در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 557

متن درس





کتاب اسما و صفات الهی: تأملی در عفو و رحمت بی‌کران

اسما و صفات الهی: تأملی در عفو و رحمت بی‌کران

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۷)

مقدمه: درآمدی بر اسمای حسنی و صفت عفو

تأمل در اسمای حسنی و صفات الهی، دریچه‌ای است به سوی شناخت ژرفای ذات بی‌کران خداوند و فهم حکمت و رحمت بی‌پایان او. صفت «عفو»، به مثابه گوهری درخشان در میان اسمای الهی، نه‌تنها تجلی بخشایش و کرامت الهی است، بلکه راهنمایی است برای انسان در مسیر تهذیب نفس و نیل به کمالات انسانی. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر این صفت و تحلیل دقیق آیات قرآن کریم، نوری بر ابعاد گوناگون این مفهوم افکنده و بر تمایز آن با دیگر صفات الهی تأکید کرده است.

بخش یکم: صفت عفو در قرآن کریم: گستره و مراتب

تکرار و تقسیم‌بندی صفت عفو

صفت «عفو» در قرآن کریم حدود ۳۹ بار به کار رفته است، که این تکرار، نشان‌دهنده جایگاه والای این صفت در نظام الهیاتی اسلام است. از این تعداد، پنج مورد به صورت «عَفُوٌّ» منحصراً به ذات اقدس الهی اختصاص دارد، ۱۳ مورد به صورت «عَافٍ» به عمل خاص خداوند اشاره می‌کند، و حدود ۲۰ مورد به صورت «عَفْو» به طور عام برای حق و خلق به کار رفته است. این تقسیم‌بندی، سلسله‌مراتب الهیاتی را در نسبت بین ذات الهی و مخلوقات آشکار می‌سازد.

«عَفُوٌّ»، به عنوان صیغه مبالغه، بر شدت و استمرار بخشایش الهی تأکید دارد و آن را صفتی ذاتی و بی‌کران معرفی می‌کند. «عَافٍ»، عملی خاص و متعلق به شرایط ویژه را نشان می‌دهد، و «عَفْو»، به مثابه صفتی عام، ظرفیت انسان برای تقلید از این کمال الهی را در مرتبه‌ای محدود بازتاب می‌دهد. این تمایزات، مانند نغماتی گوناگون در سمفونی رحمت الهی، هر یک جلوه‌ای از حکمت بی‌پایان خداوند را نمایان می‌سازند.

درنگ: صفت «عفو» در قرآن کریم با ۳۹ بار تکرار، در سه شکل «عَفُوٌّ» (مختص ذات الهی)، «عَافٍ» (عمل خاص الهی) و «عَفْو» (عام برای حق و خلق) ظاهر شده و سلسله‌مراتب رحمت الهی را آشکار می‌سازد.

آیات مرتبط با صفت عَفُوٌّ

پنج آیه در قرآن کریم صفت «عَفُوٌّ» را به صورت خاص برای خداوند متعال به کار برده‌اند، که هر یک، جلوه‌ای از رحمت و قدرت الهی را نشان می‌دهد:

إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ [مطلب حذف شد] : «به‌راستی که خداوند آمرزنده و بخشاینده است.»

إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ [مطلب حذف شد] : «به‌راستی که خداوند آمرزنده و بخشاینده است.»

كَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا [مطلب حذف شد] : «خداوند همواره آمرزنده و بخشاینده است.»

كَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا [مطلب حذف شد] : «خداوند همواره آمرزنده و بخشاینده است.»

كَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا [مطلب حذف شد] : «خداوند همواره آمرزنده و تواناست.»

این آیات، صفت «عَفُوٌّ» را اغلب همراه با «غَفُور» (پوشاننده گناهان) یا «قَدِير» (توانای مطلق) آورده‌اند، که نشان‌دهنده هم‌افزایی صفات الهی است. «عَفُوٌّ»، مانند نسیمی که غبار گناه را از دل‌ها می‌زداید، بر گذشت و چشم‌پوشی تأکید دارد، در حالی که «غَفُور» به پنهان‌سازی عیوب و «قَدِير» به قدرت بی‌کران الهی اشاره می‌کند. این ترکیب، مانند نوری که از منشور حکمت الهی می‌تابد، جامعیت رحمت خداوند را به نمایش می‌گذارد.

جمع‌بندی بخش یکم

صفت «عفو» در قرآن کریم، با تکرار ۳۹ بار و در سه شکل «عَفُوٌّ»، «عَافٍ» و «عَفْو»، گستره‌ای از رحمت الهی را به تصویر می‌کشد. «عَفُوٌّ» به ذات بی‌کران خداوند اختصاص دارد، «عَافٍ» عملی خاص را نشان می‌دهد، و «عَفْو» پلی است میان حق و خلق برای تقلید از این کمال. آیات مرتبط، با همراهی صفات «غَفُور» و «قَدِير»، حکمت و قدرت الهی را در بخشایش آشکار می‌سازند. این بخش، پایه‌ای است برای فهم عمیق‌تر ابعاد الهیاتی و انسانی این صفت در بخش‌های بعدی.

بخش دوم: تمایز عفو الهی و محدودیت‌های انسانی

انحصار عفو مطلق در ذات الهی

صفت «عَفُوٌّ»، به دلیل ذات بی‌مرز خداوند، منحصراً به او تعلق دارد. انسان‌ها، حتی انبیا و اولیای الهی، به دلیل محدودیت‌های وجودی، نمی‌توانند به مرتبه‌ای از بخشایش دست یابند که هم‌سنگ عفو الهی باشد. خداوند، حتی نسبت به کافران، مشرکان و اهل جهنم، عفو دارد، چنان‌که رحمت او همه‌چیز را در بر می‌گیرد:

وَسِعَتْ رَحْمَتِي كُلَّ [مطلب حذف شد] : «و رحمتم همه‌چیز را فرا گرفته است.»

این آیه، مانند دریای بی‌کرانی که همه موجودات را در خود جای می‌دهد، گستردگی رحمت الهی را نشان می‌دهد. حتی جهنم، عذاب و آتش، در نظام الهی، جلوه‌ای از این رحمت‌اند، زیرا برای تطهیر و اصلاح بندگان طراحی شده‌اند. انسان‌ها، هرچند در مرتبه‌ای نازل‌تر، می‌توانند با تقلید از این صفت، به کمال نزدیک شوند، اما هرگز به بی‌کرانگی عفو الهی دست نمی‌یابند.

درنگ: عفو مطلق، به دلیل بی‌کرانگی ذات الهی، منحصراً به خداوند تعلق دارد و حتی انبیا و اولیا، به دلیل محدودیت وجودی، نمی‌توانند به این مرتبه دست یابند.

محدودیت‌های انسانی در بخشایش

انسان‌ها، به دلیل مرتبه وجودی محدودشان، تا حدی قادر به گذشت هستند، اما از یک آستانه فراتر، توانشان سست می‌شود. این محدودیت، نه نقص مخلوقات، بلکه نتیجه طبیعی مرتبه وجودی آن‌هاست. حتی پیامبر اکرم (ص)، که رحمة للعالمین است، در مواجهه با گناهکارانی که توبه نصوح می‌کنند، مرتبه‌ای خاص از بخشایش را نشان می‌دهد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً [مطلب حذف شد] : «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به سوی خدا توبه‌ای خالص کنید.»

این آیه، مانند کلیدی که قفل دل‌های گناهکار را می‌گشاید، نقش توبه نصوح را در دریافت عفو الهی برجسته می‌کند. پیامبر (ص)، به عنوان واسطه رحمت الهی، گناهکاران را به سوی این توبه هدایت می‌کند، اما بخشایش مطلق، تنها از آنِ خداوند است. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه و خورشید، جایگاه مخلوقات را در برابر خالق آشکار می‌سازد.

نقش شفاعت در چارچوب عفو الهی

شفاعت انبیا، اولیا و معصومان، در چارچوب رحمت الهی قرار دارد و نمی‌تواند جایگزین یا در عرض عفو الهی باشد. این شفاعت، مانند پلی است که بندگان را به سوی رحمت الهی هدایت می‌کند، اما منبع اصلی بخشایش، تنها ذات اقدس الهی است:

مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ [مطلب حذف شد] : «هر که شفاعت نیکو کند، نصیبی از آن خواهد داشت.»

این آیه، شفاعت را عملی نیکو در چارچوب اراده الهی معرفی می‌کند. شفاعت‌کنندگان، مانند باغبانانی هستند که شاخسار گناه را هرس می‌کنند، اما آب حیات‌بخش بخشایش، تنها از چشمه رحمت الهی جاری می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

صفت «عفو» در مرتبه الهی، به دلیل بی‌کرانگی ذات خداوند، مطلق و بی‌حد است، در حالی که انسان‌ها، حتی انبیا و اولیا، به دلیل محدودیت وجودی، در مرتبه‌ای نازل‌تر از بخشایش قرار دارند. جهنم و عذاب، به عنوان جلوه‌هایی از رحمت الهی، برای تطهیر بندگان طراحی شده‌اند، و شفاعت، پلی است به سوی این رحمت. توبه نصوح، کلیدی است برای دریافت عفو الهی، اما منبع اصلی بخشایش، تنها خداوند است.

بخش سوم: رحمت الهی در جهنم و مراتب عذاب

جهنم به مثابه جلوه رحمت

در نظام الهی، حتی جهنم، عذاب و آتش، جلوه‌هایی از رحمت الهی‌اند، زیرا برای اصلاح و تطهیر بندگان طراحی شده‌اند. این دیدگاه، رحمت الهی را چنان گسترده می‌داند که حتی عذاب را به ابزاری برای سبک‌سازی بار گناه بدل می‌سازد:

وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ [مطلب حذف شد] : «و ما عذاب‌کنندگان نبودیم تا آن‌که پیامبری برانگیزیم.»

این آیه، عذاب الهی را مشروط به اتمام حجت و هدایت می‌داند، گویی عذاب، مانند دارویی تلخ اما شفابخش، برای درمان بیماری گناه تجویز می‌شود. جهنم، مانند کوره‌ای است که ناخالصی‌های وجود را می‌گدازد تا گوهر پاکی بندگان نمایان شود.

درنگ: جهنم و عذاب، در نظام الهی، جلوه‌هایی از رحمت‌اند، زیرا برای تطهیر و اصلاح بندگان طراحی شده‌اند و رحمت الهی حتی در عذاب نیز جاری است.

مراتب عذاب و خلود

خلود در جهنم، به معنای یکنواختی عذاب نیست، بلکه مراتب مختلفی از عذاب وجود دارد که با رحمت الهی تعدیل می‌شود. گناهکاران، مانند شمر، حرمله یا ابن‌ملجم، در مراتب متفاوت عذاب قرار دارند، و هیچ موجودی در عالم هستی صفر مطلق نیست:

وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا [مطلب حذف شد] : «و خداوند به جهانیان ستم روا نمی‌دارد.»

این آیه، عدالت الهی را در عذاب تضمین می‌کند. مراتب عذاب، مانند لایه‌های خاکی است که هر یک عمق متفاوتی دارد، اما ریشه رحمت الهی در همه آن‌ها نفوذ کرده است. خلود، به معنای ابدیت در مرتبه‌ای خاص نیست، بلکه امکان تطهیر و کاهش شدت عذاب را فراهم می‌کند.

عدالت و رحمت در عذاب الهی

خداوند در عذاب نیز با عدالت و رحمت رفتار می‌کند، و عذاب او برای انتقام نیست، بلکه برای اصلاح و تطهیر است. این دیدگاه، عذاب را نه به عنوان خشونت، بلکه به عنوان تربیتی حکیمانه معرفی می‌کند:

لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ [مطلب حذف شد] : «تا مردم به عدالت رفتار کنند.»

این آیه، عدالت را پایه نظم الهی می‌داند. عذاب الهی، مانند دست باغبانی است که شاخه‌های بیمار را هرس می‌کند تا درخت وجود بارور شود. حتی در شدیدترین عذاب‌ها، رحمت الهی چون نوری در تاریکی می‌درخشد.

عدم وجود شر محض در هستی

در عالم هستی، شر محض وجود ندارد، و حتی گناهکاران بزرگ، از خیر الهی بی‌بهره نیستند. این دیدگاه، مانند نگاهی است که در هر ذره خاک، گوهر حیات می‌بیند:

يَغْفِرُ لِمَنْ [مطلب حذف شد] : «برای هر که بخواهد می‌آمرزد.»

این آیه، اراده الهی را در بخشایش برجسته می‌کند. هیچ موجودی، حتی در اسفل‌السافلین، از رحمت الهی محروم نیست، گویی رحمت، مانند جویباری بی‌پایان، در همه مراتب هستی جاری است.

جمع‌بندی بخش سوم

جهنم و عذاب، در نظام الهی، نه ابزار انتقام، بلکه جلوه‌هایی از رحمت‌اند که برای تطهیر بندگان طراحی شده‌اند. مراتب عذاب، امکان تعدیل و اصلاح را فراهم می‌کند، و عدالت و رحمت الهی، حتی در عذاب، به هم آمیخته‌اند. عدم وجود شر محض، نشان‌دهنده خیر جاری در همه مراتب هستی است، و رحمت الهی، حتی در عمیق‌ترین تاریکی‌ها، راه خود را می‌یابد.

بخش چهارم: عفو به مثابه انفاق اعم

عفو در سوره بقره: جنس انفاق

در سوره بقره، آیه ۲۱۹، صفت «عَفْو» به عنوان جنس انفاق معرفی شده که از کمترین مرتبه بخشایش تا بالاترین آن، مانند بخشش خون در قصاص، را در بر می‌گیرد:

يَسْـَٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ ۖ قُلِ ٱلْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلْـَٔايَٰتِ لَعَلَّكُمْ [مطلب حذف شد] : «از تو می‌پرسند چه انفاق کنند؟ بگو: عفو. این‌گونه خداوند آیات را برای شما بیان می‌کند تا شاید بیندیشید.»

این آیه، «عَفْو» را چون گوهری چندوجهی معرفی می‌کند که از بخشش خطای کوچک تا گذشت از قتل را در بر می‌گیرد. برخلاف برخی تفاسیر که «عَفْو» را کمترین مرتبه انفاق می‌دانند، این دیدگاه آن را عالی‌ترین و فراگیرترین نوع انفاق معرفی می‌کند، گویی عفو، مانند آسمانی است که همه خیرات را در خود جای داده است.

درنگ: «عَفْو» در سوره بقره (۲:۲۱۹) به عنوان جنس انفاق معرفی شده که از کمترین مرتبه بخشایش تا بالاترین آن، مانند بخشش خون، را در بر می‌گیرد و از انفاق و ایثار والاتر است.

انفاق خیر در سوره بقره

در سوره بقره، آیه ۲۱۵، انفاق خیر به والدین، خویشاوندان، یتیمان، بینوایان و درراه‌ماندگان توصیه شده است:

يَسْـَٔلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ ۖ قُلْ مَآ أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَٰلِدَيْنِ وَٱلْأَقْرَبِينَ وَٱلْيَتَٰمَىٰ وَٱلْمَسَٰكِينَ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا۟ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ [مطلب حذف شد] : «از تو می‌پرسند چه انفاق کنند؟ بگو: هر خیر که انفاق کنید، برای والدین و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و درراه‌ماندگان باشد، و هر خیر که انجام دهید، خداوند به آن داناست.»

این آیه، مانند نقشه‌ای است که اولویت‌های انفاق را ترسیم می‌کند. خیر، معیاری عام است که حتی در مواجهه با ظالمان یا گناهکاران، مشروط به نیت خیر و حکمت الهی، مصداق دارد. انفاق خیر، مانند جویباری است که به همه زمین‌ها، حتی زمین‌های سنگلاخ، حیات می‌بخشد.

تمایز عفو، انفاق و ایثار

عفو، برخلاف انفاق و ایثار که نیازمند تمکن مالی یا منفعت مادی‌اند، از این قیود آزاد است. انسان، حتی در فقر، می‌تواند عفی باشد، زیرا عفو به گذشت از حق یا خطای دیگران وابسته است، نه به دارایی مادی:

وَٱلْكَٰظِمِينَ ٱلْغَيْظَ وَٱلْعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِ ۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ [مطلب حذف شد] : «و کسانی که خشم خود را فرو می‌برند و از مردم درمی‌گذرند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

این آیه، عفو را صفتی والا می‌داند که از انفاق و ایثار، که به دارایی یا فداکاری مادی نیاز دارند، والاتر است. عفو، مانند نسیمی است که در هر شرایطی می‌وزد، در حالی که انفاق و ایثار، به خاک حاصلخیز دارایی وابسته‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

«عَفْو» در قرآن کریم، به عنوان جنس انفاق، از کمترین مرتبه بخشایش تا بالاترین آن را در بر می‌گیرد و از انفاق و ایثار، به دلیل رهایی از قیود مادی، والاتر است. انفاق خیر، با اولویت والدین و نیازمندان، معیاری عام برای خیر است که حتی گناهکاران را در بر می‌گیرد. عفو، به مثابه صفتی فراگیر، انسان را در هر شرایطی به کمال نزدیک می‌کند.

بخش پنجم: نقد آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی

نقد کم‌توجهی به خداوند در فرهنگ دینی

در برخی جوامع دینی، توجه بیش‌ازحد به معصومان، جایگاه خداوند را کم‌رنگ کرده است. این آسیب، مانند غباری است که بر آینه توحید نشسته و درخشش آن را کاهش می‌دهد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که هرچند احترام به معصومان ضروری است، اما خداپرستی باید در صدر باشد:

يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ [مطلب حذف شد] : «خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند، با سخن استوار تثبیت می‌کند.»

این آیه، ایمان به خداوند را پایه استواری می‌داند. توجه به معصومان، مانند شاخسارهایی است که از تنه توحید روییده‌اند، اما ریشه اصلی، تنها خداست.

درنگ: کم‌توجهی به خداوند در برابر معصومان، آسیبی فرهنگی است که نیازمند بازنگری در تربیت دینی برای حفظ توازن بین توحید و احترام به اولیاست.

نقد انفاق نادرست و ناامنی اجتماعی

انفاق به نیازمندان باید اولویت بیشتری نسبت به افراد مرفه داشته باشد، اما این به معنای نادیده گرفتن دیگران نیست. عدم انفاق به محرومان، به ناامنی و فساد اجتماعی منجر می‌شود:

وَفِيٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّآئِلِ [مطلب حذف شد] : «و در اموالشان حقی برای سائل و محروم بود.»

این آیه، حق محرومان را در اموال دیگران تضمین می‌کند. ناامنی، مانند آتشی است که از خاموشی چراغ انفاق شعله‌ور می‌شود. انفاق خیر، حتی به گناهکاران، می‌تواند پیوندهای اجتماعی را استحکام بخشد.

نقد فرهنگ دزدی و فقر

دزدی و ناامنی، نتیجه فقر و عدم انفاق است. اگر حق محرومان ادا شود، فساد کاهش می‌یابد. درس‌گفتار، با اشاره به واقعیت‌های اجتماعی، تأکید می‌کند که انفاق، مانند آبی است که آتش فساد را خاموش می‌کند:

لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ [مطلب حذف شد] : «تا مردم به عدالت رفتار کنند.»

این آیه، عدالت اجتماعی را پایه نظم می‌داند. فقر، مانند خاکستری است که جرقه‌های گناه را در خود پرورش می‌دهد، اما انفاق، مانند بارانی است که این خاکستر را می‌شوید.

جمع‌بندی بخش پنجم

آسیب‌های فرهنگی، مانند کم‌توجهی به خداوند و انفاق نادرست، پیوندهای دینی و اجتماعی را تضعیف می‌کنند. توجه به توحید، اولویت انفاق به نیازمندان، و ادای حق محرومان، مانند ستون‌هایی هستند که بنای جامعه‌ای عادل و معنوی را استوار می‌سازند. نقد این آسیب‌ها، دعوتی است به بازنگری در تربیت دینی و اجتماعی.

جمع‌بندی نهایی

صفت «عفو»، به مثابه گوهری درخشان در اسمای حسنی، تجلی رحمت بی‌کران الهی است که در قرآن کریم با ۳۹ بار تکرار، در مراتب «عَفُوٌّ»، «عَافٍ» و «عَفْو» ظاهر شده است. این صفت، نه‌تنها ذات بی‌مرز خداوند را نشان می‌دهد، بلکه انسان را به تقلید از این کمال در مرتبه‌ای محدود فرا می‌خواند. جهنم و عذاب، جلوه‌هایی از رحمت‌اند که برای تطهیر بندگان طراحی شده‌اند، و مراتب عذاب، امکان اصلاح را فراهم می‌کند. «عَفْو»، به عنوان جنس انفاق، از کمترین بخشایش تا بالاترین آن را در بر می‌گیرد و از انفاق و ایثار والاتر است. نقد آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی، مانند کم‌توجهی به خداوند و عدم انفاق به محرومان، دعوتی است به بازنگری در تربیت دینی و اجتماعی. این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، تلاشی است برای ارائه نگاهی جامع و آکادمیک به صفت «عفو» و کاربردهای آن در الهیات و زندگی.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، واژه «عفو» در قرآن کریم چند بار به کار رفته است؟

2. کدام یک از موارد زیر طبق درسگفتار به طور خاص به «عفّو» منحصر به خداوند اشاره دارد؟

3. طبق درسگفتار، در کدام سوره «ان الله لعفّو غفور» ذکر شده است؟

4. طبق درسگفتار، چرا انسان‌ها نمی‌توانند به طور کامل مانند خداوند عفّو باشند؟

5. طبق درسگفتار، مفهوم «عفو» در آیه 219 سوره بقره به چه معناست؟

6. طبق درسگفتار، «عفّو» در قرآن کریم فقط برای خداوند به کار رفته و انسان‌ها نمی‌توانند عفّو باشند.

7. درسگفتار بیان می‌کند که جهنم و عذاب نیز تحت شمول رحمت الهی قرار دارند.

8. طبق درسگفتار، عفو در آیه 219 سوره بقره به معنای کمترین مرتبه انفاق است.

9. درسگفتار تأکید می‌کند که حتی معصومین نمی‌توانند به طور مطلق مانند خداوند عفّو باشند.

10. طبق درسگفتار، در عالم هستی موجودی با صفر مطلق وجود دارد.

11. طبق درسگفتار، تفاوت اصلی بین «عفّو» و «عفی» چیست؟

12. چرا طبق درسگفتار، خداوند حتی نسبت به کفار و مشرکین عفّو است؟

13. طبق درسگفتار، چرا عفو در آیه 219 سوره بقره اعم تلقی شده است؟

14. طبق درسگفتار، چرا خلود در جهنم با مراتب مختلف همراه است؟

15. طبق درسگفتار، چرا انفاق به فقرا می‌تواند فساد را کاهش دهد؟

پاسخنامه

1. سی و نه بار

2. پنج بار عفّو

3. سوره حج

4. چون وجودشان محدود و مرتبه‌ای است

5. اعم و شامل همه مراتب انفاق

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. «عفّو» منحصر به خداوند است و به معنای بخشش مطلق است، در حالی که «عفی» می‌تواند برای انسان‌ها نیز به کار رود و مرتبه‌ای نسبی دارد.

12. زیرا رحمت الهی همه چیز را در بر می‌گیرد، حتی جهنم و عذاب، و خداوند ذاتاً گذرا و بخشنده است.

13. زیرا عفو شامل همه مراتب انفاق، از کمترین تا بالاترین، مانند بخشش خون، می‌شود.

14. زیرا رحمت الهی حتی در عذاب نیز وجود دارد و مراتب عذاب بر اساس حکمت الهی متفاوت است.

15. زیرا تأمین نیاز محرومان از گناه و ناامنی ناشی از فقر جلوگیری می‌کند.