در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

اسماء الحسنی 544

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تبیین غفران و ستر در پرتو حکمت و رحمت الهی

کتاب اسما و صفات الهی: تبیین غفران و ستر در پرتو حکمت و رحمت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۴)

مقدمه: درآمدی بر اسمای غفرانیه

در گستره بی‌کران اسمای حسنی الهی، صفت غفران و ستر، چونان نگینی درخشان، جلوه‌ای از رحمت بی‌انتهای خداوند را به نمایش می‌گذارند. این اسما، که در قرآن کریم با بسامد و عمق معنایی والا به کار رفته‌اند، نه‌تنها بیانگر بخشش و پنهان‌سازی عیوب‌اند، بلکه حکایت از نظامی عمیق در هستی دارند که هیچ‌چیز در آن معدوم نمی‌گردد، بلکه جابجا، تبدیل یا پنهان می‌شود. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی کلامی و لغوی، به تبیین مفهوم غفران و ستر پرداخته و با نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم، اصول بنیادین این اسما را در چارچوبی علمی کاوش می‌کند.

بخش نخست: اصل عدم معدومیت در هستی

تبیین اصل بنیادین: جابجایی و تبدیل به جای نابودی

یکی از اصول بنیادین در نظام هستی‌شناسی اسلامی، اصل عدم معدومیت است که بیان می‌دارد هیچ‌چیز در عالم هستی به معنای واقعی کلمه نابود یا معدوم نمی‌شود. این اصل، که ریشه در حکمت و علم الهی دارد، بر این حقیقت تأکید می‌ورزد که تمامی پدیده‌ها، اعمال و آثار، در کتاب مبین الهی ثبت و ضبط‌اند و به جای نابودی، دچار جابجایی، تبدیل یا به‌هم‌ریختگی می‌گردند. مفاهیمی چون «هلاک»، «محو»، «اعدام» و «اضاله»، که در زبان عامه به اشتباه به معنای نابودی مطلق فهمیده می‌شوند، در حقیقت به معنای تحول، تجزیه یا تغییر شکل‌اند. برای نمونه، هلاک، به معنای متلاشی شدن و خروج از استقرار است، نه نیستی کامل. این اصل، چونان چتری گسترده، تمامی اسمای الهی، به‌ویژه اسمای غفرانیه را در بر می‌گیرد و مبنای فهم دقیق غفران و ستر قرار می‌گیرد.


وَمَا يَعْزَبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (یونس: 61)


: هیچ‌چیز، به وزن ذره‌ای، در زمین و آسمان از پروردگارت پنهان نمی‌ماند، و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر، مگر اینکه در کتابی روشن است.

این آیه، چونان آیینه‌ای شفاف، نشان می‌دهد که هیچ ذره‌ای از علم الهی خارج نیست و همه‌چیز در نظام هستی، حتی در صورت تغییر یا جابجایی، حفظ می‌شود. به همین سان، آیه دیگری از قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کند:


كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (الرحمن: 26)


: هر که بر [زمین] است فانی است.

در این آیه، «فان» به معنای به‌هم‌ریختگی و خروج از حالت استقرار است، نه نابودی مطلق. این مفهوم، چونان نخی تسبیح، تمامی پدیده‌های هستی را به هم پیوند می‌دهد و نشان می‌دهد که حتی گناهان و عیوب، در نظام الهی، یا تبدیل می‌شوند یا پنهان می‌گردند، نه اینکه به کلی از میان بروند.

درنگ: اصل عدم معدومیت، بنیان فهم اسمای غفرانیه است. هیچ‌چیز در هستی نابود نمی‌شود، بلکه جابجا، تبدیل یا پنهان می‌گردد. این اصل، ریشه در حکمت الهی دارد و با آیات قرآن کریم، مانند «وَمَا يَعْزَبُ عَنْ رَبِّكَ» (یونس: 61)، تأیید می‌شود.

نقد معانی عامیانه در کتب لغت

یکی از چالش‌های اصلی در فهم دقیق واژگان قرآنی، معانی عامیانه‌ای است که در کتب لغت برای واژگانی چون «هلاک»، «محو» و «اعدام» ارائه شده است. این کتب، به دلیل فقدان توجه به اشتقاق علمی، این واژگان را به اشتباه به معنای نابودی مطلق تفسیر کرده‌اند. برای نمونه، «هلاک» به معنای متلاشی شدن و به‌هم‌ریختگی است، نه نیستی. به همین ترتیب، «محو» به معنای خروج از نمود ظاهری است، نه حذف کامل. این معانی عامیانه، چونان غباری بر آیینه حقیقت، فهم دقیق قرآنی را مخدوش کرده و نیازمند بازنگری با رویکردی علمی و اشتقاقی است.

برای مثال، وقتی گفته می‌شود «هلک» یا «محق»، منظور نقصان یا تغییر شکل است، نه نیستی. چوبی که می‌سوزد و خاکستر می‌شود، نابود نشده، بلکه به شکلی دیگر تبدیل گشته و ذرات آن در هستی پراکنده می‌شوند. این اصل، چونان جریانی زلال، نشان می‌دهد که نظام الهی، نظامی دقیق و قانون‌مند است که هیچ‌چیز در آن از دست نمی‌رود.

بخش دوم: تبیین اسمای غفرانیه: غفور و ستار

تفاوت ستر و غفران: پنهان‌سازی در برابر تبدیل

در میان اسمای حسنی، «ستار» و «غفور» دو صفت برجسته‌اند که هر یک جلوه‌ای خاص از رحمت الهی را به نمایش می‌گذارند. «ستار»، چونان پرده‌ای رحمانی، عیوب بندگان را از دید خلق و ملائکه پنهان می‌سازد، بی‌آنکه اثری از آن‌ها را محو کند. این صفت، جنبه‌ای تعلیقی دارد و عیوب را به‌صورت موقت از نظرها دور می‌سازد. اما «غفور»، چونان کیمیاگری الهی، اثر گناه را تبدیل کرده و آن را از حالت معصیت به خیر و پاکی می‌رساند. این تفاوت، چونان تمایز میان سایبانی که آفتاب را می‌پوشاند و جریانی که خاک را به گوهر بدل می‌کند، در نظام رحمت الهی برجسته است.

بسامد واژه «غفر» و مشتقات آن (غفور، یغفر، اغفر) در قرآن کریم، که به ۱۹۹ مورد می‌رسد، نشان‌دهنده اهمیت والای این صفت در نظام رحمانی الهی است. در مقابل، «ستار» به‌صورت اسمی در قرآن کریم غایب است و به‌صورت فعلی نیز به‌ندرت به کار رفته است. این تفاوت، چونان نوری که بر یکی بیش از دیگری می‌تابد، بر جایگاه ویژه غفران در هدایت و اصلاح بندگان دلالت دارد.

معنای لغوی و کلامی غفران

واژه «غفر»، در ریشه لغوی خود، به معنای گذر و به‌هم‌ریختگی اثر گناه است. این واژه، با مفاهیمی چون «محو الصورة» (تغییر شکل) و «جابجایی اثر» پیوند دارد. غفران، گناه را نابود نمی‌کند، بلکه آن را به حالتی خنثی یا خیر تبدیل می‌سازد، مانند چوبی که در آتش به خاکستر بدل می‌شود، اما ذراتش در هستی باقی می‌مانند. این مفهوم، چونان جریانی زلال که سنگریزه‌ها را صیقل می‌دهد، گناه را از حالت آسیب‌رسان به حالتی سازنده تغییر می‌دهد.

تفاوت غفران با مفاهیمی چون «هلاک» یا «محو» در این است که این واژگان، به معنای تغییر شکل یا نقصان‌اند، نه نیستی. برای نمونه، وقتی گفته می‌شود «محو شد»، منظور گم شدن از دید ظاهری است، نه حذف کامل از هستی. این تبیین، با اصل عدم معدومیت هم‌خوانی دارد و نشان می‌دهد که غفران، عملی خلاقانه و رحمانی است که گناه را به خیر بدل می‌کند.

درنگ: غفران، به معنای تبدیل و به‌هم‌ریختگی اثر گناه است، نه نابودی آن. این صفت، گناه را از حالت معصیت به خیر و پاکی بدل می‌سازد، درحالی‌که ستر، عیوب را از دید دیگران پنهان می‌کند. بسامد ۱۹۹ مورد مشتقات «غفر» در قرآن کریم، بر اهمیت این صفت تأکید دارد.

تفاوت معذرت و مغفرت

در نظام رحمت الهی، تفاوت میان «معذرت» و «مغفرت» از منظر فاعل و موضوع، اهمیتی بسزا دارد. معذرت، عملی است که فاعل آن عاصی (گناهکار) است و با پوزش‌خواهی، قصد جبران یا ترمیم خطای خود را دارد. موضوع معذرت، معصیت است، اما فاعل آن خود گناهکار است که می‌کوشد کاستی خود را کاهش دهد یا از سر خود دور سازد. اما مغفرت، عملی است که فاعل آن کریم (خداوند) است و با بخشش، گناه را تبدیل می‌کند. موضوع مغفرت نیز معصیت است، اما فاعل آن بی‌خطا و برتر است.

این تفاوت، چونان تمایز میان بیماری که برای درمان خود تلاش می‌کند و پزشکی که با حکمت، بیماری را شفا می‌دهد، روشن است. معذرت، گامی از سوی بنده است، اما مغفرت، جلوه‌ای از کرامت الهی است که گناه را به خیر بدل می‌سازد.

مقتضی مغفرت: شرط لازم برای بخشش

مغفرت الهی، صرفاً با وجود گناه محقق نمی‌شود، بلکه نیازمند مقتضی‌ای کامل، مانند توبه، پشیمانی یا عمل جبرانی است. گناه، موضوع مغفرت است، اما بدون مقتضی، جزای گناه (عذاب) غالب می‌شود. این مقتضی، چونان کلیدی است که در قفل بخشش می‌چرخد و درِ رحمت را می‌گشاید. مقتضی کامل، مانند توبه نصوح یا عملی که گناه را جبران کند (مانند نجات جان کسی پس از آسیب به دیگری)، مغفرت را ممکن می‌سازد. اما مقتضی ناقص، مانند پوزش ساده برای گناهی بزرگ (مانند قتل)، نمی‌تواند به مغفرت منجر شود.

قرآن کریم این اصل را به زیبایی بیان می‌کند:


إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ (نساء: 48)


: همانا خداوند شرک به او را نمی‌آمرزد، و کمتر از آن را برای هر که بخواهد می‌آمرزد.

این آیه، چونان مشعلی فروزان، نشان می‌دهد که مغفرت، مشروط به اراده الهی و وجود مقتضی کامل است. شرک، به دلیل نبود اقتضای کامل، از دایره مغفرت خارج است، اما گناهان دیگر، با تحقق مقتضی، مشمول رحمت الهی می‌گردند.

درنگ: مغفرت، نیازمند مقتضی کامل (مانند توبه یا جبران) است. گناه به تنهایی مغفرت نمی‌آورد، بلکه مقتضی، مانند کلیدی، درِ بخشش الهی را می‌گشاید. آیه «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» (نساء: 48) بر این شرط تأکید دارد.

بخش سوم: نقدهای کلامی و فرهنگی

نقد باورهای خرافی در باب غفران

یکی از انحرافات رایج در فهم غفران، باورهای خرافی‌ای است که بخشش گناهان را به اموری غیرعقلانی، مانند خون امام حسین علیه‌السلام یا خرید گناه در برخی ادیان (مانند مسیحیت و بهاییت)، نسبت می‌دهند. این باورها، چونان سرابی فریبنده، عدالت و حکمت الهی را مخدوش می‌سازند. گناه، قابل خرید و فروش نیست و بخشش، نیازمند مقتضی کامل، مانند توبه یا جبران، است. این تصور که گناهان به صرف وجود یک فاعل خارجی (مانند امام یا مسیح) بخشیده می‌شود، نه‌تنها غیرعقلانی است، بلکه به ترویج گناه و بی‌مسئولیتی منجر می‌گردد.

برای نمونه، در برخی سنت‌های مسیحی، گناهکاران با پرداخت پول، گناهان خود را «می‌خرند»، گویی گناه کالایی قابل معامله است. این باور، چونان بادی که خاکستر را پراکنده می‌کند، عدالت الهی را از نظر دور می‌سازد. به همین سان، تصور اینکه خون امام حسین علیه‌السلام به تنهایی گناهان را محو می‌کند، بدون نیاز به توبه و جبران، با نظام حکمت و عدالت الهی سازگار نیست.

نقد معانی عامیانه در کتب لغت

کتب لغت، به دلیل فقدان توجه به علم اشتقاق، معانی نادرستی برای واژگان قرآنی ارائه کرده‌اند. برای نمونه، واژه «هلاک» به اشتباه به معنای نابودی مطلق تفسیر شده، درحالی‌که به معنای به‌هم‌ریختگی و متلاشی شدن است. این معانی عامیانه، چونان غباری بر حقیقت، فهم دقیق قرآنی را مخدوش کرده و نیازمند بازنگری علمی است. علم اشتقاق و ماده‌شناسی، چونان کلیدی طلایی، می‌تواند قفل معانی قرآنی را بگشاید و فهمی دقیق‌تر از اسمای الهی ارائه دهد.

اهمیت اشتقاق علمی در فهم واژگان قرآنی

علم اشتقاق و ماده‌شناسی، یکی از مهم‌ترین ابزارها برای فهم دقیق واژگان قرآنی، مانند «غفر»، «ستر» و «قفر»، است. این علم، که در حوزه‌های علمی کمتر مورد توجه قرار گرفته، می‌تواند معانی عمیق و ریشه‌ای واژگان را آشکار سازد. برای نمونه، «غفر» به معنای گذر و تبدیل اثر گناه است، نه نابودی آن. فقدان توجه به این علم، چونان سدی در برابر جریان دانش، به تفاسیر عامیانه و عقب‌ماندگی در علوم دینی منجر شده است.

ضرورت دارد که پژوهشگران الهیات، با رویکردی علمی و دقیق، به بازنگری معانی واژگان قرآنی بپردازند و از تفاسیر عامیانه فاصله گیرند. این تلاش، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، می‌تواند به باروری دانش دینی و فهم عمیق‌تر اسمای الهی منجر شود.

درنگ: باورهای خرافی، مانند بخشش گناهان به دلیل خون امام حسین علیه‌السلام یا خرید گناه، با عدالت الهی ناسازگار است. علم اشتقاق، برای فهم دقیق واژگان قرآنی، مانند «غفر» و «ستر»، ضروری است و فقدان آن به تفاسیر عامیانه منجر شده است.

بخش چهارم: آثار و برکات غفران الهی

تحول و پاکی در پرتو غفران

غفران الهی، چونان کیمیاگری آسمانی، گناه را به خیر و پاکی بدل می‌سازد. وقتی خداوند گناهی را می‌بخشد، آثار این بخشش در بنده ظاهر می‌شود: قلبش صفا می‌یابد، روحش به سلامت می‌رسد و وجودش از کاستی‌ها پاک می‌گردد. این تحول، مانند بیماری است که با داروی شفابخش التیام می‌یابد و به زندگی بازمی‌گردد. غفران، نه‌تنها گناه را محو نمی‌کند، بلکه آن را به خیر تبدیل می‌سازد، بی‌آنکه ذره‌ای از هستی کاسته شود.

این اثر، چونان جریانی زلال که سنگریزه‌ها را صیقل می‌دهد، بنده را به سوی سعادت و کمال هدایت می‌کند. اما این تحول، مشروط به وجود مقتضی کامل است. بدون توبه یا جبران، گناه به عذاب منجر می‌شود، اما با مقتضی، غفران راه را برای پاکی و رستگاری هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش: نظام رحمت و عدالت

غفران، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین اسمای حسنی، جلوه‌ای از رحمت و حکمت الهی است. این صفت، با تبدیل گناه به خیر، بنده را به سوی پاکی هدایت می‌کند، اما این هدایت، مشروط به مقتضی کامل است. نظام رحمت الهی، چونان ترازویی دقیق، عدالت و کرامت را در کنار هم حفظ می‌کند و هیچ‌چیز را از دایره علم و حکمت الهی خارج نمی‌سازد.

جمع‌بندی نهایی: غفران، کلیدی به سوی پاکی و سعادت

اسمای غفرانیه، به‌ویژه «غفور» و «ستار»، چونان دو بال رحمت الهی، بندگان را در مسیر کمال و سعادت همراهی می‌کنند. «ستار»، با پنهان‌سازی عیوب، بندگان را از سرزنش خلق و ملائکه حفظ می‌کند، و «غفور»، با تبدیل گناه به خیر، راه را برای پاکی و رستگاری هموار می‌سازد. اصل عدم معدومیت، چونان ستونی استوار، این اسما را در بر می‌گیرد و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز در هستی نابود نمی‌شود، بلکه جابجا یا تبدیل می‌گردد.

مغفرت، نیازمند مقتضی کامل، مانند توبه یا جبران، است و بدون آن، عذاب غالب می‌شود. نقد باورهای خرافی و معانی عامیانه در کتب لغت، بر ضرورت بازگشت به علم اشتقاق و فهم دقیق قرآنی تأکید دارد. این اثر، با تبیین دقیق این مفاهیم، گامی در جهت فهم عمیق‌تر اسمای الهی و نظام رحمت و عدالت الهی برمی‌دارد.

در پایان، این نوشتار دعوت می‌کند که پژوهشگران و دانشجویان الهیات، با نگاهی علمی و دقیق، به کاوش در معانی قرآنی و اسمای الهی بپردازند تا چونان کاشفانی در معدن حقیقت، گوهرهای حکمت الهی را به دست آورند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، ماده 'غفر' در قرآن کریم چند بار به کار رفته است؟

2. معنای اصلی 'غفر' در درسگفتار چیست؟

3. کدام مفهوم در درسگفتار به عنوان اقتضای مغفرت ذکر شده است؟

4. طبق درسگفتار، 'ستار' در مقایسه با 'غفور' در قرآن کریم چگونه است؟

5. کدام واژه در درسگفتار به معنای 'به هم ریختن' یا 'جابجایی' معرفی شده است؟

6. طبق درسگفتار، هیچ چیزی در عالم هستی به معنای واقعی نابود و معدوم نمی‌شود.

7. مغفرت تنها با وجود گناه و بدون نیاز به اقتضای جبرانی محقق می‌شود.

8. فاعل مغفرت در درسگفتار، خداوند است که گناه را می‌بخشد.

9. واژه 'هلاک' در درسگفتار به معنای نابودی کامل و عدم شدن است.

10. اقتضای کامل برای مغفرت باید با گناه متناسب باشد.

11. معنای 'غفر' در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار نابودی به معنای عدم شدن را رد می‌کند؟

13. تفاوت فاعل در 'معذرت' و 'مغفرت' چیست؟

14. اقتضای مغفرت در درسگفتار به چه چیزی وابسته است؟

15. چرا صرف گناه نمی‌تواند مغفرت را ایجاد کند؟

پاسخنامه

1. 199 بار

2. گذشت و محو اثر گناه

3. توبه و جبران

4. نادر و عمدتاً فعلی است

5. هلاک

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. 'غفر' به معنای گذشت و محو اثر گناه است، نه نابودی کامل.

12. زیرا همه چیز در عالم به هم ریخته یا تبدیل می‌شود، نه اینکه معدوم شود.

13. فاعل معذرت، گناهکار است که عذر می‌آورد، اما فاعل مغفرت، خداوند کریم است.

14. اقتضای مغفرت به توبه، پشیمانی یا جبران گناه وابسته است.

15. زیرا گناه موضوع عذاب است و مغفرت نیاز به اقتضای جبرانی مانند توبه دارد.

فوتر بهینه‌شده