متن درس
اسما و صفات الهی: تحلیل اسم معذّب و مفهوم عذاب در نظام قرآنی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۷۹)
مقدمه
درسگفتار شماره ۵۷۹ از مجموعه اسما و صفات الهی، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین و تحلیل اسم **معذّب** و مفهوم عذاب در نظام الهیاتی قرآن کریم اختصاص دارد. این درسگفتار، با رویکردی چندوجهی، به بررسی معنای عذاب، جایگاه آن در قرآن کریم، نقد دیدگاههای غربی، ضرورت بازسازی علمی حوزههای دینی و ناسازگاری سیستمهای صنعتی وارداتی با اسلام میپردازد. عذاب، در این منظر، نه صرفاً تنبیه یا گوارایی، بلکه **مقتضی**، یعنی آنچه با اعمال انسان تناسب دارد، تعریف شده است. این تعریف، عذاب را به مفهومی جامع و عادلانه تبدیل میکند که خیر و شر را در بر میگیرد.
بخش نخست: اسم معذّب و گستره عذاب در قرآن کریم
معذّب: صفت جلالی ثانوی الهی
اسم **معذّب**، به معنای عذابکننده، یکی از صفات جلالی ثانوی الهی است که در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده و بهطور خاص، عذاب کافران، منافقان و مجرمان را توصیف میکند. این اسم، در گستره وسیع خود، ۳۵ بار در قرآن کریم ذکر شده که از این میان، ۳ مورد بهصورت اسمی و ۳۲ مورد بهصورت فعلی است.
اللَّهُ يُعَذِّبُهُمْ بِأَيْدِيكُمْ [مطلب حذف شد] : «خداوند آنها را به دست شما عذاب میکند.»
از منظر الهیاتی، صفت معذّب، مشابه صفت قاتل، به اجرای عدالت الهی اشاره دارد. همانگونه که خداوند بهعنوان قاتل، حیات را از ستمگران سلب میکند، بهعنوان معذّب نیز عذابی متناسب با اعمال ناشایست بر آنان نازل میسازد. این صفت، برخلاف اسمای جمالی اولی مانند رحمت که بیقید به همه موجودات تعلق میگیرد، مشروط به کردار انسان است و از اینرو، ثانوی محسوب میشود. عذاب، چونان آینهای است که اعمال انسان را بازتاب میدهد و او را با حقیقت کردارش مواجه میسازد.
درنگ: اسم معذّب، صفتی جلالی و ثانوی است که عذاب را بهعنوان پاسخی عادلانه به اعمال کافران و مجرمان توصیف میکند و برخلاف رحمت اولی، مشروط به کردار انسان است.
گستره عذاب در قرآن کریم
واژه عذاب، با ۳۷۱ ذکر در قرآن کریم، یکی از پرکاربردترین مفاهیم الهیاتی است. این گستردگی، نشاندهنده اهمیت عذاب در نظام الهی و نقش آن در هدایت و تربیت انسان است. از این تعداد، ۳۶۹ مورد به معنای عذاب دردناک (عذاب الیم) و تنها ۲ مورد به معنای گوارایی (عذب طیب) بهکار رفته است.
وَأَسْقَيْنَاكُمْ مَاءً عَذْبًا [مطلب حذف شد] : «و به شما آبی گوارا نوشاندیم.»
وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ [مطلب حذف شد] : «و برای آنها به سبب تکذیبشان عذابی دردناک است.»
این تفاوت آماری، گاه به سوءتفاهمهایی در فهم معنای عذاب منجر شده و برخی را به پذیرش معانی متضاد برای ماده لغوی **عذب** سوق داده است. با این حال، عذاب در قرآن کریم نهتنها به خداوند، بلکه به روابط میان انسانها و حتی موجودات دیگر نیز نسبت داده شده است. این عمومیت، نشاندهنده آن است که عذاب، مفهومی عام و فراتر از تنبیه الهی است و میتواند در هر رابطهای که تناسب میان عمل و نتیجه برقرار باشد، مصداق یابد. عذاب، چونان قانونی جهانشمول، در هر کجا که کرداری ناشایست رخ دهد، سایه میافکند و انسان را به تأمل در اعمالش وا میدارد.
جمعبندی بخش نخست
اسم معذّب، بهعنوان صفت جلالی ثانوی، عذابکننده کافران و مجرمان را توصیف میکند و در قرآن کریم با ۳۵ ذکر (۳ اسمی و ۳۲ فعلی)، جایگاهی برجسته دارد. عذاب، با ۳۷۱ ذکر، مفهومی عام و جهانشمول است که ۳۶۹ مورد آن به معنای دردناک و ۲ مورد به معنای گوارا آمده است. این صفت، برخلاف رحمت اولی، مشروط به اعمال انسان است و در نظام عادلانه الهی، پاسخی متناسب به کردارها ارائه میدهد. این بخش، چونان دریچهای به سوی فهم عذاب، خواننده را به تأمل در نظام الهی دعوت میکند.
بخش دوم: معنای عذاب و مفهوم مقتضی
عذاب: مقتضی، تناسب با اعمال
یکی از محوریترین نکات درسگفتار، تعریف عذاب بهعنوان **مقتضی** (آنچه مناسب است) است. این تعریف، عذاب را از معنای محدود شکنجه یا گوارایی فراتر برده و آن را به مفهومی جامع تبدیل میکند که هم عذاب الیم (مناسب اعمال شر) و هم عذب طیب (مناسب اعمال خیر) را در بر میگیرد. عذاب، در این معنا، نه صرفاً تنبیه، بلکه نتیجهای است که با طبیعت و کردار انسان همخوانی دارد.
وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا [مطلب حذف شد] : «و جزای بدی، بدیای مانند آن است.»
از منظر لغوی، ماده **عذب** به معنای ملایمت و تناسب است. این معنا، هرگونه تضاد در کاربردهای عذاب (شکنجه) و عذب (گوارایی) را رفع میکند، زیرا هر دو مصداق، از یک ریشه مشترک، یعنی تناسب با عمل یا طبیعت، سرچشمه میگیرند. عذاب الیم، چونان میوهای تلخ از درخت اعمال ناشایست است، و عذب طیب، چونان شهدی شیرین از گلهای اعمال نیک. این دیدگاه، عذاب را به قانونی عادلانه و حکیمانه پیوند میدهد که در آن، هر کرداری نتیجهای متناسب به بار میآورد.
درنگ: عذاب به معنای **مقتضی** است، یعنی آنچه با اعمال یا طبیعت انسان متناسب است؛ این معنا، هم عذاب الیم (مناسب شر) و هم عذب طیب (مناسب خیر) را شامل میشود.
نقد معانی متضاد برای ماده عذب
برخی لغتشناسان سنتی، ماده **عذب** را دارای معانی متضاد (شکنجه و گوارایی) دانستهاند. این دیدگاه، به دلیل فقدان علم اشتقاق، به پذیرش معانی متضاد برای یک ماده منجر شده است. درسگفتار، این رویکرد را به شدت نقد کرده و تأکید دارد که هر ماده لغوی تنها یک معنا دارد و معانی ظاهراً متضاد، از عدم فهم ریشه مشترک ناشی میشوند.
معنای **مقتضی**، هر دو مصداق عذاب و عذب را توضیح میدهد. عذاب الیم، تناسب با اعمال ناشایست است و عذب طیب، تناسب با اعمال نیک. پذیرش معانی متضاد، چونان ساختن بنایی بدون پیریزی است که به فروپاشی فهم صحیح منجر میشود. علم اشتقاق، چونان مهندسی لغت، این اشکال را برطرف میکند و معنای ریشهای را آشکار میسازد.
عذاب و روانشناسی: فراتر از تنبیه جسمانی
عذاب، در معنای **مقتضی**، تنها به تنبیه جسمانی محدود نمیشود، بلکه عذابهای غیرجسمانی، مانند تحقیر یا گفتاری که قلب را میشکند، را نیز در بر میگیرد. این نوع عذاب، گاه دردناکتر از ضرب و زدن است و اثرات عمیقتری بر روان انسان میگذارد.
از منظر روانشناختی، عذابهای غیرجسمانی، مانند سرزنش یا تحقیر، میتوانند به اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و حتی افسردگی منجر شوند. این عذابها، چونان تیری در قلب، اثری عمیقتر از زخمهای جسمانی بر جای میگذارند. این دیدگاه، عذاب را به مفهومی چندلایه تبدیل میکند که نهتنها جسم، بلکه روح و روان انسان را نیز در بر میگیرد.
جمعبندی بخش دوم
عذاب، در معنای **مقتضی**، مفهومی جامع است که تناسب با اعمال انسان را توصیف میکند و هم عذاب الیم و هم عذب طیب را در بر میگیرد. نقد معانی متضاد برای ماده **عذب**، بر اهمیت علم اشتقاق و فهم ریشهای لغات تأکید دارد. عذاب، فراتر از تنبیه جسمانی، به عذابهای روانشناختی نیز اشاره دارد که گاه دردناکتر از ضرب است. این بخش، چونان پلی میان لغت و معنا، خواننده را به فهم عمیقتر عذاب هدایت میکند.
بخش سوم: نقد دیدگاههای غربی و برتری معارف اسلامی
نقد رویکرد غربی به عذاب
جهان متمدن غربی، عذاب و مجازات را نفی میکند و گناه را به بیماری تقلیل میدهد. این دیدگاه، فاقد اساس علمی است و ریشه در ناآرامیهای روانی و تجربه عذابهای ظالمانه تاریخی دارد.
وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ [مطلب حذف شد] : «و هر که از خدا و رسولش نافرمانی کند، برای او آتش جهنم است.»
از منظر روانشناختی، نفی عذاب در غرب، واکنشی به عذابهای غیرعادلانه گذشته است، اما این نفی با نظام عادلانه جزای قرآنی سازگار نیست. عذاب در قرآن کریم، نه ظلم، بلکه نتیجهای حکیمانه و متناسب با اعمال است. غرب، با نفی عذاب، از فهم حقیقت عدالت الهی محروم مانده و به جای آن، به توجیه گناه بهعنوان بیماری روی آورده است. این رویکرد، چونان پوشاندن زخمی عمیق با مرهمی سطحی، به درمان حقیقی منجر نمیشود.
درنگ: دیدگاه غربی در نفی عذاب و تقلیل گناه به بیماری، فاقد اساس علمی است و ریشه در ناآرامیهای تاریخی دارد، در حالی که عذاب قرآنی، عادلانه و متناسب با اعمال است.
برتری معارف اسلامی بر غرب
غرب در صنعت و فناوری پیشرفته است، اما در معارف الهیاتی، روانشناختی و حکمی، نسبت به اسلام عقبمانده است. مسلمین، به دلیل استعمار، در صنعت عقب ماندند، اما در معارف، به برکت قرآن کریم و تعالیم معصومان علیهمالسلام، از غنای بینظیری برخوردارند.
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [مطلب حذف شد] : «و در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث میبرند.»
از منظر جامعهشناختی، استعمار مانع پیشرفت صنعتی مسلمین شد، اما معارف قرآنی، چونان گنجینهای بیپایان، همچنان بر تفکرات متشتت غربی برتری دارد. فلاسفه و روانشناسان غربی، با وجود پیشرفتهای صنعتی، در معارف الهی و حکمت، گرفتار تشتت و تناقضاند. این تشتت، چونان پراکندگی نور در آینههای شکسته، به جای روشنی، تاریکی میآفریند. در مقابل، معارف اسلامی، با اتکا به قرآن کریم، نظامی منسجم و حکیمانه ارائه میدهد که انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
دیدگاه غربی در نفی عذاب، فاقد پایه علمی و ریشه در تجربههای تاریخی ظالمانه دارد، در حالی که عذاب قرآنی، عادلانه و حکیمانه است. غرب، با وجود برتری صنعتی، در معارف الهی و حکمی عقبمانده است، و معارف اسلامی، به برکت قرآن کریم، از غنای بینظیری برخوردار است. این بخش، چونان آیینهای در برابر حقیقت، برتری معارف اسلامی و ضعف تفکرات غربی را به نمایش میگذارد.
بخش چهارم: ناسازگاری سیستمهای غربی و ضرورت بازسازی حوزهها
ناسازگاری سیستم صنعتی غربی با اسلام
سیستمهای صنعتی وارداتی، از جمله شیفتهای کاری، اقتصاد و آموزش، با اسلام ناسازگارند و نیازمند زیرساختهای اسلامیاند. این سیستمها، با نیازهای دینی، مانند اوقات نماز، همخوانی ندارند و به کاستی دینی منجر شدهاند.
وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى [مطلب حذف شد] : «و برای انسان جز آنچه کوشیده نیست.»
از منظر جامعهشناختی، سیستمهای وارداتی، چونان لباسی تنگ بر قامت فرهنگ اسلامی، با نیازهای دینی ناسازگارند. برای مثال، شیفتهای کاری غربی، با اوقات شرعی نماز همخوانی ندارند و به اختلال در نظام دینی منجر میشوند. این ناسازگاری، مانند بنایی است که بر شالودهای ناهموار ساخته شده و به فروپاشی میانجامد. بازسازی این سیستمها، با طراحی زیرساختهای اسلامی، چونان پیریزی بنایی مستحکم، ضروری است.
درنگ: سیستمهای صنعتی وارداتی با اسلام ناسازگارند و نیازمند زیرساختهای اسلامیاند که با نیازهای دینی، مانند اوقات نماز، همخوانی داشته باشند.
کاستی حوزهها و دانشگاهها
حوزههای علمیه و دانشگاهها، به دلیل فقدان سیستم دینی و علمی، ناکارآمدند. حوزهها از علوم مدرن بیبهرهاند و دانشگاهها علوم وارداتی را ترجمه کردهاند که با اسلام سازگار نیست.
از منظر معرفتشناختی، حوزهها، مانند باغی بدون باغبان، از رشد علمی بازماندهاند، و دانشگاهها، مانند نهری که از سرچشمه بیگانه سیراب میشود، به تولید علم دینی ناتواناند. بازسازی این نهادها، با رویکردی علمی و دینی، چونان احیای باغی خشکیده، به شکوفایی معارف اسلامی منجر خواهد شد.
ضرورت بازسازی علمی حوزهها
حوزههای علمیه باید به رویکردی علمی، مقایسهای و آزمایشگاهی روی آورند. قرآن کریم باید با کتب دیگر، مانند تورات، انجیل و معلقات سبعه، مقایسه شود تا برتری آن اثبات گردد.
فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ [مطلب حذف شد] : «اگر در آنچه به سوی تو نازل کردیم شک داری، از کسانی که پیش از تو کتاب میخواندند بپرس.»
از منظر معرفتشناختی، اثبات برتری قرآن کریم، نیازمند مقایسه علمی با سایر متون و پرهیز از ادعاهای غیرمستند است. حوزهها، چونان آزمایشگاهی برای حقیقتیابی، باید این مقایسه را انجام دهند تا برتری قرآن کریم، مانند خورشیدی در آسمان معرفت، آشکار شود. این رویکرد، از ادعاهای بیپایه، مانند تعریف بیمستند از قرآن کریم، جلوگیری میکند و به اثبات علمی منجر میشود.
جمعبندی بخش چهارم
سیستمهای صنعتی وارداتی با اسلام ناسازگارند و نیازمند زیرساختهای دینیاند. حوزهها و دانشگاهها، به دلیل فقدان رویکرد علمی و دینی، ناکارآمدند. بازسازی علمی حوزهها، با مقایسه قرآن کریم با سایر متون، به اثبات برتری آن منجر میشود. این بخش، چونان نقشهای برای بازسازی، خواننده را به سوی احیای معارف اسلامی هدایت میکند.
بخش پنجم: نقد جاهلیت اعراب و ضرورت فهم تاریخی
نقد تصور جاهلیت اعراب صدر اسلام
برخلاف تصور رایج، اعراب صدر اسلام جاهل و نادان نبودند، بلکه در بلاغت و فصاحت، بهویژه در شعر و ادبیات (مانند معلقات سبعه و مقامات حریری)، از مهارت بالایی برخوردار بودند. قرآن کریم برای جامعهای فهیم و بلاغتشناس نازل شد و آنها را به آوردن آیهای مشابه چالش کشید.
فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ [مطلب حذف شد] : «پس سورهای مانند آن بیاورید.»
از منظر تاریخی، اعراب صدر اسلام، مانند شاعران معلقات سبعه، در بلاغت و فصاحت بینظیر بودند. قرآن کریم، با این چالش، نه به جاهلان، بلکه به قومی فهیم و مدعی بلاغت خطاب کرد. این دیدگاه، مانند بازنویسی تاریخ با قلم حقیقت، تصور جاهلیت اعراب را اصلاح میکند و نشان میدهد که قرآن کریم برای امتی فهیم نازل شده است.
درنگ: اعراب صدر اسلام در بلاغت و فصاحت پیشرفته بودند و قرآن کریم برای جامعهای فهیم نازل شد که به چالش بلاغت دعوت شدند.
نقد سادهانگاری تاریخی
تصور جاهلیت اعراب، نتیجه سادهانگاری تاریخی و تحقیر دشمنان برای اثبات برتری خود است. این رویکرد، نهتنها حقیقت را تحریف میکند، بلکه به تضعیف خود منجر میشود. اعراب صدر اسلام، با وجود برخی کاستیها، در علوم انسانی، بهویژه ادبیات، پیشرفته بودند.
از منظر تاریخی، تحقیر اعراب، مانند نقاشی چهرهای نادرست از گذشته است که به جای روشنی، تاریکی میآفریند. فهم صحیح تاریخ، با بررسی متون ادبی مانند معلقات سبعه، نشان میدهد که اعراب در بلاغت و فصاحت، قلههای رفیعی را فتح کرده بودند. این فهم، به بازسازی هویت اسلامی و اثبات برتری قرآن کریم کمک میکند.
جمعبندی بخش پنجم
اعراب صدر اسلام، برخلاف تصور جاهلیت، در بلاغت و فصاحت پیشرفته بودند و قرآن کریم برای جامعهای فهیم نازل شد. نقد سادهانگاری تاریخی، بر ضرورت فهم صحیح گذشته تأکید دارد. این بخش، چونان بازنویسی تاریخ با قلم حقیقت، خواننده را به تأمل در هویت اسلامی دعوت میکند.
بخش ششم: نقد روشهای تربیتی و ضرورت اصلاح
نقد خشونت و سالوسبازی در تربیت
عذابهای ظالمانه، مانند تنبیههای خشن در مدارس قدیم، و روشهای سالوسکارانه، مانند نفی کامل تنبیه در غرب، هر دو غیر دینیاند. تربیت باید عادلانه، معقول و متناسب با عمل باشد.
وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا [مطلب حذف شد] : «و جزای بدی، بدیای مانند آن است.»
از منظر روانشناختی، تنبیههای خشن، مانند چوب آلبالو در مدارس قدیم، به ترس و فرار از تعلیم منجر میشد، و روشهای سالوسکارانه غربی، مانند نفی تنبیه و جایگزینی آن با محرومیتهای غیرمستقیم، به بیاعتمادی و بدبینی میانجامد. تربیت عادلانه، چونان آبی زلال، به رشد و شکوفایی انسان کمک میکند، در حالی که خشونت و سالوسبازی، مانند زهری در ریشه، به نابودی آن منجر میشود.
درنگ: تربیت باید عادلانه و متناسب با عمل باشد؛ خشونتهای ظالمانه و روشهای سالوسکارانه هر دو غیر دینیاند و به تربیت آسیب میزنند.
نقد نظام آموزشی کنونی
نظام آموزشی کنونی، چه در حوزهها و چه در دانشگاهها، از خشونتهای گذشته یا سالوسبازیهای غربی متأثر است. این نظام، به دلیل فقدان رویکرد دینی و علمی، به تربیت صحیح منجر نمیشود.
از منظر جامعهشناختی، نظام آموزشی، مانند باغی است که به جای میوههای شیرین، خار و خس میرویاند. اصلاح این نظام، با طراحی روشهای تربیتی عادلانه و دینی، چونان کاشتن بذری نو در خاکی حاصلخیز، به شکوفایی جامعه منجر خواهد شد.
جمعبندی بخش ششم
تربیت عادلانه، برخلاف خشونتهای ظالمانه و روشهای سالوسکارانه، به رشد انسان کمک میکند. نظام آموزشی کنونی، به دلیل فقدان رویکرد دینی و علمی، ناکارآمد است و نیازمند اصلاح است. این بخش، چونان دعوتی به بازسازی تربیت، خواننده را به سوی روشهای حکیمانه هدایت میکند.
بخش هفتم: ضرورت تحول در حوزههای علمیه
نقش حوزهها در حفظ انقلاب
حوزههای علمیه، چونان شارژر انقلاب ۵۷، نقش کلیدی در حفظ و تقویت دین دارند. ضعف حوزهها به ضعف دین و انقلاب منجر میشود، و قوت آنها به شکوفایی اسلام میانجامد.
از منظر جامعهشناختی، حوزهها، مانند قلبی هستند که خون حیات را به پیکر جامعه اسلامی پمپاژ میکنند. تحول در حوزهها، با رویکردی علمی و دینی، چونان احیای این قلب، به حیات دوباره انقلاب منجر خواهد شد.
درنگ: حوزههای علمیه، چونان شارژر انقلاب، نقش کلیدی در حفظ دین دارند و تحول علمی آنها به شکوفایی اسلام منجر میشود.
ضرورت آموزش علمی و مقایسهای
حوزهها باید به آموزش علمی، مقایسهای و تحقیقمحور روی آورند. طلاب امروزی، با تحصیلات مدرن، میتوانند به احیای معارف اسلامی کمک کنند.
از منظر معرفتشناختی، طلاب امروزی، مانند نهالهایی در خاکی حاصلخیز، با آموزش علمی و مقایسهای، به درختانی تنومند تبدیل خواهند شد. این آموزش، مانند آبیاری باغی خشکیده، به شکوفایی حوزهها منجر میشود.
جمعبندی بخش هفتم
حوزههای علمیه، با نقش کلیدی در حفظ انقلاب، نیازمند تحول علمی و مقایسهایاند. طلاب امروزی، با تحصیلات مدرن، میتوانند به احیای معارف اسلامی کمک کنند. این بخش، چونان دعوتی به تحول، خواننده را به سوی آیندهای روشن هدایت میکند.
جمعبندی نهایی
اسم **معذّب** و مفهوم عذاب، در قرآن کریم با ۳۷۱ ذکر، جایگاهی عظیم در نظام الهی دارد. عذاب، به معنای **مقتضی**، تناسب با اعمال انسان را توصیف میکند و خیر و شر را در بر میگیرد. دیدگاه غربی در نفی عذاب، فاقد پایه علمی است، و معارف اسلامی، با اتکا به قرآن کریم، بر تفکرات غربی برتری دارد. سیستمهای صنعتی وارداتی با اسلام ناسازگارند و حوزهها نیازمند بازسازی علمیاند. اعراب صدر اسلام، در بلاغت پیشرفته بودند و قرآن کریم برای جامعهای فهیم نازل شد. تربیت باید عادلانه باشد و حوزهها، با تحول علمی، به حفظ انقلاب کمک کنند.
با نظارت صادق خادمی