید به «سوزن به خود، سوزن به دیگر»،» اصلاح شود تا عدالت برقرار گردد.
این نقد، مانند نوری بر تاریکی، ضرورت انصاف را در تبعیت عقلانی روشن میکند. انصاف، مانند میزان ترازویی، عدالت را در روابط انسانی برقرار میکند.
بخش ششم: نقد استبداد مدرن
استبداد مدرن، مانند سایهای شوم، از ترکیب تبعیت کور و آزادی بیضابطه در کشورهای پیشرفته نشأت گرفته است. تجارت اعضای بدن، مانند فروش کلیه یا قلب در بیمارستانهای مدرن، و فساد، مانند تجارت جنسی، نشاندهنده استبداد مدرن است، مانند بازاری که انسان را به کالا بدل میکند.
این استبداد، مانند طوفانی که ریشههای فرهنگ را تخریب میکند، با آزادی بینظم (دموکراسی افراطی) درهمآمیخته و به فساد منجر شده است. در کشورهای پیشرفته، مانند «روسیه», که زنان زیبا را به ارزانترین قیمت میفرشوند، این فساد آشکار است، مانند بازاری که گوهر انسانیت را به بهای ناچیز حراج میکند.
بخش هشتم: نقد تعبد در حوزهها
تعبد کور در حوزههای علمیه، مانند تأکید بر خلف صالح یا اجماع، مانند زنجیری است که ذهن را از نوآوری بازمیدارد. تأکید بیش از حد بر آراء پیشینیان، مانند اجماع یا شهرت، حوزهها را از پویایی محروم کرده است، مانند درختی که در سایهی سنگهای سنگین نمیروید.
این تعبد، مانند سدی در برابر جویبار دانش، مانع از رشد علمی و فکری شده است. حوزهها باید با نوآوری و عقلگرایی، مانند مشعلی فروزان، راه آینده دانش اسلامی را روشن کنند.
بخش نهم: راهکار خردمندی و صراط مستقیم
خردمندی و تبعیت عقلانی، مانند صراط مستقیم در قرآن کریم، راهحل مشکلات بشری است. نه تعبد کور (افراط) و نه آزادی بیجانبه (تفریط)، بلکه خردمندی، مانند راهی میانه، انسان را به آرامش و پیشرفت هدایت میکند. ملت ابراهیم (ع)، مانند مشعلی در تاریکی، این راه میانه را به تصویر میکشد.
این راهکار، مانند کلیدی طلایی، درهای صلح و سعادت را میگشاید. بشر، با ترک تعبد کور و آزادی بینظم، و با پذیرش خرد و انصاف، میتواند به جامعهای آرمانی دست یابد.
جمعبندی
اسم «متبع»، چونان مشعلی فروزان در آسمان معارف الهی، نقش ایجاد نظم و تبعیت را در نظام خلقت به عهده دارد. این صفت، با مشتقات گوناگون (تبع، اتباع، تبّع)، در قرآن کریم به تبعیت از حق و باطل اشاره دارد. تمایز «تبع» و «تترا»، مانند دو خط موازی، عمق نظم قرآنی را آشکار میسازد. گوساله (تبعیت کور) و الاغ (آزادی بینظم)، مانند دو بیراهه، در برابر خردمندی قرار دارند. تعبد کور و استبداد، مانند زنجیر و قفس، جوامع اسلامی را از رشد باز داشته و وابستگی به غرب را تقویت کردهاند. نقد اجماع، شهرت، و واژههای مضموم (غلام، کلب)، و تأکید بر علم اشتقاق، ضرورت فهم عمیق قرآن کریم را نشان میدهد. خردمندی و صراط مستقیم، مانند راهی روشن، انسان را به سوی آرامش و سعادت هدایت میکند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، منبعی جامع و علمی برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم آورده است.